در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی مسموعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:58:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چون که آقای برزو آدم حساسی هستند، ترجیحاً یه‌سری کارها مثل صحبت‌کردن با بغل‌دستی و خوردن و آشامیدن توی این شهر خیلی اذیتشون میکنه...
بنظر خیلی ... دیدن ادامه ›› نگاه بالا به پائین نسبت به تماشاگر نیست این حرف؟
یکمی در شروع نمایش توی ذوق تماشاگر میزنه.

جدای از شروع بد که ربطی به نمایش نداشت، شروع نمایش با یک دیالوگ خوب که حس کنجکاوی تماشاگر را برانگیخت و استفاده از ساز آکاردئون و آهنگ زیبائی که نوازنده نواخت به همراه سباستین و خوابش و آمدن تعدادی زیادی از بازیگران در شروع کار به نظرم شروع زیبائی را رقم زد.

در اینجا ورود به داستان با دیالوگ آقای هرمان و خانم هاوارد برای تماشاگر قابل اعتناتر بوده و تماشاگر برای ارضاء حس کنجکاوی مکالمه ابتدائی نمایش تمرکز بیشتری را بر روی دیالوگ آقای هرمان و خانم هاوارد میگذارد.

در کل آقای بولتی گه در این مکالمه به آن اشاره میشود نماد دست های پنهان در دنیای کنونی ماست و این نمایش اشاره ای به منیپولیشن فکری افراد جامعه و ایجاد حس نیاز در مشتری برای هر کالائی است که در این نمایش به شکل اشد آن است و طرفه آنکه مساله ای که شاید ترسناکترین دغدغه نوع بشر است را چنان به کالائی والا قلب مینماید که انسانها تشنه و بی تاب دستیابی به آن میشوند.

طنز تلخ ماجرا آنجاست که حتی متفکران جامعه نیز در پایان خود اسیر این نوع منیپولیشن فکری شده و حتی آن را افتخاری برای خود تلقی میکنند.

این حمله خانم هاوارد توضیح همین منیپولیشن فکری است:
"ما قرار نیست خودمون رو بکشیم، ما قراره یک مرگ باشکوه رو تجربه کنیم..."
"مساله ما مردن خالی نیست... مساله ما باشکوه مُردنه..."

"گیوتین برای کشتن اشراف ساخته شده..."
خلق را تقلیدشان بر باد داد...


شخصیت سباستین هم که در سراسر داستان ورود به مسائل میکرد هم جالب بود.

در اینجا دو شخصیت برادر و خواهر یعنی تونی و ابیگیل هم جالب توجه هستش، هر دو اینگونه مردن را مسخره میدانند، اما یکی بر اساس عقاید و یکی بر اساس منافع که با چهره سالوسی خود آن را پنهان و از حماقت دیگران منفعت کسب میکند.

در اینجا تبلیغات گوبلز وار رو شاهد هستیم که در خواندن سرود دسته جمعی آن را میبینیم:
فیش سفید تو مُشتمه...
ارزش پول خیلی کَمه...
سرم رو بالا میگیرم...
زیرِ گیوتین میمیمرم...
من دیگه ترسی ندارم...
اراده‌ی سَنگی دارم...
یه مرگِ با شِرافت...
دارم منم لیاقت...



به هنگام نگارش این خطوط به یاد سخنی از ژیسکار دیستن رئیس جمهور اسبق فرانسه که به هنگام انقلاب 1979 بیان کردند، افتادم که از بیان آن به دلیل برخی مسائل معذورم، اما به قول بزرگان؛ العاقل یکفی بالاشاره....


پنج ستاره تقدیم شما
محمد فروزنده و زهرا روحانی این را خواندند
نیلوفر پناهی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و احترام
بنظرم باید هنرپیشه بودن رو تصور کرد و یک مونولوگ رو بدون اندکی تپق زدن حدود 10 بیست دقیقه ادامه دادش، تا متوجه کار سخت بازیگری ... دیدن ادامه ›› شد.
از این بابت باید کلاه رو به احترام عوامل تئاتر از سر برداشت.
شروع اجرا جالب بود و اینکه وقتی درهای سالن باز میشه و وارد سالن میشوید، در اتمسفر نمایش قرار میگیرید.
البته با توجه به فضای سالن، در ابتدا که در جریان نیستیم مشکلی ایجاد نمیشه، اما بعد که متوجه میشیم در فضایئ ایتالیایی قرار داریم، روزنامه ها همه به انگلیسی هستند، کمی توجه رو به سمت روزنامه ها به جای مکالمات هنرپیشگان معطوف میکنه. شاید برای هم این مساله نباشه، من کمی به زبان ایتالیائی علاقمندم و مقداری هم دانشگاه خودنم، باعث این مساله در ذهنم شده باشه.
نکته دیگر هم کمی استرس بازیگر در شروع بودش که با استرس پشت سر ه دیالوگ رو بیان میکردند، ک با کارگردان محترم این مساله رو مطرح کردم و ایشان فرمودند که این مساله 50 50 بوده؛ هم مساله مورد اشاره من بوده و هم اینکه تنش‌های درونی شخصیت داستان رو بیشتر با حالات کلامی بازیگر به بیننده منتقل نمایند.
در خوص دکور هم بنظر من زیبا و باسلیقه کار شده بود و درخت پش پنجره هم و حرکاتش جالب طراحی شده بود.
تبریک به جناب آقای ارجمندی و تمامی عوامل نمایش.
پنج ستاره تقدیم شما
محمد ابراهیمی، مهدی ارجمند و محمد فروزنده این را خواندند
الهام رضایی و مونا شکری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید