راستش اول که نقد مسعود فراستی رو درباره ی "در دنیای تو ساعت چند است" خوندم خیلی باورم نشد! منتظر یک نقد تند و منفی بودم درباره فیلم محبوبم که احتمالا از نظر فراستی با کلماتی مثل ادایی...بی دغدغه ...یا مقوایی نواخته بشه ولی غافلگیر شدم! نقد رو در ادامه میارم ... به خاطر حس خوب این نقد چند دقیقه ای سایر نقدهای تندش بر فیلم های محبوبمون رو نادیده میگیریم باشد که آمرزیده شود!!!
" فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بیادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یکطرفه و بیپاسخ اما امکانپذیر و باورپذیر.
در هجمه این همه تنش و عصبیت، بزهکاری، خیانت و فساد و خلبازی فیلمهای این جشنواره، در دنیای تو...، غنیمتی است کمیاب که به کل از این جشنواره و سینمای مریضش جدا میایستد و چه خوب.
تنها فیلم جشنواره است که وقتی از سینما بیرون میآییم - بویژه که باران هم نمنم میبارد– حالمان خوب میشود و حس نرم انسانیای داریم. این، اولین فیلم نوستالژیک زنده – نه مرده - عاشقانه سینمای پس از انقلاب است که اصلا بد نیست. میتوانست بهتر باشد. کمی قصه کم دارد: قصه حمید، قصه علی و فرهاد
... دیدن ادامه ››
و...
یادآوریهایش، گاهی مخدوش است و معلوم نیست خاطره از نگاه کیست.
فیلم زمان ندارد. میتوانست متعلق به 20سال پیش باشد یا 20سال آینده. این، خوب نیست. هر چه زمانمندتر و مکانمندتر، بهتر و ملموستر.
خانه، کوچه و خیابان از کار در آمدهاند؛ بازار رشت اما گاهی توریستی شده.
بازی مصفا، خیلی خوب است و اندازه. حاتمی هم به فیلم میخورد.
پایان فیلم درست است و متناسب؛ بدون اداهای رایج. تدوین خوب نیست و بعضی حرکتهای دوربین.
موسیقی اما خوب است و دل انگیز که به فیلم و فضای نوستالژیک آن میآید. چه ترکیب خوبی از موسیقی کلاسیک با محلی و چه ترانه قشنگی در آخر فیلم. آفرین به کریستف رضاعی."