«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آقای مساوات، اقای جعفر مدار، آقای غنی زاده، آقای ثروتی، نویسنده و کارگردانای عزیز و دوست داشتنی...
میشه ما رو مفتخر کنید و یه اجرای خوب روی صحنه ببرید. دلم لک زده برای یه تیاتری که آخرش انقدر با شدت کف بزنم که دستام درد بگیره...
نظرات مثبت و اغراق آمیز راجع به این اجرا زیاد هست.
نه اینکه نمایش بدی باشه بلکه اجرایی حدوسط هست. میشه یکبار به تماشا نشست اما برای من مثل یک پازل، با تکه های اشتباهِ کنارِ هم بود. به عنوان یه تماشاگر عام، متن و اجرا چیزی کم داشت. نمیدونم چی اما اون تاثیری که بقیه گرفتن من نگرفتم.
معمولا از نمایش هایی که در سالن مولوی میبینم راضیم و این اجرا هم ازین قاعده مستثنا نبود.
متاسفانه نمایش والس تصادفی رو نخوندم اما بنظرم متن و شخصیت های «انباشت» جا داشت که بهتر باشه و چیزی که به قطعیت میشه گفت اینه که نقطه قوت اجرا اکت خوب بازیگران هست.
صحنه ساده بود و من معنی اون نماد اول رو بدرستی متوجه نشدم. و بنظرم میشد از المان های دیگه ایی استفاده کرد.
در پایان آرزوی موفقیت روز افزون برای خانم اکبرابادی دارم.
فارغ از که بعد از مدتها یک اجرای خوب دیدم اما باید اعتراف کنم متن و داستان نمایش منو جذب نکرد. اما هماهنگی در اجرا بینظیر بود.
بواقع اون چه بیشتر بولد هست همان اکت ، گریم، طراحی لباس و صحنه و طراحی حرکت بود و برای همین صحنه ایی چشم نواز رو شاهد خواهید بود.
اما همونطور که گفتم متن میتونست بسیار بهتر باشه.
پایان بندی و نحوه شعر خواندن دسته جمعی کمی لوس و بیمزه بود. میشد که دو پرده آخر بسیار قویتر پرداخت بشه...
دیروز ۵ شنبه، یک روز مانده به آخرین اجرا، اتفاقی تیوال رو بالا پایین میکردم که دیدم ازین نمایش خیلی تعریف کردن و چون ساعتش بهم میخورد و ردیف اول خالی بود بلیط خریدم.
اپیزود اول جذبم کرد و به خودم گفتم احتمالا جالبه...اپیزود دوم و سوم تموم شد و به چهارم که رسید دیگه نمی تونستم دیالوگ های بی وقفه و داد و بیداد بازیگرا رو تحمل کنم.
تموم که شد گفتم خدایا من تاتر نمیفهمم؟ من روانشناسی بلد نیستم؟ تمرکزم کم بود؟ من پیام داستان رو نگرفتم؟ حتما یچیزی غیر طبیعیه که همه خوششون اومده و من نه!!!! خلاصه دست از پا درازتر به خونه برگشتم. دیگه واقعا نمیدونم بر چه مبنایی باید نمایشی روانتخاب کنم؟!! احتمالا ازین پس اگر دو سه تا نویسنده و کارگردان موردعلاقه م اجرا داشته باشن برم و الکی پول و وقتم رو حروم نکنم.
چه احساس بدیه و البته قابل درک..
چهارشنبه همین احساس بدتر داشتم سر فریز مکبث فریز.. و بدتر برایم این بود که هیچی اش جذاب نبود و آرش دادگر کارگردان مورد علاقه ام بود برای اجرای اودیسه ۲۰۲۰
کاملا متوجه حرفاتون میشم
راستش پیشنهاد دادن تئاتر کار سختیه چون سلیقهها متفاوته
اما اگه دنبال دیدن یه بازی درست و همدلی برانگیز هستین و از مونولوگ خوشتون میاد نمایش *دوباره بازی* گزینه خوبیه
هرچند که تو نمایش داری اونجا ...... هم به نظرم بازیها خوب بود اما با داستانش همراه نشدم.
کاملا متوجه حرفاتون میشم
راستش پیشنهاد دادن تئاتر کار سختیه چون سلیقهها متفاوته
اما اگه دنبال دیدن یه بازی درست و همدلی برانگیز هستین و از مونولوگ خوشتون میاد نمایش *دوباره بازی* گزینه خوبیه
هرچند ...
متاسفانه به مونولوگ علاقه چندانی ندارم و تقریبا سمتش نمیرم. تنها مونولوگی که این چند ساله دیدم و به دلم نشست «اینجا کجاست؟» با بازی خوب ریما رامین فر بود!!!
متاسفانه به مونولوگ علاقه چندانی ندارم و تقریبا سمتش نمیرم. تنها مونولوگی که این چند ساله دیدم و به دلم نشست «اینجا کجاست؟» با بازی خوب ریما رامین فر بود!!!
اگر مثل من مونولوگ به دلتان نمینشیند و از کارهای پرفورمانس یا بازیگران متعدد لذت میبرید ،حتما اسب/انسان را ببینید
گاماسیاب: شگفتانه ای فاخر و تأمل برانگیز
نمایش «گاماسیاب»، جدیدترین اثر آرش سنجابی را به تماشا نشستم. در زمانه ای که دیگر حتی موفقیت تیمهای ملی در عرصه ورزش هم نمی تواند موجد تسکین موقتِ آلام روحی مردم باشد، «گاماسیابِ» سنجابی به مثابه پُلی است برای عبور از مرزهای بی تفاوتی و رخوت ملی؛ نمایشی برای رفع کسالت اجتماعی.
گروه «تأتر دیگر» که خود را جریانی جدا از بدنه تأتر کشور معرفی می کند، این روزها با اجرای «گاماسیاب» به کارگردانی آرش سنجابی، مخاطبان خود را به تماشای یک هنرنمایی دیگر در ژانر «رئالیسم جادویی» دعوت کرده است. ژانری که طی آن ساختارهای واقعیت دگرگون و بعضاً وارونه می شود و خصلت اصلی آن، تلفیق واقعیت با کهن الگوهای افسانه ای و تاریخی است به نحوی که در عین سادگیِ همه چیز، مخاطب همواره شاهد وجود یک عنصر غیرطبیعی در کنار واقعیت است.
فارغ از اینکه سنجابی برای ارائه این دگرگونیِِ واقعیت در تأتر خود، همچون گذشته از خصایص مسیح (ع) و از اُسطوره های تاریخی ... دیدن ادامه ›› در متن نمایشنامه خود استفاده می کند و اشیایی همچون سیگار و عروسک (تمثال یک موجود غیرطبیعی افسانه ای) همچنان ابزارهایِ نمادینِ جدایی ناپذیر کار او تلقی می شوند، این بار اما به نظر می رسد تعمداً کمی مسیر کشفِ قصه و خطِ داستان برای مخاطب را کوتاه کرده تا در قالب مونولوگها و دیالوگهایی به شدت قابل تأمل بتواند صریحتر از قبل با مخاطب خود سخن بگوید.
در طی مسیر این سخنگویی با مخاطب، باز هم اما حرکت (یا همان فُرم) نقشی اساسی در انتقال مطالب ایفا می کند و البته گروه تأتر دیگر قطعاً با وجود نابغه ای مثل پردیس زارع، هرگز در این خصوص با چالش مواجه نخواهد شد. برای احراز نبوغِ این طراح حرکت، کافیست برای نمونه به ترکیب متن مونولوگ پردیس زارع راجع به «خودکامه» با حرکات وی در حین اجرای آن دقت کنید.
از «حرکت» که بگذریم، باید به سنجابی بابت تعهدش به «تمرین کردنِ» بازیگران، آفرین گفت!
تعهدی که در حقیقت، نشانه اخلاق گرا بودن کارگردان است و بازیگران در راستای احترام به مخاطب، مسئولانه پایبند ءن هستند؛ دو دوئت زیبا با اجرای درخشان سوگند صدیقی (در نقش تنسگل) و سهیل بابایی (در نقش سوران دلنیا) با صداهای رسا و بیان صحیح الفاظ در عین اجرای حرکات سنگین، بویژه در لحظه تعریف افسانه گاماسیاب و یا در صحنه شنیدن صدای یک مرد از حنجره یک زن، چشم نوازانه، اوج رعایت تعهد یادشده را پیش روی مخاطب می گذارد.
همچنین، دوئتِ سهیل بابایی با محمدرضا آبانگاه و اجرای هنرمندانه دو مونولوگ، یکی توسط هانیه مقدم و دیگری توسط امیر افشار، از دیگر بخشهای جذاب این نمایش محسوب می شوند.
بطور خلاصه، می توان اذعان کرد که این نمایش ترکیبی است دلنشین از «حرف حساب» و «حرکات پر معنا». به این جهت، اگر اهل اندیشیدن و تفکر هستید، توصیه می کنم هرگز تماشای این نمایش را از دست ندهید.
برای کارگردان، بازیگران و کلیه عوامل گروه تأتر دیگر، موفقیت روزافزون و اجراهایی درخشانتر را آرزو می کنم.
دکتر مسیح بهنیا- حقوقدان
"شگفتااااااااااانه ای فااااااااخررررررررر و تامللللللل برانگیززززززززززز"! بی خیال بابا! از کی تا حالا واسه نمایشمون اینجوری تبلیغ می کنیم؟ این همه هیاهو و طمطراق برای یک تئاتر معمولی و باسمه ای، در زمانه ای که هنرمندان بزرگ سکوت کردن و کوچولو ها فرصت عرض اندام پیدا کردن ...
اط صمیم قلب دلم میخواد درد بیدرمونی بگیرن که از شدت درد خودشونو به زمین بکشن و هوار بزنن از رنج.
زمانی خوشحال بودم از هرگونه خشونت عاری هستم اما الان مدام وحشتناکترین سناریوهای ممکن رو در ذهنم برای این قوم الظالمین تصور میکنم و حتی از تصورش هم لذت میبرم... در نهایت این حجم از خشم و نفرت بیشترین آسیب رو به خود ما وارد میکنه و رنجور و بیمار میشیم در حالی که حضرات سه رقمی میشن
زمانی خوشحال بودم از هرگونه خشونت عاری هستم اما الان مدام وحشتناکترین سناریوهای ممکن رو در ذهنم برای این قوم الظالمین تصور میکنم و حتی از تصورش هم لذت میبرم... در نهایت این حجم از خشم و نفرت ...
منم همین بودم ولی این مدت هر غلطی خواستن کردن یه کمم ماها نفرین نالهشون کنیم....
اولین اجرا رودیدم.
برای دوستانی که سوال داشتن مذهبیه؟ نه اصلا مذهبی نیست نمایش از ۸ تا اپیزود تشکیل شده و در هر اپیزود بازی دو نفره ایی داریم که داستانی روایت میشه و وجه مشترک اینه که همگی بهشهر مشهد و به نیت زیارت اومدن.
اپیزود آخر به زبان ترکی بود و درحق ما تماشاگرانی که ترکی بلد نیستیم جفا شد:(( کاش فکری برای ترجمه یا قابل فهم تر شدن میشد.
جناب آقایی پاراگراف پایانی نوشتهٔ ملیحه خانم رو فکری به حالش بکنید که بیایم خدمتتون!
در خدمتتون هستیم، این تغییر زبان در اپیزود پایانی به عمد صورت گرفته و شاید بعضی از دیالوگها برای مخاطبی که ترکی بلد نیست غیر قابل فهم شده باشه،اما فضای کلی اپیزود و داستانش برای همه مشخص هستش.
در خدمتتون هستیم، این تغییر زبان در اپیزود پایانی به عمد صورت گرفته و شاید بعضی از دیالوگها برای مخاطبی که ترکی بلد نیست غیر قابل فهم شده باشه،اما فضای کلی اپیزود و داستانش برای همه مشخص هستش.
من متوجه نشدم و بعید میدونم تمشاگرانی هم که ترکی بلد نیستن متوجه بشن.
علیرغم زحمت بسیار زیادی که عوامل نمایش کشیده بودن متاسفانه هبچ ارتباطی با این اجرا نگرفتم.
بواقع میتونم بگم این اجرا برای من تشکیل شده بود از تعدادی صحنه های پراکنده و گنگ با بازی و اکت خوب اما غیر قابل فهم بازیگران به همراه مونولوگ هایی سخت و صقیل...
پ.ن:از یادگاری که همراه بروشور داده شد سپاسگزارم. ایده زیبایی بود.
برخی معانی نمادین که به سگ نسبت داده شده عبارتند از:
ماجراجویی
ثبات و استقامت
کنجکاوی
فداکاری
دوستی
وفاداری
حفاظت
صبر
بیان حقایق
عشق بی قید و شرط
شنیدن صدای آن سوی حجاب ها
زمانی که سگ تصمیم می گیرد ... دیدن ادامه ›› به عنوان راهنمای روحی شما وارد عمل شود می توانید به نیروی محافظت، هوشیاری، شجاعت، فداکاری و استقامت او اعتماد کنید.
توتم سگ
این توتم درباره توانایی فرد در عشق ورزیدن و دریافت عشق حرف های زیادی خواهد داشت.
فرد احتمالا شخصیتی دارید که بی سر و صدا و پشت صحنه خدمت می کند و دیگران را در کانون توجه قرار می دهد. از این موقعیت می توان همه اتفاقاتی که در حال رخ دادن هستند و مشکلاتی که وجود دارند را بهتر و دقیق تر مشاهده کرد.
توتم سگ نماد توانایی فدا کردن خود در یک مسیر معنوی یا آیین شخصی بدون توجه به شرایط می باشد. زمانی که زندگی سخت می شود توتم سگ نزدیک شده و با عشق و بی قید و شرط خود شما را متعجب می کند. این روح حیوانی از شما محافظت می کند تا از طوفان ها به سلامت بگذرید.
و از نظر من مکانیسم دفاعی بازگشت و نیازمند به حمایت و هدایت در زمان فروپاشی روانی بود.
انتهای صحنه سگ شدن کارگردان به نابازیگر می گه الان وقتشه؟ نابازیگر می گه هنوز وقتش نشده ( هنوز رنج بازیگر رو ندیدی و آماده نیستی) و در صحنه پایانی بهش می گه الان وقتشه و در راه آرمان شخصی ترین پروژه اش خودش رو قربانی می کنه.
تو اجرا به دیپلماسی اشاره شد نه دموکراسی.
به امید یهبودی خانم صمدی
من برای روز یکشنبه ساعت ۱۶ ۳۰ بلیط دارم. احتمال زیادروز یکشنبه نمایش اجرا نمیشه ؟؟؟ چطور به ما خبر میدید که ما بدونیم اجرای مجدد کی هست؟
میترسم مثل بک تو بلک بشه همه تعریف کردن من برم خوشم نیاد:(
خدا یا رحم کن میخام بلیط بخرم و یکی از دوستان تقریبا تاتر اولی دومی رو هم ببرم.
دوستان گفتن مثل فیلم mass هست که خوب ناگفته پیداست اون فیلمو دوس داشتم.
گردن اجرای خیلی تر و تمیز و خوبی هست فضای خاصی داره که اشاره نمیکنم اسپویل نشه اما خودتون رو آماده یه شوک ریز بکنین و امیدوارم لذت بخش باشه براتون .
اما تئاتر کلا اینجوریه که ممکنه مطابق سلیقه تون نباشه و دوست نداشته باشین !
گردن اجرای خیلی تر و تمیز و خوبی هست فضای خاصی داره که اشاره نمیکنم اسپویل نشه اما خودتون رو آماده یه شوک ریز بکنین و امیدوارم لذت بخش باشه براتون .
اما تئاتر کلا اینجوریه که ممکنه مطابق سلیقه ...
قبل از اجرا با خواندن خلاصه داستان و نظر کاربران می دونستم این نمایش از سلیقه ی من دوره اما با اصرار دو دوست عزیزم به تماشا نشستیم.
نهایتا جز بازی خوب آقای افشاریان نکته قابل تاملی نداشت و شبیه به یک نمایش رادیویی بود. نه اثر خلاقانه ایی دیدم نه تکنیک و نه متنی که منو به وجد بیاره. و دلیل این استقبال برام شگفت انگیزه.
شهرزاد فضای کمی به عنوان سالن انتظار داره، بنده واریس پا دارم و مجبور شدم حدود ۱ ساعت بایستم. چون امروز جمعه ۱۳ خرداد با ۴۰ دقیقه تاخیر وارد سالن شدیم.
هوا گرم و ازدحام جمعیت بسیار زیاد بود. البته اقای افشاریان انتهای نمایش عذرخواهی کردن و گفتن دلیلش تاخیر در اجرای قبلی بوده.
پیشنهاد میشه سالن شهرزاد کمی به فواصل بین اجراها توجه کنه چون ۴۰ دقیقه تاخیر بهیچ وجه قابل قبول نیست.
شانس شما بوده فکر کنم خانم ثانی?
والا ما که از خدامونه تاخیر نداشته باشه
اونم یه جایی مثل شهرزاد ، که انقدر نمایش اونجا اجرا میشه ، خواه ناخواه گذر آدم به اونجا میافته?
دوستان من حس می کنم کامنتهای فیک در این صفحه زیاد هست. خواهشا یه نفر بیاد راست و حسینی بگه این نمایش خوبه و ارزش دیدن داره؟ من میخاستم برای آخر هفته بلیط بخرم اما مرددم:/
قبل از اجرا نمیدونستم با چه نوع اثری مواجه میشم...حتی نمیدونستم که نمایش طنزه و اصلا انتظار نداشتم با چنین اثری خلاقانه ایی روبرو شم.
به همه ی عوامل اجرا خسته نباشید و خدا قوت میگم و قطعا در آینده اجراهای این عزیزان رو دنبال خواهم کرد.
[ دوست عزیز و تماشاگر ارجمند نمایش تاکسیدرمی ]
به پشتوانه ی حمایت های بی دریغ و خالصانه ی شما توانستیم فصل نخست اجراهای خود را با سربلندی در مرکز تئاتر مولوی به پایان برسانیم و این الطاف مهربانانه ی شما بود که ما را بر آن داشت تا فصل تازه ی اجراهای خود را (از 16 خردادماه) در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز نماییم.
...
لینک پیوست شده به این پیام، هدیه ی کوچکی است از طرف گروه نمایش تاکسیدرمی. پاینده باشید. https://drive.google.com/file/d/1k1nBkIBrbAuY2A0jjSn_31NxHSgS0vhk/view?usp=sharing
...