در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم خداحافظی طولانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:22:44

خلاصه داستان: ماجرای مردی‌ را روایت می‌کند که از اتهام یک قتل جنجالی تبریه شده، ولی جامعه و اطرافیانش هنوز به عنوان مجرم نگاهش می‌کنند. مرد که درگیر یک رابطه عاطفیست، برای تداوم عشق و زندگی باید بر این بحران غلبه کند.




گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم خداحافظی طولانی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «خداحافظی طولانی» در راه بوسان

›› فرزاد موتمن: «خداحافظ طولانی» به لحاظ تصویری نوعی وسترن است

›› اکبرلو: مؤتمن در خداحافظی طولانی یک ژانر جدید را تجربه کرده است

›› آقاخانی: بازی در نقش‌های جدی راحت‌تر است

›› فرزاد موتمن: عاشق ژانر عشقی و جنایی هستم

ویدیوها

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رمزگان و نشانه‌های فیلم «خداحافظی طولانی» اثر «فرزاد مؤتمن»
روزنامه فرهیختگان: ۹۴/۶/۲۱
ابتدا به ساکن، اگر بخواهیم «ژانر» فیلم را برررسی کنیم به نکات جالب توجهی خواهیم رسید. نام فیلم مذکور ما را یاد مهم‌ترین اثر ژانر «نئو-نوآر» و یکی از مهم‌ترین آثار سینمای مستقل، یعنی «خداحافظی طولانی» اثر «رابرت آلتمن» و اقتباسی از «ریموند چندلر» در سال ۱۹۷۳ می‌اندازد. فیلمنامه‌نویس فیلم مذکور، «لی براکت» نویسنده‌ی فیلم مشهور «خواب ابدی» هم هست. داستان فیلم از این قرار است که «فیلپ مارلو» کارآگاه خصوصی به جرم همدستی در قتل همسر دوست‌اش بازداشت می‌شود؛ ولی، پس از خبر خودکشی دوست‌اش «تری لنوکس» از زندان آزاد می‌شود و به دنبال بررسی پرونده‌ی جنایی همسایه‌ی تری به راز جنایت «سیلویا» همسر دوست‌اش و خبر کذب خودکشی او پی می‌برد. فیلم «خداحافظی طولانی» نوشته‌ی «اصغر عبداللهی» بسیار شبیه به همین ژانر «نوآر» است؛ ولی، خط داستانی و نوع «پیرنگ» آن بسیار ساده‌تر است و نویسنده علاوه بر جستجو برای کشف راز قتل، به «عشق» دو شخصیت اصلی فیلم توجه می‌کند. درواقع، یک «پیرنگ» فیلم،‌ کشف چگونگی قتل است و پیرنگ دیگر،‌ رابطه‌ی عاشقانه و لطیف «یحیی» و همسرش «ماهرو» در یک خانه‌ی محقر کارگری. در واقع سازندگان فیلم، ژانر «نوآر» و‌ «ملودرام عاشقانه» را با یکدیگر ترکیب کرده‌اند و نگاهی «واکاوانه» به این دو ژانر داشته‌اند. کاگردان فیلم «شب‌های روشن» همان فضای عاشقانه‌ی خود را این بار با توجه به زندگی طبقه‌ی پایین جامعه و دو کارگر فقیر انتخاب کرده است. او با این کار «سینمای اجتماعی» ایران را هم «ساخت‌گشایی» می‌کند. توجه کنید که، کارآگاه ژانر نوآر در این اثر تقریباً «غایب» است و درآخر فیلم ظاهر می‌شود و ناتوانی خود را در بستن این پرونده بیان می‌کند و به سرعت خارج ... دیدن ادامه ›› می‌شود.
نکته‌ی جالب دیگر،‌ توجه کارگردان به «فضاسازی» و «صداها»ی فیلم است. هر «مکان» در فیلم با یک موسیقی و صدای خاص آن معرفی می‌شود. مثلاً کارگاهی که «یحیی» در آن کار می‌کند، مملو از صدای بلند و کر کننده‌ی ماشین نخ‌ریسی است. یا در خانه‌ی یحیی همیشه یک موسیقی سنتی عاشقانه پخش می‌شود. همچنین، در انتهای فیلم وقتی یحیی با «طلعت» زن کارگر دیگر، به «فالود‌فروشی» می‌روند؛ صدای موسیقی عاشقانه و نوستالژیکی پخش می‌شود. یکی از مکان‌های مهم فیلم،‌ «ایستگاه قطار» است که یحیی به همراه «ماهرو» و همچنین در آخر با «طلعت» به آن‌جا می‌رود و صدای حرکت و صوت قطار فضای خاصی را به اثر می‌دهد. کارگردان فیلم «صداها» همان شیوه‌ی استفاده از «نشانه‌های صدا» را در این فیلم به کار گرفته است.
در وهله‌ی بعدی، شروع داستان خبر از قتلی می دهد که «یحیی» به‌خاطر آن در زندان افتاده است؛ ولی، تا انتهای داستان مخاطب در «تعلیق» می‌ماند که چه کسی به قتل رسیده است؟ و راز قتل چه بوده است؟ در حقیقت، فیلمنامه قصد دارد با ایجاد «ابهام» و «روایتگری محدود» روند کشف «قاتل» و «مقتول» را به تعلیق بی‌اندازد. فیلم تلاش دارد که علاوه بر واکاوی یک «عشق» عمیق بین دو نقش اصلی یعنی «یحیی» و «ماهرو»،‌ روند دگرگونی زندگی «یحیی» و چگونگی تغییر روابط او را با دیگران پس از وقوع قتل نشان بدهد.
در زمینه‌ی دیالوگ، فیلمنامه بسیار «رمانتیک» عمل می‌کند و اکثر شخصیت‌های اصلی و فرعی گفتاری «حکیمانه» و «کمینه‌گرا» دارند. مانند راننده‌ی تاکسی که می‌گوید: «تهرون شهر همست، توش هیچکی غریب نیست» یا در جای دیگر آرایشگر می‌گوید: «من شهادت ندادم؛ پیامبر خدا دیده رو ندیده کرد. ما کی باشیم که ندیده رو دیده کنیم.» این مثال‌ها نشان می‌دهند که هر شخص فرعی هم که در فیلم وارد می‌شود یک جمله‌ی قابل تأمل ادا می‌کند،؛ ولی، در پیشبرد قصه نقشی ندارد. در واقع،‌ فیلمنامه‌نویس فیلم «آبی» اندیشه‌ی خود را از زبان کارگران مختلف بیان می‌کند.
در انتها،‌ توجه به «جاده» و «انزوای» یحیی در جاده‌ای که از خانه‌ی او به سوی محل کارش منتهی می‌شود بسیار جالب توجه است. ما به کرّار پلان انتظار یحیی را در جاده‌ای خلوت و طولانی شاهد هستیم. طراحی صحنه و لباس که توسط «جهانگیر میرزاجانی» صورت گرفته است؛ در چنین نماهایی، زیبایی و باورپذیری خود را به نمایش گذاشته است.
http://www.farheekhtegan.ir/?nid=1756&pid=8&type=0
۱ دقیقه پیش
فیلمی که اولش خوب شروع شد، ولی بعد کمی تونستیم بفهمیم که موضوع چیه! از وسط های فیلم، با ورود میترا حجار هم که اینقدر روند فیلم کند بود که آخرهاش دیگه حوصله ام سر رفت! با اینکه با ورود این شخصیت اتفاقات انگار به تندی می افتادن ولی ورند فیلم خیلی کند بود! همه چیز بسیار کلیشه ای و تکراری شد. تا زمانی که فکر میکردیم ماهرو زنده است و ارتباط عاشقانه بین یک مرده و زنده وجود داشت بهتر با فیلم ارتباط برقرار می شه. ولی وقتی میترا حجار به عنوان عشق جدید وارد صحنه می شه، ماهرو به قدری به سرعت به فراموشی سپرده میشه، که مخاطب حتی از یحیی متنفر می شه! انگار همه اون نگاه های عاشقانه الکی بوده و اون فقط منتظر یه بهانه و یه آدم جدید بوده!
بازی خانم حجار هم که این وضعیت رو بدتر میکنه! بسیار ضعیف، خسته کننده و بی احساس!
شاید در بعضی جاها دیالوگ های خوبی داشته باشیم، ولی این اصلا به فیلم کمک نمیکنه!

درضمن، ایکاش خانم حجار قبول می کردن که بازیگر نیستن! ایکاش کسانی که بازیگر نیستن اینو قبول می کردن و دست از سر سینمای ایران برمیداشتن!
واقعا میترا حجار از تکینیک بازیگری هیچ چیز نمیدونه اینطور که در بازی هاش مشخصه!!من تعجب میکنم بعضی از افراد چرا اینقدر در سینمای ما مورد توجه قرار گرفتند بدون اینکه هنر اون کار رو داشته باشن!!
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
من از طرفداران میترا حجار نیستم اما تو این فیلم بازی قابل قبولی انجام داد.
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
خانم خدارحمی عزیز اینقدر راحت نمیشه حکم داد در مورد یک بازیگر!
خانم حجار بازی روان و خوبی رو اتفاقا در این فیلم ارائه دادن و بخاطر بازی در همین فیلم و فیلم"اعترافات ذهن خطرناک" هم کاندیدای بهترین بازیگر زن مکمل شدند توسط هیات داوران.
ایشان همچنین در فیلمهای "متولد ماه مهر","قارچ سمی" و "سگ کشی" بازیهای بسیار خوبی ارائه کردند و اصولا کسی به همین راحتی و بدون فیلتر نمیتواند در فیلمهای استاد بیضایی کبیر بازی کند حتی یک سکانس.
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک عاشقانه فاجعه!!!!!
وای بر سینمایی که این فیلمها تاپاشن!!!!!!
ده دقیقه مونده بودم "تاپاشن" یعنی چی دقیقا... :))))
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
هر چی منتظر موندیم تاپاشن پانمیشدن این مهمونا! مجبور شدیم به خاطر رودربایستی بهشون نگیم که ما خودمون جایی دعوتیم!

"قسمتی از یک داستان"

:D
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید