در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نگار امیری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:19:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
محمد سلامتی: تئاتر مراوده لذت‌گونه بین مخاطب و بازیگر است

به گزارش ایران‌تئاتر، نمایش «غرمپشا و کشتن چراغ» نوشته ابراهیم پشت‌کوهی با کارگردانی محمد سلامتی‌ از روز گذشته هفتم خرداد ساعت 20 در تماشاخانه سنگلج روی صحنه است.

در خلاصه داستان این نمایش که کاری از هنرمندان تئاتر استان هرمزگان است، آمده است: «در جزیره شبی دلهره‌آور و طلسمی چندین ساله در مرگ ۲۲ساله شدن جوانان هرمز و در خانه مَح‌کنار سپری می‌شود مَح‌کنار در حال حفاظت و رفت‌وآمدهای به ظاهر نجات‌دهنده و همه در انتظار شادی…»

محمد سلامتی با اشاره به نمایشنامه این اثر می‌گوید: «نمایشنامه «غرمپشا و کشتن چراغ» برگرفته از فرهنگ و آیین و رسوم جزیره هرمز است و اتفاقات ... دیدن ادامه ›› این نمایش برگرفته از حوادث واقعی در این شهر شکل گرفته است.»

او ادامه می‌دهد: «من سال‌هاست که آثار نمایشی ابراهیم پشت‌کوهی را برای اجرا انتخاب می‌کنم چراکه نمایشنامه‌های این هنرمند دیالوگ‌های خوش‌خوراکی دارد که بازیگر می‌تواند آن را به خوبی به نمایش بگذارد. همچنین ازآنجاکه این متون نمایشی به فرهنگ ما نزدیک است و هرآنچه نوشته، گویی در هرمز به وقوع پیوسته‌ است.»

این هنرمند با بیان اینکه مردم جنوب همچنان با باورها و رسوم سنتی خود زندگی می کنند و ارتباط تنگاتنگی دارند، می‌افزاید: «اتفاقاتی که شما در این نمایش به تماشا می‌نشینید، جزو زندگی روزمره ما به شمار می‌ِآید. در واقع باورهای شخصی خود ماست که نمود بیرونی برای تماشاگران پیدا کرده است.»

سلامتی با اشاره به نگاه انتقادی نمایش به لزوم بی‌توجهی به باورهای غلط برای رسیدن به رشد ذهنی می‌گوید: «رشد هر جامعه به ذهنیت افراد آن جامعه بستگی دارد. در این نمایش ما شاهد از دست رفتن جوانان 22 ساله هستیم. در باور عامیانه آن‌ها دچار مشکلاتی چون جن‌ زدگی و باورهای خرافی هستند اما در در نگاه انتقادی 22 سالگی زمان رشد یک جوان است و وقتی یک جوان در این سن از دست می‌رود، تمثیل از این ماجراست که این جوانان با خرافه‌‎ها و باورهای غلط دیگر رشد نخواهند کرد و مرگ نشانی از بی‌تحرکی و عدم تلاش برای تغییر تقدیر به شمار می‌آید.»

او ادامه می‌دهد: «متاسفانه باورهای خرافی هم اکنون هم در جامعه ما تاثیر گذاشته و غیر قابل انکار هستند، در حالی که ما در تلاشیم در زوایای پنهان کار به مخاطب بگوییم اگر افراد جامعه دارای ایده‌های بالا و امید باشند، قطعا مغلوب سرنوشت نخواهند شد.»

کارگردان نمایش ««غرمپشا و کشتن چراغ» با بیان اینکه تئاتر به دنبال تماشاگر و با حضور او زنده است، می‌افزاید: «تئاتر در اولین گام به دنبال مفهوم نمی‌گردد. مفهوم امر مهمی است اما تئاتر در ابتدا مراوده لذت‌گونه بین مخاطب و بازیگر است. ابتدا لذت و بعد از آن مفهوم است که باید به تماشاگر منتقل شود.»

این هنرمند هرمزگانی همچنین می‌گوید: «آثار نمایشی تولیدشده بر پایه فرهنگ و رسوم مردم و مناطق مختلف می‌تواند در انتقال مفاهیم و همچنین معرفی مردم آن منطقه به دیگر شهرها و استان‌های کشور بسیار تاثیرگذار باشد.»

او با اشاره به اینکه موسیقی باید در خدمت اثر باشد، می‌افزاید: «تئاتر زنده است و موسیقی زنده در جریان اجرای آن بسیار کمک‌کننده است. ما ترجیح دادیم تا با درگیر کردن گروه موسیقی به عنوان کاراکترهایی از نمایش تاکید روی حضور ان‌ها را بیشتر کنیم. باید توجه داشت که موسیقی از دل کار بیرون می‌آید و این متن و نمایش است که موسیقی خود را انتخاب می‌کند و نباید موسیقی به شکل عنصری اضافی و غیرهمگون با کار همراه شود.»

سلامتی با اشاره به رسم زار که در این اجرا به آن پرداخته شده است، توضیح می‌دهد: «ما همچنان مراسم زار را در جنوب کشور برگزار می‌کنیم اما این آیین به تقدس و پاکی سابق نیست. با این حال همین شکل برگزاری هم به دلیل پاسداشت و حفظ این رسم بسیار ارزشمند است. حتی اگر در شکل اجتماعی هم این مراسم از یادها رفته بود وظیفه ما در هنرهای نمایشی معرفی آن به دیگر مردم بوده و هست.»

او با گلایه از نگاه بالا به پایین برخی مدیران و هنرمندان به اهالی تئاتر استان‌ها ادامه می‌دهد: «متاسفانه بسیاری از افراد بر این باورند که نمایش هنرمندان دیگر استان‌ها به‌واسطه بنام و مطرح نبودن، امکان پر کردن سالن و همراه کردن مخاطب را نخواهند داشت و این نگاه بسیار آزاردهنده است.»

این هنرمند در پایان می‌گوید: «تئاتر هنر مظلومی است و هیچ کس حتی در جزیره هرمز برایش اهمیت ندارد ما کار می کنیم یا نه... گروه ما با وجود همه سختی ها بدون بهره مندی از هر گونه حمایتی، کار را پیش برد. ما از جشنواره رفتن خسته شده‌ایم و ترجیح می‌دهیم با حضور در سالن‌های نمایشی پایتخت با فضاهای متفاوت آشنا شویم. با وجودی که فراهم آوردن بحث اسکان و هزینه برای اجرا در پایتخت موضوع دشواری است اما علاقه هنرمندان به حضور در پایتخت و دیدن شرایط اجرا در این شهر ارزشمند بود.»
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی جهانجونیا: طراحی صحنه واقعگرایانه جایی در تئاتر ندارد

به گزارش ایران‌تئاتر، نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی با کارگردانی علی جهانجونیا از 20 خرداد تا 15 تیر در سالن اصلی برج آزادی روی صحنه خواهد رفت.

جهانجونیا درباره ویژگی‌‎های این نمایشنامه گفت: «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» مانند اکثر متون آقای بیضایی ولی به شکل برجسته‌تری بستر خلاقیت و زاویه نگاه کارگردان را فراهم می‌کند و می‌توان آن را یک تئاترنوشت تمام‌ معنا نام نهاد که سعی ندارد یک مفهوم ثابت را به مخاطبی که شریک عقیدتی گروه اجرایی است؛ منتقل کند. ضعفی که در بیشتر متون ایرانی که سعی در استفاده از ریختارها و شیوه‌های نمایش سنتی ایران دارند، دیده می‌شود و آقای بیضایی دهه‌ها پیش توانسته است در آثارش -مخصوصا این نمایشنامه- شیوه‌های نمایش ایرانی را در ساختار تئاترنوشت مدرن جهان به کار گیرد.»

این هنرمند ادامه داد: «خواندن این متن برای انسان‌ها به‌ویژه هنرمندان و جوانان ایرانی امروز واجب است نه از سر آموزش بلکه از سر ایجاد سوال. ... دیدن ادامه ›› در ایده‌ اجرایی تلاش کرده‌ام تا مسیر مشخص آقای بیضایی را به روش خودم ترجمه کنم.»

او براین باور است که به دلیل اشتراک تجربه زیسته‌اش با نسل جوان، مخاطب نمی‌تواند کار را دوست نداشته باشد و شیوه کارگردانی به شکلی است که برای اقشار گوناگون، مسئله دارد و سوال مهم «چرا» را در ذهن آن‌ها ایجاد می‌کند.

کارگردان نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» همچنین گفت: «به شخصه عقیده دارم جامعه جهانی، دیگر ظرفیت استفاده از سبک‌های پیش‌تر استفاده شده را دارا نیست و اگر کارگردانی بتواند سبک اجرای خود را مشخص کند، حتما همه‌ ابعاد کارش را درک نکرده است. از این رو تلاش کردم نسخه‌ خودم را از اثر تولید کنم که فکر می‌کنم ناخودآگاه شامل اختلاط سبک‌های تئاتری با هم و با درونیات خودم می‌شود. درباره مخاطبان هم هر بیننده‌ از زاویه نگاه خود برداشت‌های متفاوتی نسبت به یک اثر هنری خواهد داشت که همه درست هستند.»

او با اشاره به طراحی صحنه کار افزود: «صحنه‌ها جداجدا طراحی شده‌اند گویی که هر کدام یک تئاتر مجزا هستند و در آخر خطوط ربط کنش‌مند به یکدیگر بافته‌ شده‌اند. مانند گلوله‌های برف کوچکی که ابتدا جمع می‌شوند و به یکباره آدم برفی می‌سازند. در این تشبیه می‌توانم بگویم من فقط سعی کردم همیشه هوا را سرد نگه دارم تا همه‌ گلوله برف‌ها تا زمان مناسب خود برای دیده شدن منسجم بمانند.»

جهانجونیا افزود: «این اثر در تلاش است درونیات ذهن یک شخص را نشان دهد. آن تصویری که آدم‌ها در مرور خاطرات خود می‌بینند. از این جهت خوشبختانه امکان طراحی واقع‌گرایانه نبوده است چراکه به عقیده‌ من طراحی واقعگرا جایی در تئاتر ندارد. نماها، نمادها، نمایه‌ها و نشانه‌های این تئاتر به وسیله‌ نور و ابزار و بدن ساخته شده‌اند و دکور به معنی تزیین در آن دیده نمی‌شود. هر چه هست دلیلی برای بودن دارد و حتما در مسیر کنش اثر در حال رشد کردن است.»

او درباره روند تولید این نمایش گفت: «پیش‌تولید این اثر سه سال پیش و با همراهی زنده‌یاد امین تارخ به عنوان مشاور کارگردان آغاز شد؛ اما با درگذشت ایشان و شرایط خاص اجتماعی یک سال روند تمرین متوقف شد و بیش‌تر زمان‌مان صرف گفت‌وگو و مشورت برای گرفتن بهترین تصمیم شد. بالاخره تصمیم گرفتیم برای خودمان، مخاطب‌مان، آقای بیضایی و زنده‌یاد تارخ ادامه بدهیم‌. کار که آماده‌ اجرا شد، با کم لطفی صاحبان سالن‌های اجرایی مواجه شدیم. از واژه‌ صاحب استفاده کردم چون دقیق‌‌تر از مدیر برای این‌گونه افراد است. بالاخره بعد از این همه کارشکنی کار به برج آزادی رسید. مطمئنا روزی دقیق و با مصداق درباره‌ آنان که نخواستند مردم تئاتر خوب ببینند، صحبت خواهم کرد اما اکنون وقت تمرکز روی خودمان است.»

جهانجونیا در پایان گفت: «خوشبختانه پیش‌فروش کار در سکوت خبری شروع شده است و استقبال نسبتا خوبی از کار صورت گرفته است که نشان از فهم هنری مخاطب دارد. اما متاسفانه در این شرایط رسانه‌ها برعکس شده‌اند چون آدم‌ها معروف‌شان می‌کنند نه آن‌ها آدم‌ها را. ما رسانه‌هایی داریم که حتی با دریافت پول هم نام بیضایی را منتشر نمی‌کنند و این باعث تاسف است. در این شرایط باید از ایران‌تئاتر به عنوان خبرگزاری اداره‌کل هنرهای نمایشی بابت توجه و همراهی‌اش تشکر کرد.»
اشکان پیردل‌زنده از «قضیه تفنگ چخوف» می‌گوید

اشکان پیردل‌زنده، بازیگر و کارگردان تئاتر با نمایش «قضیه تفنگ چخوف» به صحنه برمی‌گردد.

«قضیه تفنگ چخوف» نمایشنامه‌ای به قلم احسان بدخشان است که داستان زندگی پس از مرگ آدم‌های مشهور جهان را به نمایش می‌گذارد.

این نمایش دومین تجربه کارگردانی پیردل‌زنده پس از اجرای نمایش «چخفته» به شمار می‌آید که قرار است در تابستان سال جاری میزبان مخاطبان شود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کهن‌الگوها؛ حس ناب همذات‌پنداری را در مخاطب ایجاد می‌کنند

نگار امیری: استفاده از فرهنگ بومی، عامیانه و فولکلور در ادبیات نمایشی و همچنین اجرای صحنه‌ای آن، مانند راه رفتن روی لبه تیغ است؛ آن هم در زمانه‌ای که آثار نمایشی غربی جایگاه خود را بیش از پیش در میان مخاطبان محکم کرده‌اند.

با این وجود، هنرمندان بسیاری در تلاش‌اند تا آثاری برگرفته از فرهنگ و آیین‌های بومی مناطق مختلف کشور را به نمایش بگذارند و در این میان نمونه‌های موفقی هم وجود داشته است.

وحید خدابنده‌لو، نویسنده و کارگردان نمایش «قرار در قعر» نیز ازجمله هنرمندانی است که در اولین تجربه کارگردانی خود نمایشنامه‌ای با استفاده ... دیدن ادامه ›› از فرهنگ بومی و عقاید عامیانه برگرفته از فرهنگ جنوب و دیگر مناطق کشور را با گروه جوان و دانشجوی خود آماده کرده است. این نمایش از هشتم تا بیست‌ویکم خرداد ساعت 18 در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه است.

«قرار در قعر» به داستانی می‌پردازد که در چاه‌خانه پیرزنی روایت می‌شود؛ این چاه، صدها سال است که خانه شیطان آواره‌ای است که روح چهل زن را به اسارت گرفته و از میان آن‌ها عروس خود را برگزیده است اما برای انجام این وصلت مانعی وجود دارد که باید آن را از میان بردارد.

+از دلیلی که باعث شد برای اولین تجربه کارگردانی به سراغ یک اثر نمایشی با مضمون داستان‌های عامیانه و بومی بروید، برای‌مان بگویید.

اصولا انسان به ابراز احساس خود گرایش دارد و دوست دارد آنچه را که حس می‌کند با هم‌نوعانش به اشتراک بگذارد. در این اشتراک‌گذاری، هر شخص، ابزار منحصر به فرد خود را داراست؛ از قلم نقاشی گرفته تا لنز دوربین عکاسی. ابزار امروز من هم صحنه بود و با توجه به علاقه‌ای که به ادبیات عامیانه و همچنین فرهنگ و رسوم ایرانی دارم، تصمیم گرفتم آنچه را که حس می‌کنم به صورت هدایت شده و منظم در قالب یک نمایشنامه بومی به رشته تحریر درآورم و به نمایش بگذارم.

داستان ما از باورهای عامیانه تاثیر گرفته است اما ارتباط مستقیمی با آنها ندارد. ما در این نمایش، داستان‌هایی چون وصلت جن و انسان در روستایی دور افتاده در جنوب کشور، پیرزن تنهایی که چهل سال با غاز نامیرای خود در شهر کوچکی در کردستان زندگی کرده است و ماجرای سه جوانی که در جریان پیدا کردن گنج جان خود را از دست می‌دهند را در یک خط داستانی به هم مرتبط کرده‌ایم. درواقع داستان ما خرده داستانک‌هایی است که هر کدام وقایع واقعی معاصر از نقاط مختلف کشور را بر پایه باروهای عامیانه بیان می‌کند.

+این نمایش به شکلی تداعی‌گر رسم زار در جنوب کشور است، در شیوه اجرایی چقدر به سمت استفاده از این آیین رفته‌اید؟

در ابتدا بگویم که رسم زار جزئی از یک کل است و هدف ما پرداختن به کل آن بود و اینکه باورهای فولکلور و عامیانه همواره پتانسیل بسیاری برای نمایشی شدن را دارا هستند.

می‌گویند باد زار، باد نفرین شده و سرگردانی است که در سراسر جنوب می‌وزد و اشخاصی در این بین طعمه آن می‌شوند اما به عقیده من این باد تنها در جنوب نمی‌وزد بلکه خود را در اشکال گوناگون در کوچه پس کوچه‌های روستا‌های غرب، در صحراهای شرق و لابه‌لای چوب‌های معطر شمال نیز نشان می‌دهد. در این دوسال دانشجویی و همکلام شدن با اقوام متعدد همواره این سوال را از آن‌ها می‌پرسیدم که «آیا مردم شما به وجود اجنه اعتقاد دارند؟» و پاسخ‌هایی که شنیدم من را به این نتیجه رساند که تمامی مناطق کشورمان به نوبه خود با مسئله‌ای چون وجود جن و پری دست و پنجه نرم کرده‌ و می‌کنند.

+پرداختن به موضوعاتی که به فرهنگ و رسوم اقوام دیگر‌ مناطق کشور می‌پردازد، چقدر می‌تواند در معرفی نوع زندگی و آیین‌های مردم به دیگر شهرها موثر باشد؟

مراسم، عقاید و باورهای هر قوم در عین تفاوت‌های منحصر به‌فرد با آیین و باورهای دیگر اقوام ریشه مشترکی دارند که کهن الگوهای ما را تشکیل می‌دهند به همین دلیل آثار هنری فولکلور، حس ناب همذات‌پنداری را در دل مخاطب ایجاد می‌کنند و همین امر دلیل شناخت می‌شود و قطعا در ارتباط بیشتر آن‌ها چه در زندگی و چه در تولید آثار نمایشی موثر است.

+با توجه به داستان و فضای کار شاخصه‌های سوررئالیسم در اثر اجرایی شما پررنگ‌تر است با وجودی که آن را تلفیقی از سبک‌های متفاوت معرفی کرده‌اید. به نظرتان آثار تولید شده در این سبک با در نظر گرفتن چه فاکتورهایی از سوی گروه نمایشی می‌توانند در جلب نظر مخاطب موفق عمل کند؟

عوامل مختلفی می‌توانند در ارتباط مخاطب با نمایشی که در سبک سوررئال یا ناواقعگرا تولید می‌شود، تاثیر بگذارد اما به نظر من پیش از هرچیز ما باید به محتوای اثر توجه داشته باشیم. اینکه در ریشه‌یابی مسئله‌ای که قرار است آن را به نمایش بگذاریم به مشکل برنخوریم. در واقع دراماتیزه کردن یک اثر با توجه به نیاز و خواست تماشاگر حال حاضر جامعه باید مورد بررسی و دقت نظر قرار بگیرد تا بتواند در هر سبک و شیوه اجرایی موفق عمل کند.

+و اما سخن پایانی...

مورد جذابی که در تیم ما اتفاق افتاد همکاری افراد توانمند از رشته‌های مختلف تجسمی و نمایشی از دانشگاه هنر بود و این گردهمایی توانست از همان روزهای نخست مسیر، سفره مشترکی برای انتقال تجارب و ایده‌های خلاقانه افراد را مهیا سازد و به همین واسطه برای اینکه این سفره در طول تمرین‌های طولانی خالی نماند تک به تک افراد تیم، مشغول به تحقیق و یادگیری ایده‌های نو و چگونگی اجرای آن بوده‌اند و این دستاورد ارزشمندی برای همگی ما در مسیر اجرای نمایش «قرار در قعر» به شمار می‌آید. ما گروه جوانی هستیم که میانگین سنی اکثر اعضا بین 18 تا 21 سال است و امیدواریم تلاش‌مان با همراهی و حضور مخاطبان روی صحنه به بهترین شکل ممکن دیده شود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی از دل ادبیات عامیانه و باورهای کهن
امیر مسعود این را خواند
محمد فروزنده، امیرحسین خاوری و گروه هفت این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تصاویر جدید نمایش «اسب قاتلین» از نگاه سعیده توکلیان
گفت‌وگو با امیر خواجه میرکی‌پور

«اسب قاتلین» به تماشاگران احترام می‌گذارد

نمایش «اسب قاتلین» به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم‌زاده، کاری از هنرمندان شیرازی است که از 19 فروردین در تماشاخانه ایرانشهر اجرای خود را آغاز کرده است. این اثر که نمایش برگزیده به مفهوم مطلق چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر است تا 21 اردیبهشت ساعت 19 در سالن استاد سمندریان روی صحنه می‌رود.

به این بهانه با امیر خواجه‌میرکی‌پور، مدیر اجرایی و بازیگر نقش ارباب در این نمایش گفت‌و‌گو کرده‌ایم؛ خواجه‌میرکی‌پور در عرصه تئاتر از سال ۱۳۷۱، به‌عنوان بازیگر و کارگردان فعالیت دارد. همچنین سابقه مدیریت اجرایی جشنواره‌های تئاتر استانی، اولین جشنواره نویسندگان تهران و جشن‌های روز جهانی ... دیدن ادامه ›› تئاتر نیز در کارنامه او به چشم می‌خورد.

بازیگر نقش ارباب درباره دلیل حضورش در نمایش «اسب قاتلین» می‌گوید: «من همیشه با کار‌های محمد هاشم‌زاده ارتباط برقرار می‌کنم، سبک کارش را دوست دارم. زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد و متن را خواندم، خودم را به آن شخصیت نزدیک دیدم و اقتدار و جدی بودنش را دوست داشتم و احساس کردم که می‌توانم از پس این نقش بربیایم.»

او می‌افزاید: «قبلاً نقش ارباب را هنرمند دیگری بازی می‌کرد و من کمی دیر به تیم اضافه شدم، خیلی فشرده با گروه تمرین کردم و برای اجرای عموم شیراز آماده شدم، به‌شخصه احساس می‌کنم که توانسته‌ام با نقش ارتباط برقرار کنم ولی درنهایت وقتی روی صحنه می‌روم، این تماشاگران هستند باید قضاوت کنند که آیا نقش ارباب برای‌شان باورپذیر شده است که خدا را شکر تا الآن نظرات خوبی از تماشاگران دریافت کرده‌ام. 60 شب در شیراز اجرا رفتیم که دست‌کم ۵۰ شب سالن تکمیل ظرفیت شد.»

خواجه میرکی‌پور با اشاره به اینکه بازیگران «نمایش اسب قاتلین» یک تن واحد هستند، توضیح می‌دهد: «کار تیمی در «اسب قاتلین» فقط یک شعار نیست بلکه به امری بالفعل تبدیل شده است و شما روی صحنه یکی بودن را می‌بینید، این در حالی است که به خاطر شیوه اجرایی نمایش و بازی در تاریکی، هر بازیگر به‌تنهایی بازی می‌کند و ازآنجایی‌که نگاه بازیگران هم بیشتر اوقات به سمت تماشاگران است، ارتباط رویاروی و چشمی هم با پارتنر مقابل یا دیگر بازیگران اتفاق نمی‌افتد؛ درواقع هر بازیگر به‌تنهایی یک مونولوگ را اجرا می‌کند و این مونولوگ‌ها کنار هم دیالوگ‌ها را تشکیل می‌دهند، نورپردازی هم به این تکنیک کمک می‌کند و تأکید می‌کند که تماشاگر چه چیزی را ببیند، بی‌تردید اگر نورپردازی را از «اسب قاتلین» حذف کنیم، ۶۰ تا ۷۰ درصد تکنیک اجرایی و مفهوم این اثر از بین می‌رود.»

او ادامه می‌دهد: «این نمایش حاصل سال‌ها تلاش مستمر و تمرین بسیار زیاد گروهی است. محمد هاشم‌زاده کارگردانی است که در استفاده از نور و ساختن قاب‌های به‌یادماندنی تبحر دارد و تمام صحنه‌های نمایش با جزئیات مهندسی شده‌اند و همچنین در انتخاب بازیگر هم بسیار سنجیده و درست عمل می‌کند و به‌خوبی می‌داند کدام بازیگر از پس نقشی که به او محول می‌شود، برمی‌آید.»

این هنرمند شیرازی «اسب قاتلین» را یک اتفاق بزرگ تئاتری در کشور می‌داند و می‌گوید: «این روز‌ها چه در تهران و چه در شهر‌های دیگر کمتر تئاتری می‌بینیم که این میزان تحرک داشته باشد؛ تئاتری که فکرشده و تکنیکی باشد و از همه مهم‌تر، بیش از اینکه به گیشه فکر کند، به احترام تماشاگر تولید شده باشد.»

او می‌افزاید: «نمایش «اسب قاتلین» برای تماشاگرانش احترام خاصی قائل است. تک‌تک میزانسن‌ها، تک‌تک بازی‌ها و تک‌تک دیالوگ‌ها مهندسی‌شده و دقیق هستند و کارگردان به زیبایی توانسته است متن شعرگونه‌ای را که رضا گشتاسب نوشته است، روی صحنه بیاورد. قاب‌بندی‌های جذاب و ریزه‌کاری‌های بسیاری دارد که تماشاگر‌ها لذت می‌برند و کلاً فرم و شکل اجرایی نمایش مدت‌ها در ذهن‌شان می‌ماند و هر جایی اسمی از تئاتر بیاید، نمایش «اسب قاتلین» را به یاد می‌آورند.»

امیر خواجه میرکی‌پور که در گذشته هم تجربه اجرا در پایتخت را داشته است، تماشاگران تهرانی را نسبت به شهرهای دیگر دقیق‌تر می‌داند و می‌گوید: «برخی تماشاگران تهران تئاتر را در سبد کالای زندگی‌شان قرار داده‌اند و مرتب تئاتر می‌بینند، ولی در شهرستان‌ها این‌طور نیست و تماشاگر‌های حرفه‌ای‌ کم‌تر هستند. تماشاگران در تهران خیلی حرفه‌ای‌تر به تئاتر نگاه می‌کنند و این رویکرد، کار را برای کارگردان و بازیگر‌ها سخت‌تر می‌کند. از دیگر سو همین موضوع یک چالش خیلی خوب برای هنرمندانی است که از شهرهای دیگر می‌آیند و به نظر می‌رسد تهران تنها جایی است که هنرمندان می‌توانند پیشرفت داشته باشند. در شهرستان‌ها چه از لحاظ درآمد و مسائل اقتصادی و چه از لحاظ اجرایی، محدودیت زیادی وجود دارد.»

او در پایان از مسئولان می‌خواهد قدر تئاتر شهرستان‌ها را بیشتر بدانند و می‌افزاید: «در شهرهای دیگر هنرمندان بسیار بااستعدادی هستند که فرصت دیده شدن پیدا نمی‌کنند. امیدوارم مسئولان اهمیت بیشتری به تئاتر شهرستان‌ها بدهند، چون فعالان تئاتر در شهرستان‌ها واقعاً مظلوم هستند و هر نمایشی که روی صحنه می‌رود، بدون کم‌ترین حمایت و فقط با تلاش و عشق کارگردان و بازیگران و عوامل است و درواقع اگر عشق از آن‌ها گرفته شود، مطمئن باشید تئاتری در شهرستان‌ها باقی نمی‌ماند.»

منبع: ایران تئاتر
ندا محمدیان بازیگر نمایش «اسب قاتلین»:

نمایش در فضایی اکسپرسیونیستی شکل می‌گیرد/ برای اجرای نقش نیاز به جدیتی متفاوت داشتم

ندا محمدیان درباره تجربه حضورش در این نمایش گفت: «اسب قاتلین» در یک فضای اکسپرسیونیستی شکل می‌گیرد و درواقع شخصیت‌ها و کاراکترهای این نمایش همگی ساخته و پرداخته ذهن آشفته کاراکتر «کش» هستند. نقش خانم ارباب که من بازی می‌کنم، در واقع زنی بسیار مقتدر و جدی است و برای اجرای این نقش نیاز به جدیتی متفاوت داشتم.

محمدیان ادامه داد: همچنین باید شخصیت را دو سویه تحلیل می‌کردم، چرا که خانم عمارت در خواب «کش» به نوعی فضا و منطق واقع گرایانه ندارد و از ... دیدن ادامه ›› طرف دیگر در واقعیت زنی مقتدر است. من باید هر دو ویژگی و ذهنیت را باهم تلفیق می‌کردم تا به کاراکتر خانمی برسم که هم به خواب کش نزدیک باشد و هم شخصیت واقعی خانم ارباب را نشان بدهد. چالش دیگرم هم این بود که از لحاظ فیزیک ظاهری و بیانی به شخصیت خانم نزدیک می‌شدم که با تمرین زیاد و کمک گروه کارگردانی به نتیجه قابل قبول رسیدم.

او با اشاره به این‌که متن نمایش «اسب قاتلین» نگاهی به آثار شکسپیر دارد افزود: موضوع این اثر، حول محور شورش رعایا علیه اربابان است و همه طراحی‌ها و میزانسن‌هایش چه در تاریکی و چه در نور، با دقت و ظرافت توسط کارگردان مهندسی شده و با برنامه ریزی پیش می‌رود.

این بازیگر توضیح داد: نمایش «اسب قاتلین» با توجه به طراحی نوری که دارد مانند یک اثر سینمایی است و به وسیله نورهای پرتابل بازیگران دارای سکانس‌های کلوز و واید است همین موضوع به ایجاد فضای وهم در اثر کمک کرده است.

او گفت: علاوه بر بازی‌های روان همه بازیگران، طراحی لباس و گریم خیلی به تکامل شخصیت‌ها کمک کرده است. میزان‌ها و حرکات نیز همین‌گونه‌اند و وجود بازیگران فرم به همراه موسیقی بسیار با اتمسفر نمایش همراه و پیش برنده است.

این بازیگر با اشاره به این که ماه‌ها برای نمایش «اسب قاتلین» تمرین و تلاش شده است گفت: دیالوگی در نمایش هست که می‌گوید: «من توی خواب شمام یا شما توی خواب من؟!» و همین جمله توضیح خوبی برای این اثر است و من فکر می‌کنم تاثیر این نمایش، ساعت‌ها و شاید روزها در خواب و بیداری مخاطب باقی بماند؛ نمایش «اسب قاتلین» کابوسی در خواب و بیداری تک تک شخصیت‌ها است که فراز و فرود، عشق و خیانت، مرگ و زندگی را نشان می‌دهد؛ سورچی که افسار سرنوشت را به دست گرفته و می‌تواند در آن واحد همه جا باشد، اما مسیر حرکت را اسب‌های تقدیر مشخص می‌کنند و ما نمی‌دانیم رسیدن مهم هست یا نرسیدن.

این هنرمندان شیرازی، اجرا در تهران را تجربه‌ی بسیار ارزنده دانست وافزود: مخاطبان تهرانی نکته‌سنج‌تر هستند و می‌توان گفت به صورت حرفه‌ای‌تر به تئاتر نگاه می کنند و همین باعث می شود که گروه نمایش از تمام جهات نقد شود و کوچک ترین نکات نمایشی دیده و تحلیل شود، از این رو باید نمایش‌هایی که قصد اجرا در سالن‌های تهران را دارند، دقت و وسواس بیشتری در تولید اثرشان داشته باشند.

منبع: هنرآنلاین
اسب قاتلین به روایت روزنامه صبا

و بازیگرانی که از جزئیات نقش خود گفتند.
اسب قاتلین از قاب دوربین پلاتو هنر
«اسب قاتلین»
با توجه به استقبال تماشاگران

نمایش «اسب قاتلین» دو اجرایی شد

نمایش «اسب قاتلین» به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم‌زاده با توجه به استقبال تماشاگران روز پنجشنبه 13 اردیبهشت در دو نوبت روی صحنه خواهد رفت.


مریم شکری، امیر خواجه میرکی پور، فرزاد پریدار، امید رهبر، ایمان زارع، محمد حسین نعمتی، ندا محمدیان، محمد ابراهیم جنتی، نازنین ترنگ، زهرا ... دیدن ادامه ›› اکبری و علیرضا اصلاحی بازی می‌کنند و گروه فرم و بازی‌سازان این اثر عباردتند از فرناز حیدری، نادیا نوذری، زهرا صادق‌پور، آیدا زارع، روژین رستمی، مبینا رضایی، تینا گندمکار، نعیم فرزام و ماهان حسن‌زاده.

در خلاصه نمایش «اسب قاتلین» آمده‌ است: «ارباب و خانم به همراه نوکر خود به نام «کش» و همسرش «لورا» در عمارتی بزرگ زندگی می‌کنند. داستان از یک شب برفی آغاز می‌شود که در آن شب، نوکر روستای کناری با اسبی که از اربابش دزدیده است به سمت عمارت ارباب و خانم می‌آید تا خبر رسیدن شورشی‌ها را بدهد و..»
اسب ِ اسب قاتلین که چقدر عالی بازی کرد 💎
۱۲ اردیبهشت
پریماه حکیم زاده
واقعااااااا عالی بودددد جزو بهترین تئاتر های زندگیم بود شروع عالی و پایان عالی دیالوگ ها بیش از اندازه عالی بودن اصننننن واقعا عالی بودددددد به همه پیشنهاد میکنم ممنون که همچین تجربه هایی ...
ممنون از شما
و انرژی خوب‌تون پریماه عزیز
۱۲ اردیبهشت
پریماه حکیم زاده
واقعااااااا عالی بودددد جزو بهترین تئاتر های زندگیم بود شروع عالی و پایان عالی دیالوگ ها بیش از اندازه عالی بودن اصننننن واقعا عالی بودددددد به همه پیشنهاد میکنم ممنون که همچین تجربه هایی ...
سپاس از شما دوست گرامی🌹🌹
۱۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یِ سوال مهم خیلی وقته ذهنم رو مشغول کرده

فارغ از احترام به نگاه مخاطبان در تایید یا عدم تایید یک نمایش بنا به سلیقه شخصی و یا حتی دانشی که به واسطه تماشای نمایش به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای کسب کرده‌است.

آیا می‌توان هر مخاطب تئاتری را به عنوان منتقد شناخت؟

خوشحال و البته ممنون میشم نظرتون رو با من به اشتراک بگذارید...
خیر، فارغ از تحصیلات ، تجربه و مطالعات در نوشتن نظرات دسته بندی نقد و گفتگو وجود داره که نویسنده بسته به دیدگاه خودش انتخاب می کنه ولی نظرات در قسمت نقد به منزله منتقد حرفه ای نویسنده نیست.
۰۴ اردیبهشت
بهاره مکرم
با احترام به نظرات دوستان ولی به عقیده من خیر ، خیلی مواقع منکه فقط تماشاچی دو ساله تئاتر هستم نظری رو دارم که وقتی نقد های حرفه ای رو میخونم متوجه میشم که من کامل متوجه اون دیالوگ یا طراحی ...
بهاره عزیز
من هم دقیقا با این موضوع مواجه هستم
گاهی توی ذهنم چیزهایی رو نقد می‌کنم که وقتی نظر یک منتقد رو می‌خونم نوع نگاه و زاویه دیدم نسبت به اجرا تغییر می‌کنه

مرسی ازت که به من یادآور شدی به نقد و نظرهای حرفه ای و بیشتری توجه داشته باشم.
۱۲ اردیبهشت
نگار امیری
بهاره عزیز من هم دقیقا با این موضوع مواجه هستم گاهی توی ذهنم چیزهایی رو نقد می‌کنم که وقتی نظر یک منتقد رو می‌خونم نوع نگاه و زاویه دیدم نسبت به اجرا تغییر می‌کنه مرسی ازت که به من یادآور ...
عزیزیر ممنون از شما :)
۱۷ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«اسب قاتلین محصول نبوغ، تجربه، شجاعت و همکاری است.»

امین‌رضا نوشین*: نقد ادبی و هنری فرمالیستی، چه آنچه مربوط به ادوار اولیۀ ظهور این نوع از نقد بود و چه آنچه بعداً ظهور یافت، پس از در پیش گرفتن نوعی فروکاست‌‍‌گرایی، با تمرکز بیش‌ازاندازه بر فرم یا صورت، به اجحاف در حقّ معنا یا نوعی مصادره به مطلوب کردن و دامنۀ معنا را به نفع فرم، برچیدن می‌پردازد که هماره جای نقد جدی داشته است. این همه توجّه به فرم، لوازم هرمنوتیکی خاصی دارد که نباید آز آن‌ها غافل شد.

امّا خلق آثار هنری فرم‌محور مشمول حکم نسبتاً سخت‌گیرانۀ فوق نمی‌شود. در اینجا خلاقیّت کارگردان است که حرف آخر را می‌زند. اگر کارگردانی موفّق شود مبالغۀ منطقی در حقّ فرم را به جایی برساند که خودبه‌خود فرایند اجرا در سیطرۀ آن معنا یابد، سواد و نبوغ خود را نشان داده است؛ کاری که به گمان من در نمایش «اسب قاتلین» از محمّد هاشم‌زاده که این شب‌ها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایران به صحنه می رود، شاهد هستیم. او به‌خوبی سواد و توانایی کارگردانی خود را روی صحنه به منصۀ ظهور ... دیدن ادامه ›› رسانده است.

نقد ادبی و هنری فرمالیستی، ممکن است به انکار بخش معتنابهی از اثر بینجامد؛ حال‌آنکه، آن دسته آثار هنری که از ابتدا با رویکردی فرمالیستی خلق می‌شوند، از اساس تمرکز بر معنا را کنار گذاشته، قدرت‌نمایی خود را به عرصۀ فرم محدود می‌کنند؛ پس، گردنۀ خطرناکی پیشرو دارند، زیرا خلق این دست آثار به پرواز با یک بال می‌ماند که نفس‌گیر، دشوار و توان‌فرساست. به همین خاطر است که بسیاری از هنرمندان از این گردنۀ هولناک سقوط می‌کنند. در اینجا، دیگر رفوی پارگی فرم با نخ معنا ممکن نیست؛ بلکه کلّ بار اثر بر دوش معناست و بس. بااین‌حال اگر اثر هنری فرمالیستی موفّق از آب درآید، آن‌گاه شاهکار خواهد بود.

محمّد هاشم‌زاده در «اسب قاتلین» پس از انتخابی دشوار، نقش خود را به‌درستی ایفا کرده است. او در این نمایش موفّق شده فرم را به اوج برساند و بر فراز آن، نمایشنامۀ خود را اجرا کند. هاشم‌زاده، در این راستا، از ترکیب جادویی نور، سایه و سرعت بهره گرفته است. ترکیبی منطقی برای تقویّت هرچه بیشتر فرم و خیره کردن تماشاچی. تماشاچی این نمایش در طول اجرا پلک نمی‌زند زیرا، نمایش به او فرصت پلک زدن نمی‌دهد. ترکیب نور، سایه و سرعت؛ معجون درستی است که تماشاچی را حین اجرا به صندلی خود میخکوب می‌کند. کارگردان در این اثر به‌درستی با ارجاعات مکرر به اسب و بازی گرفتن از آن، نقش سرعت در فرم منتخب خود را به رخ تماشاچی می‌کشاند.


بازی نور و سایه، با ایجاد نوعی دیالکتیک مطبوع، برق از چشم تماشاچی می‌پراند؛ آن‌گاه، سرعت، طومار زمان را در می‌پیچاند تا تماشاچی لحظه‌ای برای منحرف شدن از اجرا، فرصت پیدا نکند. در نمایش «اسب قاتلین»، ترکیب دقیق و به‌جای نور و سایه و سرعت به حدّی تأثیرگذار است که مخاطب خود معنا را به نفع فرم کنار می‌گذارد؛ و این یعنی پیروزی واقعی فرمالیسم. در اینجا غلبۀ فرم بر معنا با تحمیل صورت نبسته است.

پرواضح است که تحقّق چنین فرم شگفتی‌آفرین دشواری که در «اسب قاتلین» شاهدیم، بدون حضور و همکاری گروه حرفه‌ای، خاصّه بازیگران کاربلد ممکن نیست. بخش قابل‌توجهی از توفیقات نمایش «اسب قاتلین» را باید به حساب بازی‌های بازیگران آن گذاشت. در این نمایش تمام بازی‌ها درخشان هستند؛ حتی بازی‌های مربوط به نقش‌های حاشیه‌ای. در این میان، حضور امیر خواجه‌میرکی، محمدحسین نعمتی و ندا محمّدیان را باید ارج نهاد. من که شخصاً سال‌هاست تجربۀ حظ بردن از بازی‌های جاندار امیر خواجه‌میرکی را داشته‌ام، این بار بیش از همیشه لذّت بردم. در یک جمله: «اسب قاتلین محصول نبوغ، تجربه، شجاعت و همکاری است.» پس، اسب قاتلین را نمی‌توان ندید!

*دکترای فلسفه و ادیان و استاد فلسفه هنر دانشگاه هنر شیراز

سپاس بیکران از لطف شما🙏🌹
۲۴ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت‌‎وگو با بازیگری که جای سعدی افشار روی صحنه رفت

هر که صورتش سیاه شد، «سیاه‌باز» نیست


داوود داداشی، هنرمند پیشکسوت و نام‌آشنای عرصه نمایش ایرانی و سیاه‌بازی، فعالیت خود را با تعزیه‌خوانی آغاز کرد‌. او که در 12 یا 13 سالگی با حضور در نقش دو طفلان مسلم و بازی جانسوزش تماشاگران را به گریه انداخته بود، بلافاصله به درخواست معین‌البکا در نقش بلال، پسربچه‌ای شیرین عقل که مخفیگاه حضرت مسلم (ع) را به ماموران نشان می‌دهد و شخصیتی کمدی دارد، به ایفای نقش پرداخت و پس از یک گریه طولانی، این‌بار حاضران در میدان بزرگ زنجان را آنچنان به خنده واداشت که تا آن زمان هیچ تعزیه‌خوانی موفق به این کار ... دیدن ادامه ›› نشده بود.

گفت‌وگویی با داوود داداشی برای پاسداشت سال‌های فعالیت و حضورش روی صحنه نمایش‌ ایرانی

داداشی، ادامه فعالیت و حضورش در عرصه هنرهای نمایشی را چنین توضیح می‌دهد: «در دهه 60 و پس از ساکن شدن در تهران، در میدان ولیعصر، تبلیغ نمایش «سلطان مبدل» را به کارگردانی استاد داوود فتحعلی‌بیگی در تالار محراب دیدم. با حضور در تالار محراب بار دیگر به تماشای هنرنمایی زنده‌یاد سعدی افشار نشستم؛ مردی که سال‌ها آثارش را روی صحنه دیده بودم و آرزوی همبازی شدن با او را در دل داشتم. آرزویی که این‌بار با دیدن دوباره‌اش در دلم زنده شد.»

او ادامه می‌دهد: «پس از پایان اجرا به پشت صحنه رفتم و با داوود فتحعلی‌بیگی از علاقه‌ام به سیاه‌بازی گفتم‌. استاد مثل همیشه این جمله را تکرار کرد که «پسرجان سیاه‌بازی خُم رنگرزی نیست که هرکس از راه رسید و علاقه داشت، سیاه‌ شود. این هنر نیاز به آموزش و یادگیری دارد.» جمله‌ای که معنای آن را با گذر زمان و تجربه درک کردم، درواقع این حرف به این معنا بود، هرکه صورتش سیاه شد؛ سیاه‌باز نیست، سیاهش کرده‌اند. در آخر اصرار من برای بازی باعث شد تا به مدت ۳ ماه در نقش نیزه‌دار روی صحنه باشم تا اینکه پس از مدت‌ها دیالوگی یک خطی را بیان کردم و به مرور این یک خط تبدیل به یک صفحه شد.»

جایگزین شدن سعدی افشار

این سیاه‌باز پیشکسوت می‌افزاید: «در آن دوره، شب‌های پنجشنبه و جمعه، تئاتر رونق و صفای فراوانی داشت و بلیت‌ها برای دو سانس و گاهی سه سانس فروخته می‌شد. در یکی از همین شب‌ها استاد افشار بیمار شد و خبر عدم حضورش گروه را نگران کرد. اینجا بود که برای اولین بار با شهامت اعلام کردم من به جای افشار روی صحنه خواهم رفت. پیشنهادی که با مخالفت فراوان همراه بود و در آخر اما مرا با لباس استاد افشار و سیاه شده به صحنه رهسپار کرد.»

داداشی می‌گوید: «به قول استاد علی نصیریان، سیاه‌باز علاوه بر جثه و اندام ظریف و ریزنقش، باید طناز باشد و هنر بداهه‌گویی را خوب بداند. من این خصوصیات را داشتم اما در آن زمان هنوز خام بودم و کم‌کم با گذراندن دوره زیرنظر کانون نمایش‌های آیینی_سنتی به عنوان اولین هنرجوی فارغ‌التحصیل نقش سیاه بعد از انقلاب معرفی شدم و رسما کار خود را از سال ۱۳۶۵ شروع کردم و تاکنون نیز در این مسیر هستم.»

او ادامه می‌دهد: «در ابتدای ورودم به این عرصه، با زنده‌یاد سعدی افشار اجراهای فراوانی داشتیم و هربار که ایشان روی صحنه می‌رفت به تماشای بازی‌اش می‌نشستم و از او تکنیک‌های فراوانی می‌آموختم. گاهی به شوخی و خنده می‌گفت «از این تماشای تکراری سیر نمی‌شوی...» و پاسخ من همیشه «نه» بود.»

نیاز به آموزش درست و اصولی

داداشی با بیان اینکه سیاه‌بازی نیازمند آموزش درست و اصولی است، می‌گوید: «تماشاگر ممکن است به هرچیزی که سیاه روی صحنه بیان می‌کند؛ بخندد اما به چه قیمتی! استاد داوود فتحعلی‌بیگی از همان ابتدا این جمله را آویزه گوش من کرد که نمی‌خواهم به هر قیمتی تماشاگر را بخندانی...». وقتی ما تکنیک می‌دانیم و عناصر کمیک را می‌شناسیم چرا باید دست به دامان ابتذال شویم؟!»

این هنرمند پیشکسوت می‌افزاید: «متاسفانه نسل جدید دوست ندارند در این زمینه زحمت بکشند، درحالی‌که تمامی هنرها به‌ویژه سیاه‌بازی به دلیل این‌که کمتر به آن پرداخته شده است، نیاز به آموزش و آگاهی دارد. آموزش، تجربه، طنازی و استمرار در کار است که باعث می‌شود سالن‌های نمایش ایرانی خالی از جمعیت نباشند. هنرمندان این عرصه باید با هنرشان مخاطب را جذب کنند. من این‌قدر به حضور مخاطب و سالن‌های پر از جمعیت عادت کرده‌‌ام که نمی‌توانم سالن نمایش را خالی یا مخاطبان اندک را بپذیرم.»

نمایش ایرانی؛ هویت ملی

او با بیان اینکه سیاه‌بازی، تئاتر ملی و هویت ایرانی ماست‌، می‌گوید: «تجربه نشان داده است اجرای سیاه‌بازی و نمایش ایرانی در کشورهای دیگر نیز با استقبال تماشاگران همراه بوده و این نشان‌دهنده قدرت نمایش ایرانی است. به همین دلیل باید فراتر از یک هنر ملی به آن نگاه کنیم و امیدوارم مدیران و دولتمردان ما به نمایش ایرانی و تعزیه بال و پر بدهند و عرصه را برای معرفی جهانی آن گسترش دهند.»

این بازیگر نمایش ایرانی در تعریف سیاه‌باز موفق توضیح می‌دهد: «سیاه‌باز موفق، دارای حضور ذهن، بداهه‌گویی قوی و قدرت طنز است. همچنین معلومات و اطلاعاتش به‌روز بوده و نیاز جامعه را می‌شناسد و در تمامی زمینه‌های علمی، اقتصادی، سیاسی و ...مطالعه دارد و درست و به موقع از این اطلاعات بهره می‌برد.»

داوود داداشی در پایان با تبریک سال نو می‌گوید: «امیدوارم تمامی هنرمندان به‌ویژه سیاه‌بازان عزیز موفق باشند. به شخصه حاضر هستم برای حفظ این هنر و انتقال تجربیاتم به نسل جدید بدون هیچ چشم‌داشتی به آموزش آن‌ها بپردازم. همان‌طور که ما نام استاد سعدی افشار، استاد مهدی مصری و دیگر عزیزان را زنده نگه‌ داشتیم، امیدوارم نسل بعدی نام ما را زنده نگه‌ دارد و هنر سیاه‌بازی و نمایش ایرانی را به فراموشی نسپارد و سال جدید سالی باشد که به این هنر بها داده شده و به خوبی دیده شود.»

منبع: ایران‌تئاتر
گفت‌وگوی مرجان پورغلامحسین با سازندگی
تصاویری از دویست‌وهشتادمین شب سال
عکاس: سجاد رازیان
تصاویری از نمایش "روزی روزگاری سمنگان"
«دویست و هشتادمین شب سال»؛ بازگویی داستانی از عشق

نمایش «دویست و هشتادمین شب سال» به نویسندگی و کارگردانی مرجان پورغلامحسین اثری بهره‌گرفته از تکنیک میکروتئاتر است که از نوزدهم بهمن تا بیست‌وپنجم اسفند در تالار سایه تئاتر شهر میزبان مخاطبان است.

الهام ایروانی دستیار کارگردان این میکروتئاتر درباره این اثر گفت: «دویست‌وهشتادمین شب سال» داستانی از عشق را بازگو می‌کند؛ عشق به وطن، عشق به معشوق، عشق به خانواده، عشق به دوست، عشق به داشته‌ها و… و در این میان ببینده شاهد شک و تردیدی ا‌ست که به جان راوی (مهران) افتاده؛ ترس از دست دادن، از رهایی و ترسی که از ازل با ما بوده است، شکی که همه ما مدام دچارش ... دیدن ادامه ›› می‌شویم.

او ادامه داد: مهران، راوی و شخصیت اصلی این اثر با گریز به خاطرات از زبان خواهرش مائده، این تردید را نشان می‌دهد، در حالی که خودش دیگر وجود ندارد.

این هنرمند با اشاره به اینکه کار با عروسک هم سخت و هم راحت است، توضیح داد: خیلی وقت‌ها لحظه‌هایی با تخیل ساخته می‌شود که فقط این تخیل با کمک عروسک‌ها خلق می‌شوند. شاید این اشتباه وجود داشته باشد که عروسک جان ندارد، احساس ندارد و خیلی از امکاناتی که یک بازیگر همواره به همراه دارد، با او نیست، بله درست است اما عروسک امکانات دیگری دارد، امکاناتی از جنسی دیگر امکاناتی از جنس خیال و فانتزی.

ایروانی بیان کرد: عروسک ما را با خیال و فانتزی جور دیگری روبه‌رو می‌کند. هر عروسک در هر نمایش دنیای خودش را دارد و البته بازی‌دهنده عروسک نیز بسیار موثر است، که او چه داشته‌هایی دارد، که او چه چیز به عروسکِ به ظاهر بی‌جان می‌دهد، یا در واقع او چه جانی به عروسک می‌دهد. جان و روح عروسک ابتدا در جان و روح بازی‌دهنده‌ اوست.

او ادامه داد: بازی‌دهنده عروسک، خود بخشی از عروسک است، این مسئله‌ای‌ست که نباید فراموش کنیم.

ایروانی با بیان اینکه نزدیکی سینما و میکرو‌تئاتر به شیوه‌ای که ما اجرا می‌کنیم، بسیار جذاب و پرچالش است، گفت: کاری که ما در نمایش «دویست و هشتادمین شب سال» انجام می‌دهیم کاری میانه است، میان سینما و تئاتر. هنر سینما و هنر تئاتر در این اجرا دوش به دوش هم هستند، در یک لحظه سینما با متعلقاتش مثل تدوین، نور، تصویر، تعدد صحنه‌ها، لوکیشن‌ها، جلوه‌های ویژه، … و در همان لحظه با صحنه‌ تئاتر، بازیگر و بازی‌دهنده عروسک و … روبه‌رو هستیم‌.

او در پایان تاکید کرد: در این میان موسیقی نیز در زمینه‌ فضاسازی بسیار به ما کمک می‌کند و طراح صدایی که در لحظه همراهی می‌کند و در صحنه حضور زنده دارد. این‌ها همه چیزهایی است که کار را ساخته با فرمی که کم‌تر دیده شده جذاب کرده است. نگاه کارگردان و نویسنده این اثر و همچنین فرم کاری که برای اجرا انتخاب کرده و از همه مهم‌تر تعهد او به این هنر تئاتر برایم بسیار جذاب است.

منبع: صبا
نازنین گودرزیان، نویسنده و بازیگر «روزی روزگاری سمنگان»

نمایشی موقعیت‌محور که قهرمان ندارد


نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» گفت: در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکنده‌ای که ثبت کرده‌بودم داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم. کارگردان این نمایش پس از شنیدن‌شان تشخیص داد که این شخصیت‌ها و موقعیت‌ها قابلیت نمایشنامه شدن ... دیدن ادامه ›› را دارند.

نمایش روزی روزگاری سمنگان به کارگردانی محمودرضا رحیمی، اجرای خود را از ۲۵ بهمن در تالار چهارسو آغاز کرده است. نازنین گودرزیان، نویسنده و بازیگر نمایش «روزی روزگاری سمنگان» در گفت‌وگو با خبرنگار تئاتر ایرنا، درباره ایده شکل‌گیری نمایش و جزییات نقش خودش صحبت کرد. مشروح این مصاحبه در ادامه آمده است.

-درباره طرح اولیه نمایش روزی روزگاری سمنگان بگویید؟

من معمولا عادت به نوشتنِ روزانه دارم. هر خاطره ای، یادداشتی، بیرون ریزی احساسی، حتی فقط جمله‌ای یا کلمه‌ای را ثبت می‌کنم. در دوران کرونا و قرنطینه بر اساس خاطرات پراکنده ای که نوشته بودم فلش فیکشن‌ها یا داستانهای کوتاه کوتاه نوشتم.

شبی آنها را برای محمودرضا رحیمی خواندم. پس از شنیدن‌شان پیشنهاد داد که این شخصیت‌ها و موقعیت‌ها قابلیت نمایشنامه شدن را دارند. من هم شروع کردم به نوشتن این نمایشنامه که در ابتدا نامش سمنگان بود و سپس به روزی روزگاری سمنگان تغییر یافت.

-شخصیت‌ها چقدر در دنیای واقعی و خاطرات‌تان نمود بیرونی و عینی داشته اند؟

این شخصیت‌ها دقیقا چیزی نیست که در واقعیت وجود داشته است. من از هر شخصیت واقعی یک کد گرفته‌ام و با پردازش آن در تخیلم به چیزی رسیده ام که حالا در نمایشنامه و روی صحنه وجود دارد. در واقع آنچه شما می‌خوانید یا روی صحنه می‌بینید بیشتر از آنکه واقعیت باشد نتیجه تخیل من است. شاید حتی دو یا سه شخصیت را در هم ادغام کرده و در یک نفر آورده‌ام. یا فقط بر اساس یک ویژگی در یک نفر تصمیم به خلق یکی از شخصیت‌ها گرفته‌ام.

-به عنوان نویسنده برای دراماتیزه کردن رویداد از چه ویژگی هایی بهره بردید؟

برای یک درام نیاز به شخصیت، وضعیت و موقعیت داریم. این نمایشنامه در واقع موقعیت محور است و قهرمان ندارد. تمام شخصیت ها هم عرض هستند و داستانها به پایان نمی رسند و شاید حتی بشود گفت ضد داستان است. ما با بهره گیری از حضور عناصری همچون موسیقی کار را اپیزودیک کردیم.

-چرا تصمیم گرفتید به جای یک خط داستانی متداول، نمایش را با بازگشت به گذشته روایت کنید؟

این یک طرح اجرایی بود که ما در نوشتن نمایشنامه لحاظ کردیم. کار از یک جمعه شروع می‌شود. یک هفته به عقب می‌رود. اتفاقات یک محله و روابط بین آدم‌هایش را در تمام روزهای هفته می‌بینیم و دوباره به همان جمعه برمی‌گردیم. حادثه اتفاق می‌افتد و کار تمام می‌شود. در واقع این کار فلاش بک نیست. روزها و هفته‌ها به عقب می روند؛ اما زمان جلو می رود. این همان طور که اشاره کردم طرح اجرایی محمودرضا رحیمی به عنوان نویسنده و کارگردان بود که به پیشنهاد ایشان در متن هم آورده شد.

-کمی هم از نقش پروانه و دلایلی که این نقش را برای بازی انتخاب کردید، بگویید.

وقتی متن را می نوشتم تصمیمی برای بازی در این کار نداشتم. وقتی محمودرضا رحیمی تصمیم گرفت این متن را کار کند و در حال انتخاب گروه بازیگران بود از من خواست که پروانه را خودم بازی کنم. البته باید بگویم که اگر قرار بود خودم هم انتخاب کنم قطعا پروانه را انتخاب می‌کردم. چون به نظرم بسیار شخصیت جذابی است و جای کار دارد.

-برای بازی در نقش پروانه با چه چالش هایی مواجه بودید؟

مهم ترین چالش من نوع بازی‌ای بود که مدنظر کارگردان و برای من سخت بود. پر توان، نفس گیر، پر سرعت اما سرد. کسی که مُرده اما زندگی را بازی می کند. سخت بود. هنوز هم گمان می‌کنم به صد در صد آنچه ایشان خواسته است نرسیدم. هر چند تماشاگران لطف دارند و راضی هستند.

-پیش از این نیز تجربه حضور روی صحنه تئاتر را داشته اید؟

من از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ در چندین کار گروه نمایش بازی کرده ام همچنین تجربه بازی در گروه مرحوم رضا ژیان و بانو منیژه محامدی را دارم. البته خیلی خود خواسته ۱۹ سال بازیگری را کنار گذاشتم و حالا دوباره برگشتم.

منبع: ایرنا