در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حسام اشعرین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:54:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همیشه وجود چنین افرادی از قبیل کریم و اسماعیل و... در دربار پادشاهان و حکمرانان مرسوم بوده است. اما نکته دردناک درمورد این افراد نادیده گرفتنشان پس از مدتی و عدم حمایت از سوی حاکمان قدرت بوده است. افرادی که با ظرافت خاصی نقدهایی را به سیاستهای حکومت و افراد صاحب منصب به شکلی هنرمندانه وارد می‌کردند و در آخر یا توبیخ می‌شدند، یا مجبور به نوشتن توبه نامه شده و یا کوچ اجباری می‌کردند.
کار شسته رفته با داستانی ساده و شیرین
زمان کار بسیار مناسب بود چون بیشتر از یک ساعت دیگر جایز نبود.
طراحی صحنه و لباس قابل قبول و مناسب عصر قاجار
خوب کاری نبود که خیلی فضای بزرگی بخواد به همین دلیل نورپردازی خیلی نقش ملموسی نداشت ولی با این حال درست انجام شد،که همین انتظار هم میرفت.
نکته درخشان کار بازی زیبای آقای پناهنده بود. مونولوگ گویی های متن هایی با گویش قدیمی همیشه کار سختی بوده بخصوص که با انواع و اقسام گویش ها و لهجه ها و سوئیچ شدن‌های سریع ایشان همراه بود. واقعا برای در آوردن این همه تیپ به تنهایی زحمت زیادی کشیده ... دیدن ادامه ›› شده است.
در کل کار را دوست داشته و به تمام علاقه مندان تئاتر توصیه میکنم. خسته نباشید به آقایان کیانی و کلیه عوامل این کار
فارغ از نمایش امروز شاهد حضور عوامل حراست در درب ورودی نبوده و این موضوع را به فال نیک میگیرم.

دروغ، جنون قدرت، هوس، کینه، حسد و خیانت به شکلی وهم انگیز، کابوس وار و البته بسیار زیبا در این نمایش نشان داده شد.
کاری به معنای واقعی پر زحمت که من را یاد نمایش اسب، انسان، پنجاه پنجاه از نظر فرم و اجرا انداخت.
طراحی صحنه و نور عالی، جلوه های بصری خوب و طراحی لباس را نیز دوست داشتم.
متن کار به ذائقه من بسیار خوش آمد. گریم ها و نوآوری در نورپردازی توسط بازیگران را نیز دوست داشتم و چقدر موسیقی به درستی همراه با صحنه ها بود.
بازی‌ها یکدست و روان و با بیانی شیوا اجرا گردید.
رد خون با هیچی پاک نمیشه! همه فریب شیطان را میخوریم! آدم درستکار کجاست؟! کی که تا حالا دروغ نگفته باشه؟!ممکن خدا شیطان و از آدمها بیشتر دوست داشته باشه؟!
خوشحالم که به دیدن این کار نشستم. به علاقمندان این سبک کار حتماً توصیه میکنم که این نمایش را از دست ندهید.
خسته نباشید خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر برای این گروه شیرازی محترم دارم.
سپاس بیکران دوست عزیز💎🔥
۲۹ فروردین
نازنین ترنگ
خیلی ممنونم‌ازتون❤️
سپاس
۳۰ فروردین
ایمان زارع
سپاس از نظر و نگاهتون🌹🌹🌹
ممنون از تعهدتون به تئاتر
۳۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
افسوس که این اژدهای فضای مجازی به همه جا سرک می‌کشد و حالا نوبت به صحنه مقدس تئاتر رسیده است. قطعا عدم حمایت از این دست کارها و افراد بی هنری که جسارت حضور به این هنر متعالی و عمیق را کرده‌اند، بزودی سبب برچیده شدن چنین بساط کریه و زشت‌ خواهد شد.
متاسفانه به دلیل زمان این نمایش، امکان دیدن آن برایم مهیا نیست. امیدوارم که بزودی در زمانی مناسب‌تر این کار اجرا شود.
سلام و ادب
صدرصد اجرا فوق العاده در زمان زودتر خواهیم گزاشت
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبری از او بود! و این و از پایان نمایش میشه متوجه شد.
یک مهمانی ایرانی با شوخی ها و گاهی دست انداختن هایی که تو مهمانی های روزمره خودمان هم می‌شد دید و از این منظر روایتی قابل لمس بود. سبک کار و دوست داشتم. در خلال این مهمانی کنکاش به درونشان و برون ریزی احساسات و بیانشان بصورت یک روایت جدا از بحث، کار هوشمندانه ای از جواد مولایی بود که برایم دلنشین بود. بخصوص که جنبه درام کار تو این مونولوگ گویی ها بخوبی بیان گردید. شیفت از خنده به گریه در زمانی کم نشان از توانایی های بالای بازیگران این کار داشت. با این که از کار جناب آقای آریا قاسمی خوشم آمد ولی به نظرم تکه اضافی این نمایش بود. یک جاهایی از نمایش حس میکردم هومن کیایی خنده هاش از بازیش زده بیرون و واقعا خندش گرفته!، البته این نظر من بود.
در کل کار خوبی بود ولی چیزی نبود که شما را شوکه کند(با توجه به خلاصه داستان)
دکور در عین سادگی حس یک آپارتمان قشر متوسط را قشنگ به من القا کرد. متن هم قابل قبول بود. بازی ها تقریبا در یک سطح بودند. ولی با توجه به اینکه آقای وحید آقا پور بعد از این کار یک اجرای دیگه هم داشتند واقعا با تمرکز بازی کردند.
واقعا در پس خنده ها و روزمرگی‌های دمادم یه چیزایی تو ذهن و دل آدما است که کاش میشد بازگو کرد، کاش میشد ... دیدن ادامه ›› فریاد زد.
کاش...
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی‌کردند!
حرفهای تو گلو مانده، دوستت دارم های نگفته، شرم بیان عشق، حسرت تصمیمی که گرفته نشد، سکوت در برابر بی عدالتی و...
تشکر میکنم از تمامی عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره
سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
حسام الدین حیدری
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
من این مطلبی که میگید رو سر نمایش نوای اسرارآمیز متوجه شدم... چقدر خوبه این بشر!
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
حسام الدین حیدری
از نظر من هومن کیایی یکی از قدر ندیده ترین بازیگرای این مملکت و به شدت پتانسیل ستاره شدن رو داره سر لحظه های که بازیگرهای دیگه مونولوگ میگفتن مدام چشماش پر از اشک‌می‌شد
بله در خوب بودن ایشون شکی نیست. ولی خوب این نظر من بود. ضمن اینکه چون من امشب ردیف اول نشسته بودم یکبار هم به پیام که وحید اقاپور آنرا بازی می‌کرد بجای پیام گفت وحید. البته خیلی بلند نبود که همه متوجه بشوند. ضمن اینکه نباید چشمانش پر از اشک میشد چون که نمایش طوری طراحی شده بود که اون حرفها رو فرد داره با خودش میزنه نه با مهمانها، ولی خوب از حق نگذریم بازیگری بشدت توانمند و دوست داشتنی است
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ مرموز خانم پاترز یکی دو تا بازی خوب داشت، چندتا لحظه طنز قابل قبول و دیگر هیچ. نتونستم با کار ارتباط خوبی بگیرم. متن چیز خاصی نداشت و یک گنگی بزرگ توش مشاهده میشد. زمان داستان نامشخص، نه میشد فهمید تو زمان حال یا گذشته، بیشتر می‌شد به شکل یک کابوس یا خواب بهش نگاه کرد. یه چیز عجیب و غریب که میتونست به جاهای خوبی برسه اگر به جای دستمایه کمدی به شکل دیگری بهش نگاه میشد. در کل با اون چیزی که با خلاصه داستان خوندم و برام ذوق دیدن ایجاد کرده بود فاصله داشت.
طراحی لباس خانمها با آقایون یک سی چهل سالی حداقل فاصله داشت چرا آخه؟!
باری نوشین تهرانی و دوست داشتم. سپهر محمودی هم حرفاش جالب بود.
بهرحال خسته نباشید میگم خدمت تمامی عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
ممنونم رفیق
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
ممنونم از لطفتون 🙏🏻
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
مرسی که مارو تنها نذاشتین 🙏🏻
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی با متنی ساده و روان که به موضوع مهمی بنام دروغ از زاویه طنز نگاه می‌کند. صحنه ای ساده که چینش سیب ها در کنار آن تداعی کننده داستان درخت سیب و آدم و حوا است. از قدیم الایام دروغ در تمامی ادیان جز گناهان کبیره بشمار می‌آید و حال آنکه ورای مسائل دینی کاری غیر اخلاقی است که امروزه به هزار و یک دلیل همه انسان ها دروغ می‌گویند، و هیچکس نمیتونه ادعا کنه که تا حالا دروغ نگفته است.
کار بشدت از مخاطب خنده می‌گیرد(بگذریم که خود من خیلی اهل خنده های آنچنانی نیستم). هر دو اپیزود زمان و ریتم خوبی داشت. یه جاهایی از کار، نمایش به سمت استند آپ کمدی هم میرفت، که خوب جناب آقای غریب هم توش توانا هستند.
در اپیزود اول یاد فیلم بوتیک و دیالوگی که رضا رویگری با گلشیفته فراهانی داره و میگه از چه حیوانی خوشت میاد افتادم که رویگری در جواب گلشیفته میگه خر. و امان از این خر در نمایش نامه ها و سناریوها که چقدر میتونه پر معنی و پر از استعاره باشه.
در اپیزود دوم هم هنگام رکوع یاد فیلم مارمولک و بازی جذاب آقای پرستویی افتادم که نماز را بلد نبود بخواند.
بازی ها همگی خوب بودند. درود میفرستم بر والدین این دو دختر بچه نازنین که از این سن استعداد فرزندان خود را کشف و آنرا در مسیر درست هدایت کردند.
تشکر میکنم از تمامی عوامل و دست اندرکاران این نمایش و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
ممنون از حضورتون❤💎
۱۲ دی ۱۴۰۲
ممنون ازشما❤
۱۲ دی ۱۴۰۲
ضحا رجایی فر
ممنون ازشما❤
عالی بودی دختر زیبا و هنرمند
۱۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حسام اشعرین (hesamasharin59)
درباره فیلم‌تئاتر کریملوژی i
امشب بالاخره توانستم فیلم تئاتر کریملوژی را ببینم. واقعا حیرت کردم از این تسلط بالای آقای رحمتی به نقش. مونولوگ گویی های سخت و گاهی آهنگین بهمراه گویش های مختلف و بالا و پایین هایی که داشت، الحق بخوبی توسط ایشان اجرا گردید. متن را نیز دوست داشتم. اما نباید از کارگردانی زیبای این کار نیز گذشت. بشدت کارگردانی خوبی را در این نمایش شاهد بودم. قطعا ردپای کارگردانی خوب آقای بهرامی سبب شد که کریم شیره ای را از مجید رحمتی ببینیم که در اذهان ماندگار خواهد شد.
دکور، نورپردازی و استفاده از اکسسوارهای ساده اما بشدت هوشمند توسط کارگردان نیز برایم جذاب بود.
کار هم لحظات طنز دارد و هم درام. هم بغض میکنی برای زمانی که کریم از درد مردمی می‌گوید که زبان در کام فرو برده اند و هم میخندی به شیرین زبانی های کریم.
در جامعه ای که نتوان بطور مستقیم واقعیت ها، انتقاد ها و فسادها را بیان کرد چاره ای جز پناه بردن به سلاح لودگی و متلک پرانی و بذله گویی نیست.
و به نظر من بعد از کریم شیره ای، این نسل از آدمها هم منقرض و یا گوشه نشین شدند. چون حتی دیگر زبان طنز هم اربابان قدرت را می‌آزارد.
خسته نباشید خدمت تمامی عوامل و دست اندرکاران این نمایش فکر شده
یه زن بود یه زن...
امشب شاهد نمایشی بشدت رئال بودم. نمایشی که تکلیفش با خودش مشخص است. متن در خدمت کار و بدون هیچ اضافه گویی و یا پیچیدگی که تماشاگر را سردرگم کند.
کار هم از شما خنده درست می‌گیرد و هم شما را اندوهگین می‌کند.
نورپردازی میتونست بهتر باشه. دکور هم بد نبود(مخصوصا استفاده از سنگ توالت و سیفون سیاه رنگ). ایده قاب کج و ویدئو آرت در کف دستشویی را هم پسندیدم. هرچند که نگاه نکردن به ویدئو آرت هم لطمه ای به نمایش نمی‌زند.
تینا نماد نسل سرکشی که فقط به فکر خواسته ها و نیازهای خودش است و زبان تشکر که ندارد هیچ، بشدت هم خشمگین و طلبکار است.
ناشری که فقط به دلیل داشتن ثروت و بدون هیچ گونه فهمی از ادبیات و هنر نویسندگی بر مسند نشر آثار فرهنگی نشسته است و افسوس که علاوه بر بیسوادی دزدی فرهنگی نیز می‌کند.
اما قصه سارا قصه آدمهایی است که ممکن است بدون آنکه آنها را بشناسیم در طول روز بارها از کنارشان عبور کنیم. زنان و دختران شریفی که در عین ... دیدن ادامه ›› توانایی های خاص مجبورند که برای کسب روزی کارهای سخت و دشوار را انجام دهند و در کنار آن به علایق خود نیز بپردازند. اما افسوس که چه استعدادهایی پشت در فقر، جهالت و بی عدالتی ماندند و شکوفا نشدند.
بازی ها همه در حد خودش خوب بود اما خوب بازی نقش سارا یک چیز دیگر بود. خانم ندا ابوالقاسمی چهره ای کاملا باورپذیر از نقش خود ارائه دادند.
بازی و صدای آقای جناتی هم قابل‌ توجه بود.
در نهایت کار قابل دفاعی است و دیدنش را به علاقمندان به تئاتر توصیه میکنم.
خسته نباشید خدمت جناب آقای رکنی و کلیه عوامل این نمایش شریف
حسام عزیز، از توجه و نقد شما بینهایت سپاسگزاریم. و از مطالعه تحلیلتان بسیار لذت بردم.
نقد شما عزیزان است که تمامی سختی کار را برای تیم لذتبخش می کند
۰۲ دی ۱۴۰۲
ممنونم از شما
۰۳ دی ۱۴۰۲
کسی که حتی حرف زدنش «خارج» است، خواننده است !
و کارفرمای سارایی که زبانش که نه اما قلمش «وارد» است.
چه استعاره های آشنایی داشت این نمایش
۰۸ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حسام اشعرین (hesamasharin59)
درباره فیلم‌تئاتر سیزیف i
دیشب تصمیم گرفتم که فیلم تئاتر این نمایش و ببینم. در طول دیدن نمایش مدام باید صدای تلویزیون و کم و زیاد میکردم چون یک جاهایی بشدت صدا بلند بود و یه جاهایی کم. حالا نمیدونم ایراد از صدابرداری بوده یا نه. البته که کلا تئاتر شلوغ و در بسیاری از صحنه ها پر سر و صدا بود.
راستش فکر کنم من جز اقلیت هایی هستم که خیلی کار و نپسندیدم. درسته که بازی‌ها خوب بود، سخت بود و زحمت زیادی روی صحنه می‌کشیدند ولی خوب متن منو به وجد نمی‌آورد(به غیر از چند جمله که در انتهای نمایش خوشم اومد).
در یک نمایش 90 دقیقه ای چند جمله نمیتونه آدم و راضی نگه داره. یک سری از حرکاتم به نظر من اضافی بود. ما با بازیگرانی طرفیم که در کالبد نقش هایی که بازی کردن فرو رفتند و درگیر آن نقشها هستند. ولی بعضی رفتارها و حرکات واقعا زیادی بود.
بالا رفتن از کتابخانه، روی دیوار خانه راه رفتن و... برام جالب نبود.
پیام این نمایش چی بود؟ حالا که نمیتونم خودمو از نقش هام جدا کنم بهتر که بمیرم، که نتونم بازی کنم، نتونم تمرین کنم و... کار عجیب و غریبی بود ولی منو تو یه فضای گنگی رها کرد.
کار از نظر حرکات بدن، میمیک صورت، بیان و تسلط بر روی صحنه قابل دفاع است اما از نظر معنایی برای من حرف خاصی نداشت. البته چون من تئاتر و از ... دیدن ادامه ›› نزدیک ندیدم نظر من ممکنه در برخورد از نزدیک با این نمایش متفاوت بشه. چون فکر میکنم این نمایش از اون دست کارهاست که باید به تک تک جملاتش فکر کنی.
بهرحال خسته نباشید میگم خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر براشون دارم.
بی مقدمه باید تشکر کنم از جناب آقای تفنگدار نویسنده و کارگردان این اثر زیبا و در خور تحسین
عجب نگاه جذاب و جسورانه ای به یکی از مهمترین اثار ادبی ایران(رستم و سهراب)
از همان ابتدای شروع نمایش متوجه این موضوع شدم که قرار یک کار درخشان ببینم، و همان شد که دلم میخواست.
متنی جذاب همراه با بازی هایی دیدنی که همراهی موسیقی و آواز به اثر رنگ و لعابی دوچندان می‌افزود.
به نظر من افسانه رستم و سهراب به یک شکلی(در کلیت ماجرا) در دنیای واقعی اتفاق افتاده است و ممکن است در گوشه و کنار نقل‌هایی هم از آن به زبان آمده باشد. اما کدامین نقل درست است؟ در پس پرده چه گذشته است؟ کدام یک سفید و کدام یک سیاه هستند؟ بت هایی که انسان‌ها برای خودشان ساختند واقعا قابل احترام هستند یا لکه های سیاه و خاکستری در درونشان وجود دارد؟!
به چالش کشیدن این موضوعات که تلنگری به افکار عمومی در مواجه با افراد مشهور می‌زند در این نمایش به زیبایی تمام نشان داده شد. هدف از این متن و اجرا از دید من شک به اتفاقاتی است که فکر می‌کنیم نباید در مورد آن ها دودل بود و چه زیبا از پس این ... دیدن ادامه ›› کار برآمد.
گریمها همگی خوب بودند، فقط من دلم میخواست برای سهراب از مو مصنوعی استفاده می‌کردند.
نورپردازی صحنه را هم دوست داشتم.
نکته ای که باید حتماً به آن اشاره کنم این بود که بیان اینگونه نمایشنامه ها کمی سخت تر از گویش امروزی است ولی بشدت خوب و مسلط توسط بازیگران اجرا گردید(بدون حتی یک تپق).
حرکات بدنی خوب به همراه بیان هایی پر قدرت را در این کار شاهد هستیم.
به امید موفقیت های بیشتر برای این گروه و تمامی عوامل این کار
سپاس از شما فرهیخته‌ی گرامی که نمایش ما را برای دیدن انتخاب کردید.
شاد باشید.
۲۷ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خطر اسپویل
متن خوب و پر کشش که با بازی‌های خوب تکمیل شد. میزانسن قابل قبول و دکوری در خدمت کار، البته طراحی لباس نقش مایک را خیلی نپسندیدم. نورپردازی هم جای کار داشت.
پایان کار برای الیزابت روشن بود. مردن به دست کسی که او را باعث فلج شدنش می‌دانست. تمام ماجرا را کد گذاری کرده بود تا با کشف تک تک مراحل توسط مایک به هدف خود برسد.
رقصنده ای که نتواند دیگر برقصد، آدم سرزنده و اکتیوی که حالا باید تمام عمر بر روی ویلچر بنشیند و به نوعی خود را تمام شده می‌بیند چرا باید زنده باشد؟، او صد در صد مرده است! اما این که چگونه وداع کند و چگونه مسبب این اتفاق (که از دید او اتفاقی در کار نیست) را درگیر ماجرا کند، قصه ای را رقم زد که تا لحظه آخر پر کشش و جذاب ادامه داشت.
بازی خانم عساکره از همان ابتدا نظر منو به خودش جلب کرد و تا انتها نیز به نحو احسنت ادامه داشت. در ابتدا فکر میکردم که آقای زارع بازی معمولی را ارائه خواهد کرد اما هرچه کار جلوتر میرفت و او حیرت زده تر میشد، قدرت بازی ایشون نیز اثبات میگردید. یه جاهایی از بازی ایشون منو یاد صابر ... دیدن ادامه ›› ابر مینداخت.
تشکر از جناب آقای غلامی کارگردان این اثر که ردپای کارگردانی خوب ایشون را در این نمایش نمی‌توان انکار کرد.
طراحی پوستر این نمایش را هم خیلی دوست داشتم
با آرزوی موفقیت های بیشتر برای تمامی عوامل این کار
مرسی از نگاه شما عزیز‌😍🌹
۲۰ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاری متوسط در متن که اضافاتی در آن دیده می‌شد. موضوع دروغ در بین صاحبان قدرت می‌توانست با پرداخت بهتری به چالش کشیده شود که متاسفانه این امر دیده نشد. با توجه به ژانر نمایش که کمدی انتقادی عنوان شده بود، آنچنان انتقادی نبود، جز یکی دو تا دیالوگ که به دلم نشست.
چندتا رفت و آمد بی مورد به صحنه که اصلاً نیازی نبود و بیشتر به خاطر بالا رفتن زمان نمایش بود، کاملاً مشهود بود. یه جاهایی حس شلختگی تو کار اذیت می‌کرد.
دکور بد نبود. بجز دو سه مورد بازی‌ها چندان دلچسب نبود. گاهی اغراق در بازی به معنی بازی خوب نیست. چیزی که در بازی نقش نگهبان آقای نماینده دیده می‌شد.
آرش نایبی و بازیگری توانا دیدم که قطعا میتونه تو ادامه مسیر خود و با انتخاب دقیق به جاهای خوبی برسه، نگار عزیزی هم با جلو رفتن کار بازی خوبی ارائه داد. بهرحال تشکر میکنم از زحمات تمامی عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر دارم.
خیلی ممنونیم از حضور شما و نگاه ریزبینی که دارید
امیدواریم در کارهای بعدی با کیفیت بهتری در خدمت شما باشیم و رضایت کامل شما را جلب کنیم🙏💐
۱۵ آذر ۱۴۰۲
نگار عزیزی
خیلی ممنونیم از حضور شما و نگاه ریزبینی که دارید امیدواریم در کارهای بعدی با کیفیت بهتری در خدمت شما باشیم و رضایت کامل شما را جلب کنیم🙏💐
پاینده باشید 💐🙏
۱۵ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میم مثل مامان...
همه ما در مواجه با مادرانمان انسان های کوچکی هستیم.(بگذریم از موارد خیلی نادر). مادر موجودی خارق العاده است. از لحظه آبستن شدن یک زن تا پایان عمر، خود را وقف فرزندش می‌کند و در عوض چقدر توقعش از فرزندش ناچیز است. و چه غم انگیز که وقتی هجرت می‌کنند تازه متوجه عمق فاجعه می‌شویم.
از نظر من که متاسفانه مادرم در قید حیات نیست(و نیز پدرم)، پیوند فرزند و مادر هیچگاه با مرگ هم گسستنی نخواهد شد. درست مثل نخ کاموایی که از شالگردن بافته شده توسط مادر آویزان شده و سرنخ در دستان مادر است!
متنی ساده ولی دلنشین. همیشه قرار نیست متن های سنگین و پر از ایهام تماشاگر را تکان دهد. میشه تو 35 دقیقه هم با یک روایت شسته رفته راضی از سالن بیرون اومد. طراحی عروسک ها، نورپردازی، بیان و کار عروسک گردانها را دوست داشتم. چقدر در لحظه چرخش فرزند موسیقی با کار هماهنگ بود.
خسته نباشید خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های روزافزون
ممنون از خانم سحر بهروزیان برای پیشنهاد این کار.
قدر‌دان محبت شما هستیم 🌸
۲۴ آبان ۱۴۰۲
زهرا باروتی
با سلام و درود خدمت همه‌ی اعضای گروه واقعا کار خوب و عالی و بی نقصی بود لذت بردیم تصور کنم همه مخاطبین ارتباط عمیقی برقرار کنند انسان به تفکر وادار میشه که قدر مامان رو بهتر بدانیم
خیلی ممنونم که از گروه ما حمایت میکنید و به تماشای ما نشستید 🌸🌸🌸🌸
۲۵ آبان ۱۴۰۲
سلام دوست عزیز

روایتی تازه‌تر از نمایش عروسکی «مامان» (ویژه بزرگسال)

از ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۰ به روی صحنه‌ی تئاتر ‌هامون می‌رود

مفتخریم که در دور جدید اجراها باز هم همراه ما باشید

لینک خرید بلیت: tiwall.com/p/maman4
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مشغله های فراوان و گرفتاری های گوناگون، میخوام با یک تئاتر خوب جون تازه ای به خودم بدم. از دوستان اهل فن و ریزبین خواهشمندم که نمایش های با استاندارد متوسط به بالا را معرفی کنند. قبلاً از همکاری شما تشکر میکنم.
جسارت می کنم پیشنهاد می کنم نمایش مامان از دست ندید و حس شش ام می گه خدایان کهن باید جذاب باشه.
۱۸ آبان ۱۴۰۲
سحر بهروزیان
جسارت می کنم پیشنهاد می کنم نمایش مامان از دست ندید و حس شش ام می گه خدایان کهن باید جذاب باشه.
