اگر ی دوست پایه داشته باشم خیی دوس دارم هفته ای ی تئاتر ببینم. دوس دارم تنهایی رمان بخونم ولی یکی برام شعر بخونه بخصوص حافظ. ورزش رو با دوستان ترجیح میدم. سینما هم حتما باید یکی باشه که باهم فیلم ببینیم.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بازی ها خوب و یکدست بود. موضوع روانکاوانه جالب بود ولی ی مقدار زیادی توضیح میداد به نظرم اتفاقات به تنهایی ظرفیت بیان مشکلات روانی کریستوفر رو داشتند و لزومی نداشت به طور مستقیم به موضوع اشاره بشه. درگیر کردن مخاطب با نمایش ایده جالبی بود ولی به درستی اجرا نشد. خیلی ساده و دم دستی برگزار شد. میشد بیشتر روی این قضیه مانور داد و مونولوگهای زیبایی اجرا کرد من فکر کردم شاید چیزی شبیه مونولوگهای هملت یا مکبث قراره اجرا بشه ولی همراه کردن مخاطب در حد ی سوال ساده و مستقیم پایین آمد.
درمجموع کار قابل قبولی بود ولی موضوع ظرفیت بیشتری داشت.
امیدوارم در کارهای بعدی کارگردان و نویسنده جوان بهتر عمل کنند.
ی اجرای سطحی که در حد کار بچه مدرسهایها بود. دریغ از هفت پیکر که اینطور به سطحیترین شکل ممکن به نمایش درآمد.
طنز دم دستی که به جای شکستن فضا و فراهم کردن فرصتی برای تامل بیشتر شبیه به هجو و هزل بود. البته کار انقدر سطحی بود که اگر همین تکههای طنز نبود نمیشد تحملش کرد.
در تمام مدت منتظر بودم شاید ی جایی نمایش اوج بگیره ولی هر چ پیش رفت بدتر و بی معناتر شد. و نقش اول بهرام تبدیل به مترسکی دلقکگون شد که هیچ برای گفتن نداشت مگر تیکههای لوث شوخی.
اگر کسی نظامی رو نشناسه و با دیدن این اثر از اون بیزار نشه باید گفت دمش گرم که زود قضاوت نکرده.
در کل اجرای خوبی بود ولی بازیگرا ی دست نبودن. بعضی ضعیف بودند و این به کار لطمه میزد بخصوص تقریبا هیچ کدام درست لهجهها را ادا نمی کردن. البته متن وزین اقای بیضایی جور همه را میکشید. انتظار بیشتری از خانم ادینه داشتم ولی با این اوضا و احوال کشور شاید همین هم غنیمت بود. متشکرم بابت زحمات گروه و تعهد به زندهنگهداشتن هنر. خدا قوت.
اجرای جمعه شب این کارو دیدم که در کل نمایشی دلچسب بود. نقطه قوت کار متن نمایش هست که به خوبی با اجرای کمدی ارائه شده. اگرچه اجرای کمدی تا حدی از تلخی درون مایه تراژیک کار کم میکنه ولی عمق فاجعه بخوبی قابل درکه. ناتوانی ادما در برقراری ارتباط و تلاشهای مایوسانه آنها برای تحمل بار زندگی به تنهایی و گاه به کمک بقیه ک البته ضعف انها در ارتباط گرفتن مانع از این میشه ک بتونن به هم کمک کنند یا از دیگران کمک بگیرن.
نکتهای ک در این نمایش خیلی برایم ارزشمند بود طنز محترمانه و زیبای کار بود ک بدون افتادن به ورطه شوخی های سخیف جنسی یا کلیشهای سیاسی طنازانه داستانی پراب چشم رو روایت میکنه. ????
پدرسالار
کودکی که کودکی نمیکند
کودکی که خوشبختی را نه در زندگی که در آرزوها دنبال میکند
کودکی که حق رویا دیدن ندارد
عروسکهایی که با کودک مهربانتر از پدر هستند
و کودکی که پناه میبرد به دنیای خیال و رویا تا از فریبی که که حقیقت تحویلش میدهند رها شود
پدرسالار که وعده بهشت و خوشبختی میدهد به شرط رنج و رنج و رنج تا سر حد مرگ
طعنه این نمایش به کیست، والدین، ادمها، کاهنان مذهب، ما؟
نمیدانم
شاید همه و شاید هم هیچ کدام از اینها
نمایشی شاد و بس تلخ
گنگ و پر از اشاره
و همین تناقضهایش زیبایی کار را دوچندان کرد برایم
لذت بردم
خسته نباشید به همه عوامل بخصوص بازیگران نقش عروسکا که خیلی انرژی صرف کردن
متاسفانه باوجود اینکه نمایش متن نسبتا قوی داشت ولی اجرا به شدت ضعیف بود. تقریبا همه بازیگرا تصنعی و بدون انتقال حس بازی میکردن. بازیگر نقش هری وید با وجود تلاشش برای انتقال حس واقعا برعکس عمل میکرد. به شدت کارش تصنعی بود و توی ذوق میزد. نقش بیلی ی فاجعه بود فقط دیالوگا رو میگفت نه حسی در صداش بود و نه در چهره. در کل، گروه به شدت آماتور بودن و به غیر از لحظات کوتاه صحنه بازجویی و اعدام بقیه نمایش یخ و بیروح بود.
و یک مشکل اساسی که واقعا من رو اذیت کرد مساله ادرس تماشاخانه هست ک نام کوچه مهاجر تغییر کرده، نام جدید کوچه سمندریان هست. واقعا جای شگفتی است ک عوامل نمایش مطلع نیستند نام کوچهشان تغییر کرده. برای افرادی ک با محله ایرانشهر آشنا نیستن واقعا دردسرساز است.
من که دو بار فاصله کریمخان تا پارک رو رفتم تا بالاخره متوجه جریان شدم??
ی نمایش مناسب برای خانوادهها. نسبتا مفرح. ولی کلیت کار ضعیف بود. متن ک کلا کلیشه و تکرار بود و اجرای دو بازیگر اصلی قندک و تلخک اصلا در حد انتظار نبود. بخصوص ک هیچ تمایز خاصی بین نوع دیالوگ های این دو ک قاعدتا باید متفاوت باشند، نبود. طنز تلخک اگه بشه اصلا طنز گفت تلخ و گزنده نبود و طنز قندک ان شیرینی ک باید رو نداشت ولی در مقایسه با تلخک بهتر بود. در کل صرف نظر از صحنههای ریتمیک و رقص چیز چشم گیری نداشت. البته ب مدد فضای باز انتخاباتی و ضد دولت این روزا اشارات تندی ب دولت شد ک خنده اندکی در بین حضار ایجاد کرد ولی حتی این اشارات هم قوت لازم رو نداشت.
از همه بدتر گرمای سالن بود ک بازیگر قندک ب شدت تعریق داشت و متاسفانه گروه گریم هیچ کاری برای خشک کردن صورت بازیگر نمی کردن و در هرصحنه با سر و صورت خیس ظاهر میشد ک اصلا تصویر خوشایندی نبود?
در کل اجرای خوبیه ، نقطه قوت کار اکت فیزیکی بازیگراس تا دیالوگها. داستان در ی خط خلاصه میشه و دیالوگا و همسراییها بیشتر شعارهای سودار سیاسی بود ک البته در معرفی کار هم ب اون اشاره شده.
کاش همان قدر ک بازی فیزیکی محکم بود داستان هم قوی بود و دیالوگهای پرمغزیتری داشت تا از سطح ی شو فیزیکال با اشارات سیاسی ب مسائل روز فراتر میرفت.
ولی بازم زنده باد ک تو این اوضا کرونا همت کردند و نمایش رو سن بردند.
و ی گله همیشگی،
چرا تاخیر؟ اونم تو این هوای گرم ک پوشیدن ماسک تحملش رو دوچندان سخت میکنه؟!
ضمن تشکر از عوامل کار ک با شرایط سخت کنونی همت کردند و این اجرا رو ب ثمر رساندند. بعد از گذشت چهار ماه قرنطینه با ذوق بسیار ب تماشای کار نشستم ولی متاسفانه کار از انتظارم ضعیف تر بود. اگر نبود متن قوی و اجرای نسبتا خوب بازیگر نقش ویولت کار بسیار کسالتبار بود. متاسفانه بازیها بسیار تصنعی بود و بیشتر شبیه روخوانی بود. البته هر قدر نمایش ب اوج داستان نزدیک میشد قوت بازیها بیشتر شد بویژه ویولت ک انصافا زیبا بود کارشان.
امروز جمعه ۱۸ بهمن بلیت ساعت ۱۷ رو خریدم ولی وقتی رسیدم شهرزاد در کمال تعجب گفتن با ی ساعت و نیم تاخیر شروع میشه! ولی ساعت شش و نیم گذشت و خبری نشد بالاخره بعد از کلی اعتراض مردم ساعت ۶ و ۴۰ مسول تشریفات لطف کردن گفتن ما کافه بشینیم، البته ب حساب اونا، تا خبرمون کنن! نه عذر خواهی که توضیحی!
بازیها همه خوب و قابل قبول بودند و بازیگرها بخوبی از عهده دیالوگها برامدند. تنهایی آزاردهنده، امیال سرخورده و زندگی غمبار آدمهای شکستخورده _هم از نظر عاطفی و هم از نظر موفقیتهای اجتماعی_ که ب سوژه مطالعه در نمایش تبدیل شده است. موضوع درد امروز جامعه است و بسیاری از زنان و البته مردان دچار این معضل هستند و متاسفانه نه خود و ن جامعه چارهای برای آن ندارند.
کلیت نمایش خوب بود هر چند بازیها از نظر قوت یکدست نبودند. آقای هاشمی در اوج بودند و بقیه متوسط و ضعیف. ولی متن قوی و موضوع پرچالش ان انقدر کشش داشت ک تا اخر نمایش تماشاچی رو نگه میداشت. دیدنش مفرح و در عین حال تفکربرانگیز خواهد بود.
ضمن تشکر از تخفیف و تغییر زمان اجرا ب مناسبت یلدا، باید بگم متاسفانه کار با انتظارم خیلی فاصله داشت. من ب عشق متن هیچکاک و اسامی مطرح بازیگران ب دیدن کار رفتم. ولی واقعیت این است اجرا خیلی ضعیف بود بویژه خانمها و بازیگران نقش فیلیپ و کنت. رابرت و برندن بهتر بودن ولی باز هم برا کاری جنایی و تا حدی روانکاوانه زیادی دمدستی بود اجراها! آقای ناصر نصیر اجراشون قابلقبولتر از بقیه بود هر چند نقش ایشان نسبتا کوتاه بود...
متن نمایش نقطه قوت آن بود. الحق ک بیضایی ی شاهکار نوشته. اجرا در آغاز چندان چنگی ب دل نمیزد، انگار هنوز بازیگرا جا نیفتاده باشن! تلاش برای القای لحن حماسی و باستانی ب صورت فریاد بود ک متاسفانه باعث میشد کلمات نامفهوم باشند و بسیاری از دیالوگها ب درستی شنیده نشود. بخصوص وقتی موبد و سردار بزرگ صحبت میکردند این نقص بیشتر ب چشم میخورد. اما کم کم با پیش رفتن داستان و رسیدن ب اوج اجرای بازیگران بویژه زن اسیابان بهتر میشد. در کل قابل قبول بود ولی برای متنی ب این زیبایی بهتر بود اجرای وزینتری ک هم سنگ با متن باشد، کارگردانی میشد.
و گله همیشگی از تئاتر، چرا تاخیر؟! وقتی زمان نمایش این همه دیر است دیگر تاخیر واقعا جفاست! اگر چند دقیقه دیرتر شروع میشد حتما ب نشانه اعتراض سالن رو ترک میکردم! چقدر خوب است ک احترام متقابل باشد، وقتی اصحاب نمایش از تماشاچی انتظار دارند ک مقررات را رعایت کنند باید خود آنها هم پایبند ب مقررات باشند و ب حق تماشاچی احترام بگذارند.
متاسفانه اصلا با انچه انتظار داشتم مطابقت نداشت. بازیها بویژه خانم هاشمپور خیلی ضعیف بود. صرف نظر از ایده و موضوع جالب، نه متن قوی داشت و نه کارگردانی درست و حسابی. وقتی ی کار با درونمایه روانشناسانه و سبک سنگینی مثل سورئال انتخاب میشه باید کاملا ب موضوع مسلط بود و کاملا تمرین بشه تا باورپذیر باشه. متاسفانه اصلا نمیشد با کار ارتباط برقرار کرد و صرفا ب احترام زحمتی ک دوستان کشیده بودن، تحمل کردم