در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نگار امیری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:50:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تصاویر جدید نمایش «اسب قاتلین» از نگاه سعیده توکلیان
گفت‌وگو با امیر خواجه میرکی‌پور

«اسب قاتلین» به تماشاگران احترام می‌گذارد

نمایش «اسب قاتلین» به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم‌زاده، کاری از هنرمندان شیرازی است که از 19 فروردین در تماشاخانه ایرانشهر اجرای خود را آغاز کرده است. این اثر که نمایش برگزیده به مفهوم مطلق چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر است تا 21 اردیبهشت ساعت 19 در سالن استاد سمندریان روی صحنه می‌رود.

به این بهانه با امیر خواجه‌میرکی‌پور، مدیر اجرایی و بازیگر نقش ارباب در این نمایش گفت‌و‌گو کرده‌ایم؛ خواجه‌میرکی‌پور در عرصه تئاتر از سال ۱۳۷۱، به‌عنوان بازیگر و کارگردان فعالیت دارد. همچنین سابقه مدیریت اجرایی جشنواره‌های تئاتر استانی، اولین جشنواره نویسندگان تهران و جشن‌های روز جهانی ... دیدن ادامه ›› تئاتر نیز در کارنامه او به چشم می‌خورد.

بازیگر نقش ارباب درباره دلیل حضورش در نمایش «اسب قاتلین» می‌گوید: «من همیشه با کار‌های محمد هاشم‌زاده ارتباط برقرار می‌کنم، سبک کارش را دوست دارم. زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد و متن را خواندم، خودم را به آن شخصیت نزدیک دیدم و اقتدار و جدی بودنش را دوست داشتم و احساس کردم که می‌توانم از پس این نقش بربیایم.»

او می‌افزاید: «قبلاً نقش ارباب را هنرمند دیگری بازی می‌کرد و من کمی دیر به تیم اضافه شدم، خیلی فشرده با گروه تمرین کردم و برای اجرای عموم شیراز آماده شدم، به‌شخصه احساس می‌کنم که توانسته‌ام با نقش ارتباط برقرار کنم ولی درنهایت وقتی روی صحنه می‌روم، این تماشاگران هستند باید قضاوت کنند که آیا نقش ارباب برای‌شان باورپذیر شده است که خدا را شکر تا الآن نظرات خوبی از تماشاگران دریافت کرده‌ام. 60 شب در شیراز اجرا رفتیم که دست‌کم ۵۰ شب سالن تکمیل ظرفیت شد.»

خواجه میرکی‌پور با اشاره به اینکه بازیگران «نمایش اسب قاتلین» یک تن واحد هستند، توضیح می‌دهد: «کار تیمی در «اسب قاتلین» فقط یک شعار نیست بلکه به امری بالفعل تبدیل شده است و شما روی صحنه یکی بودن را می‌بینید، این در حالی است که به خاطر شیوه اجرایی نمایش و بازی در تاریکی، هر بازیگر به‌تنهایی بازی می‌کند و ازآنجایی‌که نگاه بازیگران هم بیشتر اوقات به سمت تماشاگران است، ارتباط رویاروی و چشمی هم با پارتنر مقابل یا دیگر بازیگران اتفاق نمی‌افتد؛ درواقع هر بازیگر به‌تنهایی یک مونولوگ را اجرا می‌کند و این مونولوگ‌ها کنار هم دیالوگ‌ها را تشکیل می‌دهند، نورپردازی هم به این تکنیک کمک می‌کند و تأکید می‌کند که تماشاگر چه چیزی را ببیند، بی‌تردید اگر نورپردازی را از «اسب قاتلین» حذف کنیم، ۶۰ تا ۷۰ درصد تکنیک اجرایی و مفهوم این اثر از بین می‌رود.»

او ادامه می‌دهد: «این نمایش حاصل سال‌ها تلاش مستمر و تمرین بسیار زیاد گروهی است. محمد هاشم‌زاده کارگردانی است که در استفاده از نور و ساختن قاب‌های به‌یادماندنی تبحر دارد و تمام صحنه‌های نمایش با جزئیات مهندسی شده‌اند و همچنین در انتخاب بازیگر هم بسیار سنجیده و درست عمل می‌کند و به‌خوبی می‌داند کدام بازیگر از پس نقشی که به او محول می‌شود، برمی‌آید.»

این هنرمند شیرازی «اسب قاتلین» را یک اتفاق بزرگ تئاتری در کشور می‌داند و می‌گوید: «این روز‌ها چه در تهران و چه در شهر‌های دیگر کمتر تئاتری می‌بینیم که این میزان تحرک داشته باشد؛ تئاتری که فکرشده و تکنیکی باشد و از همه مهم‌تر، بیش از اینکه به گیشه فکر کند، به احترام تماشاگر تولید شده باشد.»

او می‌افزاید: «نمایش «اسب قاتلین» برای تماشاگرانش احترام خاصی قائل است. تک‌تک میزانسن‌ها، تک‌تک بازی‌ها و تک‌تک دیالوگ‌ها مهندسی‌شده و دقیق هستند و کارگردان به زیبایی توانسته است متن شعرگونه‌ای را که رضا گشتاسب نوشته است، روی صحنه بیاورد. قاب‌بندی‌های جذاب و ریزه‌کاری‌های بسیاری دارد که تماشاگر‌ها لذت می‌برند و کلاً فرم و شکل اجرایی نمایش مدت‌ها در ذهن‌شان می‌ماند و هر جایی اسمی از تئاتر بیاید، نمایش «اسب قاتلین» را به یاد می‌آورند.»

امیر خواجه میرکی‌پور که در گذشته هم تجربه اجرا در پایتخت را داشته است، تماشاگران تهرانی را نسبت به شهرهای دیگر دقیق‌تر می‌داند و می‌گوید: «برخی تماشاگران تهران تئاتر را در سبد کالای زندگی‌شان قرار داده‌اند و مرتب تئاتر می‌بینند، ولی در شهرستان‌ها این‌طور نیست و تماشاگر‌های حرفه‌ای‌ کم‌تر هستند. تماشاگران در تهران خیلی حرفه‌ای‌تر به تئاتر نگاه می‌کنند و این رویکرد، کار را برای کارگردان و بازیگر‌ها سخت‌تر می‌کند. از دیگر سو همین موضوع یک چالش خیلی خوب برای هنرمندانی است که از شهرهای دیگر می‌آیند و به نظر می‌رسد تهران تنها جایی است که هنرمندان می‌توانند پیشرفت داشته باشند. در شهرستان‌ها چه از لحاظ درآمد و مسائل اقتصادی و چه از لحاظ اجرایی، محدودیت زیادی وجود دارد.»

او در پایان از مسئولان می‌خواهد قدر تئاتر شهرستان‌ها را بیشتر بدانند و می‌افزاید: «در شهرهای دیگر هنرمندان بسیار بااستعدادی هستند که فرصت دیده شدن پیدا نمی‌کنند. امیدوارم مسئولان اهمیت بیشتری به تئاتر شهرستان‌ها بدهند، چون فعالان تئاتر در شهرستان‌ها واقعاً مظلوم هستند و هر نمایشی که روی صحنه می‌رود، بدون کم‌ترین حمایت و فقط با تلاش و عشق کارگردان و بازیگران و عوامل است و درواقع اگر عشق از آن‌ها گرفته شود، مطمئن باشید تئاتری در شهرستان‌ها باقی نمی‌ماند.»

منبع: ایران تئاتر
ندا محمدیان بازیگر نمایش «اسب قاتلین»:

نمایش در فضایی اکسپرسیونیستی شکل می‌گیرد/ برای اجرای نقش نیاز به جدیتی متفاوت داشتم

ندا محمدیان درباره تجربه حضورش در این نمایش گفت: «اسب قاتلین» در یک فضای اکسپرسیونیستی شکل می‌گیرد و درواقع شخصیت‌ها و کاراکترهای این نمایش همگی ساخته و پرداخته ذهن آشفته کاراکتر «کش» هستند. نقش خانم ارباب که من بازی می‌کنم، در واقع زنی بسیار مقتدر و جدی است و برای اجرای این نقش نیاز به جدیتی متفاوت داشتم.

محمدیان ادامه داد: همچنین باید شخصیت را دو سویه تحلیل می‌کردم، چرا که خانم عمارت در خواب «کش» به نوعی فضا و منطق واقع گرایانه ندارد و از ... دیدن ادامه ›› طرف دیگر در واقعیت زنی مقتدر است. من باید هر دو ویژگی و ذهنیت را باهم تلفیق می‌کردم تا به کاراکتر خانمی برسم که هم به خواب کش نزدیک باشد و هم شخصیت واقعی خانم ارباب را نشان بدهد. چالش دیگرم هم این بود که از لحاظ فیزیک ظاهری و بیانی به شخصیت خانم نزدیک می‌شدم که با تمرین زیاد و کمک گروه کارگردانی به نتیجه قابل قبول رسیدم.

او با اشاره به این‌که متن نمایش «اسب قاتلین» نگاهی به آثار شکسپیر دارد افزود: موضوع این اثر، حول محور شورش رعایا علیه اربابان است و همه طراحی‌ها و میزانسن‌هایش چه در تاریکی و چه در نور، با دقت و ظرافت توسط کارگردان مهندسی شده و با برنامه ریزی پیش می‌رود.

این بازیگر توضیح داد: نمایش «اسب قاتلین» با توجه به طراحی نوری که دارد مانند یک اثر سینمایی است و به وسیله نورهای پرتابل بازیگران دارای سکانس‌های کلوز و واید است همین موضوع به ایجاد فضای وهم در اثر کمک کرده است.

او گفت: علاوه بر بازی‌های روان همه بازیگران، طراحی لباس و گریم خیلی به تکامل شخصیت‌ها کمک کرده است. میزان‌ها و حرکات نیز همین‌گونه‌اند و وجود بازیگران فرم به همراه موسیقی بسیار با اتمسفر نمایش همراه و پیش برنده است.

این بازیگر با اشاره به این که ماه‌ها برای نمایش «اسب قاتلین» تمرین و تلاش شده است گفت: دیالوگی در نمایش هست که می‌گوید: «من توی خواب شمام یا شما توی خواب من؟!» و همین جمله توضیح خوبی برای این اثر است و من فکر می‌کنم تاثیر این نمایش، ساعت‌ها و شاید روزها در خواب و بیداری مخاطب باقی بماند؛ نمایش «اسب قاتلین» کابوسی در خواب و بیداری تک تک شخصیت‌ها است که فراز و فرود، عشق و خیانت، مرگ و زندگی را نشان می‌دهد؛ سورچی که افسار سرنوشت را به دست گرفته و می‌تواند در آن واحد همه جا باشد، اما مسیر حرکت را اسب‌های تقدیر مشخص می‌کنند و ما نمی‌دانیم رسیدن مهم هست یا نرسیدن.

این هنرمندان شیرازی، اجرا در تهران را تجربه‌ی بسیار ارزنده دانست وافزود: مخاطبان تهرانی نکته‌سنج‌تر هستند و می‌توان گفت به صورت حرفه‌ای‌تر به تئاتر نگاه می کنند و همین باعث می شود که گروه نمایش از تمام جهات نقد شود و کوچک ترین نکات نمایشی دیده و تحلیل شود، از این رو باید نمایش‌هایی که قصد اجرا در سالن‌های تهران را دارند، دقت و وسواس بیشتری در تولید اثرشان داشته باشند.

منبع: هنرآنلاین
اسب قاتلین به روایت روزنامه صبا

و بازیگرانی که از جزئیات نقش خود گفتند.
اسب قاتلین از قاب دوربین پلاتو هنر
«اسب قاتلین»
با توجه به استقبال تماشاگران

نمایش «اسب قاتلین» دو اجرایی شد

نمایش «اسب قاتلین» به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم‌زاده با توجه به استقبال تماشاگران روز پنجشنبه 13 اردیبهشت در دو نوبت روی صحنه خواهد رفت.


مریم شکری، امیر خواجه میرکی پور، فرزاد پریدار، امید رهبر، ایمان زارع، محمد حسین نعمتی، ندا محمدیان، محمد ابراهیم جنتی، نازنین ترنگ، زهرا ... دیدن ادامه ›› اکبری و علیرضا اصلاحی بازی می‌کنند و گروه فرم و بازی‌سازان این اثر عباردتند از فرناز حیدری، نادیا نوذری، زهرا صادق‌پور، آیدا زارع، روژین رستمی، مبینا رضایی، تینا گندمکار، نعیم فرزام و ماهان حسن‌زاده.

در خلاصه نمایش «اسب قاتلین» آمده‌ است: «ارباب و خانم به همراه نوکر خود به نام «کش» و همسرش «لورا» در عمارتی بزرگ زندگی می‌کنند. داستان از یک شب برفی آغاز می‌شود که در آن شب، نوکر روستای کناری با اسبی که از اربابش دزدیده است به سمت عمارت ارباب و خانم می‌آید تا خبر رسیدن شورشی‌ها را بدهد و..»
اسب ِ اسب قاتلین که چقدر عالی بازی کرد 💎
۱۲ اردیبهشت
پریماه حکیم زاده
واقعااااااا عالی بودددد جزو بهترین تئاتر های زندگیم بود شروع عالی و پایان عالی دیالوگ ها بیش از اندازه عالی بودن اصننننن واقعا عالی بودددددد به همه پیشنهاد میکنم ممنون که همچین تجربه هایی ...
ممنون از شما
و انرژی خوب‌تون پریماه عزیز
۱۲ اردیبهشت
پریماه حکیم زاده
واقعااااااا عالی بودددد جزو بهترین تئاتر های زندگیم بود شروع عالی و پایان عالی دیالوگ ها بیش از اندازه عالی بودن اصننننن واقعا عالی بودددددد به همه پیشنهاد میکنم ممنون که همچین تجربه هایی ...
سپاس از شما دوست گرامی🌹🌹
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یِ سوال مهم خیلی وقته ذهنم رو مشغول کرده

فارغ از احترام به نگاه مخاطبان در تایید یا عدم تایید یک نمایش بنا به سلیقه شخصی و یا حتی دانشی که به واسطه تماشای نمایش به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای کسب کرده‌است.

آیا می‌توان هر مخاطب تئاتری را به عنوان منتقد شناخت؟

خوشحال و البته ممنون میشم نظرتون رو با من به اشتراک بگذارید...
خیر، فارغ از تحصیلات ، تجربه و مطالعات در نوشتن نظرات دسته بندی نقد و گفتگو وجود داره که نویسنده بسته به دیدگاه خودش انتخاب می کنه ولی نظرات در قسمت نقد به منزله منتقد حرفه ای نویسنده نیست.
۰۴ اردیبهشت
بهاره مکرم
با احترام به نظرات دوستان ولی به عقیده من خیر ، خیلی مواقع منکه فقط تماشاچی دو ساله تئاتر هستم نظری رو دارم که وقتی نقد های حرفه ای رو میخونم متوجه میشم که من کامل متوجه اون دیالوگ یا طراحی ...
بهاره عزیز
من هم دقیقا با این موضوع مواجه هستم
گاهی توی ذهنم چیزهایی رو نقد می‌کنم که وقتی نظر یک منتقد رو می‌خونم نوع نگاه و زاویه دیدم نسبت به اجرا تغییر می‌کنه

مرسی ازت که به من یادآور شدی به نقد و نظرهای حرفه ای و بیشتری توجه داشته باشم.
۱۲ اردیبهشت
نگار امیری
بهاره عزیز من هم دقیقا با این موضوع مواجه هستم گاهی توی ذهنم چیزهایی رو نقد می‌کنم که وقتی نظر یک منتقد رو می‌خونم نوع نگاه و زاویه دیدم نسبت به اجرا تغییر می‌کنه مرسی ازت که به من یادآور ...
عزیزیر ممنون از شما :)
۳ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«اسب قاتلین محصول نبوغ، تجربه، شجاعت و همکاری است.»

امین‌رضا نوشین*: نقد ادبی و هنری فرمالیستی، چه آنچه مربوط به ادوار اولیۀ ظهور این نوع از نقد بود و چه آنچه بعداً ظهور یافت، پس از در پیش گرفتن نوعی فروکاست‌‍‌گرایی، با تمرکز بیش‌ازاندازه بر فرم یا صورت، به اجحاف در حقّ معنا یا نوعی مصادره به مطلوب کردن و دامنۀ معنا را به نفع فرم، برچیدن می‌پردازد که هماره جای نقد جدی داشته است. این همه توجّه به فرم، لوازم هرمنوتیکی خاصی دارد که نباید آز آن‌ها غافل شد.

امّا خلق آثار هنری فرم‌محور مشمول حکم نسبتاً سخت‌گیرانۀ فوق نمی‌شود. در اینجا خلاقیّت کارگردان است که حرف آخر را می‌زند. اگر کارگردانی موفّق شود مبالغۀ منطقی در حقّ فرم را به جایی برساند که خودبه‌خود فرایند اجرا در سیطرۀ آن معنا یابد، سواد و نبوغ خود را نشان داده است؛ کاری که به گمان من در نمایش «اسب قاتلین» از محمّد هاشم‌زاده که این شب‌ها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایران به صحنه می رود، شاهد هستیم. او به‌خوبی سواد و توانایی کارگردانی خود را روی صحنه به منصۀ ظهور ... دیدن ادامه ›› رسانده است.

نقد ادبی و هنری فرمالیستی، ممکن است به انکار بخش معتنابهی از اثر بینجامد؛ حال‌آنکه، آن دسته آثار هنری که از ابتدا با رویکردی فرمالیستی خلق می‌شوند، از اساس تمرکز بر معنا را کنار گذاشته، قدرت‌نمایی خود را به عرصۀ فرم محدود می‌کنند؛ پس، گردنۀ خطرناکی پیشرو دارند، زیرا خلق این دست آثار به پرواز با یک بال می‌ماند که نفس‌گیر، دشوار و توان‌فرساست. به همین خاطر است که بسیاری از هنرمندان از این گردنۀ هولناک سقوط می‌کنند. در اینجا، دیگر رفوی پارگی فرم با نخ معنا ممکن نیست؛ بلکه کلّ بار اثر بر دوش معناست و بس. بااین‌حال اگر اثر هنری فرمالیستی موفّق از آب درآید، آن‌گاه شاهکار خواهد بود.

محمّد هاشم‌زاده در «اسب قاتلین» پس از انتخابی دشوار، نقش خود را به‌درستی ایفا کرده است. او در این نمایش موفّق شده فرم را به اوج برساند و بر فراز آن، نمایشنامۀ خود را اجرا کند. هاشم‌زاده، در این راستا، از ترکیب جادویی نور، سایه و سرعت بهره گرفته است. ترکیبی منطقی برای تقویّت هرچه بیشتر فرم و خیره کردن تماشاچی. تماشاچی این نمایش در طول اجرا پلک نمی‌زند زیرا، نمایش به او فرصت پلک زدن نمی‌دهد. ترکیب نور، سایه و سرعت؛ معجون درستی است که تماشاچی را حین اجرا به صندلی خود میخکوب می‌کند. کارگردان در این اثر به‌درستی با ارجاعات مکرر به اسب و بازی گرفتن از آن، نقش سرعت در فرم منتخب خود را به رخ تماشاچی می‌کشاند.


بازی نور و سایه، با ایجاد نوعی دیالکتیک مطبوع، برق از چشم تماشاچی می‌پراند؛ آن‌گاه، سرعت، طومار زمان را در می‌پیچاند تا تماشاچی لحظه‌ای برای منحرف شدن از اجرا، فرصت پیدا نکند. در نمایش «اسب قاتلین»، ترکیب دقیق و به‌جای نور و سایه و سرعت به حدّی تأثیرگذار است که مخاطب خود معنا را به نفع فرم کنار می‌گذارد؛ و این یعنی پیروزی واقعی فرمالیسم. در اینجا غلبۀ فرم بر معنا با تحمیل صورت نبسته است.

پرواضح است که تحقّق چنین فرم شگفتی‌آفرین دشواری که در «اسب قاتلین» شاهدیم، بدون حضور و همکاری گروه حرفه‌ای، خاصّه بازیگران کاربلد ممکن نیست. بخش قابل‌توجهی از توفیقات نمایش «اسب قاتلین» را باید به حساب بازی‌های بازیگران آن گذاشت. در این نمایش تمام بازی‌ها درخشان هستند؛ حتی بازی‌های مربوط به نقش‌های حاشیه‌ای. در این میان، حضور امیر خواجه‌میرکی، محمدحسین نعمتی و ندا محمّدیان را باید ارج نهاد. من که شخصاً سال‌هاست تجربۀ حظ بردن از بازی‌های جاندار امیر خواجه‌میرکی را داشته‌ام، این بار بیش از همیشه لذّت بردم. در یک جمله: «اسب قاتلین محصول نبوغ، تجربه، شجاعت و همکاری است.» پس، اسب قاتلین را نمی‌توان ندید!

*دکترای فلسفه و ادیان و استاد فلسفه هنر دانشگاه هنر شیراز

سپاس بیکران از لطف شما🙏🌹
۲۴ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت‌‎وگو با بازیگری که جای سعدی افشار روی صحنه رفت

هر که صورتش سیاه شد، «سیاه‌باز» نیست


داوود داداشی، هنرمند پیشکسوت و نام‌آشنای عرصه نمایش ایرانی و سیاه‌بازی، فعالیت خود را با تعزیه‌خوانی آغاز کرد‌. او که در 12 یا 13 سالگی با حضور در نقش دو طفلان مسلم و بازی جانسوزش تماشاگران را به گریه انداخته بود، بلافاصله به درخواست معین‌البکا در نقش بلال، پسربچه‌ای شیرین عقل که مخفیگاه حضرت مسلم (ع) را به ماموران نشان می‌دهد و شخصیتی کمدی دارد، به ایفای نقش پرداخت و پس از یک گریه طولانی، این‌بار حاضران در میدان بزرگ زنجان را آنچنان به خنده واداشت که تا آن زمان هیچ تعزیه‌خوانی موفق به این کار ... دیدن ادامه ›› نشده بود.

گفت‌وگویی با داوود داداشی برای پاسداشت سال‌های فعالیت و حضورش روی صحنه نمایش‌ ایرانی

داداشی، ادامه فعالیت و حضورش در عرصه هنرهای نمایشی را چنین توضیح می‌دهد: «در دهه 60 و پس از ساکن شدن در تهران، در میدان ولیعصر، تبلیغ نمایش «سلطان مبدل» را به کارگردانی استاد داوود فتحعلی‌بیگی در تالار محراب دیدم. با حضور در تالار محراب بار دیگر به تماشای هنرنمایی زنده‌یاد سعدی افشار نشستم؛ مردی که سال‌ها آثارش را روی صحنه دیده بودم و آرزوی همبازی شدن با او را در دل داشتم. آرزویی که این‌بار با دیدن دوباره‌اش در دلم زنده شد.»

او ادامه می‌دهد: «پس از پایان اجرا به پشت صحنه رفتم و با داوود فتحعلی‌بیگی از علاقه‌ام به سیاه‌بازی گفتم‌. استاد مثل همیشه این جمله را تکرار کرد که «پسرجان سیاه‌بازی خُم رنگرزی نیست که هرکس از راه رسید و علاقه داشت، سیاه‌ شود. این هنر نیاز به آموزش و یادگیری دارد.» جمله‌ای که معنای آن را با گذر زمان و تجربه درک کردم، درواقع این حرف به این معنا بود، هرکه صورتش سیاه شد؛ سیاه‌باز نیست، سیاهش کرده‌اند. در آخر اصرار من برای بازی باعث شد تا به مدت ۳ ماه در نقش نیزه‌دار روی صحنه باشم تا اینکه پس از مدت‌ها دیالوگی یک خطی را بیان کردم و به مرور این یک خط تبدیل به یک صفحه شد.»

جایگزین شدن سعدی افشار

این سیاه‌باز پیشکسوت می‌افزاید: «در آن دوره، شب‌های پنجشنبه و جمعه، تئاتر رونق و صفای فراوانی داشت و بلیت‌ها برای دو سانس و گاهی سه سانس فروخته می‌شد. در یکی از همین شب‌ها استاد افشار بیمار شد و خبر عدم حضورش گروه را نگران کرد. اینجا بود که برای اولین بار با شهامت اعلام کردم من به جای افشار روی صحنه خواهم رفت. پیشنهادی که با مخالفت فراوان همراه بود و در آخر اما مرا با لباس استاد افشار و سیاه شده به صحنه رهسپار کرد.»

داداشی می‌گوید: «به قول استاد علی نصیریان، سیاه‌باز علاوه بر جثه و اندام ظریف و ریزنقش، باید طناز باشد و هنر بداهه‌گویی را خوب بداند. من این خصوصیات را داشتم اما در آن زمان هنوز خام بودم و کم‌کم با گذراندن دوره زیرنظر کانون نمایش‌های آیینی_سنتی به عنوان اولین هنرجوی فارغ‌التحصیل نقش سیاه بعد از انقلاب معرفی شدم و رسما کار خود را از سال ۱۳۶۵ شروع کردم و تاکنون نیز در این مسیر هستم.»

او ادامه می‌دهد: «در ابتدای ورودم به این عرصه، با زنده‌یاد سعدی افشار اجراهای فراوانی داشتیم و هربار که ایشان روی صحنه می‌رفت به تماشای بازی‌اش می‌نشستم و از او تکنیک‌های فراوانی می‌آموختم. گاهی به شوخی و خنده می‌گفت «از این تماشای تکراری سیر نمی‌شوی...» و پاسخ من همیشه «نه» بود.»

نیاز به آموزش درست و اصولی

داداشی با بیان اینکه سیاه‌بازی نیازمند آموزش درست و اصولی است، می‌گوید: «تماشاگر ممکن است به هرچیزی که سیاه روی صحنه بیان می‌کند؛ بخندد اما به چه قیمتی! استاد داوود فتحعلی‌بیگی از همان ابتدا این جمله را آویزه گوش من کرد که نمی‌خواهم به هر قیمتی تماشاگر را بخندانی...». وقتی ما تکنیک می‌دانیم و عناصر کمیک را می‌شناسیم چرا باید دست به دامان ابتذال شویم؟!»

این هنرمند پیشکسوت می‌افزاید: «متاسفانه نسل جدید دوست ندارند در این زمینه زحمت بکشند، درحالی‌که تمامی هنرها به‌ویژه سیاه‌بازی به دلیل این‌که کمتر به آن پرداخته شده است، نیاز به آموزش و آگاهی دارد. آموزش، تجربه، طنازی و استمرار در کار است که باعث می‌شود سالن‌های نمایش ایرانی خالی از جمعیت نباشند. هنرمندان این عرصه باید با هنرشان مخاطب را جذب کنند. من این‌قدر به حضور مخاطب و سالن‌های پر از جمعیت عادت کرده‌‌ام که نمی‌توانم سالن نمایش را خالی یا مخاطبان اندک را بپذیرم.»

نمایش ایرانی؛ هویت ملی

او با بیان اینکه سیاه‌بازی، تئاتر ملی و هویت ایرانی ماست‌، می‌گوید: «تجربه نشان داده است اجرای سیاه‌بازی و نمایش ایرانی در کشورهای دیگر نیز با استقبال تماشاگران همراه بوده و این نشان‌دهنده قدرت نمایش ایرانی است. به همین دلیل باید فراتر از یک هنر ملی به آن نگاه کنیم و امیدوارم مدیران و دولتمردان ما به نمایش ایرانی و تعزیه بال و پر بدهند و عرصه را برای معرفی جهانی آن گسترش دهند.»

این بازیگر نمایش ایرانی در تعریف سیاه‌باز موفق توضیح می‌دهد: «سیاه‌باز موفق، دارای حضور ذهن، بداهه‌گویی قوی و قدرت طنز است. همچنین معلومات و اطلاعاتش به‌روز بوده و نیاز جامعه را می‌شناسد و در تمامی زمینه‌های علمی، اقتصادی، سیاسی و ...مطالعه دارد و درست و به موقع از این اطلاعات بهره می‌برد.»

داوود داداشی در پایان با تبریک سال نو می‌گوید: «امیدوارم تمامی هنرمندان به‌ویژه سیاه‌بازان عزیز موفق باشند. به شخصه حاضر هستم برای حفظ این هنر و انتقال تجربیاتم به نسل جدید بدون هیچ چشم‌داشتی به آموزش آن‌ها بپردازم. همان‌طور که ما نام استاد سعدی افشار، استاد مهدی مصری و دیگر عزیزان را زنده نگه‌ داشتیم، امیدوارم نسل بعدی نام ما را زنده نگه‌ دارد و هنر سیاه‌بازی و نمایش ایرانی را به فراموشی نسپارد و سال جدید سالی باشد که به این هنر بها داده شده و به خوبی دیده شود.»

منبع: ایران‌تئاتر
گفت‌وگوی مرجان پورغلامحسین با سازندگی
تصاویری از دویست‌وهشتادمین شب سال
عکاس: سجاد رازیان
تصاویری از نمایش "روزی روزگاری سمنگان"
«دویست و هشتادمین شب سال»؛ بازگویی داستانی از عشق

نمایش «دویست و هشتادمین شب سال» به نویسندگی و کارگردانی مرجان پورغلامحسین اثری بهره‌گرفته از تکنیک میکروتئاتر است که از نوزدهم بهمن تا بیست‌وپنجم اسفند در تالار سایه تئاتر شهر میزبان مخاطبان است.

الهام ایروانی دستیار کارگردان این میکروتئاتر درباره این اثر گفت: «دویست‌وهشتادمین شب سال» داستانی از عشق را بازگو می‌کند؛ عشق به وطن، عشق به معشوق، عشق به خانواده، عشق به دوست، عشق به داشته‌ها و… و در این میان ببینده شاهد شک و تردیدی ا‌ست که به جان راوی (مهران) افتاده؛ ترس از دست دادن، از رهایی و ترسی که از ازل با ما بوده است، شکی که همه ما مدام دچارش ... دیدن ادامه ›› می‌شویم.

او ادامه داد: مهران، راوی و شخصیت اصلی این اثر با گریز به خاطرات از زبان خواهرش مائده، این تردید را نشان می‌دهد، در حالی که خودش دیگر وجود ندارد.

این هنرمند با اشاره به اینکه کار با عروسک هم سخت و هم راحت است، توضیح داد: خیلی وقت‌ها لحظه‌هایی با تخیل ساخته می‌شود که فقط این تخیل با کمک عروسک‌ها خلق می‌شوند. شاید این اشتباه وجود داشته باشد که عروسک جان ندارد، احساس ندارد و خیلی از امکاناتی که یک بازیگر همواره به همراه دارد، با او نیست، بله درست است اما عروسک امکانات دیگری دارد، امکاناتی از جنسی دیگر امکاناتی از جنس خیال و فانتزی.

ایروانی بیان کرد: عروسک ما را با خیال و فانتزی جور دیگری روبه‌رو می‌کند. هر عروسک در هر نمایش دنیای خودش را دارد و البته بازی‌دهنده عروسک نیز بسیار موثر است، که او چه داشته‌هایی دارد، که او چه چیز به عروسکِ به ظاهر بی‌جان می‌دهد، یا در واقع او چه جانی به عروسک می‌دهد. جان و روح عروسک ابتدا در جان و روح بازی‌دهنده‌ اوست.

او ادامه داد: بازی‌دهنده عروسک، خود بخشی از عروسک است، این مسئله‌ای‌ست که نباید فراموش کنیم.

ایروانی با بیان اینکه نزدیکی سینما و میکرو‌تئاتر به شیوه‌ای که ما اجرا می‌کنیم، بسیار جذاب و پرچالش است، گفت: کاری که ما در نمایش «دویست و هشتادمین شب سال» انجام می‌دهیم کاری میانه است، میان سینما و تئاتر. هنر سینما و هنر تئاتر در این اجرا دوش به دوش هم هستند، در یک لحظه سینما با متعلقاتش مثل تدوین، نور، تصویر، تعدد صحنه‌ها، لوکیشن‌ها، جلوه‌های ویژه، … و در همان لحظه با صحنه‌ تئاتر، بازیگر و بازی‌دهنده عروسک و … روبه‌رو هستیم‌.

او در پایان تاکید کرد: در این میان موسیقی نیز در زمینه‌ فضاسازی بسیار به ما کمک می‌کند و طراح صدایی که در لحظه همراهی می‌کند و در صحنه حضور زنده دارد. این‌ها همه چیزهایی است که کار را ساخته با فرمی که کم‌تر دیده شده جذاب کرده است. نگاه کارگردان و نویسنده این اثر و همچنین فرم کاری که برای اجرا انتخاب کرده و از همه مهم‌تر تعهد او به این هنر تئاتر برایم بسیار جذاب است.

منبع: صبا
نازنین گودرزیان، نویسنده و بازیگر «روزی روزگاری سمنگان»

نمایشی موقعیت‌محور که قهرمان ندارد


نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» گفت: در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکنده‌ای که ثبت کرده‌بودم داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم. کارگردان این نمایش پس از شنیدن‌شان تشخیص داد که این شخصیت‌ها و موقعیت‌ها قابلیت نمایشنامه شدن ... دیدن ادامه ›› را دارند.

نمایش روزی روزگاری سمنگان به کارگردانی محمودرضا رحیمی، اجرای خود را از ۲۵ بهمن در تالار چهارسو آغاز کرده است. نازنین گودرزیان، نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» در گفت‌وگو با خبرنگار تئاتر ایرنا، درباره ایده شکل‌گیری نمایش و جزییات نقش خودش صحبت کرد. مشروح این مصاحبه در ادامه آمده است.

-درباره طرح اولیه نمایش روزی روزگاری سمنگان بگویید؟

من معمولا عادت به نوشتنِ روزانه دارم. هر خاطره ای، یادداشتی، بیرون ریزی احساسی، حتی فقط جمله‌ای یا کلمه‌ای را ثبت می‌کنم. در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکنده ای که نوشته بودم فلش فیکشن‌ها یا داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم.

شبی آنها را برای محمودرضا رحیمی خواندم. پس از شنیدن‌شان پیشنهاد داد که این شخصیت‌ها و موقعیت‌ها قابلیت نمایشنامه شدن را دارند. من هم شروع کردم به نوشتن این نمایشنامه که در ابتدا نامش سمنگان بود و سپس به روزی روزگاری سمنگان تغییر یافت.

-شخصیت‌ها چقدر در دنیای واقعی و خاطرات‌تان نمود بیرونی و عینی داشته اند؟

این شخصیت‌ها دقیقا چیزی نیست که در واقعیت وجود داشته است. من از هر شخصیت واقعی یک کد گرفته‌ام و با پردازش آن در تخیلم به چیزی رسیده ام که حالا در نمایشنامه و روی صحنه وجود دارد. در واقع آنچه شما می‌خوانید یا روی صحنه می‌بینید بیشتر از آنکه واقعیت باشد نتیجه تخیل من است. شاید حتی دو یا سه شخصیت را در هم ادغام کرده و در یک نفر آورده‌ام. یا فقط بر اساس یک ویژگی در یک نفر تصمیم به خلق یکی از شخصیت‌ها گرفته‌ام.

-به عنوان نویسنده برای دراماتیزه کردن رویداد از چه ویژگی هایی بهره بردید؟

برای یک درام نیاز به شخصیت، وضعیت و موقعیت داریم. این نمایشنامه در واقع موقعیت محور است و قهرمان ندارد. تمام شخصیت ها هم عرض هستند و داستانها به پایان نمی رسند و شاید حتی بشود گفت ضد داستان است. ما با بهره گیری از حضور عناصری همچون موسیقی کار را اپیزودیک کردیم.

-چرا تصمیم گرفتید به جای یک خط داستانی متداول، نمایش را با بازگشت به گذشته روایت کنید؟

این یک طرح اجرایی بود که ما در نوشتن نمایشنامه لحاظ کردیم. کار از یک جمعه شروع می‌شود. یک هفته به عقب می‌رود. اتفاقات یک محله و روابط بین آدم‌هایش را در تمام روزهای هفته می‌بینیم و دوباره به همان جمعه برمی‌گردیم. حادثه اتفاق می‌افتد و کار تمام می‌شود. در واقع این کار فلاش بک نیست. روزها و هفته‌ها به عقب می روند؛ اما زمان جلو می رود. این همان طور که اشاره کردم طرح اجرایی محمودرضا رحیمی به عنوان نویسنده و کارگردان بود که به پیشنهاد ایشان در متن هم آورده شد.

-کمی هم از نقش پروانه و دلایلی که این نقش را برای بازی انتخاب کردید، بگویید.

وقتی متن را می نوشتم تصمیمی برای بازی در این کار نداشتم. وقتی محمودرضا رحیمی تصمیم گرفت این متن را کار کند و در حال انتخاب گروه بازیگران بود از من خواست که پروانه را خودم بازی کنم. البته باید بگویم که اگر قرار بود خودم هم انتخاب کنم قطعا پروانه را انتخاب می‌کردم. چون به نظرم بسیار شخصیت جذابی است و جای کار دارد.

-برای بازی در نقش پروانه با چه چالش هایی مواجه بودید؟

مهم ترین چالش من نوع بازی‌ای بود که مدنظر کارگردان و برای من سخت بود. پر توان، نفس گیر، پر سرعت اما سرد. کسی که مُرده اما زندگی را بازی می کند. سخت بود. هنوز هم گمان می‌کنم به صد در صد آنچه ایشان خواسته است نرسیدم. هر چند تماشاگران لطف دارند و راضی هستند.

-پیش از این نیز تجربه حضور روی صحنه تئاتر را داشته اید؟

من از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ در چندین کار گروه نمایش بازی کرده ام همچنین تجربه بازی در گروه مرحوم رضا ژیان و بانو منیژه محامدی را دارم. البته خیلی خود خواسته ۱۹ سال بازیگری را کنار گذاشتم و حالا دوباره برگشتم.

منبع: ایرنا
تجلی خواب یونگ در «روزی روزگاری سمنگان»

«روزی روزگاری سمنگان» به نویسندگی نازنین گودرزیان و محمودرضا رحیمی به شخصیت جمعی یا اجتماعی افرادی می‌پردازد که اکنون، پس از سال‌ها دارای یک روح جمعی هستند. همان نسخه جهانی یونگ که دارای الگوهای ذهنی یا رگه‌هایی از حافظه مشترک با سایر هم‌جنسان خود است. در سال 1909 یونگ به همراه فروید برای سخنرانی به دانشگاه کلارک ووسستر ماساچوست دعوت می‌شود. او رویای عجیبی را برای زیگموند فروید تعریف می‌کند. خوابی که تعبیر آن منجر به شکاف و جدایی بین یونگ جوان و فروید میانسال می‌شود. یونگ بر اساس آن سیستم روانشناسی اولیه خود را می‌سازد. سیستمی که اهمیت آن معادل رمزگشایی ژنوم انسان در ژنتیک است. خواب خانه‌ای شبیه به خانه ارواح که در سه سطح تقسیم‌بندی شده است. فضای نمایش «روزی روزگاری سمنگان» دقیقا به سه سطح معنادار تقسیم شده است که یونگ در خواب می‌بیند و برای آن، مدعی فرضیاتی می‌شود:

اتاق طبقه بالا محلی برای زندگی آگاهانه دختری در نظر گرفته شده است که عناصر فرهنگی نسل پیشین را با خود یدک می‌کشد و به نسل آینده منتقل می‌کند. او گاهی اتفاقات همکف را در محیط آگاهانه زندگی‌اش یعنی طبقه بالا به نظاره می‌نشیند و گاهی در طبقه همکف و مقابل چشم تماشاگر در محیط بیرونی (ضمیر ناخودآگاه ... دیدن ادامه ›› جمعی یونگ که آن‌ها را کهن الگو می‌نامد) با اتفاقات قصه در می‌آمیزد و اما در انتهای صحنه خانه‌ای است که در آن اتفاقات اندرونی و در نهایت عروسی به پا می‌شود. اما به نوعی گویی روایت خانه ارواح را بازگو می‌کند و مجددا تقسیم‌بندی یونگ به ذهن متبادر می‌شود. یونگ در تعبیر خوابش از آن به عنوان ضمیر ناخودآگاه شخصی یاد می‌کند. در اینجا ناخودآگاه شخصی هر یک از کاراکترهای نمایش، در عروسی خانه به ناخودآگاه جمعی پل می‌زند و به همان روحی تبدیل می‌شود که یونگ تحت عنوان رویای جمعی از آن یاد می‌کند. رویای نزیسته دهه شصت که دیگر راجع به زندگی شخصی نیست بلکه وجود ناهشیار جمعی عقده فرو خورده یک نسل یا قبیله است.

طبقه همکف، درست روبه‌روی تماشاگر یا فضای بیرونی و فراشخصی است که تجربیات اساسی افراد دهه شصت را فهرست می‌کند؛ به علاوه موسیقی و پخش کارتون‌های ژاپنی و اروپای شرقی که از صداوسیمای ملی در دهه شصت به عنوان سایه، کهن‌الگوی کودک و باکره الهی و کهن‌الگوی مادر در نظر گرفته می‌شوند. کارگردان با چنین عناصری در خلال قصه، تماشاگر را وا می‌نهد تا در خلال حافظه تاریخی‌اش، بتواند خودش خاطره و رویای خودش را تعبیر و ترجمه کند و از آن مهم‌تر درمانگر خودش باشد. عینیت ناخودآگاه جمعی در این طبقه دارای ساختاری است که هرگز عناصر آن در سطح خودآگاه فردی فعال نمی‌شود. (جنس بازی، احساس و دیالوگ مادر و دختر زمانی که در اتاق طبقه بالا هستند.) رفت‌وآمد مداوم مادر و دختر از خودآگاه شخصی (طبقه بالا) به ناخودآگاه جمعی (کوچه سمنگان) و بالعکس.

و در انتهای نمایش دختر از میان تماشاگران برانگیخته می‌شود و از حذف مادر و تنهایی نسل آینده تا خودشکوفایی و سونامی شخصیت وی و پارتنرش به نمایش گذاشته می‌شود، چراکه غم‌انگیزترین حالت این نسل پرماجرا، ایام سالمندی آن‌ها تصور شده است. نسلی که محله سمنگان، ما را از بحران‌های پرچالشش عبور می‎‌دهد و درست در لحظه‌ای که دختر و همراهش را بدون هیچ مانعی کنار هم می‌بینیم و می‌خواهیم نفس راحت بکشیم؛ با اضافه کردن المان‌های سالمندی جلوی چشم تماشاگر، بر مسئله سالمندی آن‌ها تاکید می‌کند. شاید بر آن است تا پس از به نمایش گذاشتن مینی‌مالی از وقایع دوران کودکی، مدرسه، کنکور، اشتغال، ازدواج، مسکن، طلاق، و زاد و ولد؛ در انتهای نمایش و بیرون از سالن به سونامی سالمندی نسلی بیندیشیم که بر اساس پیش‌بینی کارشناسان در زمینه نگهداری و مراقبت از آن‌ها و حتی درمان، مشکلاتی خواهند داشت.

یادداشتی از مریم سلیمی
دکترای مدیریت فرهنگی و مدرس دانشگاه
نگاهی به نمایش «دویست و هشتادمین شب سال»

تصویری کوچک از حماسه‌ای سترگ

خاطرات و روایت‌های هشت سال دفاع مقدس، همواره و پیوسته در قالب‌های گوناگون ادبی و هنری دستمایه آفرینش‌های زیادی در این این زمینه بوده‌اند. قالب روایتی عروسکی هم از این جریان مستثنی نبوده است. نمایشنامه «دویست و هشتادمین شب سال»، با ساختاری روایتی از خاطرات "مهران"، یک رزمنده گردان یونس، در نامه‌هایش به خواهرش "مائده" تشکیل شده است.

در نگاه ساختاری به متن، همان گونه که از ویژگی¬های میکروتئاتر می-دانیم، باید متن را بیشتر دارای ویژگی¬های روایی در گروه ادبیات داستانی، ... دیدن ادامه ›› و کمتر دارای کنش دراماتیک، دانست. اگرچه داستان نمایش، گره دراماتیک چشمگیری را در آغاز خود ندارد، ولی نویسنده با دو روایت مقدمات عملیات کربلای چهار در جبهه، و به موازات آن برنامه¬ریزی و انتظار خانواده مهران در خانه، برای بازگشت او و ازدواجش با دختری که برای او در نظر گرفته¬اند، هیجان و تعلیق لازم برای گرایش به یک متن دراماتیک را ایجاد می¬کند. این تعلیق، با ایجاد کشمکش¬های درونی مهران با خواست¬های دوران جوانی خود، و انگیزه¬های میهن¬پرستانه¬اش در دفاع از کشورش، شکل می¬گیرد. این کشمکش، پیش از آغاز عملیات، و آگاهی از لورفتن این عملیات، به اوج و بحران دراماتیک می¬رسد، و مهران، در دوراهی ماندن و یا ادامه عملیات قرار می¬گیرد.¬¬ تقطیع و ایجاز مناسب باعث ایجاد تنوع و تعدد رویدادی داستان نمایش شده¬است، از این رو، در مدت زمان کوتاه نمایش، اجرا دچار کشدارشدن و طولانی¬بودن نمی¬شود. شخصیت¬پردازی در کارکترهای نمایش، بر اساس رویدادهای جاری در آن، بیشتر در راستای کنش¬های شخصیت مهران با مشکلات فضای پیرامونی خود، و خواست¬های درونی خود است. از این رو، کنش¬های شخصیتی داستان، در کارکتر اصلی آن یعنی مهران تمرکز می¬یابد، و دچار گسترش کنشی و واکنشی نسبت به کارکترهای پیرامونی اثر نمی¬شود.

کارگردانی نمایش، از آن جا که میکروتئاتر را اجرایی بینابینی بین تآتر صحنه¬ای و تآتر عروسکی می¬دانند، ترکیبی متنوع از بخش¬های خانه، و جبهه را در باکس¬های مختلف به تصویر می¬کشد که با توجه به کوتاهی هر بخش، خودبخود ریتم و هارمونی لازم برای داشتن فضایی متنوع را ایجاد می¬کند. ترکیب افکار مهران در آب‌های اروندرود و همسازی این تصاویر با آب‌های زاینده¬رود، ترکیب کاربردی و مناسبی است. زاویه¬های متنوع دوربین، مانند نمای دیدگاهی مهران در حالت خوابیده، تصویر پرسپیکتیو درون قایق در نیزار، و یا نمای زاویه از پایین نسبت به افسر عراقی، از دراماتورژی¬های مناسب و کاربردی در تصویرسازی نمایش است، که حس واقعی¬بودن فضای نمایش را به مخاطب خود القا می¬کنند.
در بررسی بازیگری نمایش، عروسک¬گردانان، و فیلمبرداران، در یک همکاری گروهی، و بی¬عیب، لحظات نمایشی مناسبی را در ماکت¬های کوچک از شهر اصفهان، و جبهه¬های غرب کشور، تولید می¬کنند. اگرچه میزانسن زیادی در موومان حرکتی برای کارکترهای نمایش طراحی نشده¬-است، ولی حرکت¬دادن همزمان عروسک¬ها، اکسسوارهای صحنه، دوربین-ها، و ابزارهای نورپرداز، نیازمند توانایی و مهارت بالایی است که در گروه نمایشگران این نمایش دیده می¬شود.

طراح صحنه، دکور، و اکسسوار نمایش «دویست و هشتادمین شب سال»، بر اساس کارگردانی آن، از نوع نمایش¬ عروسکی و بر شیوه میکروتئاتر است. بر همین اساس، صحنه نمایش از چند باکس مینی¬ماکت از لوکیشن¬های مختلف داستان نمایش، تشکیل شده¬است. ماکت¬ها شامل پنج فضای کلی از خانه مهران، و فضای جبهه و جنگ هستند. بیشترین تأکید طراح صحنه، دکور، و اکسسوار، در پرداختن به جزئیات ماکت¬ها در همسانی با فضای واقعگرایانه داستان نمایش است. فضاهای ساخته¬شده، همسانی بسیار مناسب و کاربردی با فضای واقعی زندگی مهران در خانه، و در جبهه جنگ، دارند. پرداختن به جزئیات اکسسوارهای دهه شصصت خورشیدی ایران در خانه¬ها و سنگرها، از نکات قابل توجه در بررسی طراحی صحنه این نمایش است.

ولی شاید به جرأت بتوان بالاترین امتیاز طراحی صحنه، دکور، و اکسسوار این نمایش را در نورپردازی خیلی دقیق و واقعگرایانه آن دانست. فضاهای خانه، سنگر، محیط اطراف سنگر، نیزارها، فضاهای اروندرود، و فضاهای بیرونی و زیرآب در اروندرود و زاینده¬رود، در پی پرداخت جزئی و دقیق نور، جلوه¬ای واقعی می¬یابند که شاید مخاطب حتی متوجه غیرواقعی بودن این فضاها نشود و آنها را ویدیوکلیپ در بک-گر¬اند صحنه تصور کند. طراحی کارکترهای بازی بر شیوه مینی¬¬مالیستی و در کمینه جزئی¬پردازی انجام شده است. صدای موسیقی و طراحی آن مناسب داستان نمایش طراحی شده¬است، ولی صدای کارکتر اصلی نمایش یعنی مهران، آن چنان که باید روشن و واضح شنیده نمی¬شود.

منبع: ایرنا
یادداشتی از بهنام حبیبی
حکایت آدم‌های معمولی یک محله‌ قدیمی در «روزی روزگاری سمنگان»

بازیگر «روزی روزگاری سمنگان» گفت: این نمایش حکایت آدم‌های معمولی یک محله‌ قدیمی در دهه‌ ۶۰ است. هر شب با دل و جانمان به خاطرات اهالی سمنگان جان می‌دهیم تا خاطرات آنهایی که آن روزگار را پشت سر گذاشته‌اند، زنده و آنهایی را که نبوده‌اند و ندیده‌اند با آن آشنا کنیم.


نمایش روزی روزگاری سمنگان به نویسندگی نازنین گودرزیان و نویسندگی و کارگردانی محمودرضا رحیمی در سالن چهارسوی تئاتر شهر در حال اجرا است. بازیگران: (به ترتیب ورود به صحنه) عبدالرضا شیبانی، ساغر مختاری، بهار مشیری. فاطمه محمدیان، امیر صادقین، نازنین گودرزیان. الهام ابنی، جواد صداقت، بهرام سروری نژاد و پیانو و خواننده: امیر صادقین در ... دیدن ادامه ›› حال اجراست.

ساغر مختاری یکی از بازیگران این نمایش درباره نقشش گفت: «پروین خانم» یک زن بیوه‌ چهل و چند ساله در دهه‌ شصت است که مشابهش در هر محله و فامیلی وجود داشت. عطیه و عطا فرزندان او هستند که از آنها فقط در نمایش صحبت می‌شود ولی مجید دامادش نقش پر رنگی در داستان دارد. پروین خانم مجموعه‌ای از خصوصیات اخلاقی خوب و بد است، اما بخش خاکستری شخصیتش پر رنگ‌تر است.

وی درباره چالش‌های نقشش با توجه به اینکه اولین حضورش روی صحنه است، گفت: از آن جایی که اولین حضور حرفه‌ای در صحنه را با کارگردانی استاد محمودرضا رحیمی تجربه کردم و تمام تلاشم را کردم تا شاگرد حرف گوش کنی باشم، چالش چندانی نداشتم؛ البته بیست و دو سال زندگی مشترکم با بهرام سروری‌نژاد، بازیگر و کارگردان و گه‌گاه حضور در پشت صحنه و همچنین بیست و هشت سال فعالیت در حوزه‌ نگارش متن و شعر هم کمک بزرگی بود.

حکایت آدم‌های معمولی یک محله‌ی قدیمی در دهه‌ شصت

مختاری با بیان اینکه اگر موقعیتی پیش بیاید باز هم علاقه‌ام به بازیگری است، گفت: چون من آن دوران دهه شصت را در یکی از محله‌های شرق تهران از نزدیک دیده و لمس کردم، در این کار تمام خاطراتم زنده شد و با تمام وجود درکش کردم.

وی یادآور شد: به نظرم روزی روزگاری سمنگان حکایت آدم‌های معمولی یک محله‌ قدیمی در دهه‌ شصت است. ما هر شب با دل و جانمان به خاطرات اهالی سمنگان جان می‌دهیم تا خاطرات آنهایی که آن روزگار را پشت سر گذاشته‌اند، زنده و آنهایی را که نبوده‌اند و ندیده‌اند را با آن آشنا کنیم.

منبع: خبرگزاری آنا
«روزی روزگاری سمنگان»؛ نقطه عطف و سکوی پرش گروه تئاتر نیوشا است



نشست نقدوبررسی نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به کارگردانی محمودرضا رحیمی با حضور نصرالله قادری، فریال آذری و مدیریت رضا آشفته در تالار مشاهیر تئاتر شهر برگزار ... دیدن ادامه ›› شد.



فریال آذری در ابتدای این نشست با اشاره به نقد کهن‌الگویی نمایش گفت: «روزی روزگاری سمنگان» در ژرف ساخت خود به مسئله پسااستعمار و مهاجرت اشاره دارد. جایی که در جهان نابسامان ما وقتی امنیت و اقتصاد در سایه جنگ مورد تهدید قرار می‌گیرد هر کس که دستش به دهنش می‌رسد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد و این بار نه نیروی کار ورزیده با بدنی سالم که در دوران پسااستعماری انسان تحصیلکرده و باهوش به بیگاری در سرزمینی دیگر می‌رود چه اگزیستان او دچار آسیب است و این روش شاید بی‌دردسرترین روش برای تهی کردن جامعه از اندیشمندانش است.

او ادامه داد: نمایش بارها به اساطیر ایران نقب می‌زند درست در جایی که پروانه ریواس‌ها را در کوچه پاک می‌کند و معتقد است همیشه فصل ریواس است نگاه زیرکانه‌ای به اسطوره آفرینش دارد چه در اساطیر ایرانی آدمی فرزند دو ساقه ریواس هم بالای هم است.

این منتقد افزود: نکته دیگری که در این نمایش به چشم می‌خورد، نگاه به فرهنگ مردسالار است که در جامعه ایرانی سال‌های 60 به مراتب پررنگ‌تر از این روزها دیده می‌شده است. این در جمله جواد آقا: «زنمه مالمه حقمه» به خوبی عیان است و به همین دلیل رفتارهای پرخاشگرانه خویش را توجیه می‌کند اما درست در جایی که خبر بارداری زنش را متوجه می‌شود ورق برمی‌گردد چراکه این زن است که آنچه را که سبب تداوم و بقای نسل او می‌گردد، به شکم می‌کشد و ضامن تداوم نسل است.



او گفت: این نمایش علاوه بر استفاده از نشانه‌های کهن‌الگویی از نوستالژی نیز برای فضاسازی بهره برده است. سرکشی‌های دختر نوجوان قصه که از سه روز پیش از عروسی به بهانه عروسی رژلب مکه‌ای مادرش را می‌زند و دنبال دامن کلوش و کمر لباس است تا تصاویری که در نمایش از کارتون هایدی و پنکه سقفی و جوراب پارزین که هر روز از مصیب خرید می‌شود و... بسیاری از عناصر دیگر ما را به سمت سال‌های این اتفاق می‌برد.

آذری در پایان سخنانش گفت: زمان نمایش حاکی از یک لوپ زمانی است که ما در آن گرفتار آمده‌ایم پنداری در دایره ما نه نقطه تسلیم که گرفتار تقدیریم و این رنج را از گذشته‌های دور تا به امروز و روزگاران پسین به دوش خواهیم کشید و این بزرگ‌ترین تراژدی بشر است که از تقدیرش گریزی ندارد.



نصرالله قادری، دیگر منتقد حاضر در این رویداد گفت: در دنیای نمایش و نمایشنامه هر استنباطی که مخاطب براثر دلالت‌های متن داشته باشد، درست است. معنا در اثر متکثر است و به تعداد مخاطبان، دانش و نگرش آن‌ها معنا استنباط می‌شود. نمایش «روزی روزگاری سمنگان» اثری تقلیدی است که معنا در آن ضمنی و پنهان است و مخاطب بسته به دانش و آگاهی‌اش مفاهیم متفاوتی دریافت خواهد کرد.

این نویسنده و کارگردان با بیان اینکه پایه و اساس نقد، تحلیل یک اثر هست، گفت: هیچ چیزی در کائنات بدون شکل و تصویر نمی‌توان فهمید و قابل ارتباط نیست. اولین نکته‌ای که در این تئاتر مهم است، ارکستراسیون کاراکترها در متن و اجراست. در شکل معمول تئاتری که مخاطبان با آن سروکار دارند، قهرمان‌پرور است. یعنی تمام توجه نویسنده و کارگردان بر یک کاراکتر هست. اما محمدرضا رحیمی در این اجرا به چنین کاری دست نمی‌زند و مجموعه بازیگران را می‌بینید. این شکل نمایش با توجه به قهرمان‌پروری در سرزمین ما برای کارگردانان خطرناک است.



قادری ادامه داد: شکل‌گیری اتفاق در یک بازگشت به گذشته خطر دومی است که کارگردان به آن دست می‌زند و اینجاست که حکم قطعی می‌دهم روی میدان مین ایستاده است. در شکل اجرایی هم دکور از پیش چیده شده‌ای وجود ندارد که واقعه در آن اتفاق بیفتد، همزمان با بازی دکور ساخته می‌شود و این شکل در دنیای تئاتر مدرن رخ می‌دهد. اما هرگز مکان واقعی نمی‌سازد، تمام دنیای شکل نمایش دائما مخاطب را به کنش‌گری دعوت می‌کند.

او گفت: مخاطب با شکل تئاتر داستانگو یعنی از آغاز، میانه و پایان آشنا هست اما این اثر از پایان شروع می‌کند و به آغاز برمی‌گردد. ما در این شکل باید اثبات کنیم که ژانر این اثر چیست؟! اینجا مخاطب متوجه می‌شود که کار تراژدی است اما نمی‌تواند اثبات کند و با آن درگیر می‌شود چراکه اثر عصیانی است بر الگوهای از پیش تعریف شده و مطلقا نگاه امیدوارانه دارد.

این منتقد توضیح داد: این اثر در دنیای مدرن اتفاق می‌افتد اما بخشی از نگاه نویسنده و کارگردان پست‌مدرن است. یعنی رویکرد به سنت هست اما آن را در کنار مدرنیته بیان می‌کند. این اثر کشش را با تعلیق در میزانسن و محتوا بالا برده است. در این نمایش مردها، بچه‌های کوچکی هستند که ریش و سبیل دارند. و زن‌ها در نقش مادرانگی در مقابل آن‌ها عمل می‌کنند.



رضا آشفته نیز با اشاره به روند زندگی هنری محمودرضا رحیمی، او را شاگرد مکتب سمندریان دانست و گفت: رحیمی همواره در کارهایش تازگی‌هایی دارد. اما در نمایش «روزی روزگاری سمنگان» به صورت دقیق‌تر، ظریف‌تر و عامدانه‌تر به سمت تازه بودن می‌رود. این اثر در اسم، شخصیت‌پردازی و زبان اجرا متفاوت است و معانی متفاوتی را به مخاطب متبادر می‌کند. «روزی روزگاری سمنگان» نقطه عطف و سکوی پرش گروه تئاتر نیوشا است.



این منتقد افزود: زندگی و باور به عشق تحت هر شرایطی در زیست مردم خراسان و ادبیات آن‌ها دیده می‌شود که محمودرضا رحیمی نیز در اثر خود به آن اشاره دارد. رحیمی خوشبختانه کار ضعیف ندارد و تمام آثار او دارای شاخصه‌ها و مولفه‌های ویژه‌ای است.



او با بیان اینکه موسیقی همواره یکی از ارکان اساسی اجراهای رحیمی است، گفت: موسیقی بسیار درست و به جا در این نمایش استفاده شده است.

آشفته، در پایان رویکرد کارگردان را در این اثر رویکردی برشتی دانست و بیان کرد: در این اثر البته بیش از هرچیز احساس و موسیقی بر من غالب است. زن‌ها در این نمایش بسیار دقیق‌تر وضعیت را پیش می‌برند و احساس زنانه در منطق اجرا نمود بیشتری دارد.



«روزی روزگاری سمنگان» هرشب به جز شنبه‌ها ساعت 18 در تالار چهارسو تئاتر شهر میزبان مخاطبان است.

بابک پرهام: میکرو تئاتر و فضای منحصر به فردش

نمایش دویست و هشتادمین شب سال ، روایت جوان غواصی است که در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است. این نمایش به روش آنچه در ایران به نام میکروتأتر شناخته می‌شود اجرا شده است.

در واقع میکروتأتر در دنیای تأتر به نمایشی گفته می‌شود که در فضایی که الزاماً در سالن‌های تأتر اجرا نمی‌شود و ویژگی آن اجرا در محیطی کوچک است که تماشاگر محدود آن، به صحنه نمایش و بازیگران بسیار نزدیک است و به کارگردان این امکان را می‌دهد که تماشاگر را به موضوعات مطرح شده در نمایش‌نامه نزدیک کند و بتواند ارزش‌های غالباً سیاسی را به مخاطب انتقال دهد ولی در ایران این نام توسط حسن معجونی و گروه لیو بر نمایش‌هایی گذاشته شد که مربوط به نوعی از نمایش عروسکی است که دکور و عروسک‌ها بسیار کوچک طراحی می‌شوند و توسط دوربین با لنز ماکرو به روی پرژکتور به نمایش درمی‌آید، این نوع از اجرا امکان ساخت صحنه‌هایی واقع‌گرایانه را ایجاد می‌کند که یا امکان ساخت آنها بر روی صحنه تأتر ممکن نیست و یا بسیار مشکل خواهد بود و به نوعی تلفیق تأتر عروسکی با سینماست، این که مخاطب چنین نمایشی ضمن تماشای تصاویری از فضای طراحی شده و عموماً متنوع و دقیق صحنه‌ها، امکان تماشای ماکت‌ها را نیز دارد و حرکات عروسک گردان‌ها ... دیدن ادامه ›› و تصویر بردارها را به عنوان نوعی پرفورمنس می‌بیند تجربه‌ای متفاوت است و این در حالی است که نمایش دویست و هشتادمین شب سال با یک راوی که نامه‌ها را پس از سال‌ها بازخوانی می‌کند و روی صحنه حضور دارد اجرا می‌شود، حضور راوی به عنوان عاملی از جنس انسانی، فضای میکرو تأتر را می‌شکند و یک امر تماشایی متفاوت بر روی صحنه ایجاد می‌کند.

ایجاد سه عامل تماشایی این امکان را به کارگردان داده است تا با تکرار چندباره یک وضعیت احساسی بتواند بار دراماتیک نمایش‌نامه را تقویت کند، اینکه مخاطب با آنچه آن را میکرو تأتر می‌نامیم به دلیل نمایش بر روی پرده پرژکتور نتواند همراه باشد با حضور راوی برطرف می‌شود و اگر مخاطب با نوع نمایش همراه شود،حضور راوی به دلیل میزانسن‌های ساکن و حجم سازی در نقطه طلایی صحنه که به صورت نشسته انجام می‌شود تداخلی ایجاد نمی‌کند.

استفاده از دو دوربین و ساخت ماکت‌هایی با تعدد لوکیشن باعث می‌شود نمایشی چشم‌نواز و با ریتم مناسب اجرا شود. ریتم در این نوع روایت که دو راوی یکی حاضر بر صحنه و دیگری غایب بر صحنه و به صورت صوتی پخش می‌شود ممکن است نمایش را از ریتم خارج کند ولی تکنیک به کار برده شده در این اجرا و سرعت عمل عروسک‌گردانان باعث می‌شود این اتفاق رخ ندهد.این تکنیک دو گانه به این صورت است که راوی حاضر در صحنه بخشی از نامه را می‌خواند و مخاطب آنچه بوده است را از چشم راوی غایب می بیند، یعنی در تمام مدت هر آنچه در تصویر میینیم از نقطه نظر راوی غایب است و این سبب می‌شود مخاطب بتواند همذات پنداری بیشتری بکند و ناخواسته خود را جای راوی غایب بگذارد و به واقع به این روش راوی غایب با حضور تماشاگر حاضر می‌شود و هر تماشاگر عامل تکثرجانشینی برای راوی غایب بر صحنه خواهد بود،یعنی اینکه راوی غایب به تعداد تماشاگران حاضر در صحنه متکثر شده است و هر کدام از تماشاگران می توانند عاملی در پیشبرد نمایش باشند که به چگونگی آن خواهم پرداخت.

اما پیش از آن باید درباره نوع روایت به نکته‌ای توجه کنیم و آن این است که قسمت‌هایی از آخرین لحظات پیش از شهادت توسط چه کسی روایت شده است؟راوی حاضر در صحنه هر آنچه در دست دارد نامه‌های راوی غایب است و او در طول نمایش تنها ادامه نامه‌ها را روایت می‌کند و چیزی خارج از آنچه نوشته بوده است نمی‌گوید و حتی بعضی از اتفاقات را که ما می‌بینیم او در نامه نمی‌آورد، تا اینجا روایت سالم است و مخاطب با تصاویر و راویان همراه می‌شود اما در انتهای نمایش که راوی غایب دیگر فرصتی برای نگارش نامه‌ای به خواهر کوچکترش را نداشته است ناگهان مخاطب با هیچ راوی همراه نمی‌شود و خود را در داستانی که به انتها نرسیده است تنها می‌بیند، چرا که راوی حاضر یعنی خواهر کوچکتر که پس از سال‌ها نامه‌ها را بازخوانی می‌کند دیگر نامه‌ای به عنوان ابژه ارتباطی با راوی غایب ندارد و ارتباط او با آخرین ساعت‌های راوی مختل شده است، از سویی دیگر راوی حاضر ما را به سمت خیال خود نمی‌برد که اگر اینچنین بود می‌بایست خودش از آن لحظه به بعد وارد اجرای کنشگر می‌شد و با حرکت دادن عروسک‌ها داستان را به آنگونه که می‌پنداشته است روایت می‌کرد، اینگونه راوی حاضر و راوی غایب به یک تن تبدیل می‌شدند و تکثر از بین می‌رفت و راوی یک تن می‌شد و به دلیل پیوند عاطفی و همچنین پیوند خونی، مخاطب روایت نهایی را نه از راوی نامطمئن بلکه از راوی احساس گرا باور می‌کرد و یا اینکه با استفاده از تکثر روایت را چندگانه می‌کرد و یا حتی با شکستن دیوار چهارم می‌توانست روایت را از نگاه یکی از تماشاگران و با آنچه او میپنداشته پایان می‌داد که گرچه در این مورد روایت با راوی نامطمئن تمام می‌شد ولی قابل درک بود به ویژه اگر اسلاید پایانی توسط یکی از تماشاگران قرائت می‌شد.

با اینحال باید گفت که نمایش دویست و هشتادمین شب سال نمایشی متفاوت و در عین حال جذاب است که با انتقال حسی بین راوی حاضر و آنچه تکثر راوی غایب نامیدیم موفق عمل کرده است.

منبع خبرآنلاین