در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Crimson | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:43:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اما با همه دستورات و احکام جزمی و توپ و تشر و تهدید و ارعاب، قصه نویس واقعی روی پای خود ایستاده است. او می نویسد. از حضور آدمی در گستره زمین حرف می زند. نمی ترسد. لیاقت آن را دارد که از چنبره های آتش خوف و وحشت بپرد و لطمه نبیند و تصاویری از زندگی مردم روزگار خود بر جای گذارد و مامورین سانسور مطلقا نمی توانند مچ او را بگیرند. نویسنده آزاده، شگرد کار را بلد است. شکوفایی کار قصه نویس امروزی در هر لباس و پشت هر نقابی که باشد، آخر سر متجلی خواهد شد. این امری است که اتفاق می افتد و ما امروز شاهد یک چنین بالندگی هستیم.

غلامحسین ساعدی
مجله الفبا، دوره دوم، شماره 6، پاییز 1364
خودکشی فرهنگی، عکس فرهنگ کشی است، یعنی تسلیم در مقابل زور و تسلط و قدرت، یعنی آمادگی برای خودکشی.
حال چه باید کرد؟ وقتی قرار است مرا بکشند، بهتر است خود دست به خودکشی بزنم. اسلحه ای به دستم داده اند که روی شقیقه خود گذاشته ام و خودم را پای دیوار اعدام کاشته ام و با فرمان آتش، به جای جوخه اعدام، که خود اسلحه را نه بر قلب خود که بر مغز موجودیت فرهنگی خود گذاشته ام تا ماشه را بچکانم. اسلحه ای انتخاب کرده ای و روی شقیقه خود گذاشته ای، آنگاه طناب پیچت کرده اند و به جوخه اعدامت سپرده اند. با فرمان آتش، پیش از آن که آبکشت کنند، می خواهی مغز خود را متلاشی کنی؟
نه! اصلا و ابدا. نه! آن که رو در روی تو ایستاده است، فرهنگ کشی است که خودکشی فرهنگی را تبلیغ می کند. در مقابل تبلیغ باید ایستاد و در مقابل فرهنگ کشی باید ایستاد، در برابر خودکشی فرهنگی باید به شدت مقاومت کرد.
بدینسان با والا نگه داشتن هنر، می توان به پویایی فرهنگ و دوام فرهنگ، قوام و اعتبار بخشید.
هنر تنها ستون فقرات فرهنگ نیست. دانش و بینش انسانی، دانش و بینش پویای انسانی مهمتر است. آگاهی آدمی، مایه بقای فرهنگ است و این چنین است که می شود با سلاح هنر و دانش و آگاهی از فرهنگ کشی و مرگ فرهنگ جلوگیری کرد، با خودکشی فرهنگی ... دیدن ادامه ›› جنگید.

رو در رویی با خودکشی فرهنگی
غلامحسین ساعدی
مجله الفبا، دوره دوم، شماره 3، تابستان 1362

پ.ن. آثار غیر داستانی ساعدی کمتر شناخته و خوانده شده، اما مهم است و خواندنی.
میثم محمدی، محمد فروزنده، سپهر، امیرمسعود فدائی، غزل و نرگس رضوی این را خواندند
فربد این را دوست دارد
به به!
ببین کی اینجاست.
فربد جان، چطوری رفیق؟
۰۵ دی ۱۴۰۲
فربد
علیرضا جان حقیقتا با توجه به احوال روزگار، مقاومت در برابر این رخوتی که می‌گی خیلی سخته. اعتراف می‌کنم که خودم کمی تا قسمتی دچارش شدم. من که قبلا با نگاهی به شدت خوشبینانه از آگاهی جمعی نسبی ...
درست میگی فربد جان. واقعا شرایط دشواری شده. از یک طرف با حامیان وضع موجود مواجهیم و از طرف دیگه با ظاهرا مخالفانی که دچار سمت گیری های ارتجاعی شدن.
اما واقعیت اینه که هیچ چاره ای نداریم جز این که اول از همه خودمون رو حفظ کنیم و بعد از اون، همونطور که گفتی اگر سر سوزنی توان اثرگذاری داریم، بیکار ننشینیم. (راستش یه مقدار از عظمت کلمه "آگاهی بخشی" که گفتی ترسیدم و استفاده ش نکردم)
برای من در این مدت خوندن داستان هایی از زندگی و مبارزه مردم در تاریخ خیلی راهگشا بوده، برای مثال مبارزات قرن نوزدهم و به خصوص بیستم در اروپا و به عنوان یکی از درخشان ترین نمونه ها مقاومت فرانسه و سایر کشورهای اروپا در برابر نازی ها.
خیلی مخلصم.
۰۷ دی ۱۴۰۲
Crimson
درست میگی فربد جان. واقعا شرایط دشواری شده. از یک طرف با حامیان وضع موجود مواجهیم و از طرف دیگه با ظاهرا مخالفانی که دچار سمت گیری های ارتجاعی شدن. اما واقعیت اینه که هیچ چاره ای نداریم جز این ...
حق با شماست علیرضا جان، کلمه‌ی عظیمی‌ست. منم باید با کمی احتیاط ازش استفاده کنم. منتها به نظرم در مورد افراد صاحب فکر و اندیشه‌ای مثل شما بکار بردنش ترسناک نیست و احتیاط لازم نداره، هر چند در گپ و گفتی که قبل‌تر با تو و اردشیر عزیز داشتیم صحبتش بود که «هر کس» در حد توانش باید در مسیر کسب آگاهی و نشرش کوشا باشه.
خوشحال می‌شم از چیزهایی که می‌خونی اگر مواردی رو قابل پیشنهاد می‌دونی به منم معرفی کنی دوست عزیزم.
۰۸ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اشکال اساسی این ایده [کارکنان دانشی] آن است که به جای این که کارکنان را بر اساس مناسبات اجماعی آنها با ابزار تولید طبقه بندی کند، با فناوری ای که آنها با آن کار می کنند، طبقه بندی می کند. عبارت "کارکنان دانشی" اساساً بیشتر معرف توانمندی های تخصصی افراد است و نمی تواند به عنوان مبنایی برای شکل گیری یک طبقه جدید مطرح باشد. چرا که مبنای تعریف طبقه، به نوع رابطه آن با ابزار و امکانات تولید بر می گردد. به وجود آمدن مشاغلی در سازمان که دارای تخصص در زمینه فناوری های جدید هستند، نوع و کیفیت رابطه آنها با ابزار تولید را تغییر نمی دهد.

افسانه طبقه متوسط
جمعی از نویسندگان
گردآوری، تالیف و ترجمه: مسعود امیدی
نشر گل آذین
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مساله عظیم و بزرگ اجتماع، سر افراد ملت است. این سر پر از دانه های مفید است. شما کاری کنید که این دانه ها برسند و میوه شرافت و فضیلت و تقوا به بار آورند. کسی که بر سر گردنه آدم می کشد و مال مردم را می دزدد، اگر هدایت و تربیت می شد ممکن بود بهترین و عاقلترین خدمتگزار ملت شود. هرچه هست در سر افراد ملت است. شما در این سرها تخم دانش و اخلاق بکارید، آنها را آبیاری کنید، حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید، خواهید دید که دیگر نیازی به بریدن این سرهای نازنین نیست.

کلود ولگرد
نویسنده: ویکتور هوگو
مترجم: محمد قاضی
نشر نگاه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نباید فراموش کرد که ساده کردن و سهل الحصول ساختن افکار یک فیلسوف، آن هم فیلسوفی چون هگل، نه فقط در شناساندن آن فیلسوف کمک نمی کند، بلکه احتمال دارد حتی با پیدایش نوعی جهل مرکب نقض غرض شود و عملا مانعی در فهم درست آن افکار به وجود آید. آنچه اصالت یک فلسفه را در مظان خطر قرار می دهد، همین جهل مرکب است.

درباره هگل و فلسفه او
نویسنده: کریم مجتهدی
انتشارات امیرکبیر

پ.ن. به گمانم آسیب باالقوه ای را که در کتاب ها و مقالات "فلسفه برای همه" و "نقد ادبی در مترو" و "روانکاوی به زبان ... دیدن ادامه ›› ساده" و بسیار شدیدتر از آن در مطالب دو خطی پرادعای اینستاگرام و توییتر که از فلسفه و اقتصاد و ... حرف می زنند نهفته است، آقای مجتهدی بسیار درست بیان کردند.
سپهر و نرگس رضوی این را خواندند
امیرمسعود فدائی و Reza1991s این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آن روزها هنوز لپ تاپ و تبلت رایج نبود. ما هم عادت به تایپ نداشتیم، اصلا نداشتیم. با مداد می نوشتم من. با مداد هم که بنویسی خود مداد شروع می کند به نوشتن و دخالت در نوشتن. دیالوگ می نویسد و همین دیالوگ نوشتن باعث زندگی متن می شود. وقتی حرف در دهان اشخاص قصه می گذاری، خودشان کنش بعدی را انجام می دهند. لبخند می زنند، بغض می کنند و اشک می ریزند.

قصه ها از کجا می آیند
نویسنده: اصغر عبداللهی
نشر اطراف
نوشتن با مداد چه کیفی داره.اصلا دلت نمیخواد دیگه بیخیال شی.
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انعکاس مذهبی دنیای واقع تنها هنگامی می تواند محو شود که شرایط کار و حیات روزمره انسان، روابط عقلانی افراد را با یکدیگر و با طبیعت به طور صاف و شفاف نمودار سازد.
شکل اجتماعی جریان زندگی به معنی چهره مادی پروسه تولید فقط هنگامی نقاب عرفانی و مه آلودی که روی وی را پوشانده است بر می دارد که خود به مثابه حاصل کار مردمی که آزادانه با یکدیگر تشریک مساعی می کنند، تحت نظارت آگاه و طبق نقشه آنان درآید. ولی رسیدن به این مرحله مستلزم وجود مبنای مادی معینی در اجتماع و یا گرد آمدن یک سلسله شرایط مادی در زندگی است که خود نتیجه یک تکامل تاریخی طولانی و پر رنج است.

سرمایه - جلد اول
نویسنده: کارل مارکس
مترجم: ایرج اسکندری
نشر فردوس
سپهر این را خواند
نیلوفر ثانی و فربد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار نسبت به کارگر بیرونی است، یعنی به وجود ذاتی اش تعلق ندارد، بنا بر این کارگر در کارش نه تنها خود را تایید نمی کند بلکه خود را نفی می کند. احساس بیچارگی می کند و شاد نیست. نه تنها انرژی جسمانی و ذهنی خود را آزادانه رشد نمی دهد بلکه در عوض جسم خود را فرسوده و ذهن خود را زائل می کند. بنا بر این کارگر فقط زمانی که کار نمی کند خویشتن خویش را احساس می کند و زمانی که کار می کند دیگر خود را احساس نمی کند. هنگامی آسایش دارد که کار نمی کند و هنگامی که کار می کند آسایش ندارد. بنا بر این کارش از سر اختیار نیست بلکه اجبار است، کاری اجباری است. بنا بر این نیازی را برآورده نمی سازد بلکه وسیله ای است صرف برای برآوردن نیازهایی بیرون از آن.

دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844
نویسنده: کارل مارکس
مترجم: حسن مرتضوی
نشر آشیان

پ.ن. 140 سال پیش در چنین روزی (14 مارس 1883)، کارل مارکس درگذشت.
سپهر و Reza1991s این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی هم اگر کسی حوصله داشت، مطلب جالب توجهی از زندگانی خودش حکایت می کند. شبی یکی از ما این سوال را تقریبا از همه کرد: "شب اول که مرخص شدی، چه می کنی؟"
بیشتر جوابشان این بود که می رویم به خانه، پیش مادر و خواهر و زن و بچه هایمان و این را بزرگترین سعادت می دانستند.
یکی گفت: "من خانه و منزل ندارم و نمی دانم چه می کنم". دیگری گفت: "من مست می روم به خانه".
یکی گفت: "من می روم گرامافونم را کوک می کنم، شراب می خورم و گریه می کنم". این آدم در زندان مرد.

ورق پاره های زندان
نویسنده: بزرگ علوی
نشر نگاه
امیر این را خواند
stanco، سپهر، علی د، ابرشیر و نیلوفر ثانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من با توام رفیق
در هر کجا هستی و پیکار می کنی

همسایه توام
وقتی کنار پنجره در چشم شامگاه
با خود سرود خلق را
تکرار می کنی

همگام با توام
وقتی که دل سپرده به تشویش و اشتیاق
شبنامه ای به عابر هر کوچه می دهی
با زنگ هر کلام
یک دل
یک شهر، یک تمام وطن را
هشیار ... دیدن ادامه ›› می کنی

همراه با توام
وقتی میان خلق
همچون در آب ماهی بی تاب
می لغزی و می آیی و می پویی
و خفته را ز سیل خبردار می کنی

همکار با توام
وقتی که تن ز کار
فرسوده می شود
وندر میان مزرعه ها، کارخانه ها
تو کار می کنی
تو کار می کنی

همدرد با توام
وقتی که با نوازش دستانت
فرزند را به حوصله می خوانی
گویی که غنچه ای را از خوابش
بیدار می کنی

هم بند با توام
وقتی که لحظه های درنگ آوریده را
در کنج حبس خویش
یا در تب شکنجه و در تاب رنجه ها
با یادهای گمشده سرشار می کنی

نه، ای رفیق هم نفس من، نه
تنها نمی گذارمت، آری
وقتی که در سپیده دمی بی نشان
تو جان
بر آرمان و عشق
ایثار می کنی

من با توام رفیق
من با توام رفیق

در هر کجا که هستم و پیکار می کنم
در هرکجا که هستی و پیکار می کنی



سیاوش کسرایی
۵ اسفند ۱۳۰۵ - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴
امیر مسعود این را خواند
نرگس رضوی، سپهر، Ghazal و فربد اهورابنده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من همه چیز دارم، ولی دوری او این همه را زایل می کند. من همه چیز دارم، ولی بی وجود او این همه هیچ می شود.

رنج های ورتر جوان
نویسنده: یوهان ولفگانگ فون گوته
مترجم: محمود حدادی
نشر ماهی
امیر مسعود این را خواند
علی عبدالرحیم، سپهر، سیدمهدی، هانیه مدرس و مهرداد قانع این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه بزرگان و آموزگاران و مربیان معتقدند بچه خودش نمی داند برای چه این یا آن چیز را چرا می خواهد. ولی این که بزرگتر ها هم مثل بچه در دامان زمین تاتی می کنند و مثل بچه نمی دانند از کجا آمده اند و به کجا می روند و در کار و کردارشان حتی آن هدف راستین و روشن بچه هم نیست و مثل بچه هم به حکومت با ابزار نان قندی و توسری تن در می دهند، واقعیتی است که بسا بسیاری نپذیرند، حالی که به گمان من این واقعیت روشنی روز را دارد.

رنج های ورتر جوان
نویسنده: یوهان ولفگانگ فون گوته
مترجم: محمود حدادی
نشر ماهی
Reza1991s و امیر مسعود این را خواندند
علی عبدالرحیم، سپهر و فربد اهورابنده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طبقات اجتماعی در مقطع معینی از حیات تاریخی خویش از احزاب سنتی خود فاصله می گیرند. به بیانی دیگر، طبقه (یا بخشی از طبقه) حزب سنتی خود را همراه با شکل سازمانی خاص، اعضا و رهبران و نمایندگان آن، دیگر به عنوان سخنگوی خود به رسمیت نمی شناسد. با بروز این گونه بحران ها موقعیتی حساس و خطرناک پیش می آید، زیرا صحنه برای راه حل های خشن و فعالیت نیروهای ناشناخته ای آماده می شود که معمولاً تبلور خود را در "شخصیت های سرنوشت ساز" و فرهمند (کاریسماتیک) پیدا می کنند.

دولت و جامعه مدنی
نویسنده: آنتونیو گرامشی
مترجم: عباس میلانی
نشر اختران
سپهر، فربد اهورابنده و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لااقل در مورد تاریخ معاصر، ثابت شده است که هر مبارزه سیاسی، مبارزه طبقاتی است و هر مبارزه ای از جانب طبقات برای رهایی خود، بدون توجه به شکل آن که ناگزیر سیاسی است (زیرا هر مبارزه طبقاتی مبارزه سیاسی است) سرانجام به خاطر رهایی اقتصادی صورت می گیرد. پس تردیدی نیست که لااقل در تاریخ معاصر، دولت و نظام سیاسی، تابع و جامعه مدنی که عرصه مناسبات اقتصادی است، عنصر قاطع است.

لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمانی
نویسنده: فردریش انگلس
مترجم: محمد پورهرمزان
علیرضا جان فرازهای انتخابی ات از متون مختلف همیشه خواندنی و ارزشمند است به ویژه اینکه علاوه بر یادآوری حقایقی ژرف گاه به ضرورت بازاندیشی و تجدیدنظر نسبت به پایه هایی برخی اسلوب های ثابت فرض شده ترغیبمان میکند.
کلارا زتکین(۱۸۵۷-۱۹۳۳) نظریه پرداز مارکسیست و کنشگر کمونیست و مدافع حقوق زنان اهل آلمان و البته از همرزمان لنین بود و از همان ابتدا معتقد بود زنان می بایست شکل های ستم در قلمرو خصوصی را به اندازه قلمرو عمومی بشناسند. از نظر لنین ، زتکین به مسائل غیر مهم می پرداخت و ذهن زنان کارگر را تنبل می کرد و بایستی صرفا به تقویت آگاهی انقلابی زنان می پرداخت.
بسیاری از فمینیست های سوسیالیست معاصر به تبعیت از زتکین، به این نتیجه رسیدند که زندگی در جامعه طبقاتی تنها علت و یا دلیل اصلی ستم دیدگی زنان به دلیل زن‌بودن نیست.
یکی از فعالین سوسیالیست زن ، هایدی هارتمن( اقتصاددان فمینیست) مقاله مهمی دارد به نام : " ازدواج ناکام ... دیدن ادامه ›› مارکسیسم و فمینیسم؛ به سوی وصلتی پیشروتر " ... هارتمن راه کار اصلی را مبارزه همزمان علیه مردسالاری و سرمایه داری در دو سنگر مجزا می داند. از نظر او شکست هر کدام از این دو سلسله مراتب بیدادگر تضمین‌بخش رهایی زنان و ضامن شکست جبهه دیگری نیست.
نبایستی فراموش کنیم مقولات مارکسیستی مانند خود سرمایه کورجنسیتی اند. و از طرفی ستم جنسیتی را صرفا بر اساس ستم‌طبقاتی نمی توان فهم کرد. در مبارزات نوین آگاهی جنسیتی اتفاقا کمتر از آگاهی طبقاتی نقش ندارد
این بازنگری ها و تامل ها با توجه به لزوم تغییر رویه های مربوط به نگاه تاریخی مردساخته و نابرابر خصوصا در مبارزات امروز بسیار ضروری و حیاتی است
محتوی این کامنت اغلب از دو منبع ذیل بود:
۱-درآمدی جامع بر نظریه های فمنیستی ؛ رزمری تانگ؛ ترجمه منیژه نجم عراقی
۲- مقدمه فارسی، مقاله ازدواج ناکام مارکسیسم و فمنیسم؛ به سوی وصلتی پیشروتر...ترجمه پریا رحیمی در سایت نقد اقتصاد سیاسی

با ارادت فراوان و سپاس از تو دوست خوبم
۰۶ دی ۱۴۰۱
فربد اهورابنده
اردشیر جان دوست اندیشمند و گران‌قدرم، بدون اغراق هر کدام از نظراتت که در تیوال ثبت می‌کنی برای من کلاس درس است. نگاه عمیق و نظرات تامل‌برانگیزت که حاصل غور کردن و مطالعات وسیع در مسائل مختلف ...
فربد جان شرمنده ام می کنی . دوست خوبم شما با فروتنی بزرگوارانه ات همیشه لطف داری . واقعا اینطوری نیست که می فرمایی ...بزرگترین ویژگی تیوال این است که دوستی با اندیشه ورزان و عزیزانی مثل خودت را فراهم کرده.. تیوال را علی رغم انتقاداتی که بهش داریم محیطی برای تبادل نظر و آموختن از یکدیگر می دانم .. بهترین دوستان خوبم را مدیون تیوالم ...از ذهن پویا و جستجوگر و همفکری هایت استفاده کرده ام و گفتگو و هم اندیشی با تو دوست عزیزم باعث افتخار من است.
۰۹ دی ۱۴۰۱
Crimson
اردشیر جان بسیار ازت ممنونم. کارت بسیار ارزشمنده که دیدگاه های متفاوتی رو مطرح و معرفی می کنی. واقعیتش اینه که همونطور که گفتم من هنوز در زمینه مورد بحث بسیار فقیرم و نیازمند مطالعه و اندیشه ...
علیرضای عزیز این گشودگی و تواضع در نظر و برخورد شما ناشی از دانش فراوان و خرد و فهم وسیعتان است رفیق
تصور می کنم در جهان امروز مبارزه با انواع ستم و تبعیض بدون توجه به ستم جنسیتی بی معنا است. این به معنی در نظرگرفتن در هم تنیدگی انواع ستم نیز هست.
اگر منظور از نگاه فاشیستی در حیطه ستم جنسیتی نوعی افراط گرایی و دگماتیسم ناشی از تعصب کور باشد تصور می کنم با کمی تامل در روایت ها و متون( با نگاهی غیرمردمدارانه) از تاریخ،فرهنگ ،علوم و...در سراسر جهان درمی یابیم که ریشه های نابرابری و تبعیض آنقدر کهن ، عمیق و مستحکم و پردامنه و البته گاه ناشناخته،نامرئی و پیچیده است که تاکید و تمرکز مداوم برای بازخوانی و شناخت و سپس طرح آن برای اقدامات حذفی و ترمیمی و جایگزینی متعاقبش، افراط کاری تلقی نشود. تاکید مستمر یک ضرورت مبارزاتی تلقی می شود.
در طول تاریخ مردان همواره واجد امتیازات پرشماری بوده ... دیدن ادامه ›› اند. عمده تاریخ و علم و هنر و سیاست و ...در سراسر گیتی توسط مردان با نگاه مستولی شان به هستی و عموما به نفع ایشان ساخته و روایت شده است ...
میساژنی(زن ستیزی ) در یک اجتماع هرمی است که گفته میشود قسمتهایی پایینی آن از عدم همدلی آحاد اجتماع با زنان ( بی توجهی به مسائل زنان) شروع می شود و راس آن به زن کشی می رسد.
از سوتراهای ی بودایی گرفته که در بعضی شان زنان را از فرستادگان جهنم و موجب خشکاندن بیداری (بوداهود) معرفی می کنند تا ابیاتی از شاعر بزرگ سرزمین مان که زنان‌ را کمتر از سگ می پنداشته و البته هزاران بیت میساژن در ادبیات کلاسیک که در تحقیقات مفصل این سالها منعکس شده است...تا بحث کشتار زنان ذیل عنوان ساحره کشی در اروپای قرون گذشته تا نابرابری های دیگر تا همین امروز
با قرن ها سرکوب و تحقیر و حذف ساختاری مواجه هستیم. به نظرم تداوم رویارویی جدی با این مساله به شکل ها و روش های مختلف نه افراطکاری تلقی می شود و نه راه به فاشیسم میبرد بلکه برعکس ریشه های اصلی اش را کم‌کم می خشکاند.
ممنون از دقت نظر و حضورت که همیشه باعث تامل تفکر بیشتر است.
۰۹ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و اما عشق! آری، عشق در نزد فویرباخ همیشه و همه جا آن معجزنمایی است که باید انسان را از همه دشواری های زندگی عملی نجات بخشد و این مطلب در مورد جامعه ای گفته می شود که به طبقات دارای منافع کاملاً متضاد تقسیم شده است! بدین ترتیب از فلسفه وی آخرین بقایای جنبه انقلابی به باد می رود و تنها ترانه قدیمی می ماند که: یکدیگر را دوست بدارید، بدون اختلاف جنس و منصب یکدیگر را در آغوش گیرید، عیش آشتی همگانی را برپا سازید!

لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمانی
نویسنده: فردریش انگلس
مترجم: محمد پورهرمزان
Reza1991s و امیر مسعود این را خواندند
سپهر، فربد اهورابنده، امیرمسعود فدائی و ابرشیر این را دوست دارند
یاد دوستی در همین تیوال افتادم، دقیقا نظرش این بود که با عشق و محبت تمام مشکلات دنیا حل می‌شود.
خشونت و حتی اعتراض در برابر ظلمِ ظالم را هم تقبیح می‌کرد. معترضین کنونی را اغتشاش‌گر می‌خواند و عقیده‌اش این بود که حتی اگر به مسلخ می‌برندت باید با عشق و بدون اعتراض و خشونت با جلادان همکاری کنی.
۰۱ دی ۱۴۰۱
فربد اهورابنده
یاد دوستی در همین تیوال افتادم، دقیقا نظرش این بود که با عشق و محبت تمام مشکلات دنیا حل می‌شود. خشونت و حتی اعتراض در برابر ظلمِ ظالم را هم تقبیح می‌کرد. معترضین کنونی را اغتشاش‌گر می‌خواند ...
بله فربد جان، متاسفانه چنین نگاهی کماکان وجود داره و البته شکل های مختلفی به خودش می گیره. گاهی عشق و محبت و انسانیت، گاهی مذهب، گاهی ملیت و وطن دوستی و ...
مثلا یک نمونه ای که الان به ذهنم رسید، نظر داستایفسکی بزرگه، نویسنده ای که جزء سه نویسنده محبوب منه و به شدت بهش علاقه مندم. نشر برج حدود یک سال پیش به مناسبت دویستمین سالگرد تولدش چند کتاب جدید ازش منتشر کرد. یکی از این کتابها "تاملات و مجادلات" بود که مجموعه مقالاتیه در مورد هنر، ادبیات و جامعه. به خاطر علاقه شخصیم هم به نویسنده و هم به موضوع به سرعت رفتم سراغ کتاب. هم کتاب رو خوندم و هم با مترجم کتاب که از دوستان هست در موردش گپ زدیم.
داستایفسکی در جای جای کتاب میگه که تئوری هایی که در سالهای اخیر در زمینه جامعه شناسی و به خصوص شکل گیری طبقات متخاصم در اروپای غربی ... دیدن ادامه ›› مطرح شده برای ملت روس صدق نمی کنه. داستایفسکی معتقده که مردم در روسیه نوعی روح ملی رو در خودشون احساس می کنند که مانع از شکل گیری طبقات و در پی اون مانع از نزاع طبقاتی در روسیه میشه.
البته داستایفسکی احتمالا از روی محافظه کاری چنین عقیده ای نداره، چون ذهن و قلم به شدت منتقدی داره. من فکر می کنم در ارزیابی خودش از جامعه دچار خطا شده بود و دلبستگی شدیدی که به روسیه و روح ملت روس داشت مانع از این شد که بتونه تحلیل درستی از اقتصاد سیاسی کشور و شکل گیری طبقات داشته باشه. از طرفی هم لازمه بگم که داستایفسکی این مطالب رو حدود سال 1860 نوشته بود که هنوز چهل پنجاه سالی تا اوج گیری مبارزه طبقاتی در روسیه مونده.
به هر حال می دونیم که از این دست وحدت های ساختگی بر اساس عشق و انسانیت و ملیت و مذهب و ... علاوه بر این که چندان از تحلیل دقیق علمی برخوردار نیستند، در تحلیل نهایی به نفع طبقات حاکم کار می کنند. کما این که هم در تاریخ دیروز و هم در اخبار امروز می بینیم که طبقات حاکم سعی می کنند با ایجاد چنین وحدت های پوشالی و پوچ، شرایط موجود رو حفظ و از خیزش طبقات تحت ستم جلوگیری کنند.
۰۱ دی ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از درون شب تار، می‌شکوفد گل صبح
خنده بر لب، گل خورشید کند، جلوه بر کوه بلند
نیست تردید زمستان گذرد
وز پی‌اش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی‌گمان می‌آید

در گذرگاه شب تار، به دروازهٔ نور
گل مینای جوان
خون بیفشانده تمام
روی دیوار زمان
لاله‌ها نیز نهادند به دل، همگی داغ سیاه
گرچه شب هست ... دیدن ادامه ›› هنوز، با سیه‌چنگ بر این بام آونگ
آسمان غرق ستاره است و لیک
آسمان غرق ستاره است هنوز
خوشه‌ها بسته ستاره گل گل
خوشهٔ اختر سرخ
با تپش‌های سترگ
عاقبت کورهٔ خورشید گدازان گردد

سعید سلطانپور
آموزش ماتریالیستی درباره این که افراد محصولات اوضاع و احوال و تربیت اند و لذا افرادی که تغییر یافته اند، محصول اوضاع و احوال دیگر و تربیت تغییر یافته ای هستند، از این نکته غافل است که اوضاع و احوال همانا به وسیله افراد تغییر می یابد و لذا خود مربی را باید تربیت کرد.... تطابق تغییر اوضاع و فعالیت انسانی می تواند فقط به مثابه پراتیک انقلابی بررسی گردد و تعقلاً درک شود.

تزهایی درباره فویرباخ
نویسنده: کارل مارکس
نقل از کتاب "لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمانی" از فردریش انگلس
مترجم: محمد پورهرمزان

پ.ن. مارکسیسم همواره متهم به اعتقاد به نوعی جبر تاریخی بوده و هست. این تز مارکس، به نظرم تکلیف رو به طور قاطع روشن می کنه.
سگ ها و گرگ ها

1)
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه‌ی بی‌روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه‌های باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده‌های برف‌ها، باد
روان ... دیدن ادامه ›› بر بال‌های باد، باران
درون کلبه‌ی بی‌روزن شب
شب توفانی سرد زمستان

آواز سگ‌ها
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمناک است
کشد - مانند گرگان - باد، زوزه
ولی ما نیک‌بختان را چه باک است؟
کنار مطبخ ارباب، آنجا
بر آن خاک اره‌های نرم خفتن
چه لذت‌بخش و مطبوع است، و آنگاه
عزیزم گفتم و جانم شنفتن
وز آن ته‌مانده‌های سفره خوردن
و گر آن هم نباشد استخوانی
چه عمر راحتی دنیای خوبی
چه ارباب عزیز و مهربانی
ولی شلاق! این دیگر بلایی‌ست
بلی، اما تحمل کرد باید
درست است این‌که الحق دردناک است
ولی ارباب آخر رحمش آید
گذارد چون فروکش کرد خشمش
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
شمارد زخم‌هامان را و ما این
محبت را غنیمت می‌شماریم

2)
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف کلبه‌ی بی‌روزن شب
شب توفانی سرد زمستان
زمستان سیاه مرگ‌مرکب

آواز گرگ‌ها
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد - مانند سگ‌ها - باد، زوزه
زمین و آسمان با ما به کین است
شب و کولاک رعب‌انگیز و وحشی
شب و صحرای وحشتناک و سرما
بلای نیستی، سرمای پر سوز
حکومت می کند بر دشت و بر ما
نه ما را گوشه‌ی گرم کُنامی
شکاف کوهساری سر پناهی
نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان
در آن آسود بی‌تشویش گاهی
دو دشمن در کمین ماست، دائم
دو دشمن می‌دهد ما را شکنجه
برون: سرما، درون: این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه
دو .. اینک .. سومین دشمن .. که ناگاه
برون جست از کمین و حمله‌ور گشت
سلاح آتشین ... بی‌رحم ... بی‌رحم
نه پای رفتن و نی، جای برگشت
بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز
که این خون، خون ما بی‌خانمان‌هاست
که این خون، خون گرگان گرسنه‌ست
که این خون، خون فرزندان صحراست
درین سرما، گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه‌سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد


دفتر شعر زمستان
مهدی اخوان ثالث
نشر زمستان
Crimson
درود بر سپهر پرستاره شعر معاصر! شعر کسرایی متوسط بود و بقیه هم که نگم برات سپهر جان :))
از قبل نظراتت رو می دونم 😉
۲۲ آذر ۱۴۰۱
که این خون، خون فرزندان صحراست
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
احساسی بسیار عالمگیر ایجاد شده است که: "فرد در برابر حکومتها ناتوان است و هرچه روش سیاسی حکومتها باشد، افراد نمی توانند در برابر آن کار موثری بکنند".
این اشتباه بسیار بزرگی است. اگر تمام کسانی که با سیاست دولت مخالف اند، در تظاهرات وسیع سرپیچی از قانون شرکت کنند، جنون حکومت را عقیم می گذارند و نامردان فنِ سیاست را مجبور می کنند که آنچه ادامه زندگی بشر را ممکن می سازد، بپذیرند. چنین جنبشی که الهام بخش آن افکار خشمگین عمومی است، ممکن و چه بسا نزدیک است.

هنرمند و زمان او (مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف)
قانون و بشریت
نویسنده: برتراند راسل
مترجم: مصطفی رحیمی
نشر نیل
هنرمندان دوران های گذشته ممکن بود دست کم در برابر زور و استبداد سکوت کنند. اما نیروهای استبداد امروزه به راه تکامل رفته اند و در برابر آنها سکوت و حتی بی طرفی درست نیست. باید تکلیف خود را معین کرد، یا با آنها بود یا در برابر آنها.

هنرمند و زمان او (مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف)
هنرمند و زمان او
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: مصطفی رحیمی
نشر نیل

پ.ن: من فکر می کنم "بی طرفی" اساسا وجود نداره و ممکن نیست.
دقیقا. بی‌طرفی اتفاقا اکت معناداری‌ست که به هنگام موضع‌گیری در مورد یک دعوا در جای خود می‌تواند درست و منطقی باشد. کدام‌شان تا به حال اعلام کرده که موضعش بی‌طرفی است؟ که اگر اعلام می‌کردند به تحلیل توخالی‌شان از وضعیت کنونی پی می‌بردیم.
این‌ها در واقع نه بی‌طرف، بلکه بای‌طرف هستند :)
وسط تخت خوابیده‌اند که اگر لحاف به یکی از دو سمت کشیده شد همچنان گرم بمانند.
۱۰ آذر ۱۴۰۱
فربد اهورابنده
دقیقا. بی‌طرفی اتفاقا اکت معناداری‌ست که به هنگام موضع‌گیری در مورد یک دعوا در جای خود می‌تواند درست و منطقی باشد. کدام‌شان تا به حال اعلام کرده که موضعش بی‌طرفی است؟ که اگر اعلام می‌کردند به ...
بای طرف جالب بود فربد جان.
راستش متوجه جمله اولت نشدم.
در مورد جمله آخرت هم باید بگم البته این خیال خام اوناست که می تونن با هر دو طرف لحاف گرم بمونن. ای بسا از هر دو طرف محروم بشن.
از طرفی هم میشه مساله رو اینطور فهمید که "بی طرفی" عملا یعنی طرف ظلم بودن. به خاطر همین هم گفتم که بی طرفی وجود نداره. چون بی طرف در واقع طرف ظالم ایستاده، ولو ناخودآگاه باشه.
۱۱ آذر ۱۴۰۱
Crimson
بای طرف جالب بود فربد جان. راستش متوجه جمله اولت نشدم. در مورد جمله آخرت هم باید بگم البته این خیال خام اوناست که می تونن با هر دو طرف لحاف گرم بمونن. ای بسا از هر دو طرف محروم بشن. از طرفی ...
ارادت علیرضا جان. خب به نظرم در هر دعوایی وقتی دو طرفْ از قدرت تقریبا یکسانی برخوردارند، هیچ منفعت شخصی و عمومی هم از هیچ‌کدام از آنها به دیگران نمی‌رسد و مشکل‌شان با دیپلماسی هم حل نمی‌شود، بی‌طرفی می‌تواند موضعی منطقی باشد و پیام روشنی را ارسال کند. به خاطر همین با حرفت موافقم که در دعوای موردنظر ما بی‌طرفی معنی ندارد و اساسا وجود ندارد. اگر کسی بگوید بی‌طرف است یعنی رسما در سمت ظالم ایستاده.
۱۱ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید