در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال الهه هدایتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:19:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لذت‌بخش
امیر مسعود، امیرمسعود فدائی و مهدی ستارزاده این را خواندند
علی زندیه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اسم‌مکبث رو که می‌شنویم دل‌مون قرص می‌سه یک متن دراماتیک کلاسیک کار می‌شه.

نمایش خوبی بود، گروه زیادی از بازیگران که در اجرای تئاتر فیزیکال به قول کارگردانش، تمرین زیادی دارند.

موزیک زنده خوب بود.

متنی در کار نبود بیشتر اجرای بدن بود.
ایراد اساسی کار خسته‌کننی نیمه‌ی دوم‌کار بود و تمام تماشاچیان در ۲۰ دقیقه‌ی آخر کلافه بودند یکی گوشی دستش بود یکی حرف می‌زد و ....
این تیم‌از استان مازندران اومده بودن و اگه‌ درست متوجه شده باشم، نوشهری بودن

آرزوی موفقیت
امیر مسعود، علی‌رضا نجاتی، سپهر و محمد فروزنده این را خواندند
Sahar Akbarzadeh این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی گروتسک و کمدی دیدیم واقعا جزو معدود نمایش‌هایی که توی تیوال دقیق سبک و ژانر رو نوشته‌ن. نمایش با ریتم بسیار خوب شروع می‌شه، همزمان با ... دیدن ادامه ›› ورود تماشاچیا، موزیک و بازی‌ها اجرا می‌شه و همین برای من یه شور و شوق خوبی ایجاد کرد.


طراح صحنه آقای سعید حسنلو که بهترین طراحی‌های تئاتری رو دارن، صحنه‌ی خلاقانه و باحالی رو طراحی کرده بودن

متن مهدی زندیه مثل همیشه درام دقیق و کمدی واقعی داشت تقریبا همه‌ی نمایش‌هایی که ایشون نویسندگی‌کرده و اجرای عموم داشته از ۹۶ دیده‌م و تحسین می‌کنم این استمرار در هنرورزی رو. داستان‌نویس هستم‌و می‌فهمم نوشتن چه امر طاقت‌فرسایی است و عرق ریزی روح یعنی چی. دست مریزاد می‌گم

بازی همه‌ عالی بود و فرزام عزیز و مهدی زندیه رو از پیش همیشه پیگیر اجراهاشون بودم اما بازی همه عالی و یک دست بود و ۷۰ دقیقه لذت بردیم.

آخرین نمایش کمدی که دیدم، پپرونی بود در شهریور امسال که واقعا اینقدر شوخی جنسی داشت حس می‌کردم ۴۰۰ هزار تومن داده‌م فقط شرمگین شم اما امشب واقعا خندیدم، بدون حتی یک شوخی ناخوب.

تماشاخانه ملک بسیار محیط مطبوع و دل‌انگیزی هم داره، زیر این بارون رسیدیم و با دوست خوبم قهوه نوشیدیم و چقدر آدم وقتی می‌ره تئاتر شهر بابت رفتار بد عواملش عزت نفسش زیر سوال می‌ره...

نمایش بهمن تمثیلی از ایران و شرایط زیست ماست این سال‌ها، و خب طنز و کمدی می‌تونه یکی از بهترین ژانرها برای انتقاد باشه و مخاطب وقتی بهش خوش بگذره ، بهتر می‌اندیشه و مگه تئاتر از دیرباز چه وظیفه‌ای داشته جز اینا؟

به نظرم نگاه درستی به زن در این نمایش شد، با ظرافت درستی نمایشنامه نوشته شده بود و به عنوان یک زن هم‌لذت بردم از نوع نگاه و هم تحسین می‌کنمش.


شخصیت‌ها چقدر برام باور کردنی بودن و نقص‌های بدنی‌شون کم‌شنوایی، کم‌بینایی و ... من رو یاد اون داستان ساموئل بکت انداخت که اصلا نمایشی از گروتسک هست.


فکر می‌کنم تیمی که متن فارسی تولید می‌کنن ، دغدغه‌های روز مردم رو اهمیت می‌دن، به همه‌چیز فکر می‌کنن که نمایش خوب و درست اجرا شه، شایسته‌ی حمایت هستن. توی این دوره که خیلی از بزرگا و شاید هم‌کوچیکه قهر کرده‌ن با تئاتر، چه اجرایی‌ها چه ما مخاطبا، این گروه‌های خوب که با همه‌ی شرایط و موانع کنار می‌آن و اجرا می‌رن، موهبت هستن.


آخه اون گردن زرافه کنه گرفته و پاندای که منتظره بامبول تشویقی هست و فاتحه ای که ازغدی روی قاب ها خوند و اون دامپزشک کم‌شنوا و سکیوریتی که عاشق سلاح هست و فضایی‌ها رو توی حیاط می‌بینه با فلاسک چای چقدر دلبر بودن غش کردیم از خنده...

از هرچیزی مهمتر زمان کافی نمایش بود. واقعا این روزا چیزی که باعث رنجش ما مخاطبان بی حوصله و خسته است این که کش می‌دن کار رو . پریشب کاری می‌دیدم که دقیقا از نیمه خوابم‌ داشت می‌برد توی سالن. و انگار کارگردان خوشش اومده هی کش بده ... تمام‌تماشاچیا گوشی دستشون بود از کسالت باری ...


نمایش کمدی بهمن رو توصیه می‌کنم با خانواده ببینین و کیف کنین...
تو این هفته اگه رفتم ببینم فقط بخاطر این شرح و توصیف شما بود .
کاوه کامران
تو این هفته اگه رفتم ببینم فقط بخاطر این شرح و توصیف شما بود .
اصلا نرو
۳ روز پیش، دوشنبه
سلام و عرض ادب
ممنون از نظرتون و امیدواریم لایق این محبت شما باشیم
۲ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکشنبه شب با دوستانم نمایش رو تماشا کردم و لذت بردم. برای منی که اولین اجرای نمایش (( سفید )) رو توی ایرانشهر دیده بودم این نمایش انگار بینامتنی با متن اون کار داشت اما بسیار متفاوت و مستقل ساخته شده....

از سال ۹۶ تا شهریور ۱۴۰۱ خیلی از کارهایی که آقای کاهانی کارگردانی کرده‌ن رو دیده بودم و نمایش شکستن خط فرضی امضای کارهای ایشون رو داره. حتی می‌خوام بگم این نمایش برای منی که مخاطب همیشگی تئاتر ایشون‌هستم، یک سروگردن داره بالاتر می‌ایسته و خب این طبیعیه با گذشت زمان رشد اتفاق می‌افته.

شکستن خط فرضی مخاطب رو با رئالیسم روزمره رویه‌رو می‌کنه و نباید مخاطب انتظار دیالوگ‌هایی رو داشته باشه که مثلا از دهان رستم و سهراب این روزا بیرون می‌پره یا کارهایی که شکسپیر ۴ ۵ قرن قبل نوشته. این جنس کارها این‌قدر به زنوگی ما نزدیکه که آدم رو یاد همون رئالیسم کثیفی می‌اندازه که ریموند کارور و مینی‌مالیست‌های آمریکایی می‌نوشتن.

بازی‌ها همه یک‌دست و بی‌نقص بود و دست‌مریزاد می‌گم به تک تک بازیگران عزیز.

نمایش سر موقع شروع شد و همکاری سالن ملک عالی بود. راستش ... دیدن ادامه ›› دو سالی می‌شد نرفته بودم‌تماشاخانه ملک و چقدر فرق کرده و حس خوبی داشت تماشای این نمایش اون‌جا.

طراحی صحنه و لباس و نورپردازی هر دو خیلی خوب بود و خیلی فرم انقطاع اجرا رو جالب کرده بود و اینم یکی از اون‌امضاهای آقای کاهانی که گفتم و من دوستش داشتم. رنگ زمینه خاکستری و مشکی و سفید و چقدر ما آدمای خاکستری داستان‌های خودمون رو داریم و توی موقعیت‌های درست می‌ریزیم بیرون خودمون رو.

و نقطهکی قوت اصلی که تمام‌این‌ها رو می‌شه گفت عیان می‌کرد متن فوق‌العاده و کارگردانی درست یک کارگردان تئاتر ماهر بود.
راستش دوستی که توی زندگی‌اش هیچ تئاتری ندیده بود رو امشب بردم برای تماشای اولین تئاتر زندگی‌اش و چقدر دوست داشت. می‌گفت من همیشه فکر می‌کردم لباسای آنچنانی و دیالوگای فاخر و مضامین خیلی فلسفی رو باید تئاتر بگه....
می‌خوام بگم چیزی که استریندبرگ خدابیامرز هم بهش فکر کرده بود رو بیارین توی تئاتر چون این هنر مال همه ست نه فقط فرهیختگان.

پایان نمایش به نظرم بهترین پایان ممکن بود و با حسی سالن رو ترک کردیم که واقعا لذت محض و به قول رولان‌بارت سرخوشی بود.
دم‌شما گرم که متن فارسی تولید می‌کنین. دم‌شما گرم که مخاطب براتون مهمه و همه چیز رو بهش فکر می‌کنین ... دم‌شما گرم که انتظارات مخاطب، احترام به مخاطب براتون مهمه
پنجشنبه اولین سانس نمایش رو دیدم و اولین نکته این‌که به هیچ عنوان افراد زیر هجده سال رو به تماشای این نمایش نبرید هم یکی دو جا الفاظ رکیک می‌شنوند و هم سراسر نمایش شوخی جنسی دارد.

از نمایش لذت بردم و آرزوی موفقیت برای گروه خوب دارم و خواهش می‌کنم قید کنید مناسب بالای هجده سال چون با فرد سیزده ساله و هفده ساله رفته بودم و کلی معذب شدم.

بعد از اتفاقات دو سال قبل تقریبا نمایشی ندیده بودیم و به‌همراه دوستان تصمیم گرفته بودیم‌ تئاتر ببینیم. چند روزی بود منتظر بودیم اسمی که می‌شناسیم ببینیم و اسم‌آقای رحمتی و آقای تاراج رو که دیدیم گفتیم بریم ببینیم...
ما اجرای دوشنبه رو دیدیم.
قبلا ((تاناکورا)) ((غلامرضا لبخندی)) ((کریملوژوی)) رو دیده بودیم به‌قلم‌آقای تاراج. نوشتن متنی فارسی و اصیل و اجرای اون باید دغدغه‌ی تئاتری‌های امروز باشه چرا که منِ مخاطب خسته‌م از تماشای متون ترجمه و اون همه داستانِ پشتش که همه در جریانی‌م. نوشتن و اجرای این نوع متون خودش تهور و جسارت می‌خواد که اولین امتیاز مثبت آثار این گروه هست.
نقاط قوت دیگری هم‌این نمایش داشت از جمله بازی.های نسبتا یکدست ، نورپردازی فوق‌العاده خوب، صحنه‌ی خوب و شروع اجرا سر ساعت مقرر و در نظم.
متن نمایش که پیوند خوبی با نمایش ایرانی، تعزیه داشت ، برای من جالب بود. البته مخاطب بایستی در رهاترین حالت ذهنی و بدون سوگیری به تماشای هر اجرایی بره، اگه می‌خواد اول لذت ببره و دوم درکش کنه. می‌خوام‌بگم‌خوشحالم که پیش از نمایش عادت ندارم‌ نظرات تیوال رو بخونم و همین خیلی وقتا کمک کرده بدون پیش‌زمینه هم‌کار رو بهتر درک کنم و هم‌لذت ... دیدن ادامه ›› ببرم.
برای یک مخاطب جدی تئاتر چی از این مهمتره؟
مسئله‌ی مهم‌اینه که آیا توی هر اثر هنری‌ای اسم روضه و امام حسین بیاد آیا اون اثر مذهبیه؟ برای منی که خیلی رها ربنای شجریان و روز واقعه بیضایی و نقاشی روز عاشورای فرشچیان رو می‌بینم و می‌شنوم جواب نه هست.
زیبایی محضه ربنای شجریان. آیا اُشتر به شعر عرب در حالت نیست و طرب؟
انتخاب من‌این نیست که کژطبع جانوری باشم که طبع نداشته باشم. کمی پیچیده‌ست شاید این بحث مواجهه با اثر هنری و خب شاید در این مقال نگنجد.
برای منی که خسته‌م از خوندن داستانای آپارتمانی که شخصیت‌های روشنفکرنما توش فقط سیگار می‌کشن. آیا چندصدایی باختین و دموکراسی و هزار بحث دیگه نمی‌گه روایت‌ها و صداها رو از هر کسی باید شنید؟
و چه خوب آقای تاراج این روایتا رو پیدا می‌کنن و نمایش اجرا می‌کنن. بدیهیه که خیلی‌ها تک‌صدایی رو دوست دارن و مگه کم خونده می‌شه آثار تولستوی و دیگران؟ اما فکر کردن به این صداها به این روایت‌های شنیده نشده برای من که خودم رو مخاطب جدی آثار هنری ایرانی، تاکید می‌کنم‌ایرانی، می‌دونم.
اگه من توی فرهنگ و زبان فارسی و توی ایران و با هویت ایرانی نفس می‌کشم از هنرمندان ایرانی انتطار و توقع دارم کار ایرانی بسازن. همه‌ی ما هزار اجرا از آثار بکت و مک‌دونا و دیگران دیده‌یم ولی چند تا ((کریم‌لوژی )) دیده‌یم؟
آقای تاراج به نظرم به عنوان یک نویسنده به سبک خودشون رسیده‌ن تحسین می‌کنم این که فارسی متن تولید می‌کنن و می‌سازن و این دغدغه‌ برام شریف‌ترین دغدغه‌ست. این که مثل صدها تئاتری دیگه که دوسال اخیر به اصطلاح خودشون تحریم کردن چه مخاطبا و چه هنرمندا... و با این تحریم اتفاقی افتاده که توی جشنواره‌ها و اجراهای الان می‌شه دید. خلاصه می‌خوام بگم به قول یه دیالوگ خوبی که توی نمایش شنیدیم، (( ما تماشاگر نمی‌خوایم))
بازی خانم‌لبخند و ارسطوی عزیز و آقا مهرداد و آقا امین و آقا مازیار خوب بود و خداقوت می‌گم.
ما شب دوم‌اجرا رو دیدیم و می‌دونم‌اجراهای شب‌های بعد جاافتاده‌تر هم خواهد بود.
سبک تلفیقی هم به نظرم اصطلاح مناسبی برای اجرا بود.
موفق باشید
سلام
ارادت خانوم هدایتی
سپاس از نوشته شما
ممنون❤️
۰۷ شهریور
حسین چیانی
با عرض پوزش باید خدمتتون عرض کنم که بله تمام مثال‌هایی که زدید در ژانر مذهبی هستن. چه ربنای شجریان و چه تابلوی ظهر عاشورای فرشچیان. این که شما این آثار رو دوست داشته باشید دلیل نمی‌شه مذهبی نباشن. ...
چرا پوزش؟
من عرض کردم هنر رو می‌رم و می‌بینم و می‌شنوم و مواجه می‌شم باهاش.
خودم نویسنده‌ی داستان کوتاه و رمان هستم و خیلی از داستانام در فضای روز عاشورا یا شب اربعین یا ... هست و خیلی از شخصیت های آثار من کاملا مذهبی و حتی افراطی هستند.
این‌ها یعنی اثر من ترویج یک نوع ایدئولوژی ... دیدن ادامه ›› می‌ده؟ خیر.
مذهبی یعنی ترویج ایده‌ی مذهب.
فکر نمی‌کنم تئاتر ))خالی(( این بود .
و خوشحالم که دیدمش و گفت‌وگو کردن خیلی خوبه و نشان از تمدن و دموکراسی هست و آموزنده برای همه. ممنون گفت و گو می‌کنین
۰۸ شهریور
الهه هدایتی
چرا پوزش؟ من عرض کردم هنر رو می‌رم و می‌بینم و می‌شنوم و مواجه می‌شم باهاش. خودم نویسنده‌ی داستان کوتاه و رمان هستم و خیلی از داستانام در فضای روز عاشورا یا شب اربعین یا ... هست و خیلی از ...
بله بله من هم خیلی خوشحالم که فرصت بحث و گفتگو با شما رو پیدا کردم. شما بهتر از من می‌دونید قطعا و من هدف اصلیم اینه که چیزی بتونم یاد بگیرم.
ببینید طبق چیزی که من می‌دونم، ژانر یک اثر از محتوای اون برمیاد. فرم به اندازه محتوا روی ژانر اثر نداره و کاراکترها و صحنه و گریم و... هم ژانر رو نمی‌سازن. اونچه که در تعریف ژانر مهمه محتواست. در ربنای شجریان، آیه ۸ سوره آل‌عمران قرآن که مقدس‌ترین کتاب دین اسلامه قرائت می‌شه و این محتوای کار رو می‌سازه که ما در نهایت به اون "مذهبی" می‌گیم. فرم این قرائت می‌تونه متفاوت باشه: با صوت عبدالباسط، شحات انور، موسیقی ایرانی، موسیقی جز و... تا وقتی فرم اثری روی محتوای کار نذاره و اون رو تغییر نده ما می‌گیم این کار مذهبیه. در غیر این صورت اگه مثلا در فرمی این قرائت انجام بشه که بتونیم بگیم داره در محتوا، بحثی اجتماعی، سیاسی و... رو وارد می‌کنه بله دیگه صرفا مذهبی نیست که خب این اتفاق در ربنای شجریان نمیفته و کماکان مذهبیه چون محتوای کار، المان‌های مذهبی رو در خودش داره. این مسئله دقیقا درباره تابلوی ظهر عاشورای استاد فرشچیان ... دیدن ادامه ›› هم وجود داره و به همین خاطر به اون می‌گیم مذهبی. بله اگه توی این نقاشی ذوالجناح به جای صحرای کربلا روی پل بروکلین بود، ژانر کار شاید می‌شد پست‌مدرن یا اگه بی‌توجه به غم و تشنگی اهل حرم داشت آب می‌خورد واسه خودش و با تعجب به اون افراد نگاه می‌کرد می‌شد ابزورد. ولی وقتی در صحرای کربلا با اون حالت غمگین نشون داده می‌شه، ژانر کار مذهبیه.
بله در یه اثر می‌تونن برخی یا حتی همه کاراکترها مذهبی باشن ولی کار مذهبی نباشه اما این درباره تئاتر "خالی" صدق نمی‌کنه که تمام مولفه‌های یک اثر مذهبی رو داره و حتی پیام نهایی اثر هم مذهبیه. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو منتقل کنم.
۰۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای محمد حسن خدایی توی پیجشون ساعت ۱۱شب لایو دارن .
امیرمسعود فدائی و Sahar Akbarzadeh این را دوست دارند
امین جهان بین این را می‌آید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاه الهه هدایتی به نمایش باغ وهم شیشه ای

سه سال بود وارد کوچه زیبا و عمارتش که حالا دیگه نوفل لوشاتو نیست و سیمرغه، نشده بودم.
حس خوب دیدن تئاتر توی اون جغرافیا برام زنده شد‌
نمایش باغ وهم شیشه‌ای اقتباسی بو. آزاد و خلاقانه از اثر تنسی ویلیامز بزرگ.
ردیف یک نشسته بودیم با دوستم و پیشنهاد می‌کنم چون سالن کوچک است و اجرا به نحوی است که دود زا دارد و از شیشه و مترال سنگین استفاده می‌شود، بلیت ردیف ۲ به بعد را تهیه کنید. هرچند که اجرای بی نقصی است اما یک درصد فکر کنیم اگر آن شیش‌ها یا فلزات سنگین یا دود زا به کسی خدای نکرده، چه بازیگر و چه تماشاچی آسیبی برساند...

نمره من به نمایش:
بازی: یکدست بکد و معدل بازی ۱۸ از ۲۰ برخی بازی‌ها کمی اگزجره بود.
متن: نیاز به دراماتورژی بیشتری داشت. هرچن. دیدم ... دیدن ادامه ›› استاد ناظرزاده نازنین کار را کوتاه دیدند، من به نظرم امکان دراماتیزه شدن بیشتر متن و حتی کوتاهی کار هست.

طراحی صحنه ۱۹ چسب‌کشی کف سالن ایده شیشه خوب بود و صندلی خوب نیست.
لباس ۱۹
کارگردانی ۱۹
نور: طراحی نور ۲۰ اجرای نور با تاخیر بود و چون ریتم کار سریع بود، همین لحظات کوتاه هم مشخص می‌شد.
شرایط کلی سالن: ۱۶. عده‌ای ماسک نزده بودند. صدای تهویه بالاست. اجرا کمی تاخیر داشت.

لذت بردم و تماشای این کار را توصیه می‌کنم.
من ترجیح میدم هر روز صبح یه نفر با دیلم بزنه این مغز منو داغون کنه ولی باصدای تو از خواب پا نشم که میگی بلند شو جگرگوشه ام مثل خودشید بدرخش
سلام و عرض ادب خدمت عوامل سفید.


کاش مثل پناه کاه شما هم تمدید می‌شدید. اونم توی سانس زودتر.

من به همه دوستانم ننایش رو معرفی کردم‌ این نمایش دغدغه‌مند با این متن ایرانی و اجرای خوب، ارزش دیدن داشت. منتها خیلی‌ها گفتند ۹ تا۱۱ شب مترو سخت گیر میاد یا بهانه های دیگر ... دیدن ادامه ›› تایمی.‌‌‌..

کاش ساعت زودتر تمدید بشید ...
خودم هم جز افرادی هستم که علاقمندم باز کار را ببینم. شب‌های اول دیدم. منتها دلم می‌خواد این چند تا کار ضعیف. متوسطی که این ماه دیدیم بشوره ببره...


سلام خانم هدایتی، متاسفانه امکان تمدید وجود نداره اما خوشبختانه یک سانس ویژه با ساعت متفاوت برای روز پنجشنبه روی تیوال باز شده. از اونجایی که اجرای دوم رو تماشا کردید خیلی خوشحال میشیم اگر دوباره ببینیمتون🙌🏼💎🙏🏼
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الهام: کاک.
بهار: کاک لوزیه؟
باران: چیه؟
بهار: متوازی‌الاضلاع
الهام: ساقین
بهار: ساقین که مثلثه
سانس اول روز دوم شهریور اجرا را همراه دوستانم دیدم. دومین بار بود که در کل زندگیم از پیش راجع به متن و حال‌وهوای یک نمایش می‌خواندم. از بس که ... دیدن ادامه ›› همه می‌گفتند اصلا نمی‌توانی ارتباط بگیری اگر ندانی راجع به النده.
خلاصه یک هفته نشستیم و کل نظرات تیوال را خواندیم و کلی سرچ کردیم و هر لحظه بیش از پیش و ناخواسته، تحت تاثیر این جو قرار گرفتیم که باید بدانیم و بخوانیم و نکند نفهمیم...

اما اواسط نمایش و بعد آن به این نتیجه رسیدم این جو کاذب بوده و طبق اصل مواجهه باهنر باید بدون پیش‌زمینه سمت کار می‌رفتیم. خب اگر نگاهی به نظرات بیندازیم خواهیم دید عده ای اظهار می‌کنند بار دوم و سوم این کار را دیده‌اند و نفهمیده‌اند یا فهمیده‌اند و ...
انتقاد من از همین‌جا شروع می‌شود. چرا یک اثر هنری باید گنگی (توجه کنید ابهام هنری و پیچیدگی منظورم نیست) گنگی ... ایجاد کند تا مخاطب را تحت جو قرار دهد توی این اوضاع اقتصادی نه‌چندان منساب بلیت بخرد و بیاید و ۲۷۰ تومن و ۶ ساعت از عمرش را بها دهد برای یک اثر هنری.


شروع نمایش تا حدود دقیقه‌ی ۴۰ کشش و جذابیت دارد. مخاطب را همراه می کند و حس می‌کنیم نمایشی است بی‌نقص و الحق که ۴۰ دقیقه‌ی آغازین با بازی خوب اسماعیل گرجی و دیگران و نور حرفه‌ای و ریتم و تمپوی خوب، عالی شده.
برهمنی در این اثر هم مثل سیزیف و زندگی در تئاتر (این دو را خیلی دوست داشتم ) سراغ متافیکشن رفته و بازی در تئاتر که خوب بود...
اما مفهوم و مضمونی که می‌خواست منتقل کند چیست؟
کاش یکی از عوامل زحمتی بکشند و یک جمله لااقل راجع به هدفشان از این متن و این اجرا را با من و دوستانم در میان بگذارند.

و سخن دیگر، اگر نقش خانم صمدی کلا نبود، یا شخص دیگری بازی می‌کرد هم همقن‌قدر مخاطب داشت؟ البته بازی ایشان هم روتین و کلیشه و مصنوعی بود. (با احترام به ایشان و کادر اجرایی)

ویدیویی هفته قبل دیدم از آقای ناظرزاده نازنین که می‌گفتند: مخاطب امروز حوصله ۲ ساعت نشستن ندارد. تا حد زیادی قبول دارم به شرطی که مثل این نمایش باشد و حوصله‌سربر و پرازابهام باشد.
اثر هنری ای که حرفی دارد برای گفتن، رو راست می‌گوید و ترسی ندارد مخاطب خوشش نیاید که پیچش بی‌جا ایجاد کند.


و نقل قولی دیگر: اثر هنری ای که درباره ی همه‌چیز لست در باره هیچ چیز نیست.



نمره من به این نمایش

سروقت شروع شدن نمایش: نمایش بیست دقیقه تاخیر داشت که فکر کنم به سانس بعد هم سرایت کرد

بازی‌ها: بازی آقای گرجی عالی۲۰ و معدل بازی‌های دیگر ۱۸ونیم

نور ۲۰

متن: بسیار ضعیف
دراماتورژی: ضعیف

صحنه: ۱۹ ایده‌های نابی داشت که دوست داشتم. مثل ایوان و آینه. البته پر توی حلق مخاطب می‌ریزد.
و بوی دود سیگاری که روشن است اذیت کرد.


