همین اول کاری اعتراف کنم این نوع سینما یعنی سینمای به اصطلاح واقع نما چندان مورد علاقم نیست!ولی حتی اگر با مشخصات همین نوع نگاه به سینما و در مقایسه با الگوی این سینما در ایران که فیلم های کیارستمی است هم بخواهیم در مورد فیلم حرف بزنیم مشکلات فیلم کم نیستند.
فیلم سعی دارد حرف هایی درباره تقابل واقعیت و خیال(در اینجا سینما) بزند.فیلمنامه ی ذهنی امیر(دستیار کارگردان) به نظر واقعا برای خودش اتفاق افتاده و البته در اقدامی درست در هاله ای از شک و تردید ما میماند.فیلمی از حرفهای جوانی در آستانه خودکشی به عنوان اتفاقی واقعی باقیمانده که همه ی گروه جذبش میشوند.پسر معلول ذهنی فیلم در فیلم طبق فیلنامه عمل نمیکند و با رفتار واقعیش دنیای فیلنامه ی از تخیل آمده را تغییر میدهد.اما اجرای دوساعته ی فیلم برای طرح این ایده های کمرنگ و شبه داستان های فرعی طولانی به نظر میرسد.بعلاوه اینکه بعضی بازی ها و شخصیت های ضعیف عملا بیننده را از فیلم جدا میکند.به جز بابک کریمی که به خاطر تجربه تقریبا از پس کار برآمده بازی بقیه بازیگران در طیفی از ضعیف تا فاجعه قرار میگیرد.اگه قرار بر این بوده که بازی بازیگران از نگاه واقع گرای فیلمساز پیروی کند شکل مصنوعی بازی ها،دیالوگ گفتن ها و عکس العمل ها قابل توجیه نیست.