(خطر لو رفتن داستان)
چیزهایی هست که نمی دانیم
اول: گاهی از همان شروع فیلم میفهمی که با یک فیلم معمولی روبرو هستی و ضعف ها و کمبودها را میبینی ...اما درست زمانی که آماده می شوی فیلم را در دسته ی فیلم های بد ذهنت قرار بدهی و فراموشش کنی یک دیالوگ یک موقعیت یقه ات را می گیرد و تو را به درون فیلم می کشد،اینجاست که همه چیز برایت روشن تر می شود،آدم فیلم را درک میکنی و کمی هم همذات پنداری...در "پریدن از ارتفاع کم" برای من این بازگشت جایی است که نهال پس از ملاقات با روانپزشک در آسانسور به شوهرش می گوید:" من اندازه ی خودم خوشحالم...اندازه ی زندگیم حالم خوبه،مگه من به تو میگم چرا زیادی خوشحالی؟مگه میبرمت پیش دکتر که تورو شبیه خودم کنم؟"
دوم: نهال یکی از همه ی آن آدم هاییست که همیشه احساس بیگانه بودن می کنند اما هیچوقت نمی فهمند مشکلشان چیست...مجبورند تن به یک زندگی معمولی
... دیدن ادامه ››
با یک آدم خیلی معمولی بدهند و "یادشان برود حالشان خوب نیست".برای همه ی این آدم های کمی متفاوت تر جایی در زندگیشان هست که طاقتشان تمام می شود،نقاب را بر می دارند و طغیان می کنند تا خودشان باشند،همان چیزی که همیشه پنهان کرده اند.برای نهال هم مردن جنین در شکمش بهانه ایست برای این شورش،برای لجبازی و به مسخره گرفتن همه رفتارهای عادت شده ی بقیه که او را برای خودش بودن بازخواست می کنند(چه سکانس تلخی است جایی که خانواده و شوهرش او را دوره کرده اند و محاکمه و تحقیرش می کنند که چرا از زندگی ایده آلی که برایت ساختیم راضی نیستی؟چرا خوشحال نیستی؟؟)
آخر: همه ما فیلم هایی داریم که می دانیم عالی نیستند و می توانستند خیلی بهتر باشند...ولی عمیقا درکشان می کنیم و دوستشان داریم..."پریدن از ارتفاع کم" برای من چنین فیلمی است.