امشب اجرای 400 هیدن را دیدم. واقعاً 400 اجرا دست مریزاد داره و خوب نشان از داشتن مخاطب، اما خوب در کنار نقاط قوت این کار نقاط ضعفی نیز وجود داشت. داستان خیانت و کش و قوس های آن که بارها بهش پرداخت شده است در این نمایش نیز حرف خاصی نداشت. نمیشود بخاطر نابینا بودن یک شخص داستان را فوقالعاده پنداشت. گاهی بازی خانم رضی اغراق آمیز میشد. البته که فشارهای عصبی که نویسنده و کارگردان سعی بر القا کردن به ایشان دارد، سبب این شده که گاهی اوقات بازی خوب ایشان غلو شده به نظر رسد(قطعا که خانم رضی تمرینهای سخت و طاقت فرسایی را برای درآمدن این نقش پشت سر گذاشته است). بازی میت نیز بد نبود اما ایشان از دید من انتخاب مناسبی برای همسر ژان نبود. منو یاد اندی سرکیس در ارباب حلقه ها انداخت.
چند تا دیالوگ خوب نیز شنیدم که دوست داشتم.
میزان سن، دکور، موزیک و ایده دوربین مدار بسته که خیلی دقیق اجرا شده بود را نیز دوست داشتم. طراحی لباس ولی باب میلم نبود چون کمی دمده بنظر میرسید که با زمان قصه تناقض داشت.
خیلی هامون به ظاهر میبینیم اما در سیاهی عمیقی فرو رفته ایم و آن زمانی است که در قلبمان نوری نفوذ نکرده باشد.
و یک نکته، چند درصد آدمها در شرایط میت خیانت نمیکنند؟ به حرف زندگی با یک شخصی که نقصی دارد میتواند بدون خیانت پیش رود.اینو تو دیالوگ های آخر، میت با عجز و ناله بیان میکند که جزء دیالوگ های خوب این نمایش بحساب می آید.
در کل از دیدن این کار پشیمان نیستم. خسته نباشید عرض میکنم خدمت تمام عوامل این کار و آرزوی موفقیت های بیشتر برایشان دارم.