تا قبل از دیدن کلمبوس احساسم از پیش بینی فیلم برمیشگت به آثار گذشته علیمردانی.فیلمهایی متوسط،سانتی مانتال،شعاری و مختص گیشه!
وقتی با این پیشفرض هم نمیشد بد بودن کلمبوس رو تحمل کرد!
قصه ای بی سرو ته وشلخته،کاراکترهایی که نه به شخصیت تبدیل شدند و نه حتی تیپ!
دوربینی بد و کارگردانی بدتر!و مثل همیشه شعار!
اما این همه اون چیزی نیست که حس تنفر رو از فیلمی به من تماشاگر منتقل میکنه!
دغدغه های خانواده ای نیمه مرفه و تعمیم اون به کل اجتماع و نتیجه گیری ناسیونالیستی و وطن پرستانه!
اساسا فیلمساز یا جامعه خود رو نمیشناسه و یا با شارلاتانیسم سعی در وارونه جلوه دادن حقایقی انکارناپذیر در بطن چنین جامعه ای رو داره!
آدمهایی بی هویت و سرخوش که بی هیچ مشکلی و فقط برای خوش گذرانی سعی در مهاجرت دارند.حریم امنی رو که برای خود ساخته و پرداخته کردند رو به
... دیدن ادامه ››
خطر می اندازند اما برای چه آینده ای؟هیچ،هیچی که فیلمساز سعی داره نشانش بده همان بیکاری،فقر،مشکلات و معضلات اجتماعی ودر یک کلام آزادی ست!
این کاراکترهای بی هویت حتی دغدغه های یک خانواده قشر متوسط به بالا که نویسنده سعی در نشان دادن اون داشت رو هم ندارند که کارگردان برای تعمیم اون به کل جامعه شعار پایانی مشمئزکننده رو به صورت تماشاگر نزنه!
مردمانی که از نظر نویسنده تن به هر خفتی داده اند تا وارد غرب شوند،ظرفشویی ،جاروکشی ،گاوچرانی و...کنند.همانهایی که براحتی میتوانند در همین کشور مثل آدمهای فیلم با خانواده ای پولدار ازدواج کنند،در تعمیرگاه کار کنند،آزاد باشند و از زندگی لذت ببرند!