کارگردانی : ۱۷

لباس: ۲۰

شرایط کلی سالن: برخی تماشاچیان ماسک نداشتند. تذکر برای سکوت داده نشد. دیر اجرا شروع شد. صدای تهویه بالاست.


بروشور: ۱۹ . شبیه بروشور سیزیف است. دوستش دارم🥰
نگاه الهه هدایتی به نمایش پناه‌کاه فرید قادرپناه.
این متن بسیاری از عناصر نمایش را افشا خواهد کرد.
اخطار اسپویل!!



پناه‌کاه... یا نمایشی ... دیدن ادامه ›› سوررئال از عشق و آزادی و زندگی

اجرای بیست‌ودوم مرداد 1401 را با جمعی از دوستانم تماشا کردم. سالن کیپ تا کیپ تماشاچی بود و این استقبال برای من بسیار خوشایند بود. نمایش از همان ثانیه‌های اولش شما را در فضایی خاص گیر می‌اندازد. درگیر می‌شوید و تا آخرین لحظه، همراه بازی‌ درخشان حسین امیدی نازنین و آذین نظری عزیز و دیگر بازیگران، پیش می‌روید.
توی هفتاد دقیقه نمایش( هیچ جای کار نمایش از ریتم نیفتاد و من اصلاً متوجه زمان نشدم.) با بنیادی‌تریمن مفاهیم بشری چشم‌توچشم شدم: عشق. آزادی. هم‌آغوشی. مرگ. اعتماد. هنر. اعتیاد و به هرکدام اندازه‌ی نیاز پرداخته شد. کارگردان به خوبی نگاه خودش را به این مفاهیم نشان داده و برای مخاطب پرسش ایجاد می‎کرد.
از گیر افتادن توی پناه کاه باید ترسید. پناه کاه زندگی ما کجاست؟ بد نیست چند وقت یکبار برویم سراغ مفاهیم بنیادین زندگی و شخمشان بزنیم و آپدیتشان کنیم. که اگر نکنیم سرباز رایان باید بیاید و گران تمام می شود در آخر.

موسیقی زنده در نمایش پناه‌کاه، بر غنای کار افزوده و هیجان و لطافت و حرفه‌ای‌گری را نشان می‌داد. گروه کهربای عزیزم، از جانب رفقام ازتون تشکر می‌کنم. پاینده باشید الهی...
طراحی لباس‌ برایم ایده‎مند و می‌توانم بگویم باحال بود. هم مشخص بود بازیگرها راحتند و هم ترکیب جذابی داشت.
ممکن است در نگاه اول فکر کنیم فرم کار جوری است همه ارتباط نگیرند. به نظرم برعکس. متن و بازی و اجزای دیگر این قدر کشش دارد که هر مخاطبی با آن هماهنگ شود.

سالن ناظرزاده راس ساعت نمایش را معمولاً روی صحنه می‌برد. اگر نگران پروتکل‌ها هستید باید بگویم اصلاً نگران نباشید از محوطه بگیر تا خود سالن تا فاصله با تماشاچی همه و همه استاندارد و رعایت شده است.تهویه هم مرتب کار می کرد.
جایی از نمایش حسین امید( سرباز رایان) می‌گوید: وقتی آزادی باشه، تازه می فهمی کی هستی؟
به نظرم کل نمایش روی این جمله شکل گرفته بود. جای دیگری می‌گویند: ما آدمیم؟
و وقتی شخصیت‌ها با موواد و مشروب و هم‌آغوشی و گوشت کبابی برای بار اول روبرو می‌شوند، واکنش‌ها جدا تماشایی بود.
به نظرم در طراحی صحنه بسیار بسیار خلاقیت و تبحر خرج شده بود. استفاده از متریال فلز و شیشه و... عالی بود و با این همه من از لحظه آغاز نمایش تا پایان در دل دعا می کردم تا شب آخر اجرا ها همگی عزیزان سالم و سلامت از مهلکه خارج شوند. اجرای سنگینی بود و خطر پیرامون صحنه بالاست. هرچند که با یک نگاه به کار به خوبی می شود حس کرد این تیم حرفه‌ای از عهده برآمده اند و آرزوی موفقیت و سلامت دارم.

نمره من به اجزای این نمایش: ( این نظر تا حد کمی از سلیقه و نوع نگاه من نشات گرفته و تلاش کرده‌ام احساسات را دخیل نکنم)
کارگردانی: 19و75 کاش در ابتدا اعلام سکوت و سایلنت شدن و این روتین رو می‌کردند. خود کار 20 بود.
بازی: 19 البته برخی بازی‌ها 20 و برخی 18 و 19 بود و من معدلی نوشتم. اما یکدستی بازی‌ها مشعوفتان خواهد کرد.
نور: 20
موسیقی: 20. واقعاً عالی.
وضع سالن از هر لحاظ:18 (شبی که من اجرا را دیدم متاسفانه تماشاچی‌های بغل‌دستی‌مان بلندبلند صحبت می‌کردند. انگار کسی بهشان گفته بود باید صدایتان از بازیگرها بلندتر باشد ها.) همیشه این خرده را به سالن ناظرزاده می‌گیرم که اعلام نمی‌کنند سکوت مهمه و سایلنت کنید و ... البته دست خود گروه اجرایی هم می تواند باشد.
بروشور: 18
تیزر و پوستر: 19
فرم: 20
لباس:20
ایده‌مندی کار:19
قیمت بلیت به نسبت کلیه‌ی اجزا: خوب. موسیقی زنده اینقدر ارزشمند است که واقعا رضایت خواهید داشت.
شروع به‌موقع نمایش:20
صحنه:20
متن نمایشنامه:19ونیم
نمره به کل کار و معدل: 4ونیم ستاره از 5
توصیه می‌کنم در این دقایق نود و نود و یک بازی، این نمایش منحصربه‌فرد را ببینید و از بازی‌های یکدست، ایده‌ی ناب، موسیقی خاص و در کل نمایش منحصربه فرد لذت ببرید.
الهه عزیز سلام، سپاس از اینکه به تماشای نمایش «پناه‌کاه» نشستید و نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. موید باشید.
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آدم توی آزادی واقعا میفهمه کیه.





پوزش از حسین امیدی نازنین اگر پس و پیش شد کلمات‌ در خاطرم همین مضمون جذاب مانده تا فردا یادداشتم را تنظیم کنم.
هیروشیما، نمایشی سوررآل و ایرانی

نگاه الهه هدایتی به نمایش هیروشیما که در سالن مولوی به اجرا درمی‌آیید.

این متن حاوی اسپویل:
***
نمایش ... دیدن ادامه ›› با فضایی وهمی و ترسناک شروع می‌شود. در نگاه اول صحنه بسیار منحصربه‌فرد و حرفه‌ای کار شده و همه چیز در خدمت القای حس سرما، دلهره و شگفتی است.
ابراهیم ناییج، که قبلاً از او دو اجرای بسیار بسیار درخشان کرونوس و مانستر را دیده بودم، در این اجرا هم بازی درخشانی ارائه داده است. همچنین محسن قزل سفلو را در نمایش پروانه و یوغ دیده بودم. بازی‌ها بسیار درجه یک و بی‌نقص بود.
در خلاصه نمایش آمده: شب چله بود.
این سرمای شب چله ایرانی و اتاقک کارگری نزدیک قبرستان و فضای شب و... همگی القای ترس می‌کرد.
در ابتدای نمایش کمی صدای باد و فضای بیرونی مانع از شنیدن صدای بازیگرها بود.
بمبی که در هیروشیما افتاده را به روزگار امروز وصل می‌کند تا از در و دیوار و سقف جنازه و کفن ببارد.
به شخصه، عاشق فضای ایرانی کار شدم. از خاطره گفتن جلال تا کفن و جنازه ها و شب چله و...
متن نمایش که ایرانی است خودش نقطه قوت است، اجرای نمایشنامه ای حاضر و آماده ترجمه شده و امتحان پس داده، چندان دشوار به نظر نمی رسد، اما من مشوق گروه‌های شریف و پرتلاشی هستم که متن‌های فارسی تولید می کنند. به امید نشر و چاپ این نمایشنامه ها و اجرای همیشگی متون خوب فارسی.
ممنون که به احترام ما هزینه کرده بودید و بروشور تهیه کرده بودید و با عشق تقدیم کردید. آرشیو بروشوری ما وقتی پر باشه بعدها به این بروشورها سر می زنیم و همیشه خاطره این نمایش برای ما زنده خواهد ماند.

من تماشای این نمایش را به شما که علاقه‌مند به هنر نمایش هستید توصیه می‌کنم. شما که مدت‌هاست تئاتر پر از خلاقیت ندیده‌اید. شما که نمایش ترسناک و ایرانی دوست دارید. شما که مثل من از کارهای دانشجویی همیشه طرفداری کرده‌اید.

پ‌ن: من اجرای روز چهارشنبه را دیدم.
نمره من به این نمایش:
بازی‌ها: 20
نور20
صحنه20
متن14
پایان بندی20
ایده های منحصربه فرد نمایشی20
وضعیت سالن مولوی: 18
کارگردانی 19
پوستر: 18


نگاه الهه هدایتی به نمایش سفید...
نمایشی از زندگی و تقابل‌های امروز.

این متن بخش‌هایی از داستان نمایش را برای شما افشا می‌کند.

این‌روزها ... دیدن ادامه ›› کار کردن روی یک متن نمایشی ایرانی(زبان فارسی و قصه‌ای از ایران) می‌تواند نقطه قوتی باشد برای یک گروه نمایشی که نمایش سفید از پس این مهم برآمده است.
سفید در نگاه اول، نمایشی است، نه سیاه، نه سفید، بلکه خاکستری تیره، از روابط خواهربرادری، مادروفرزندی، پدر و مادری، فرزند و پدری و خانوادگی و نتایج مخرب روش‌های غلط تربیتی و نگاه سنتی و گاه غلط به ذات انسانی.
شخصیت‌های این نمایش، هر کدام داستانی دارند از خودشان و زندگی‌هایی که امروز می‌بینیم و می‌شنویم و لمس می‌کنیم.
شش خواهر و برادر که روابط و زندگی‌شان را در اواخر دهه بیست تاسی عمرشان می‌بینیم.
فربد و بهار که از زاویه‌دید الهه و گاه دیگر خواهرها، فرزندانی ناخلف و بزهای سیاه خانواده هستند، با پیشروی قصه، برای مخاطب نشان داده می‌شوند و مخاطب احتمالاً به کشف نقاط سیاه و سفید وجود آن‌ها می‌پردازد.
الهام، سنتی و مذهبی بزرگ شده، حتی حاضر نیست به خاطر حرف مردم سیاه از تن درآورد تا لحظه آخر نمایش سیاه بر تن دارد و در ازدواجش موفق نیست و اوست که از مهیار( در ظاهر مرد زندگی) سیلی می‌خورد.
وقتی خواهرش به الهام گفت: خاک تو سرت لنگ اینی. (لنگ مهیار هستی)
زنی را به نمایش گذاشت که با تمام مشکلات زناشویی باز هم نشسته که ظلم ببیند.

الهه خواهر دیگر که کمی در ظاهر ملایم‌تر از الهام است و در اوایل کار مقنعه مشکی را درآورد. مدیر یا ناظم مدرسه است و او هم گذشته ای دارد و به قول بهار شب عروسی زده زیر همه چیز.

عنصر طنز در این نمایش به خوبی در همراه کردن مخاطب تاثیر دارد. در این امر شخصیت مهیار و باران و تا حدی هم الهه نقش دارند. ریتم کار عموما در طول زمان، با فضای صحنه هماهنگ است و این قصه کلمه کلمه ساخته می‌شود.

برادر ظاهراً خَلَف، فرید است که حضور نداشت اما ساخته شد برای مخاطب، برادری که جمع‌وجورکننده است و اما این شخصیت هم دارای نقاطی سیاه است که با دیالوگ‌هایی از باران و دیگران به نمایش گذاشته شد.

اما شخصیت اصلی این ماجرا... مادر... بهتر است بگویم مام میهن...
نبود مادر و حافظه ای که از بین رفته هویت تاریخی ای است که از سرزمینمان رفته و عده ای می خواهند برای درست کردن این فضا، هر کسی با شتاب، از ظن خودش می خواهد روایت منحصربه فرد و مستقلی بسازد که در پایان تراژیک نمایش، موفق هم نمی‌شوند.
طیف های مختلف سیاسی و فرهنگی و نگاه های اجتماعی و تاریخند که
بدون شنیدن حرف هم، با زور و شتاب سعی دارند نظر خودشان را غالب کنند که راهی به جایی نمی برند و این دیالوگ شکل نمی گیرد. فضای نمایش در سطح دوم (کانسپت و مضمون زیر لایه) نقدی است بر فضای حاکم بر این روزگار ما.
نمایش سفید، به خوبی نقد می‌کند نگاه والدینی که درگیر نگاه افراطی مذهبی و سنتی هستند و حاضر نیستند به دنیای امروز و خواسته‌های نسل جوان روی خوش نشان بدهند.
اجرا با توجه به وجود تلگرام و اسنپ در متن، در ظاهر امروزی است اما این روایت می تواند مربوط به تمامی دوران ها باشد. این مام میهن که حافظه اش پاک ( سفید ) شده، در هر دوران تاریخی افتاده دست عده ای که بخشی از حافظه اش را به غلط پر کنند.

ارزش مطالعات فرهنگی این نوع اجراها بسیار بالاست. برای پژوهش بنیادین روی مسایل فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی بهتر است یمت این هنر یا ادبیات داستانی برویم تا خواندن تاریخ. چرا که ادبیات و هنر زیر سایه هیچ استبداد و سیاست و جبهه ای نمی رود.

صحنه پردازی قابل قبول و رئال است و اسم سعید حسنلو، اطمینان خاطری است برای استانداردهای صحنه و خلاقیت. هرچند به زعم من در سالن سمندریان ایرانشهر امکان بزرگتر شدن صحنه بود که این را به چشم ایراد نمی‌بینیم.
نمایش نورپردازی خاصی نداشت و به جز بخش راهرو، کل صحنه درابتدا تا پایان
و جایی که مادر می‌رسد یکی است.
نقطه قوت کار را می‌توان کارگردانی دقیق، لباس و گریم فوق العاده رئال و باورپذیر و باذوق و متن ایرانی و درست دانست.
و یک نقطه ضعف کار این بود که ده دقیقه اول کار صدای بازیگران به قدر کافی بالا نبود که بشنوم. من ردیف 3 بودم.

نمایش با بازی بهار، آغاز و با او هم به پایان می‌رسد. پایانی تراژیک که مخاطب بعد از آن تکرار این زندگی را در ذهن می‌سازد. موزیک اول و آخر کار که از گوشی بهار پخش شد، به خوبی فضای کار و حال و هوای شخصیت را برایش ساخت.
صادق برقعی که دانش‌آموخته رشته نمایش است، بعد سال‌ها درخشش در بازیگری، حالا کارگردانی قابل قبولی ارائه کرده که من افق روشنی برای او و گروه خوب نمایش سفید متصور می‌شوم.
پ.ن من اجرای روز سه شنبه را دیده ام. سر ساعت اجرا شروع شد، فضای سالن از استاندارد سکوت و دمای مناسب برخوردار بود، همه ماسک داشتند و واقعا عوامل خارجی به کیفیت کار کمک کردند.

کَست(عوامل) نمایش درخشان ژپتو(بهترین نمایشی که در دوران کرونا تماشا کردم) این‌جا نمایشی متفاوت را به صحنه برده‌اند که توصیه می‌کنم تماشایش کنید. من با این نمایش خندیدم، اشک ریختم و اندیشیدم.


نمره من به اجزای این کار:

بازی‌ها 18ونیم
کارگردانی 19
صحنه 18
لباس 19
موسیقی 20
نور 19
متن: 29ونیم
بروشور 20
چهره پردازی 20

خانم هدایتی سپاس از حُسن توجه شما به نمایش سفید🙏🌱
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
مسعود شامی
خانم هدایتی سپاس از حُسن توجه شما به نمایش سفید🙏🌱
عزیزید و ممنون که با همه مصائب تیاتر کار می کنین که ما هنوز مخاطبیم.
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الهام: حافظه ما که چیز بدرد بخوری توش نیست یا جنگ و دعواست یا بدبختی و بی‌پولی
سپاس که تشریف آوردین🙏🌱
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
مسعود شامی
سپاس که تشریف آوردین🙏🌱
دوباره قراره بیام
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاه الهه هدایتی به نمایش ژپتو
یکم آذر ۱۴۰۰ تهران

اول این که حسرت می‌خورم که مجال زودتردیدن کار پیش نیامد و دیشب که شب‌های پایانی است با رفقا نشستیم به تماشای ژپتو. چکن از این کارهایی است که دلم می‌خواهد باز دوباره ببینمش و یک باردیدن احتمالا جان مطلب را در وجودم ننشاند.
دوم این‌که ناظرزاده به نظرم بهترین سالن از نظر رعایت پروتکل‌هاست و خیالتون بابت فاصله و چک‌شدن تب و تهویه و فاصله با بازیگر راحت... بیلمن رو شنبه دیدیم و ژپتو دوشنبه و عالیه ایرانشهر و نگران نباشین. دوتا ماسک بزنین و برین کیف کنین...



حاوی اسپویل:::::

اگر به سراغ ژپتو می‌روید نرم و آهسته بروید مبادا فرم خاص و ذوق هنری و خلاقیت تیم اجرا موجب شود فکر کنید قصه ندارد.
البته ... دیدن ادامه ›› که دارد و چه قصه‌ای...



بازی‌ها استاندارد و گاهی فرای تصور بود حتی. این که هر شخصیت تمایز داشت توی بازی و بیان و لباس و همه‌چی مجذوبم کرد.

البته در میانه‌، کار کمی از ریتم افتاد که برای من قابل اغماض بود.
بازیگر دختر جای پسربچه و یا عروسک انتخابی است با تیغ دولبه . اما کارلوی این نمایش برای من مفهوم جنسیت دختروپسر هردو را تداعی کرد و حس خوبی داشت البته یه کمی نسبت به بقیه بازیگر ها کارلو بیانش کوتاهتر بود و احتمالا ته سالن نشنون صدای ایشون رو نمی‌دونم در حد حدسه. شاید هم چون بیان صادق برقعی در نقش ژپتو بالا و عالی بود کمی به چشمم اومد. البته ایراد نمی‌گیرم و بتزی کارلو عالی بود و دلنشین با اون لباسهای جذاب و گریم خوب.
سرباز نمایش هم انتخاب بازیگرش که دختر بود جالب بود و همین که گفتم راجع بهش صدق می‌کرد.
بازی صادق برقعی بسیار عالی بود و من سال‌هاست که فعالیت هنری ایشون رو از بعد فیلم گلدن‌تایم به بعد دنبال می‌کنم. از لانچر و حذف به قرینه معنوی و پینوکیو و زمین گرم و خاک سفید به خیر و خوبی همیشه یاد می‌کنم و فیلم‌های کوتاهی که بازی کرده‌ن هم دیده‌م و واقعا هم پیشرفت و حرفه‌ای شدن محسوسه . آرزوی موفقیت روزافزون برای تک تک بازیگران ژپتو دارم...

گریم‌ها با خلاقیت و طراحی‌شده و فکرشده بود.
یعنی ما که بعد نمایش بازیگرها رو بی‌گریم دیدیم فرقش رو قشنگ درک کردیم. دم گریمور و طراحش گرم.
این‌قدر گوریل و سرباز و دلقک و ... جالب بود و چشم‌نواز که توی مواجهه اول مبهوت می‌شوی چند ثانیه.

نور هم گویا کاندید جایزه تئاتر داشنگاهی شده و بسیار سنجیده بود. البته سالن ناظر زاده و صحنه هم کمک کرده بود تا بهتر و بیشتر عیان شود این عنصر...

چقدر آخه موزیک و تیزر و پوستر و بروشور کار خلاقانه بود. حقیقتا وقتی یک تیم و کارگردانش این همه به همه جوانب اندیشیده؛ مخاطب حس می‌کنه این تیم براش ارزش قائل بوده و همین حس احترام باعث می‌شه ما دیگه پیگیر کارهاشون باشیم و این یعنی ساختن مخاطب فعال ...
نور و بازی خیلی جاها روی هم تامی‌خورد و می‌تونست میخکوب کنه مخاطب رو.
البته گویا نقش دلقک کامدید جایزه بازیگری شده توی جشنواره دانشجویی و واقعا دمش گرم عالی بود. پیگیر کارهاش شدم من دیگه...
نقش صامت و تُخسی رو دراورد


مخصوصا جایی که ژپتو و دلقک( در ذهن من نماد گناه هوس) گلاویز شدند نور بسیار عالی بود .
البته ردیفی که من و رفقا نشسته بودیم ردیف خوب سالن بود (چهارمین ردیف) و مشرف یودیم به کل کار...


نمی‌دانم... ولی صحنه من را یاد نمایش فهرست انداخت و وقتی در فیلم‌تئاترش دیشب نگاهی انداختم، دیدم درست بود.

طراحی لباس این نمایش برنده‌ی جایزه تئاتردانشگاهی شده و پربیراه نیست بگویم عالی بود. ترکیبی فانتزی از رنگ و حجم و این که هر شخصیت بخشی‌اش با لباس معرفی و متمایز شده.

امید زیاد دارم که این نمایش تکرار اجرا برود. البته استقبال ازش عالی بود و سالن پر بود.

من به همه رفقا گفتم برید ژپتو ولی می‌گن سولداوت شده تا شب اخر...
امید دارم به تمدید اجرا?❤️
تن‌ها...نمایشی برای صلح
تلاشی ستودنی از آن‌ها که جان‌دادند و حقشان نبود.


من و دوستانم ، چند شب پیش، نمایش را با معرفی دوستانم دیدیم. از گروه خوب تن‌ها پوزش می‌خواهم که زودتر معرفی نکردمش‌. درگیر جشنواره فیلم‌کوتاه بودم.

اگر دنبال تماشای یک نمایش شریف و بی‌ادعا و شیک و خاص هستید توصیه‌اش می‌کنم...
این را هم بگویم هیچ سالنی را مثل تئاترشهر نمی‌تونین توی رعایت پروتکل‌ها و فاصله‌گذاری، جدی ببینین. به شدت حساسن و دمشون گرم... اگر می‌خواهید ... دیدن ادامه ›› نمایشی از انسانیت ببینید...

احتمال اسپویل:

اول که نور تابیده شد و صحنه نمایش روشن شد و تن‌ها رو دیدم حس کردم نمایشی متفاوت است.
عادت دارم پیش از خرید بلیت راجع به یک نمایش بیش از نیاز بدانم. یعنی نمی‌دانستم این نمایش برنده جشنواره مقاوت شده و این تازه به نظرم خوبه که دیده شده.
بلیت را گرفتم که بازی هادی شیخ‌الاسلامی و ایمان سلگی را ببینم که از این دو عزیز نمایش‌هایی دیده بودم و پیگیر بودم.
خلاصه...
اول کار با دیدن لباس و صحنه کمی ذوقم گور شد اما کم‌کم حس کردم اتفاقا این لباس و این نور و این صحنه خلوت تمامش قوت کار است. گویا فجر هم لباس این کار درخشیده...

متن و شخصیت‌ها عالی و متمایز و جذاب بود. ریتم کار تند است قبول. اما ایجاد دلهره می‌کرد و بعد چند دقیقه من که همراهش شدم.
اوج هنرنمایی این گروه در بازی تک تک آن‌هاست.
بیان و بدن و هماهنگی خیلی خوب بود.
نقش نوجوان که بعد ۱۳ سال گویا دارد بازپرسی می‌شود و هادی بازی می‌کرد بسیار بسیار خاص است. تا نبینیدش نمی‌شود راجع بهش گفت.

این قصه که نویسنده‌اش را از این پس پیگیر خواهم بود، به دلیل عمیق‌بودن متنش و کارگردانی خفنش، نور تابانده به جایی از جنگ که کمتر دیده شده.
تفاوت شخصیت‌ها و نوع نگاهشان یک‌جور چندصدایی ایجاد کرده بود.

دیالوگ باخدا به نظرم یکی از بهترین جاهای نمایش است که هر نوع محاطبی باشید درگیرتان خواهد کرد.


بعد پایان نمایش ذهنتان احتمالا درگیر خواهد شد تا مدتی؛ درگیر آدم‌ها و احساساتشان و زندگی‌هاشان قبل و بعد جنگ و معنای حقیقی ایثار...
هنر چیست مگر ایجاد پرسش برای من؟

و آه از پاهایی که جا مانده و من خبر ندارم و چشم‌هایی که دیگر ندیده و تن‌ها... تن‌هایی که دفن شدند ...

بازپرس من را یاد بازی پیمان معادی انداخت.

شیک. گفتم نمایشی شیک و شریف. شیک بودنش به این دلیل است که تروتمیز و خلوت است و شبیه هیچ‌کدام از داستان‌های جنگی ایرانی که خوانده‌اید و فیلم‌هایی که دیده‌اید و حتی نمایش‌هایی که از جنگ ساخته شده نیست.

زمان نمایش بسیار متناسب است با قصه‌ای که می‌گوید و فصای متشنج و درام و خمه‌چیزش به همه‌چیزش می‌خورَد حقیقتا..

توی این نمایش شخصیت اصلی تن‌هاست.. تن‌هایی که دیگر آن آدم‌های سابق نخواهند بود. با این‌که هیچ نقشی در ایجاد جنگ نداریم، زندگیمان نابود می‌شود با جنگ...
ممنونم ازتون❤️لطف شماست
۰۷ آبان ۱۴۰۰
هادی شیخ الاسلامی
ممنونم ازتون❤️لطف شماست
بدرخشین تاابد
۰۷ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده ای که خوب پرداخت نشده بود. دوستش نداشتم. مامانش چرا همسن خودش بود؟
محمد لهاک (آقای سوبژه) و Sahar Akbarzadeh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید