در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدمهدی ابدی درباره نمایش رئالیسم مصنوعی: به تاریکی اعتماد کن! این گفتگوی ابتدایی نمایش هست که از زبان لاوی به م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:24:25
به تاریکی اعتماد کن! این گفتگوی ابتدایی نمایش هست که از زبان لاوی به ماری گفته میشه.
از اونجا که زن سرزمینه و مادر وطن، پس مردانی که در نمایش ... دیدن ادامه ›› مرتبط با سرزمین هستن لباس زنانه به تن دارن. روتشیلد از ابتدای نمایش و رومئو در انتهای نمایش. حتی دخترها زمانی که لباس مادر از دنیا رفته رو به تن می کنن مرتبط با وطن هستن. وطن برای روتشیلد سیاه هست، برای رومئو قرمز و عاشقانه و برای زن یهودی که اسیر روتشیلد بوده سفید و خاکستری. هیچ زن یا سرزمینی که مرتبط با روتشیلد باشد آزاد نیست. و نمایش نمایش تولد یک سرزمین سیاه با قربانی کردن سرزمینی خودی ولی اسیر برای غصب سرزمینی عاشقانه است. نمایش نمایش زایش اسرائیله. همین ابتدا بگم که استفاده از نمادهای مختلف درام ایجاد نمی کنه. این نمایش درام نداره ولی تا دلتون بخواد نمادهای نخ نما هست. و این نمادها بدون درام نه تنها جذاب نیستن که به شدت ازاردهنده هم هستن.
افراد طبقه بالا که صاحب خانه هستن کشورهای استعمارگر و مشخصا انگلیس (مادر که اشاره به ملکه انگلستان داره) و فرزند پسرش انتان لاوی نویسنده امریکایی پایه گذار کلیسای شیطان پرستان (آمریکا) هستن که با تجاوز، سرزمینی ایجاد کردن. هر چند که ایده فرزند شیطان بارها در سینما استفاده شده ولی ایده این نمایش از فیلم کودک رزماری پولانسکی گرفته شده و اشاره مستقیم به خواهران ترنچ به عنوان ساکنین قبلی خونه اجاره ای موید این نکته هست. صاحبخونه های طبقه بالا با گوشت انسان ها پیتزا درست می کنن و پای درون کیسه در دست پسر در زمان اماده کردن پیتزا توسط مادر شاهد ماجراست. بماند که ایده درخشان تیم برتون در سوئنی تاد اینجا چقدر دوست نداشتنی مورد استفاده قرار گرفته.
برای اولین بار انقلاب صنعتی در انگلستان رخ میده و انگلستان برای دستیابی به مواد اولیه برای کارخونه های خودش دست به استعمار کشورهای دیگه می زنه. طراحی صحنه نمایش بر اساس یک کارخونه با دیوارهای زنگ زده انجام شده که روی ابعاد هواکش تاکید شده. تاکید بر هواکش نشان دهنده نیاز صاحبین کارخونه به انتقال آلودگی های خودشون به فضای خارج از خودشون حتی به قیمت آلوده که کردن فضای دیگران باشه.
ذهنیت نمایش نامه نویس نمایش در اثرگذاری شیطان نه انتخابی فاوستی که انتخابی جبریه. نه روتشیلد، نه ماری هیچ کدوم انتخاب مستقیمی برای معامله کردن با شیطان ندارن و این تفاوت جدی این نمایشنامه با اثر ارزشمندی مثل فاوست هست.
بعد از اون که لاوی اعلام می کنه که خواستار ماری هست میگه لباس ماری رو شایسته اون نمی دونه. از مادر میخواد لباسی از لباس های خودش رو بهش بده. سبک لباس مادر سیاه و ویکتورین هست چون ملکه ویکتوریا پس از مرگ شوهر همواره لباس سیاهی به تن داشته. با توجه به این نکته انتخاب خانم صمدی با توجه به فیزیک شون برای این نقش مناسب نبوده. فراموش نکنیم که بیشترین میزان مستعمره های انگستان در زمان ملکه ویکتوریا بوده. در ادامه نمایش لباسی که برای مارتا اماده میشه تزئیناتی از عروسک های شبیه نوزاد داره که نشان از قربانی کردن کودکان سرزمین های مختلف برای ایجاد این سرزمین جدید داره. کودکان همیشه قربانین واقعی هر جنگی هستن.
رقص شمشیر هم می تونه اشاره به برگزاری مراسم عروسی برای تصاحب ماری توسط لاوی باشه و هم از اونجایی که رقص شمشیر با شکل نمایش داده شده مختص کشورهای عربی هست اشاره به پذیرش کشورهای عربی برای تشکیل چنین سرزمینی باشه. هر چند که چنین ادعایی خالی از حقیقت هست چون کشورهای عربی تمایلی به تشکیل چنین سرزمینی نداشتن.
دو دست بریده نشون از قطع دسترسی یا مالکیت کسی بر چیزی داره. دو دست قطع شده رومئو نشون از قطع مالکیتش بر سرزمینش داره پس هرگز نباید در دستان خود رمئو حمل میشد بلکه باید به عنوان مثال با نخ به بازیگر وصل میشد و کشیده میشد و دستاهای رومئو هم در زیر لباس یا به هر طریق دیگه پنهان میشد.
فراموش نکنیم که پیش از تشکیل اسرائیل، یهودی های زیادی در اون سرزمین زندگی می کردن و زندگی مسالمت آمیزی هم با مسلمین و مسیحی ها داشتن. و خیلی هاشون مثل ماری تمایلی به تولد فرزندی مثل اسرائیل در اون سرزمین نداشتن. عشق یه پسر مسلمون مثل محمود درویش و یه دختر یهودی مثل ریتا چیز عجیبی در اون سرزمین تا پیش از تشکیل اسرائیل نبوده و بعد تشکیل اسرائیل این مدل عشق ها هم تبدیل به درد میشه.
تا اونجا که محمود درویش در شعری میگه
میان من و چشمان ریتا
تفنگی است

این نقد با همفکری هدا بهرامی عزیز نوشته شد که خیلی توی تیوال نمینویسه ولی بسیار دقیق و خوش فکره

پ ن: بازی اسماعیل گرجی و امیراحمد قزوینی بسیار دوست داشتنی بود، بازی شبنم دادخواه خوب بود. بازی محمد برهمنی و آزاده صمدی متوسط بود و بازی سمانه زارعی نمره قابل قبولی نمی گرفت. کارگردان و طراحی نور متوسط و طراحی صحنه خوب بود. موسیقی از نظر خانم بهرامی دوست داشتنی بود ولی از نظر من عدم هماهنگی هایی با محتوای کار داشت.
پ ن 2: ممنونم از سحر بهروزیان عزیز که یادآوری کرد لباس عروسک تن مارتا بوده و سعید قدرتی عزیز که یاداوری کرد اسم ها رو اشتباه کردم.
ابدی جان دست مریزاد بر شما و خانم هدی بهرامی.
رزماری رو دانلود کردم که قبل از تماشای دوم ببینمش.

در نهایت بی صبرانه منتظرم یه قراری ست کنیم و از نزدیک در موردش صحبت کنیم
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
محمدمهدی ابدی
چرا جز 6 نفر خوش بخت؟
جز حلقه ٦ نفر دوستان جناب قدرتی افتخاری که نصیب هر کسی نمی شه!
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
جز حلقه ٦ نفر دوستان جناب قدرتی افتخاری که نصیب هر کسی نمی شه!
یا خود خدا
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید