در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود شامی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:47:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام به دوستان خوب تیوالی
امیدوارم که حالتون خوب باشه
توی این روزهای سخت، به سختی تونستیم نمایش (تَرَقُّب) رو آماده‌ی اجرا کنیم
به خاطر برخی مشکلات (که قصد ندارم توضیح بدم) ما برای نمایشمون تبلیغ گسترده‌ای نداشتیم و دلگرم هستیم به حمایت‌های شما. امیدوارم که از سمت شما حمایت بشیم و نمایش ما رو برای دیدن انخاب کنید. حتما لحظات خوبی رو در کتار هم خواهیم داشت.
پیشاپیش از همگی شما تشکر میکنم
.
مسعود شامی
نویسنده و یکی از کارگردانانِ نمایش
آقا من الآن این نمایش رو هیچ‌رقمه نمی‌تونم تو برنامه‌ام جا بدم، و این بده??????
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
بعد از شروع پاندمی کرونا به همراه یک دوست برای اولین بار راهی تآتر شهر شدیم. ساعت شش بعد از ظهر از محله پاسداران حرکت کردیم و ساعت هفت و نیم به دربهای بسته سالن سایه رسیدیم، خوشبختانه بلیط فروش مارا به سوی سالن قشقایی رهنمون شد و ناباورانه با اجرای بسیار ناب سه زن روبرو شدیم، "ترقب". کارگردان و نویسنده کار که جوانی حدودا سی ساله بود بطور اتفاقی حین خروج ملاقات کردم ولی پیش از نوشتن این نقد کوتاه راجع به او تحقیق نمیکنم تا تحت تاثیر قرار نگیرم.
بمحض استقرار روی صندلی ها پخش موسیقی الکترونیک و نورها و صدای زنگ تلفن بلافاصله انسان را از فضا و ازدحام شهری دور کرده و و به داخل ذهن نویسنده فرو برد. سه زن در نورهای موبایلشان همزمان شروع به صحبت کرده و با خطاب قرار ندادن یکدیگر و جملاتی که گاها در پاسخ به یکدیگرند خبر از نمایشنامه ای مدرن و مفهومی میدهند، مادر از لزوم بازگشت فرزندش به خانه گفته و دختر در جواب مادر دیگری در آنسوی خط از رفتن میگوید و بر لغت خانه مدام تاکید میشود.
سه زن در سه نقش بازی کردند؛ یکی میانسال با صورتی استخوانی و چشمانی نافذ در لباس سوگواری و در نقش مادر، دوم دختری ... دیدن ادامه ›› جوان در سفری دور از خانه و مادرش و در تلاش برای شناخت خود و سوم زنی چادری در نقش ندیمه و همدم مادر که تلقی از نسل مادربزرگ هم برای من داشت.
داستان :
مادر در زیرمین خانه در حال نیایشی کهن به درگاه خداوند است، برای پسری که سالهاست همچون هابیل به همراه برادر بزرگش خانه را ترک کرده و بازنگشته. مادر سی و اندی سال در انتظار یک تلفن از جانب پسری است که میداند دیگر باز نخواهد گشت اما وسواس گونه خانه را هرگز ترک نمیکند. دختر به خانه مادر میرسد درحالیکه سعی میکند از طریق موبایلی که آنتن نمیدهد با مادرش صحبت کند اما خوب آنتن نمیدهد. داخل خانه مادر تو در تویی است که برای رسیدن باید بطور مداوم دختر در حرکت باشد. او با مادر گفتمانی توامان با حرکات بدن دارد که با ضرباهنگ کلمات مادر هارمونی میابد و گاه همچون عروسکی توسط او ازین سو به آن سو کشیده میشود.
بازی پیچیده ای با ترکیب لغات میشود طوری که گاه احساس میکردم لغات اگاهانه از مفاهیم وابسته بدان دور میشوند و گاها بسادگی در حین بروز احساسات مادرانه ی مادر تبدیل به لغاتی از جنس آذری میشدند در حالیکه من آذری خوب نمیدانم. تعویض نقشهای مادر و دختر در زمانهایی کوتاه بعنوان تکنیکی در ادبیات مدرن علاوه بر زیرساخت روانشناسانه آن بسیار خوب بکار رفته و توی ذوق نمیزند. مادر دختر را با پا پس زده و با دست پیش میکشد و در رقصی آیینی کلماتی را مدام تکرار کرده و چنان مویه میکند که مو بر تن انسان راست میکند و ان لحظه ای بود که در میانه کار میخواستم از جا بلند شده و برای این بازی از عمق جان بازیگر زن کف بزنم ولی طبیعتا خودداری کردم. مادر اشعار دارد که گاها در چرخه تکرار زمان گیر میکند و دختر را با خودش همراه مینماید، یکبار هر دو در این چرخه تکرار اسیر شده و تلاشی نفسگیر برای رهایی توسط هر دو اغاز میگردد که در یک لحظه اوج و قبل از خروج، نفس را برای لحظاتی در سینه دختر و تماشاگر حبس کرده و نهایتا مادر است که به فریاد میرسد.
زن سوم از همان لحظه ورود میانه خوبی با دختری ازنسل سوم نداشته و به او بدبین است و مادر را نیز بر حضر میدارد. زن ساده ایست که محبوبی به نام هادی دارد، هادی جنوب کار میکند.هادی تبلور تمام آمال زن چادری است و در انتهای یک گفتمان طنز گونه زن از خود میپرسد : " من کی ام؟" سکوت برای لحظاتی برقرار میشود؛ زن، مادر، دختر و تماشاگرها جملگی ازین پرسش خودشناسانه بهت زده میشوند.
مادر و دختر در مکالمات سیر و سلوکی عارفانه دارند و در تمام لحظات این مکالمات دیالکتیکی، حرکاتی کاردیوگرافیک و زیبا برقرار است و نشانگر نوع تعاملات حسی بین بازیگران ؛ چه زمانی که مادر دختر را بسوی خود میکشد و یا از خود میراند تا او در تو در توی خانه که مفهومی محراب گونه داشته و با مستطیل کوچکی نمایش داده شده با طنازی در حال طی طریق باشد، و وجود نشانه های فراوان از جمله حیاطی شش ضلعی که محیط بر خانه است.
در هیچ یک از مکالمه ها بازیگران به یکدیگر نگاه نمیکنند، سوی نگاهها موازی است ولی متقاطع نمیشود. انگار گفت و گوها میتوانست بین هریک با دیگری صورت گرفته یا حتی در زمان دیگری رخ داده باشد. ناهید (دختر) تاکید میکند مادر دیگر نباید در انتظار پسری بنشیند که حتی نمیداند اگر بیاید به او چه میخواهد بگوید و این را با یک تلفن جعلی اثبات میکند، انگار این عشق از هان بدو امر مجاز بوده اما مادر عشق پسر بزرگتر را پس زده و هرگز نمیپذیرد او تا ابد مقصر خواهد بود، مادر از پذیرش طفره رفته و دختر در خطابه ای فمنیست گونه از او میخواهد برای خودش بعنوان یک انسان ارزش قایل شده و از خانه خارج شود. اما مادر نشان میدهد که عشق سر سازش با منطق او و انسان مدرن اومانیستی اش را ندارد. مادر در پاسخ بر سر دختر فریاد میکشد و او را تحقیر میکند. او هم نمیتواند و نمیخواهد دختر را قانع کند، ردای پیغمبرگونه اش را از تن درآورده به دختر تسلیم کرده و تنها و خسته از صحنه خارج میشود ، حال دختر ردای مادری پوشیده و در میانه مستطیل و در جایگاه او قرار میگیرد.
انسجام نمایشنامه، مبانی فکری و فلسفی در ردای تقابل سنت و مدرنیته، بهره از تکنیکهای نماشنامه نویسی مدرن و تاکید بر رازآلودگی ارتباط مفاهیم کلامی با لغات در دو زبان توانسته در کنار استفاده استعاری از مفاهیم روزمره نظیر تلفن و ارتباطات حاصل آن، بستری بسیار مناسب برای بازیها و حرکات بازیگران فراهم کند، این بستر در ترکیب با تواناییهای بازی این سه زن به تماشاگر القا میکند کلمات از کالبدی واحد جاری میشوند و این سه زن میتوانستند یک نفر باشند.
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
am golshan
بعد از شروع پاندمی کرونا به همراه یک دوست برای اولین بار راهی تآتر شهر شدیم. ساعت شش بعد از ظهر از محله پاسداران حرکت کردیم و ساعت هفت و نیم به دربهای بسته سالن سایه رسیدیم، خوشبختانه بلیط فروش ...
بسیار سپاسگزارم از این همه محبت و مهر
و تحلیل زیبای شما
چیزی که منو خوشحال میکنه اینه که به هر آنچه اندیشیدیم دریافت شده و حالا ما یک روح از یک اندیشه‌ایم تا ابدِ هستی، به فهمی مشترک ??✨
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر مواجه‌ی خود شما با نمایش در ابتدای امر برای شما اهمیت دارد لطفا این مطلب را نخوانید و پس از دیدن نمایش به این مطلب رجوع کنید

.
.
.
.
اتاق سفید محلی است از تجمیع نورهای سفید. جایی که اینبار شخصیت‌های هبوط کرده در آن از سفری کیهانی، نو-نهالان و نو-جوانانی هستند که در بُنِ ذاتِ ایزدی خود از پاکان و راست‌گویانند. شخصیت‌هایی که در ماجرای "نام" از اسامی مستعار برخوردارند و اینبار پنهانی نام نه از برای منع جادو، که از روی هویتِ ثانویه اشخاص در طول ماجرای زیستی‌یشان است؛ و این هویتِ مستعار در طول روایت از طریق ایشان فاش می‌گردد. اما این سرشتِ به ذات شیرین در دوره‌ی ... دیدن ادامه ›› زیبایی و بازی، اینبار به پتیاره‌ای اهریمنی و دژخیم از درون، با توموری مرگ افزا، سر و تنِ آنها را نشانه رفته و به سرطانی تلخ بدل شده است. تا همانگونه که از این بازیِ شیرین لذت می‌بریم کام‌مان تلخ و قلب‌مان به درد آید. اما حیرتِ فزاینده در این امر غایت و مفهومی ازلی و ابدی‌ست از ماجرای خالق و یا به عبارتی خدا. خدایی که با تعاریف حکمی، عرفانی، فلسفی و دینی خود، "نور" است و هرآنچه پدیده آمده از آن، تجلّی نور. این کشش و کنشِ باورمند (نور) در واژه‌ای ژرف به نام"ایمان" حیاتی استوار و پیش‌رونده از آفرینش برای آفریده می‌سازد، تا آدمی به دانِ دانایی بداند که به دَم‌ی هست شده و در دَم‌ی به جهان نیستی سفر می‌کند. گذاره‌ای که در آن تقدیر، محل آفرینش، واسطه‌ی آفرینش(پدر و مادر) و در نهایت جبر به آن معنا می‌بخشد تا به وقتِ تَشرّف در زمین و در حد فاصل جدایی از زهدانِ مادر و رَحِم، بدل به جهانی اختیاری شود. اما سوالی تلخ که نویسنده در ذهن ما ایجاد میکند این است که، آیا ما در نوع خود به عنوان مخلوق محصولِ سرنوشتِ محتومِ پدران و مادرانمان هستیم؟ آیا خداوند ما را به تنبیه و نافرمانی در گناه نخستین یا خطای انسانیِ از روی شهوت روانه‌ی هستیِ مردمی‌تن میکند؟ و یا نه این سرنوشتِ از سرنوشته‌ی ماست برای تاثیری ابدی بر زمین؟ آیا این ماییم که فرجامِ زیست‌آفرینشیِ آنها را مشخص میکنیم؟ آیا آزمونِ خداباوری و ایمان و باور به خالق به واسطه‌ی فرزندان برای والدین رقم میخورد؟ و هر آن سوالی که در لایه‌های پنهانِ این پرسش‌ها شکل میگیرد.
به هر حال در اتاق سفید با تعدادی کودکِ گرفتار در دامِ بیماری مواجه‌ایم که در انتظار مرگ یا به گفته نویسنده (رفتن به پیک‌نیک) هستند. جای که برای ما تعریفی از سفر و یا خوش‌گذرانی دارد. اما این انتظار در کُنهِ خود نمادی از تَشرّف به وادی دیگر دارد. آنها محصور در اتاقی سفید در انتظار مامور مرگ هستند و محصور شدن در این اتاق معادل است با زندانی رفتن در شکم یک هیولا، که در نهایت بازگشت به رَحِم را بازگو و تکرار می‌کند. به قول میرچاالیاده: وارد شدن به شکم جانوری عظیم الجسه هم ارز با بازگشت به خلع آغازین، ورود به شب کیهانی و خروج از آن معادل زایده شدن از کیهان است.
نمایش اتاق سفید مجالی برای توقف و تَرَقُّب، نمادی از تَشَرّف و بازگشت به زهدانِ مادر کبیر (مادر زمین) است. جایی‌ست که شخصیت‌ها با فرشته‌ی مرگشان دیدار می‌کنند و در جایی نیز در مورد ماجرای سرنوشت با او درگیر می‌شوند و در نهایت خداوندِ نور به ملاقات با آنها می‌آید. چرا که فضای مقدس موجب می‌شود تا انسان قادر باشد با کُلِ عالم در ارتباط باشد و در این صورت آنجا جایی متعالی‌ست.
در این نمایش، راوی پسری ۱۴ساله به نام "هیچ‌کس جونیور" است که به تعبیر نویسنده میخواسته پسرِ پدر رپ فارسی باشد اما نگارنده او  را هیچ‌کسی میبینم که زمان به او اجازه‌ی کس شدن در جهانِ کَسآن را نداده است. همان گونه که این ماجرا در همه‌ی شخصیت‌های این نمایش دیده می‌شود؛ جایی که هر کدام از آنها برای ادامه‌ی حیات خود امید و یا رویایی را در سر می‌پروراندند. درست مثل دختری که با رویای قهرمانی حتی شب‌ها به عالم خواب سفر میکرده.
در بُن‌ادیشه‌های ایران باستان جوان ۱۴ساله نماد پاکی سرشار است. به گونه‌ای که در جهان مینوی انسان پاک در این هیبت و شمایل ظاهر می‌شود و به سرور مستانه می‌رسد. در نمایشنامه با ورود او (هیچ‌کس جونیور) به اتاق (هیولای مرگ) و به تعبیر خود شخصیت، با ورودی هیجان‌انگیز مواجه می‌شویم. جایی که نا امیدی و درد و رنج از دوران زیست و خاطره‌ی بد از دست دادنِ یکی از دوستانِ در اتاق، به ماجرایی عاشقانه پیوند می‌خورد. عشق؛ مسله‌ای که تنها راه نجات آدمی در جهانِ هیچ و شکل گرفته از هیچ است؛ که به شمایلِ زندگیِ در انتها هیچ، رنگ و بویی از معنای زیستن میدهد. نویسنده در ساده‌ترین شکل ممکن و به قولِ خودمان عشق در نگاهِ اول این شوریدگی را در میان شخصیت‌ها به وجود می‌آورد. هرچند که این عشق به لحاظ زمینی خود و به خاطر بیماری نافرجام و زودگذر است، اما نقطه‌ی عطفی‌است تا شخصیت‌ها دوباره روی به سوی امید و ادامه حیات داشته باشند. هرچند که این عشق به قول خودِ شخصیت عشقِ اول یا عشقِ دورانِ نوجوانی تلقی شود، اما در ذات خود نوعی از عشق راستین و آیینِ پیوندِ روحانی در حیاتِ آدمی را شکل می‌دهد. در نهایت نویسنده دلش می‌خواهد که این دو را به هم برساند تا شاید مهمترین اتفاق دورانِ زیستِ آدمی در حیاتی کوتاه و سرشار از رنج رقم بخورد. این گذاره نیز در عالم رویا به سراغ نویسنده می‌آید تا دوباره او را مجاب کند قلم به سوی پیوند آدمی بچرخاند. آن هم در رویایی که به گفته خودِ او، از آن بخش‌های شیرین خواب دیدن‌هاست که در ادامه فقط تصاویری محدود از آن را به یاد می‌آورد. آن هم تصویری از راه‌روی بیمارستان، با چیدمانی از گل‌های شمعدانی که شاید خود نمادی از عشقِ سرخ و متجلی در حیاتِ گیاهی باشد. اما گویی عشق غایتِ تمام اتفاقات زندگی و تمامِ عصاره‌ی حیاتِ آدمی‌ست. جایی که جان و روح در آمیزشی مدام بدل به جان و روحی واحد شده است. گاهی انگار لطف عشق نیز در نرسیدن است تا آن را به عشقی جاودان بدل کند؛ همانند لیلا و مجنون‌های تاریخ، با این تفاوت که در تمثیل آن عشق ایزدی باشد و این عشق زمینی، اما در مسله‌ی خودِ عشق تفاوتی ایجاد نمیکند.
لحظه‌ی مرگِ معشوق از راه میرسد و مرگ پایانِ هستیِ زمان است و در نتیجه پایان زمان. جایی که هیچ تغییری در این دستورالعملِ از سر نوشته شده در سرنوشت آدمی وجود ندارد. جایی که جبر بر اختیار فایق آمده و سفرِ بازگشت حتمی است. حتی نوشتن نامه و گفتمانِ از روی احساس و درد نیز تاثیری بر تغییر آن ندارد. معشوق به زمانِ بی‌کران رفته و تجلیِ حیاتِ عاشقانه‌ی نوجوانِ عاشق در حیاتِ ابدیشان رقم خواهد خورد، به زایشی از نو و حیاتی نورانی. و این در نهایت به رجعتی جمعی از سوی شخصیت‌های نمایش منتج می‌شود در دیداری با خداوند  و به خداوند می‌پیوندند.
به قولِ حضرت حافظ:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
در نهایت فارغ از ساختارِ شکل گرفته در نوع روایت و پرداختن به استخوان‌بندی نمایشنامه قصد داشتم به جهان فکری و مفاهیم نمایشنامه اشاره‌ای داشته باشم و اگر قرار باشد ایرادی را  متوجه نمایشنامه بدانم آن هم موضوع شخصیتی است که در غالب خواهرِ یکی از شخصیت‌های قصه وارد می‌شود که گویی شبیه به تکه‌ای زائد از این پازلِ چند قطعه به نظر می‌رسد. چرا که تاثیری در روند و یا شکل گیری کنشی دراماتیک‌ ندارد.

وامابعد
کار کارگردان که مجموعه‌ای از انتخاب درست متن، طراحی صحنه، لباس، نور، موسیقی و ساخت اتمسفر است در اجرای این اثر به خوبی عمل کرده و این جهان ذهنی را به صورت عینی روی صحنه نمایان می‌کند. کارگردانی صورتِ ساده‌ی متن را با اجرایی ساده روی صحنه آورده و به مخاطب عرضه میدارد تا ما نیز همان‌گونه ساده با این اثر ارتباط برقرار کنیم. شاید مهمترین نقطه‌ی قوت آن طراحی بسیار دقیق و هوشمندانه‌ی لباس است. انتخاب رنگ درست، دوخت شکیل و استفاده از پَرّ به دور گردنِ شخصیت‌ها، که هم بُعدی از فرشته‌گونگی شخصیت‌ها را به ما القا می‌کند و هم پَرّی‌ست برای پرواز و رهانیدگیِ از جهانِ تن‌بیمار؛ و باقی عناصر هم در حد نیاز در جای خود درست عمل میکنند. اما کارگردانی در نقاطی نیز دچار ساده‌انگاری مفرط و خارج از انتظار است، مثلا استفاده از موسیقی‌‌های درون اجرایی که ما انتظار نداریم آن را از زبان شخصیت‌ها بشنویم، که حتی در میان آنها همخوانی نیز می‌شود. این امر موجب میشود تا در سطح باقی بمانیم و به ژرفای نمایشنامه سفر نکنیم و حتی برای لحظاتی از نمایش جدا شویم و چشم‌هایمان را ببنیدم تا آن لحظات سپری شوند. یا مسله هدایت و هماهنگی بازیگرانی که تازه‌کار هستند و نیاز به تمرین‌ها و آموزش‌های نمایشی دارند. برای مثال تمرین صدا و بیان بازیگر، که در طول نمایش موجب می‌شود ما صدای بازیگران را با وجود فاصله‌ی کم‌مان از صحنه درست نشنویم و گاهی از گفت‌گوی نمایشی جا بمانیم. شاید قسمتی از این امر نیز متوجه بازیگران نونهال و نوجوان کار است که باید با توجه به استعداد ذاتی و ذوق سرشار، بیان خود را به عنوان ابزارِ رسایِ شنیداری و منتقل کننده‌ی مفاهیم متن، در خود تقویت کرده و پرورش دهند. با این همه جسارت کار کردن با نوجوانانِ پر شور  خود امری قابل ستایش است و فرصتی برای آنهاست تا آینده‌ای روشن را در برابر خود متصور باشند و این ارزشِ معنوی را از سوی کارگردانان نمایش ارج می‌نهم. شاید این مسله مطرح شده انتظار ما را در بهره بردن از این الواح خام بیشتر میکند و به گمان نگارنده توجه بیش از پیش به این موارد میتواند شکل اجرا را از سطوح اولیه خود به مراتبی بالاتر ارتقا بدهد تا در نهایت با اجرایی درخشان‌تر مواجه باشیم.
در مجموع میتوان گفت که با این نمایش همراه خواهید بود و همذات پنداری خواهید کرد و احوالات شما را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. و این رازِ موفقیت این نمایش است. پس در این روزهای تلخ‌تر از زهر اگر فرصتی برای سکوت و درنگ داشتید سری به سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان بزنید و از دیدن این تجربه لذت ببرید.
امیرمسعود فدائی و M2727 این را خواندند
مسعود هاشمی نژاد این را دوست دارد
مسعود عزیز ممنونم از اینکه به اتاق سفید اومدی و متشکرم برای یاداشت پر مغزی که برای نمایش ما درج کردی، بخش اول یاداشت برام جالب توجه بود ، چون مسالی در اون مطرحه که من به عنوان نمایشنامه نویس به اونها فکر نکردم و میشه گفت تاویل توست از عناصر و نشانه هایی که شاید با این مقصود در اثر گنجونده نشده باشه ولی در نظر تو به این شکل بروز کرده و خوب به نظرم جامع الاطراف بودن برای هر اثر هنری یک حسن محسوب میشه ...
و اما
در بخش دوم و ایرادی که بیان برخی بازی گران وارد دونستی رو میپذیرم فقط ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که گاهی اوقات عبور از یک مقطع سنی اختلالاتی در تارهای صوتی ایجاد میکنه که اجتناب ناپذیره و قطعا با تمرین و ممارست و گذشت زمان این اختلالات قابل رفع خواهد ... دیدن ادامه ›› بود .
در خصوص موسیقی بینامتنی ، اتفاقا بنا به جهان بینی و سطح اجتماعی و ویژگی های شخصیت پردازانه ای که در اون کارکتر وجود داره استفاده از اون موسیقی به خصوص اجتناب ناپذیر بوده هر چند که در اون لحظات نمایش اتاق سفید از سنت های کمدیا دلارته بهره میبره که مهمترین ویژگی اش استفاده از موسیقی عامه پسنده ، چیزی شبیه همون موسیقی مورد استفاده در نمایش های ایرانی ...
حالا مساله اینجاست که بنا به تغییرات شگرف جامعه ، شکل موسیقی عامه پسند هم تغییر کرده که صحبت پیرامون این مساله مجال دیگه ای رو میطلبه.
ممنونم از حضورت ??
۲۷ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در «ایران‌تئاتر» بخوانید
گفت‌وگو با مسعود شامی‌خاتونی بازیگر و مدیر تولید نمایش «نوبت یعنی بعدی»
ضیاء به دنبال پیدا کردن هویت است
.
نمایش نوبت یعنی بعدی اثری اجتماعی با پس زمینه دفاع مقدس است و نگاه واقع بینانه کارگردان نمایشی ارزشمند را در این حوزه خلق کرده است. مسعود شامی‌خاتونی بازیگر مستعد و جوان تئاتر با درک درست از شخصیت ضیاء بازی روان و قابل قبولی از خودش ارائه می‌کند.
.
http://theater.ir/fa/107127
عاطفه گندم آبادی و مرتضی شاه کرم این را خواندند
عاطفه رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در «ایران‌تئاتر» بخوانید
گفت‌وگو با مرتضی شاه‌کرم نویسنده و کارگردان نمایش «نوبت یعنی بعدی»
چهره متفاوتی از مادران شهدا را در نمایشم نشان داده‌ام
.
ایران تئاتر:نمایش «نوبت یعنی بعدی» به موضوعات ارزشمندی در باره مادران چشم انتظار سال های دفاع مقدس که فرزندانشان را روانه جبهه ها کرده‌اند می‌پردازد . نمایشی که وجوهات اجتماعی پر رنگی را به مخاطبش عرصه می‌کند. مرتضی شاه‌کرم هنرمند خونگرم خرمشهری دوران پر کاری را تجربه می‌کند و چندی قبل هم نمایش سانتی‌متر او در دو نوبت اجرا در تالار استاد انتظامی و تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت.
.
http://theater.ir/fa/107154

عاطفه گندم آبادی و مرتضی شاه کرم این را خواندند
عاطفه رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در «ایسنا» بخوانید
گله‌های یک هنرمند خرمشهری از بی‌توجهی مسئولان
.
https://www.isna.ir/news/97030201028



عاطفه گندم آبادی و مرتضی شاه کرم این را خواندند
عاطفه رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در «هنر آنلاین» بخوانید

کد خبر: 118661 ۱۳۹۷/۰۳/۰۱ ۱۱:۴۸:۱۶
خون‌هایی که پایمال شده است / روایت مرتضی شاه کرم از "نوبت یعنی بعدی"
مرتضی شاه‌کرم گفت: نمایش "نوبت یعنی بعدی" دارای دو موضوع است که موازات یکدیگر پیش می‌روند.
.
http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-3/118661-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%A8%D8%AA-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%AF%DB%8C
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مدیرکل هنرهای نمایشی کشور پس از تماشای نمایش گفت:
«سانتی‌متر» ارزش‌های هنر تئاتر را نشان می‌دهد
شهرام کرمی مدیرکل هنرهای نمایشی کشور مهمان نمایش «سانتی‌متر» به کارگردانی مرتضی شاه کرم در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان بود.
.
در ایران تئاتر بخوانید
http://theater.ir/fa/106272
عاطفه گندم آبادی و مرتضی شاه کرم این را خواندند
شاهین و amiravangard این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«سانتی‌متر» بارش اندوه و مویهٔ مصائب انسان امروز و فرداست
ارمغان بهداروند گفت: «سانتی‌متر» اگر چه بارش اندوه و مویهٔ مصائب انسان امروز و فرداست اما در اوج این آشفتگی و ناگزیری نمی‌توان از امیدواری منتشر در شخصیت‌های این‌ نمایش شریف یاد نکرد.
.
بهداروند (مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی ایران)، پس از تماشای نمایش «سانتی‌متر» افزود: در فاصلهٔ اصوات پرسنده و عناصر مبهوت این نمایش، حضور قاطع دوندهٔ برنده‌ای که فاتحانه به آرزوهای خویش می‌اندیشد، آرامش اندکی است که تلخی‌ها و تنگی‌های حاکم بر خانه و خانه‌نشینان «سانتی‌متر» را کمتر می‌کند.
.
ادامه مطلب/ در اینجا بخوانید
https://www.ilnanews.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/610264-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%87-%D9%85%D9%88%DB%8C%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D8%A8-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA
عاطفه گندم آبادی و مرتضی شاه کرم این را خواندند
amiravangard این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد نمایش سانتی‌متر به کارگردانیِ مرتضی شاه‌کرم؛ درد با چاشنیِ طنز
(نوشته شده توسط پژمان الماسی‌نیا/ دبیر تئاتر آکادمی هنر)

.
در اینجا بخوانید
http://www.academyhonar.com/notation/theatre2/4533-centimetre.html

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هفت نفری که در 35 متر زندگی می‌کنند / روایت مرتضی شاه‌کرم از نمایش «سانتی متر»
مرتضی شاه‌کرم گفت: علاقمندم از مسئولان به منظور تماشای نمایش «سانتی متر» دعوت کنم چرا که این مسئله معضل بسیاری از خانواده‌ها است.
.
در هنر آنلاین بخوانید
http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-3/116583-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AA%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B1
مرتضی شاه کرم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیزر «سانتی متر» منتشر شد/ خانواده ای در خانه ۳۵ متری
تیزر نمایش «سانتی متر» که از ۱۶ فروردین ماه اجرای عمومی خود را آغاز کرده است، منتشر شد.
.
خبرگزاری مهر
https://www.mehrnews.com/news/4264883


مرتضی شاه کرم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید