در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نرگس | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:36:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نرگس (narges.eb)
درباره فیلم کوتاه حفره مشترک i
چقدر به دلم نشست.چه فیلم کوتاه عجیبی بود.
نرگس (narges.eb)
درباره نمایش دشمن خدا i
سلام.دو تا سوال.یک اینکه به زودی تمدید میشه یا نه؟و دوم اینکه بچه ی نه ساله میتونه با کار ارتباط بگیره؟قبلا نمایش کودک زیاد رفته و با دیدن تیاتر آشناست
سلام وقت شما بخیر
اجرای مجدد را بزودی اعلام میکنیم
بله میتونیم میزبان فرشته کوچولو باشیم
۱۹ آذر ۱۴۰۲
خانم نرگس، اجرای مجدد دشمن خدا از ۲۸ آذر تو سالن قشقایی میره رو صحنه و بلیت‌فروشی هم از امروز شروع شده.
۲۲ آذر ۱۴۰۲
پویا فلاح
خانم نرگس، اجرای مجدد دشمن خدا از ۲۸ آذر تو سالن قشقایی میره رو صحنه و بلیت‌فروشی هم از امروز شروع شده.
ممنونم از محبتت
۲۶ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جان دلم...چقدر خوشحالم شدم این برگه رو دیدم.مهیار کوچولوی ما چند ماه دیگه میشه نه ساله.اولین خواهرزاده ی من که از سه سالگی با نمایش آشناش کردم.چند سال قبل اولین بار این نمایش رو دید و عاشقش شد.یادمه جایی رفته بودیم یهو گفت بریم دوباره ببینیم و باز اومدیم.و مجدد سال بعدش بود یا کی نمیدونم اجرای جدید رو برای بار سوم دید.و بعد دو سال بیشتره چشم به راه این نمایشه.الان یه خواهر کوچولو داره که اونم میاره نمایش ببینه.هر بار میارمشون کانون پرورش فکری میگه برو سوال کن ببین دوباره میذارن ببینم.و امروز با ذوق وسط شیفت کاری زنگ زدم مهیار به آرزوت رسیدی.مهتا رو هم میبریم اینبار.و صداش عوض شد از خوشحالی.به جرات میگم هرگز هیچ نمایشی نتونست جای این نمایش رو تو دلش بگیره نه حتی دوره گردها.و ای کاش هر چند سال اجرا برید تا روزی کودک خودم هم ببینه این اثر بی نظیر رو

تو کتاب دوم ابتدایی پارسال ننه سرما و عمو نوروز رو خواهر برادر اعلام کردن.همه ش میگفت مگه اینا قرار نبود ازدواج کنن؟پس چرا نمایش با کتاب ما فرق داره؟:)
طراحی عروسک و عروسک گردانی فوق العاده بود . متن جذاب و دلنشین
۱۱ آبان ۱۴۰۲
سعیده زندی
طراحی عروسک و عروسک گردانی فوق العاده بود . متن جذاب و دلنشین
نمایش با ارزشی هست در کل
۱۲ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز بعد از مدتها کسی نبود که نیاز به تکیه دادن به من داشته باشه،من بودم و تنهایی و ساعاتی که مسوولیت هیچ چیز گردنم نبود و دلی که عجیب تنگ مامان بود،گوشی رو برداشتم و دو اجرایی که دلم میخواست ببینم بعد از یکسال و میدونستم روز آخر اجراشون هست رو دیدم،یکی پر شده بود و یکی جا داشت،بلیطی خریدم و رسیدم به مونولوگی که شاید خیلی قوی نبود اما بازیگری داشت که باعث میشد غرق بشم تو قصه ی پسری تنها،پسری که درگیر بیماری مادر بود،بی پناه شده بود.اسامی که روی دیوار پخش شد،دنبال اسمت گشتم فوزیه،کاش معجزه ای بود و یکبار در حد شریک شدن برای دیدن یک تئاتر دیگه همراهم میشدی،نه درست میگفت پسرک تنها معجزه اتفاق نمیفته،و هر بار که از کهشکشان چشمهای مادرش گفت قلبم تکه تکه شد.

قطعا هر کس دیگه این متن رو اجرا میکرد و قطعا اگر مدتها از دیدن آخرین تئاتر بزرگسالم نمیگذشت،از این نمایش به این اندازه لذت نمیبردم اما شرایط برای غرق شدن تو قصه ی پسرک مهیا بود و شبی شد که میخواستم.بعد از یکسال و خورده ای دوری از دیدن تئاتر...
روزگاران گذروندم در تیوال و این آخرین پستی هست که تو این صفحه میگذارم تا روزی که دوباره بوی خوش زندگی در تیاتر بپیچه اینجا.حتی اگر به دیدن نمایشی برم هم چیزی نخواهم نوشت تو صفحه ای که یه ویترین شده و هیچ نظارتی روش نیست.از بیرون زیبا و از درون مخروبه ای.ای کاش حداقل برنامه ای جایگزین داشت تا با این حجم از عکس و متنهای نامرتبط و شماره دادن و گرفتن مواجه نمیشدیم.

یاد روزگارانی بخیر که مادرم هنوز تو این دنیا نفس میکشید...تیاتر میرفتم مرتب..و این صفحه خانه ای بود دلنشین

روزگار خوش
رفتن راحت‌ترین کار ِ
ولی اونایی که توو تیوال، واقعین باید باشن بنویسن حرف بزنن و چراغ اینجا رو روشن نگه دارن
این قطار توش مسافر زیاد سوار و پیاده میشه ؛ مهم اونایی هستن که همراه و ثابت قدم هستن
۲۸ تیر ۱۴۰۲
مریم اسدی
نرگس جان ، کِرکِره حجره معرفت پایان نده ما "اَهلـــــــــی" مردمان همین " دیوار "یـــــم ردیف نام های سایه سنگین شده و تَرک سرای نموده کارش از بغض گذشته به هق هق افتاده ...
ممنونم عزیزم
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
با سلام و عرض ادب
از شما دعوت میکنیم به عنوان مخاطب تئاتری مهمان تئاتر ما باشید
آسفیکسی _ تماشاخانه ره آوردمهرگان _ ساعت 17 _ تا 12 دی
۰۴ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در کل بدلیل اتفاقات زندگیم فعالیتم تو فضای مجازی خیلی کم شده.تیوالم که دیگه اصلا و ابدا مثل قدیم نیست.اما چون دفعه ی پیش سر عدم هماهنگی سایت تو خرید بلیط کمی خشمگین نوشته بودم به حق دونستم که بیام و بگم نمایش خیلی جذابی بود بخصوص برای کودکان ابتدایی.شاد و موزیکال با کلی حرف که بچه رو خسته نمیکرد.بعد از نمایش یک هدیه و دو فصل هیچ نمایشی مهیار هشت ساله ی من رو به وجد نمیاره.اینبار گفت یه پله پایینتر از اون نمایش بود براش و بیشتر از باقی نمایشها لذت برده و خوشحال شدم حوصله ش سر نرفت و صدای خنده هاش رو میشنیدم.خواهرزاده ی کوچولوی دیگرم هم لذت برد اما مفاهیم برای بچه های دبستانی قابل درک تر هست.

در مورد خرید بلیط هفته ی گذشته دیگه جای صندلیهای انتخاب شده پر نمیشد.هرچند سخت و با فاصله تونستم بلیط بخرم اما تا یک ساعت اول حدودی میشد صندلی انتخاب کرد.احیانا نتونستید بلیط بگیرید کنار هم برای بچه بگیرید و از مسوولین درخواست صندلی کنید اگر بچه نمیخواد تنها باشه.با وجود حواشی زیاد و سختی خرید بلیط و سالن گرم که گویا قصد درست کردنش رو ندارن این نمایش به صدای خنده ی بچه ها میارزید.
اون از تیاتر بزرگسال که رسما تعطیل شده اینم از صفحه ی تیوال که من به شخصه چی بشه سر بزنم با این محتوای پر بارش!!!! اینم از وضعیت فروش شما که کاش راهی داشت مثل سینما حضوری میخریدم تیاتر کودکم و انقدر وضعیت سالنهای نمایش افتضاح نبود که محتاج این صفحه باشیم.قول داده بودم به مهیار این نمایش بیارمش.امروز پای کامپیوتر بودم و ثانیه ای که گفت خرید وارد شدم.پنج ثانیه نشد که ورود کردم و سریعا صندلی انتخاب کردم اما نمیدونم چطور رنگ قرمز زرد شد و تمام.نه حوصله ی این مسخره بازی ها رو دارم نه آدم قدیم هستم.راستش تمدید بکنید یا نکنید هم مهم نیست فدای سر بچه.نمایشش هم مال خودتون و کسانی که رزرو میکنید براشون.نمایشی ببرم که یا بلد باشن با توجه به استقبال سالن بهتری و بزرگتری انتخاب کنن یا سایت فروشی باشه که اینجور اذیت نکنه بهتر از این وقت تلف کردنه.مدتهاست دلم میخواد این صفحه رو ببندم.اما هنوز دلم نیومده...بنویسیم یا ننویسیم چه فرقی داره تو این صفحه که دیگه فقط ویترینی مونده یا قاب عکسی از گذشته.شایدم باید رفت و من دل رفتن ندارم...
نرگس جان پریروز که برای نمایش جادوگر شهر از رفته بودم کانون یکی از عوامل این نمایش برای خانمی که آشناشون بودن اسمشون پرسیدن و رزرو کردن!
گفتم شما از عوامل هستین؟ سه هفته آینده رو از الان رزرو می کنید؟
گفتن بله به تیوال دسترسی دارن بلیط رو ثبت می کنن!
خوب این می شه همین وضعی که داریم الان می بینیم!
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
نرگس
دقیقا.درسته الان نمایش مثل قدیم نمیایم و گذشت اون روزها اما بچه نیستم که بیان الان بگن بدلیل استقباله.چون دقیقا چهار صندلی قرمز شده ی من زرد شد و این یعنی کسی که به سایت دسترسی داره این کارو ...
من هم صندلی هایی که رزرو کرده بودم تا اومدم هزینه اش رو پرداخت کنم در کمتر از پنج شش ثانیه از رزروم خارج شد و به شخص دیگری واگذار شد که اولین باره برای خرید بلیت با همچین مسأله ای مواجه شدم. حالا اگر دلیلش اختلال در سایت به دلیل استقبال بالا بود یا دلیلش رفرش کردن چندباره ام برای پیدا کردن صندلی مناسب تر یا هر دلیل دیگه ای. فکر میکنم لازمه مسئولین عزیز تیوال یا روابط عمومی محترم این تئاتر یه بررسی انجام بدن و دلیلش رو برای مخاطب شفاف کنن که خدای ناکرده تکرار این اختلال منجر به بی اعتمادی و دلگیری علاقه مندان به تئاتر کودک نشه.
۰۴ تیر ۱۴۰۲
اسماعیل رحیمی سروش
من هم صندلی هایی که رزرو کرده بودم تا اومدم هزینه اش رو پرداخت کنم در کمتر از پنج شش ثانیه از رزروم خارج شد و به شخص دیگری واگذار شد که اولین باره برای خرید بلیت با همچین مسأله ای مواجه شدم. ...
تیوال خیلی وقته تیوال قدیم نیست متاسفانه
۰۴ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در روزگاری که برای بزرگسالان نمایش درخوری نیست و خودخواسته و ناخواسته تیاتر تحریم شده همین که چراغ نمایش کودکی به این زیبایی روشن مونده باید از شما تشکر کرد.مدتهاست چیزی تو این صفحه نمینویسم اما لطف شما در حق کودکان و زمان و خلاقیتی که صرف کردید باعث شد علاوه برخواهرزاده ی هشت ساله م بچه ی دو سال و نیمه ی ما هم پای اجرا بشینه و اولین تیاتر کودک زندگیش رو تجربه کنه.دیشب میگفت نانا نمایش دوست دارم .بازم بریم...و این یعنی شما موفق بودید.
با اینکه نسبت به واژه «چراغ تئاتر» آلرژی پیدا کردم و فکر میکنم صرفا با اجرا رفتن تئاترهای بی کیفیت اتفاق خوبی برای تئاتر نمی افته اما با کلیت حرف شما موافقم. یک اثر با کیفیت مثل «دنیای خیال انگیز من» می تونه بدون اینکه ادعایی درباره چراغ تئاتر داشته باشه به بهترین شکل با به پرواز درآوردن تخیل و به تصویر کشیدن زیبایی ها، مخاطب حساس کودک رو در آغوش بگیره و به اندازه خودش از کودک در برابر امواج خروشان ناامیدی و درماندگی که روزانه بر پیکر خانواده ها فرود میاد محافظت کنه
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
بهناز مهدی خواه
وجود مخاطبانی چون شما که قدر گوهر را میشناسید نیز در این زمانه برای من غنیمت است و بقول شما وقتی فرزنددو ساله شما شیفته ی اعجاز عروسکها میشود من در کار موفق بوده ام. خداوند عزیترینم را شکر
موفق باشید همیشه خانم مهربون
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
آیناز کلهر
سلام و خدا قوت ،این نمایش برای کودکان ۲ سال تا چه سنی مناسب و جذابه؟
به نظرم تا ده سال خوبه.چون موضوع محیط زیست هست.بچه ی کوچکتر جذب عروسکها میشه بزرگتر موضوع
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مدتها به تماشای نمایشی جز خیابان نشستیم.نمایشی جز عزای مادران و هلهله برای جوانان پر پر شده و عجب نمایش ماندگاری بود از سهیلا گلستانی و حمید پور آذری...هر چند گویا نیستند که بخوانند!
نرگس (narges.eb)
درباره نمایش پرده خانه i
صفحه ی تیوال خالی شده از تبلیغات نمایشهای جورواجور که لحظه شماری میکردم ببینم و یه روز خالی بذارم برای دیدن این آثار.نمیدونم کی دوباره میشه نشست پای اجراها اما نمایش شما اینروزا وصله ی ناجوره.انگار همه تصمیم گرفتن امتحان ندن و یک نفر برگه رو روی میز میذاره و میگه استاد من حاضرم...حیف خانم آدینه.من هرگز کسی رو منع نکرده بودم که همیشه گفتم خیلیا نیاز دارن برای ادامه ی زندگی اجرا برن حتی برای شما نه اینجا نه جای دیگه کامنت منفی نذاشتم تا امروز که فهمیدم نظرات همه ی مخالفان رو پاک میکنید و موافقان پابرجا هستند.صد حیف از شما.صد حیف.آزادی بیان نباشه فرق شما با مسوولین دقیقا چی هست؟
درود بر شما نرگس عزیز ، این صفحه برای نظرات مثبت یا منفی و هرگونه نقدی از طرف کسانی است که به دیدن نمایش آمده اند ، اگر به دیدن نمایش ما آمده اید اول خوش آمد میگم و دوم میتوانید نظرات خود را که مختص نمایش است اینجا بیان کنید ، در غیر این صورت نقدها ویا نظرات دیگر را می توان در جای دیگری عنوان کرد
۰۷ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در دل میگفتم مردم تاریخ!
چراغ های صحنه را روشن کنید!

روزگار دوزخی آقای ایاز.رضا براهنی
احساس میکنم

در هر کنار و گوشه ی این شوره زار یاس

چندین هزار جنگل شاداب

ناگهان

می روید از زمین

"احمد شاملو"



مرگ را گسترانده‌اند
بر سر هر کوچه مرگ
چون درختی
چون هوائی که میشناسی
ایستاده است به راه
با دست‌های چابک
با گورکنان عجیب
درختی نیست که مرگ نباشد
هوائی نیست که مرگ نباشد
پرنده ای نیست که مرگ نباشد

حال چند روز گذشته ی ایران...
حال چندین ساله‌ی ایران....
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
حال چندین ساله‌ی ایران....
بله متاسفانه
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نرگس (narges.eb)
درباره سریال نوبت لیلی i
با از بین رفتن تمام چیزهای زیبا جهان پر میشه از تباهی و فراموشی چون هنر خاطره ی ابدی هر نسله...

کاش بازیگر لیلی کس دیگه بود اما برای من که تو گذشته زیاد میچرخم میتونم حتی بازی های ضعیفش رو بخاطر فیلنامه ی خوبش تحمل کنم.اوایل فکر میکردم تقلید سریال تاریکی هست اما قصه های متفاوت و گره های زیبایی داره.حیف از تیم بازیگری قوی تری استفاده نکرد بخصوص تو نقشهای کلیدی
بر عکس شما که بی رحمانه تیم بازیگری و عوامل این سریال رو نقد می کنید , به نظر من برای هر نقش بازیگران به خوبی انتخاب شدن و مناسب ترین گزینه ی ممکن بودن .
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
علی عطاپور
بر عکس شما که بی رحمانه تیم بازیگری و عوامل این سریال رو نقد می کنید , به نظر من برای هر نقش بازیگران به خوبی انتخاب شدن و مناسب ترین گزینه ی ممکن بودن .
چند روزه اینترنت کم میام،بی رحمانه نبود والا،یه نظر بود فقط!!!نقش لیلی و آرش و خیلیا از نظر من ضعیفه،همین!
۰۱ مهر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
چند سالته عمو جون؟! یه کم بزرگ شو! ♥️♥️🌹🌹
یا سن‌بالای رو به زوال عقل
یا زیر ۶ ماه که هنوز عقل و مقلی شکل نگرفته 🤭🤭🤭🤭
۰۲ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اوایل به دلم ننشسته بود اما کم کم که وارد قصه ی زنان شد،تو مصاحبه ها جذب شدم.یاد نیاکانم افتادم که چقدر تلاش کردن تا زن امروز همین حقوق ناقص رو داشته باشه.بتونم سرکار برم تا نیمه های شب،بتونم تو اجتماع باشم،بتونم فریاد بزنم، هرچند هنوز خیلی راه هست اما همین ها رو مدیون زنانی هستیم که تو جامعه ی مردسالار جنگیدن.من زاده ی زنهایی قوی از دو خاندان هستم که گاهی با تمام وجود حس میکنم جریان زندگی گذشته رو در رگهام.از طرف مادری خانم بالا...مادر مادربزرگم که تو روستا وقتی همسرش تبعید سیاسی بود یه تنه بچه هاش رو بزرگ میکرد.گرگ میومد روستا میومدن سراغش بیا کمک وقتی هیچ مردی جرات بیرون اومدن از خونه نداشت.و نوه ی آراسته بی بی هستم.مادربزرگی زاده ی روزهای سخت که با بی معرفتی برادر به اجبار زن مردی شد که دوست نداشت،درست یکسال بعد از از دست دادن معشوق در تصادف و به تهران اومد و غربت کشید اما خم به ابرو نیاورد.تو سخت ترین روزها همیشه لبخند میزد و عطر زندگی میداد و مادری که زاده ی همین زن بود و پیش از پیر شدن ترکم کرد و پرواز کرد.زنی که بهم اعتماد به نفس یاد داد.عشق یاد داد.رفاقت یاد داد.زنی که نبود هرگز همین من ناقصی وجود نداشت.زنی که هم سرکار رفت و همزمان دانشگاه و بچه داری.تو مادری کم نذاشت.کتاب خوندن شهربازی رفتن کلاس بردن برای کنکور همه چیز.آخ که چقدر این مصاحبه ها با زنان منو میبره تو دنیایی دیگه...

انگار هزاران نه میلیونها زن روبروم واستادن و دارن برام دست تکون میدن و میگن ادامه بده و به نسلهای بعد یاد بده...
من حمایت از تئاتر کودک رو خیلی دوست دارم چون روزی اجرا نکنن،بچه ها قصه های کمتری میشنون،این نمایش خیلی ارزشمند بود،طراحی صحنه خیلی خوب بود،گریمها عالی،این یعنی احترام به کودک،قصه کمی اوایل برای بچه ها ناملموس بود و مدام مجبور میشدن سوال بپرسن اما در ادامه روند خوبی پیدا کرد.خیلی وقت گذاشته شده بود برای این اجرا و من خیلی تشکر میکنم اما چند نکته و یه سوال

نکته ی اول این نمایش برای بالای شش هفت سال مناسب هست،بچه باید ماجراجویی تو قصه ها رو بلد باشه و نترسه،سنین پایینتر میترسن خیلیاشون،ردیف پشتی ما دختر کوچولو هی به خودش گوشزد میکرد این عنکبوت واقعی نیست:) اینو طی تجربه میگم چون از بچگی مهیار رو بردم تئاتر کودک،خروس زری پیرهن پری رو که سنین پایینتر دیده بود روباهه واقعا بهش استرس داد و مجبور شدم کل قصه رو وسط اجرا تعریف کنم،بعد دیگه حواسم بود تا سنش بالاتر بره قصه ی پیچیده ی موجود بد و خوب نبرم مگه تعریفش کنم،البته که بعضی بچه ها مشکلی ندارن اما بچه ها حساس هستن و تا سنینی همه چیز رو واقعی میبینن،
نکته ی دوم کتابخونه رو فارسی کنید تا بچه ها بفهمن کتابخونه ست مثلا روی یه کتاب بنویسید شنگول منگول و....،این یکی از مهترین ایرادهای کار بود،
و سوالی که مهیار هفت ساله ی خاله نرگس کچلش کرد و گفته حتما بپرسم اینه که بازیگرای نقش موریانه واقعا کاغذ میخوردن یا شبیه کاغذ بود؟از وسط اجرا اینو پرسید تا دیشب موقع خواب:)))

و کوچولوی ما انقدر بزرگ شده که دیشب داشت خیلی جدی نقد میکرد کار رو و خوبی و بدی هاش رو میگفت،وای که چقدر عاشق دنیای بچه هام،با اون سوالها و لبخندهاشون،در پایان بازم برای احترامی که به کودکان قایل هستید تشکر میکنم
این عنکبوت واقعی نیست😃😂
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
من از ترس اون دختر بچه دچار استرس شدم ، اون عنکبوت واقعی نیست ، 😄😂 ، خودش یه مونولوگ خوب برای تئاتره
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
کاظم
من از ترس اون دختر بچه دچار استرس شدم ، اون عنکبوت واقعی نیست ، 😄😂 ، خودش یه مونولوگ خوب برای تئاتره
بچه ها خودشون هر کدوم یه قصه ی قشنگن
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم سزار رو سالها قبل دیده بودم اما همیشه تئاتر برای من اثرگذاری خیلی بیشتری داره،سزاری که از دل تاریخ بیرون اومد و بهانه ای شد برای متنی عجیب.قصه سزار نبود،هر واقعه ی تاریخی دیگه میتونست با چنین مضمونی هم گام بشه با قصه ی سی مرغ،اصل سی مرغ بود و باقی بهانه و چه تلفیق زیبایی از سی مرغ و مرگ سزار ساخته شده بود،تئاتری کامل که تمام ارکان لازم رو داشت،از بازی های خوب،طراحی صحنه،حرکات بدن،موسیقی،آواز و متنی سنگین که با هوشیاری و تلفیق موسیقی و شعر و ادبیات از سنگینی کار کم کردند،اخیرا متون و اجراهای خیلی پیچیده به دلم نمیشینه،اما این اجرا برای من خیلی فرق داشت.و کلاغ،کلاغی که در آخر دلش میخواست زبان همدیگر رو میفهمیدیم،کلاغی که بهانه ای بود نه علت یکی نشدن مرغها و در بند شدن سی مرغ در کابوسی که بارها و بارها در تاریخ تکرار خواهد شد،و چه صدای رسا و زیبایی داشت بازیگر کلاغ که شک ندارم تا مدتها توی گوشم خواهم شنید،همینطور که تصاویری که دیدم از ذهنم بیرون نمیره...اجراهای خوب و تلاش گروه جوان همراه این نمایش برای من خیلی ارزشمند بود و تمام قد برای تک تک شما دست زدم چه در پایان کار چه در دل خودم،مرحبا

و در پایان دو نکته و یک حس غریب که مینویسم،نکته ی اول اینکه بدجور دلم میخواد موسیقی و ترانه ها رو جداگانه گوش بدم،راهی اگر هست بهم بگید تا دانلود یا تهیه کنم و نکته ی دوم منم منتظر بودم حداقل برای تماشاگران تاکسیدرمی تخفیفی گذاشته بشه،بعد که خوندم جمعیت زیادی تو اجرا هستن گفتم حق دارن و موقع دیدن اجرا گفتم نوش جانشون،ماجرای تخفیف رو خوندم بازم گفتم عیب نداره با این تعداد بازیگر و طراحی صحنه و این زحمت اما خب خیلی از تماشاگران دانشجو هستن و یا هنوز مشغول به کاری جدی نشدن کاش راهی باشه دلجویی کنید از دوستان یا توضیحی بدید که از گروه گرم و صمیمی شما جز این انتظار نمیره،چون به هر حال همه حق داشتن از این تخفیف بهره مند بشن

و حس غریب امشبم،از تئاتر که اومدم بیرون دلم نمیخواست خونه برم،نمیدونم گذر زمان و شکستن بعدها با موسیقی عجیب نمایش ... دیدن ادامه ›› بود که باعث شد حس کنم مامان خونه ست و مثل اون قدیما زدم بیرون و تئاتر دیدم و میدونم برگردم نشسته روی مبل و میگه یه تئاترم باهم بریم کارام سبکتر شد؟بعد با خنده بگه یعنی چی تا این موقع شب تو خیابونها چرخیدی بعد از نمایش؟
نمیخواستم برگردم خونه تا یادم نیفته نیستی،کاش روزی تو از دل قصه ها بیای بیرون و دوباره ببینمت نازنینم
روح مادر عزیزت شاد باشه نرگس 🌸
اگه مثل احتمالات منو به عرش ببره قطعا باز هم خواهم رفت.... البته برای بلیت دوم قطعا تخفیف می‌خوام 😁😁😁😁
فقط و فقط سر احتمالات همینقدر تا اوج رفتم و دیوانه شدم.....
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
نرگس
هفت ماهی از رفتن مامان میگذره اما هنوز درگیر رفتنش هستم و سال آخر و اون بیماری ناگهانی که پوچم کرد.هر روز به هزاران دلیل جاش تو قلبم خالیه
قربون شکل ماهتون برم،میدونم هیچ کلمه‌ای حتی اندازه‌ی سر سوزن تسلی بخش این غم و دوری نیست…روحشون قرین آرامش باشه
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
مریم اسکندری
قربون شکل ماهتون برم،میدونم هیچ کلمه‌ای حتی اندازه‌ی سر سوزن تسلی بخش این غم و دوری نیست…روحشون قرین آرامش باشه
ممنونم مهربون
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوباره با مهیار کچولوی خودم بعد از مدتها یه نمایش از سینا نورایی عزیز دیدیم.شاد و زیبا و برای من که هنوز معتقدم قصه های قدیمی رو باید حتما برای بچه ها خوند لذت بخش بود.تشکر میکنم با قیمت مناسب و تخفیف خوب تو این وضع گرونی هوای بچه ها رو دارید.دلتون شاد که حواستون به شنیدن قصه های بچه هاست.

سالن سپند از کانون خیلی بهتره هم بخاطر تهویه هم فاصله ی صندلیها.دنیا وقتی زیباست که صدای خنده ی بچه ها به گوش برسه و اون شب خیلی زیباتر شد.مهیار این نمایش رو دومین نمایش خوب زندگیش لقب داد.هر بار میریم بعد از نمایش دو فصل بالاخره یه ایرادی میگیره:) منتقد نمایشه عشق خاله نرگس
من از چند ماه پیش قصد رفتن داشتم چند نفر بد گفتن پشیمون شدم.... حالا باز وسوسه‌ی دیدنش افتاد به جونم 💙
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
من از چند ماه پیش قصد رفتن داشتم چند نفر بد گفتن پشیمون شدم.... حالا باز وسوسه‌ی دیدنش افتاد به جونم 💙
من قصه های قدیمی و شعرهای قدیمی دوران کودکیمون رو هم برای بچه ها میخونم هم دوست دارم.اگه مثل منی برو.سینا نورایی کلا نمایشهاش برای داستانهای قدیمیه.و انسان بسیار مهربونیه.هم با کودکان ما هم با کودکان کار برای نمایشهاش
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
نرگس
من قصه های قدیمی و شعرهای قدیمی دوران کودکیمون رو هم برای بچه ها میخونم هم دوست دارم.اگه مثل منی برو.سینا نورایی کلا نمایشهاش برای داستانهای قدیمیه.و انسان بسیار مهربونیه.هم با کودکان ما هم با ...
پس یحتمل برم این ۵شنبه 😍🥰 هم این کار هم موش و گربه. خیلی وقته کار کودک ندیدم دلتنگم.
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نرگس (narges.eb)
درباره فیلم علف زار i
تصمیم گرفته بودم علفزار رو نرم چون شنیده بودم تلخه اما طبق شرطی که برای برد استقلال داشتیم قرار بود هر فیلمی اول رسیدیم،و راضیم از دیدنش.کوبنده شروع شد و روی موضوع بسیار حساسی دست گذاشته بود،داستان مادر معتاد در کنار داستان اصلی و دغدغه ی مدرسه رفتن بچه ش همزمان با اتفاقات خانواده ی درون باغ نشون میداد کارگردان دغدغه ای جدی برای کودکان در این علفزار یا لجنزار داره،در بستر قصه ای که پر از خیانت و تجاوز و تلخی هست بخاطر کودکان هنوزم میشه جنگید.فیلمی که نگران کودکان باشه،همزمان جرات شکایت بعد از تجاوز رو بده از نظر من قابل احترامه،اما نمیدونم پایان انقدر سریع بخاطر سانسورها بود یا تصمیم کارگردان و نویسنده،کاش پایان ماندگارتری داشت.
استقلال سروره :)
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
نرگس
من خواهرزاده م و همسرم هر دو استقلالی هستن،استرس میکشم تا ببره،یعنی نیمه ی دوم زل زده بودم کلا به پای بازیکنان استقلالا؛)
🤣♥️
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
محمد مجللی
استقلال سروره :)
پرسپولیس زلزله، سرور استقلاله
۱۴ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نرگس (narges.eb)
درباره فیلم تی تی i
تی تی فیلم کاملی نبود.یعنی اونقدر که فکر میکردم قوی نبود.شاید خود فیلم تو ذهنم ماندگار نشه اما شخصیت تی تی مدتها باهام راه میره و شاید ته ذهنم حرف هم بزنه.بگه مهم نیست اگر روزی مادر شدی بچه ت دکتر بشه یا هنرمند فقط آدم خوبی بشه.تی تی برای من نماد شازده کوچولو روی زمین هست.همونقدر که سادگی و مهربونی شازده کوچولو برای زمین مناسب نبود سادگی تی تی هم.نه نامزدش نه هیچ کس دیگه ارزش این سادگی رو نمیفهمید.سادگی و باور به خود که میتونه به بشریت خدمت کنه.یکی از سادگی ش استفاده میکرد و دیگری حتی در حدی نمیدید که مادری کنه.الناز شاکر دوست انصافا خوب این شخصیت رو به تصویر کشیده بود اما قصه خیلی میتونست کاملتر و بهتر باشه و شرمنده ی طرفداران پارسا پیروزفر همه جا یکی هست انگار.مثلا اگه میگفتن بهمن سریال یاغی هست تعجب نمیکردم.بعد از مدتی خیلی از بازیگران گویا تلاشی برای بهتر شدن نمیکنن و فکر میکنن همین که هستن باید تشکر کنیم.

در کل اگه کسی بگه تی تی رو ببینم میگم حتما هرچند میدونم شخصیت دکتر، بیماری مادرم رو داشت و این بیماری اگر گرید چهار باشه و بگن مهلت کمه اینجوری نمیتونه برگرده.این بیماری بی رحم ترین جنگ روزگار با انسانه.من به معجزه تا آخرین نفس های عزیزم امیدوار بودم اما نشد که بشه کاش میشد مثل قصه ها.تو واقعیت معجزکی در کار نیست و نجات دهنده مرده است.تو واقعیت پیمانه ی کسی پر شد کاری نمیشه کرد اما تو قصه ها اینجور نیست.تو قصه ها تی تی معجزه میکنه.یا مثل اون سریال کره ای فانتزی راجع به مرگ آدمها برمیگردن به زمین یا حداقل معجزه شون خداحافظی آخره نه اینکه بی هوا بذارن و برن وقتی هنوز منتظر معجزه ای.برای همین قصه ها رو دوست دارم.برای همین غرق میشم تو دنیای خیال.شاید یه روز آدمهای بیشتری از کره ی زمین به دنیای خیال باور پیدا کردند و دنیای خیال در جنگ با دنیای سیاه واقعی پیروز شد.اونوقت هیچ کسی به معجزه بی اعتقاد نمیشه.