نمایش هیوشیما:
متن به شدت ضعیف. بدون شخصیت پردازی. بدون علت و معلول. همان متن چاپ شده با نام مگالدون است و حتی شخصیت پیرزن هم حذف شده. آدمها بی دلیل مثل هم حرف میزنند. هیچ اتفاق دراماتیک رخ نمیدهد. همین بس که هیچ خلاصه ای از متن نمیتوان بیرون کشید: قبرستان است سرد است چهار نفر در سرما مانده اند و بعد جنازه ها درون صحنه می آید. امیدوارم نویسنده ادعای نمایشنامه ابزورد و این حرفها را نداشته باشد که کلی دلیل بر دروغین بودن این ادعا وجود دارد. جالب اینجاست این متن برگزیده جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی بوده.
کارگردانی قابل قبول. طراحی صحنه خوب. فضا سازی خوب. نور پردازی خوب. لباس و وسایل صحنه و گریم خوب. ولی ایراداتی جزئی وجود دارد: از قبیل تکرار بیش از حد باز و بسته کردن در توسط جلال و اسی. سکوتهای ابتدایی ملال آور و بی دلیل. حرکات هیستریک بعد از آنکه فهمیده ایم زن آمده است طلاهای مرده ای را از قبر در بیاورد.
بازیگری: بار کمبودهای نمایشنامه به دوش بازیگر است. بازیگر دلایل شخصی برای نوع بازی تراشیده است تا اتفاقی مهم را به اجرا بگذارد، فارغ از اینکه هیچ اتفاقی در پیش نیست. با این حال هر چهار بازیگر از این مهم سربلند بیرون آمده اند.
در کل نمایش با بازیگر طراحی صحنه و فضاسازی پیش میرود و هیچ درامی رخ نمیدهد.