ممنون از شما سه هفته پیش دیدم و لذت بردم. کاش تایم نمایش بیشتر بود ولی در مجموع کار دلچسبی بود
۱۵ آذر ۱۴۰۲
حسام اشعرین
ممنون از شما سه هفته پیش دیدم و لذت بردم. کاش تایم نمایش بیشتر بود ولی در مجموع کار دلچسبی بود
🙏🏻🌸
۱۵ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شروع اجرا برام بی رمق بود اما بتدریج اوج گرفت(البته در اکثر کارها این موضوع رو میشه دید).
اگه من مشکل شنوایی دارم خواهشمندم یکی روشنم کنه، با این که از میکروفن در بیان اجرا استفاده شده بود ولی متاسفانه جاهایی که آقای افشاریان آروم صحبت می‌کرد کلمات خوب شنیده نمیشد و همچنین آقای خاکزاد.
داستان و دوست داشتم، نمایشی بر پایه متن ولی بدور از خلاقیت خاصی در کارگردانی. خوب بنظرم آقای افشاریان باید کمی از قالب بک تو بلک فاصله بگیره تو بازی. هرچند که توانایی ایشون ثابت شده است ولی انتظار تماشاگر هم از ایشون بالاست. بازی خانم اسدی برام دلچسب و باور پذیر بود. نمیدونم چه نیازی به ورود بازیگر سوم به این کار بود و بنظرم انتها نمایش اضافه بود( البته نامه دورا رو دوست داشتم) ولی ورود آقای خاکزاد به کار را دوست نداشتم.
دنیا با همه تلخی هاش هنوز هم قشنگی های خودشو داره، زیر بار همه مصائب و تاریکی هایی که انسان باهاش مواجه است روزنه هایی بسوی نور وجود دارد. ولی آیا همه تاب تحمل دارند...؟! همه آدمها میتونن از رو ویلچراشون بلند بشن؟! فکر کنم همه نیاز به یک کیت داریم که امیدوارمون کنه، ولی خود کیت و کی آروم کنه؟! انگار که آرامش کیت در بهبود کیس هاش اتفاق میافته. و اشکی که در انتهای اجرا کیت میکنه از آرامشی است که با خوندن نامه بهش دست میده.
واقعا چه بلایی سر انسان میومد اگه نمیتونست ... دیدن ادامه ›› گریه کنه
در کل کار قابل توصیه ای است و اگه یکم اصلاحات توش صورت بگیرد خیلی بهترم می‌شود.
باز هم تکرار مکررات و تماشاگرانی که پچ پچ میکنند، اونم تو کاری که باید به تک تک جملات دقت کنی، بعضی‌ها هم که مرتب سرفه می‌کنند یا دماغشون و بالا میکشن، آقا و خانم محترم اگه حال نداری یا کمی احساس ناخوشی میکنی حداقل ماسک بزن، جهنم و ضرر سرفه ها و... را تحمل میکنیم ولی دیگه مریضمون نکنید خواهشا.
تشکر میکنم از عوامل کار و براشون آرزوی موفقیت های بیشتر دارم.
پس برای چی بلیط های جمعه منو لغو کردید؟ عجبا!!! مگه قرار نبود چهارشنبه آخرین روز نمایش باشد؟!
سلام
متاسفانه مشکل از ما و گروهمون نبوده و از طرف سایت بوده
عذر می خواییم 🙏
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
علی نیکیار
سلام متاسفانه مشکل از ما و گروهمون نبوده و از طرف سایت بوده عذر می خواییم 🙏
درود بر شما
به شکل پیش فرض، فرایند اجرای نمایش مستلزم وجود هماهنگی کامل بین گروه نمایش و سالن اجرای برنامه‌ها است.
در تاریخ چهارشنبه ۲۹ شهریور ساعت ۱۷:۳۷ از سوی سالن محترم اجرای این نمایش به تیوال اعلام شد که این روز اجرای پایانی نمایش است و در راستای پشتیبانی مناسب و اینکه خریداران محترمی که بلیت جمعه را دارند و تمایل به تماشای نمایش دارند این فرصت باقیمانده را از دست ندهند، پیامک اطلاع‌رسانی در اولین فرصت برای خریداران جمعه ارسال شد.
امروز (پنجشنبه ۳۰ شهریور) با درخواست گروه و با استعلام دوباره از سالن اجرا، سانسهایی دوباره برای این نمایش فعال و باز شد.
بنابراین هیچگونه اشتباهی از سوی تیوال در اینباره رخ نداده است.
با احترام
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عالمی زاغ سیاه و نیست یک باز سفید...
خطر اسپویل
جیک و متیو دو قاتلی که باید حالا همدیگر رو حذف کنند(البته چرایی این موضوع رو شاید بشه به ماجرای هابیل و قابیل ربط داد، چون قابیل هابیل و کشت و وقتی نزاع دو زاغ و دید و با کشته شدن یکی، آن یکی چاله ای کند و آنرا خاک کرد، متوجه شد که باید برادر را خاک کند) . اما اینجا هر دو قابیل هستند! متیو با تجربه تره، جیک تازه کار، متیو کار با اسلحه رو دوست داره و جیک چاقو. ولی آرسنیک و انتخاب می‌کنند که اونم آرسنیک نبوده چون هر دو از یک جا گرفتند که ظاهرا فقط داروی بیهوشی بوده... اما جیک که هنوز سرحال تر دوست داره طبق عادت سلاخی کنه...! واقعا کار عجیب غریبی بود.
خیر و شر همیشه سمت درست قرار ندارند. به همین دلیل فرشته سفید و سیاه چند بار جاشون و عوض کردند.
فرشته سیاه عصا به دست دارد و به ظاهر مذکر اما فرشته سفید دختر جوان با موهای فرفری. خود این انتخاب کلی میتونه ذهن و درگیر کنه.
شاید بعد از مرگ همه ما فکر می‌کنیم بار گناهمون کم و کارهای نادرستمون در مقابل رفتارهای صحیح و شایسته ناچیز است. ولی مسئله چیز دیگری است، ما زنده ایم. مرگی در کار نیست! پایان خوش به این زودی ها اتفاق نخواهد افتاد. اما کی میدونه مفهوم پایان خوش چیه؟!
واقعا برداشت از این نمایش میتونه خیلی ... دیدن ادامه ›› متفاوت باشه و من به شخصه چیزی و که دریافت کردم نوشتم.
خوب کار ابزورد برداشت های متفاوتی قطعا دارد.
اما کاش پایان بهتری و میدیدم.
عجب نورپردازی خوبی داشت. سایه هایی که بر روی پرده سالن شکل می‌گرفت برایم جذاب بود. بازی ها هم قابل قبول بود. موسیقی را هم دوست داشتم.
خسته نباشید خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر
بی صبرانه منتظر یک 45 دقیقه جذاب دیگه از حامد شایسته هستم
حسام اشعرین (hesamasharin59)
درباره فیلم‌تئاتر فردا i
خوشحالم که در روزگاری زندگی میکنم که تکنولوژی باعث میشه اگه اجرای زنده یک کاری و از دست داده باشم بتونم فیلمشو حداقل ببینم. تشکر از عوامل تیوال
عجب کار عجیب و غریب خوبی بود.
داداش ما کشتیمش!
برای من نمایش از آخر به اول شروع میشه، حالا که ما کشتیمش بیا یه کاری کنیم که همه چیو فراموش کنیم. اما ممکنه چیزای مهم هیچ وقت پاک نشن، پس بیا مثل اتاق فرار کلیدهایی طراحی کنیم و علامتهایی بگذاریم که...
و این لوپ بیهوده تکرار و تکرار می‌شود. چون مجبور به فراموشی خواهیم بود حتی زود گذر!
عذاب وجدانهای ما رو فقط فراموشی تموم میکنه اما کدوم فراموشی؟ یه چیزایی به این راحتی ها از ذهنمون پاک نمیشه.
ما دنبال دو تا نتیجه میگردیم: 1- برگشت ناپذیری 2- پاکسازی ... دیدن ادامه ›› کامل حافظه
هیچ کدوم کار نکرد، نه برگشت ناپذیری نه پاکسازی کامل حافظه، پس نمیشه از این اتاق بیرون اومد. راه خروجی وجود نداره با این که در و باز کردیم. چون پای رفتن نیست، توانش وجود نداره. داداش اون بیرون دارن ما رو تماشا می‌کنند!
یک نمایش ابزورد به تمام معنا بود.
دکور، نور و حتی لباس‌های بازیگران به خوبی طراحی شده بود. چه بازی‌های درخشانی، چه بیان خوبی، هر دو عزیز عالی بودند. بخصوص ایمان که سبک خاص خودشو داره.
قشنگ ذهنتو درگیر میکنه،کاری که از یک نمایش خوب انتظار میره.
با تشکر از تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر