در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی عبداللهی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:24:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اگر گذاشتند چیزی بماند و خواندید
***!!!***
یا طنز کارکرد خود را از دست داده یا ما! به گمانم دومی..
یا تیوال خدمت‌دهنده است یا ما! به گمانم دومی..
یا بدون ما، تیوال نیست یا بدون تیوال، ما! به گمانم دومی..
یا قوانینِ خودساخته‌ شوخی است یا ما شوخیِ خودساخته‌ی قوانین! به گمانم دومی..
یا تیوال بر ما عرصه را تنگ کرده است یا ما بر تیوال! به گمانم دومی..
یا نابابِ میل، تلخ است یا تلخی، بابِ میل! به گمانم دومی..
یا ما بی‌ارزشیم که نفهمیدیم یا ما نفهمیدیم که بی‌ارزشیم..ازقضا هر دو!



سعی ... دیدن ادامه ›› می‌کنم ارزش خودم را بدانم
پس موفق باشید خودتان، سایت وزینتان و گروه‌های نمایشی والامرتبه‌تان! مبادا که ترک بردارد، چینی نازک ...!


*** جهت‌گیری تیوال، گفتگو درباره هنر و خود آثار است و تیوال پرداختن به حاشیه‌های بی‌ارزش را جایز نمی‌داند،‌ برای مثال احتمالا تایید می‌فرمایید تمسخر یا کنجکاوی درباره پرکاری یا کم‌کاری هنرمندان چندان شایسته نیست و شاید یک موضوع شخصی در حیطه کاری آن هنرمند باشد.***
علی جان توضیح بیشتر بدید ...
۲۴ تیر ۱۳۹۸
#علی_برگرد
۲۵ تیر ۱۳۹۸
علی جان نازنین برگرد
استاد مهربان
۲۵ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیدوارم کنار هم قرار گرفتن کوروش شاهونه و حسین منفرد، این بارم دلچسب باشه :)
من هم امیدوارم.... بریم ؟؟؟ :))
۲۳ تیر ۱۳۹۸
می‌ریم ایشالا محمدجواد جانم :)
۲۳ تیر ۱۳۹۸
علی جان چقدر دلتنگت هستم
الان که کامنتت رو خوندم با بغض آرزو کردم که برگردی
دوستانت منتظر حضورت هستند
⁦⁦༎ຶ‿༎ຶ
۰۸ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرخ زمان

متن و اجرای لایه‌لایه‌ای که پیش روی ماست، از همان ابتدا ما را به میان دنیایی پرتاب می‌کند، که بی‌مکان و بی‌زمان موجودیت خودش را می‌سازد. ... دیدن ادامه ›› اما در این میان، چرخ زمان می‌چرخد و وقایع و موجودات را از زیر چرخ‌اش رد می‌کند. همان‌قدر بی‌رحم و ویرانگر، همه چیز را می‌بلعد که خدای زمان، کرونوس، بچه‌هایش را.* همانطور که فرانسیسکو د گویا در نقاشی یا سری نقاشی‌های موسوم به نقاشی‌های سیاه‌اش طی 4 سال آن را به تصویر کشیده است.** علی‌رغم اینکه متن و کارگردان، علاقه‌ موکدی به بولد کردن داستان اسطوره‌ای کرونوس ندارند، اما این داستان، یکی از لایه‌های متن را به طور کامل نمایندگی می‌کند:
کرونوس، جوانترین فرزند اورانوس (تجسم آسمان) و گایا (تجسم زمین)، از خانواده تایتان‌ها می‌باشد. ظلم‌های پدر بر فرزندان گایا و خود او، گایا را بر آن می‌دارد که فرزندان را علیه پدر تحریک کرده و داسی سنگی بسازد تا فرزندانش به کمک آن، پدر را عقیم کنند. از میان فرزندان، تنها کرونوس که به قدرت پدر نیز حسادت داشت، این وظیفه را قبول می‌کند و با دامی که گایا فراهم می‌کند، پدر را عقیم می‌کند. سپس کرونوس، تخت پادشاهی را تصاحب کرده و خواهرش رِی را به همسری می‌گیرد. گایا و و اورانوس، کرونوس را از پیش‌گویی‌ای آگاه می‌کنند که او توسط یکی از پسرانش به همین ترتیب که پدر خود را از تخت به زیر کشید، واژگون خواهد شد. به همین دلیل، کرونوس، فرزندانش را به محض تولد می‌خورد.
رِی برای کمک نزد گایا می‌رود تا فرزندانش را از دست کرونوس نجات دهد. رِی سنگی را در لباس زئوس، آخرین فرزندش، می‌پیچد و بدین وسیله کرونوس را فریب می‌دهد که همه فرزندانش را خورده است. زئوس بدین ترتیب زنده می‌ماند و پنهانی بزرگ می‌شود.زئوس پس از بزرگ شدن، در مقام یکی از نزدیکان شاه، به کرونوس نزدیک شده و انتقام می‌گیرد. کرونوس را مسموم کرده و با سمی که به او می‌دهد باعث می‌شود کرونوس برادران و خواهرانش را قی کند. سپس جنگی بین زئوس و همراهانش و کرونوس و دیگر تایتان‌ها درمی‌گیرد و همانطور که پیش‌گویی شده بود، کرونوس شکست می‌خورد.
در لایه‌ای دیگر از داستان، همانطور که اسم کاراکترها (نو و هم، شم، یاف) گویاست، داستان نوح و سه فرزندش می‌باشد که در اثر خشم خدا از نافرمانی‌ها، نوح توسط خدا فرمانی برای پاکسازی زمین می‌گیرد و داستان کشتی نوح و نجات نوح و خانواده‌اش و همچنین حیوانات و پرندگان به صورت جفت، اتفاق می‌افتد. سیل عظیمی که پس از ساخت کشتی رخ می‌دهد، مفهوم اولیه‌ای به موج در داستان حاضر می‌دهد که با کلمه موج بازی‌های کلامی بسیاری در طول اجرا به صورت یک موتیف می‌شود. علاوه بر ارتباط سیل با موج، اعداد و ارقام مربوط به طول مدت سیل در داستان کشتی نوح، و سن زیاد نوح نیز ارتباط درخور و بجایی دارند.*** همینطور کشتی نوح، از سه قسمت تشکیل شده بود که برای بنی‌اسرائیل نمایانگر سه بخش دنیا: بهشت، زمین و دنیای زیرزمینی بوده و اینجا می‌تواند نشانگر گذشته، حال و آینده مردمان باشد. نکته دیگر داستان نوح، اتفاق نفرینِ هم می‌باشد که در واقع اصل داستان به کنعان، پسرِ هم برمی‌گردد، که چون هم، شاهد مست و لخت بودن نوح در چادرش بوده و آن را به برادرانش گفته تا او را بپوشانند، نوح پس از هشیاری او را از طریق نفرین پسرش، کنعان، نفرین می‌کند. هم نیز در مقابله با این نفرین، نوح را عقیم می‌کند تا نفرین کنعان، پسر چهارم هم، با این مجازات، نوح را از داشتن پسر چهارم محروم کند. اینجاست که این داستان با داستان کرونوس گره می‌خورد و تشابهات از اتفاقات متنی فراتر می‌رود و عقیم‌سازی در هر دو داستان، با وجود زن به عنوان کلید بازگشت در متن حاضر، به زیبایی همراه می‌گردد.
یاف که شکل کامل آن یافث^ می‌باشد و در بیشتر متون، فرزند آخر و جوان خانواده عنوان شده است (البته فرزند وسط نیز در بعضی متون بوده است) به عنوان جدِ مردمان نسل نوح نیز از او یاد شده است.
حال فارغ از این دو زیرلایه اصلی متن که نقش کلیدی در داستان ایفا می‌کنند، اجرا ارجاعاتی به داستان‌ها و فیلم‌های متفاوتی دارد که این موضوع نه شکل تقلید و نه شکل بازسازی آنها را دارد، بلکه برآمده از تجربه‌ زیست کارگردان اثر هستند.
اجرا در تمامیتِ خودش یک لوپ بی‌انتهاست و آخر اجرا با چرخشی منحصربفرد بر روی صحنه شروع اجرا قرار می‌گیرد تا هر آنچه بر ما در طول اجرا می‌گذرد، پس از خروج از سالن بازاجرا شود. در واقع داستان، پایانی ندارد و پس از اتمام، همان مسیر مجددا تکرار و تکرار می‌شود و نقطه شروع و پایان، روی محیط دایره‌ای روی هم قرار می‌گیرند. همین موضوع به نوعی در گریم متفاوت و موهای شاله به عنوان پدربزرگ و مسن‌ترین کاراکتر داستان، و یاف به عنوان جوان‌ترین فرد، به خوبی پدیدار شده است. بزرگی اتفاقات حول یاف و حجم تجربه قرارگرفته در این کاراکتر نیز به این اثر شکل بیشتری می‌دهد. ماهیت زمان در تکرار صحنه‌های اجرا و بازی با نور به خوبی شکل می‌گیرد و مکان ناظر در اجرای مجدد هر صحنه، هربار از جایی مختلف، و انتقال دیالوگ‌ها از یک نفر به نفر دیگر، در کامل‌ترین شکل ممکن، نسبی بودن ناظر و زمان را می‌سازد.
به نقش زن برای بازگشت در خلال توضیحات بالا اشاره شد اما برای آینه که نقشی کلیدی در داستان ایفا می‌کند، به نوشته زیر از جاودانگی اثر میلان کوندرا بسنده می‌کنم:

"فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آینه نباشد. تو درباره صورتت خیالبافی می‌کنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است.
و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آینه‌ای در برابرت می‌گیرد. وحشت خودت را مجسم کن!
تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی: صورتِ تو، خودِ تو نیست!"


----------------
* گرچه cronus با chronos (کلمه یونانی برای زمان) متفاوت است، اما به cronus نیز خدای زمان می‌گفتند چون مسیر زندگی انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و شباهت‌هایی از جمله بی‌رحمی، داشتن ریش و داس بین آنها مشترک بود.
** Saturn devouring his child نام نقاشی اصلی گویا می‌باشد. اما دلیل خلق 14 نقاشی از این سوژه طی 4 سال توسط این نقاش، به واسطه تغییرات فیزیکی و روانی ایست که به واسطه زمان رخ داده و دگردیسی هنرمند در تقابل با اثر را داشته، همانطور که جیمز جویس از اثرات رنسانس بر انسان مدرن می‌گوید. تشابه دگردیسی مداوم این نقاشی در طول زمان نیز، تشابه جالبی با این اثر نمایشی و دنیای آن دارد.
*** بعد از به آب انداختن کشتی، 40 شبانه‌روز تمام باران می‌بارد؛ سیل طی 150 روز زمین را درمی‌نوردد و همه موجودات زنده را نابود می‌کند؛ بعد از اینکه کشتی بر کوه‌های آرارات آرام می‌گیرد، نوح و خانواده‌اش تقریبا 8 ماه دیگر منتظر می‌مانند تا سطح زمین خشک شود؛ در آخر، پس از یک سال نوح از کشتی خارج می‌شود و سوختن قربانی‌ها را به درگاه خدا پیشنهاد می‌کند.
^ یافث به معنای ادامه دادن و گسترش یافتن در ریشه‌شناسی کلمه معنی شده است.
از زیبایی‌های دکور و طراحی صحنه، موسیقی بی‌نظیر گروه سایرنس به صورت زنده و به طراحی خانم حاجی‌زینل جدایِ از صدای به غایت زیبا و منحصربفرد ایشون، اکسسوار فوق‌العاده و طراحی لباس بی‌نقص و گریم باورپذیر و عالی این کار، در نوشته بالا اشاره نکردم تا یکپارچگی متن از دست نرود :)
۱۹ تیر ۱۳۹۸
لذت که چه عرض کنم. از شدت لذت اوردوز کردم. در حد سوادم چند کلمه ای هم نوشتم.
ایشالا از شما تحلیل های بیشتری از سایر نمایش ها ببینیم و لذت ببریم
۲۲ تیر ۱۳۹۸
خیلیم عالیییی..بهترین انتقال حس بود این برای من :)
قربون شما، ممنون
۲۲ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیاری جان
سلام و خسته نباشید (البته منطقا نباید این موقع روز خسته باشید)
اگر از حال ما بپرسید خوبیم (یاد متن نامه محمد توی یک اتفاق ساده افتادم، همون‌قدر قطار کلمات رو بی‌هدف به جلو می‌راند که اینجا، من)

شرمنده اسباب مزاحمت شدیم
این سایتِ هست زدید، اسمش تیوال ه به گمانم، سر هم می‌زنید بش آیا؟؟
یه سری دکمه‌های بی‌کارکردی هم توش گذاشتید باز به گمانم، که حوصلمون سر نره، عین دایناسورِ هست توی گوگل کروم، بالاخره بهتر از بیکاری ه دیگه (راستی اگر بازی نکردید حتما بازی کنید، انقد وقتی شب می‌شه جذاب می‌شه که نگو..به کاکتوس‌هاشم به شکل کامنت‌های توی تیوال نگاه کنید، از ... دیدن ادامه ›› روشون بپرید)
اگر از حال ما بپرسید خوبیم

اینجا اگر هر کسی، با هر پیش‌زمینه و پس‌زمینه‌ای، هر آنچه در سر داشت را ریخت روی صفحه شما، به دل نگیرید، به خدا عصر، عصر تولید محتواس، یه موقع جدی‌اش نگیریدا، بالاخره این همهههه متد اومده برای پالایش دیتا، می‌دیم دیتا رو به این متدا، دو تا کد ران می‌کنیم تموم می‌‌شه می‌ره..خدایی ناراحت می‌شم بیفتید تو زحمت (به قول مهدخت مولایی، بلند نشید ما داشتیم فقط رد می‌شدیم)
اگر از حال ما بپرسید خوبیم

فقط تمرکزتونو بذارید رو اینکه کسی به فلان نمایش اگه چیزی گفت سریع بزنید بکوبید ببندیدش بره، اصن این ادا اصولا چیه..سایت زدید هنرمندا بیان دورهم لذت ببرن، چه معنی می‌ده کاربر بیاد شلوغ کنه اوقات هنرمندا رو تلخ کنه..اصن من یه طراحی نابی دارم تو ذهنم می‌دم اجراش کنید برای برگه نمایشا..همچین که کسی نظرش بوی ناملایمت می‌داد، کلا سیستم‌اش ریستارت می‌شه..چه معنی می‌ده اصن این هکربازیا..امنیت اینتل و اپل چیه که همونم برای نمایشا نداریم؟؟ (یه سر برید سایتشون، اونجا ران کردم این طراحی رو، همچین که بفهمن اول سیستم‌ات ریستارت می‌شه، پیگیر بازی دربیاری (cite_Dayeh#) کلا سیسمتو مرخص می‌کنیم، عالیه نه؟)
اگر از حال ما بپرسید خوبیم

یه دکمه‌ای هست دارید تو سایتتون، "گزارش" فکر کنم، آقا خدای شما شاهده، چقدددد دکمه خوشگلی ه، دوسش داریم خیلی زیاد، دیگه نمی‌دونم به چشماتونم خیلی میاد یا نه، زیارت نکردم آخه چشماتون رو..آشنا هم دارم یه سری دکمه مشابه گزارش داره، در حد نو، زیاد باش کار نکردن کاربرای اون سایتِ، ارزون باتون حساب می‌کنه بگیرید بذارید بغل این گزارشِ تنها نباشه..شنیدید می‌گن هدف وسیله رو توجیه می‌کنه یا نمی‌کنه؟ حقیقتا ربطی به هم ندارن، عین دو خط متنافر، اصن رابطه‌ای با هم ندارن، نمی‌دونم چرا اصن ملت وارد این مقوله‌ها می‌شن؟!
بگم باز؟؟ که..
اگر از حال ما بپرسید خوبیم
زشت نیس؟؟ تکراری نشد؟؟ آقا، بالاخره آقا شهیدثالث یه چیزی می‌دونست نوشته بود دیگه اینا رو تو نامه‌هه، مریض که نبود (جدا از اون یکم مریضی و ناراحتی معده و اون یه مثقال سرطانی که آخر عمری داشت، سالمِ سالم بود)
پس..
اگر از حال ما بپرسید خوبیم

حالا ما که دیگه مکررا گفتم خوبیم، ولی نمی‌دونم بقیه چطوری‌ان
"بلبشویی شده عین دور تیاتر شهر! یکی هرچیییی تو مدرسه اذیتش کردن و عقده شده بود براش، هرچی گفته آقا اجاره بغل دستیمون مداد ما رو نگاه کرد..خانم اجازه، پشت سریمون پاشو زد به کیف ما..آقا اجازه، خانم قبلی که ما گفتیم اجازه، اجازه نداد...، همه اینا رو آورده با خودش تو سایت شما حاجت بگیره..من هرچی بش گفتم اینجا کسی حاجت نگرفته باور نکرد، شمام باور نکنید----یکی میاد شماره می‌خواد حال و احوال کنه---یکی می‌ره رو دیوار بقیه یادگاری می‌نویسه فکر می‌کنه درخت ه، نمی‌دونه دیوار بقیه جای یادگاری نیست، نهایت جای پارک=پنچری ه (این نمایش اخیر آقای کمیلی بود تو سپند، اون نه..وگرنه اسمشو می‌ذاشتن پارک اصن)---یکی میاد با کلید تو دستش، میییییی‌کشه کلیدشو رو ماشین گرون مردم...(یه بزرگی می‌گفت، یه کاری کن اثراتت تو دنیا بمونه بعد خودت، مال و منال ازت به یادگار نمی‌مونه..چقد خوب فهمیدن پیامشو به خدا)---...."
اینا رو یکی برام گفت، من که گفتم بابا چقدددد لوووسی تو..یکم سفت باش، مرد باش، کوه درد باش، اینا که خیلی طبیعیه..اصن سایت زدن واسه همین، گرفتی ما رو؟؟
گفت نه، حس می‌کنم نگرفته بود منو که گفت نه، وگرنه چه دلیلی داشت بگه نه؟؟
دستمو گرفت گفت بیا ببرمت پیش "همسر ایرج، پسر فریدون" (دراماتورژی: ابوالقاسم)..آقایی که شما باشی، برد ما رو اونجا، تو سوراخ سمبه‌های سایتتون..خیلییی خطرناک بود..به نظرم دیگه یکم حالا خستگیتون در رفت از محافظت برگه نمایشا، یه سری بزنید ببینید چقددد خوبه..پف فیل و تخمه و اینام ببرید، آیییی باحاله که نگو.."خطرناک پس چی بود گفتم؟" بابا بیخیال شما دیگه چرا؟؟ شمام وارد این بازیای کثیف خدمت به خلق و ادا اصول شدید؟؟!! اذیتم نکنید توروخدا..من یه تصور نابی از شما دارم تو ذهنم نذارید خراب شه
بازم
اگر از حال ما بپرسید خوبیم

"دیوانه‌ای از دیوار پرید"


به قول بلانش ...
۱۱ تیر ۱۳۹۸
البته شاید بهتر باشه کمی مهربانتر و فرهنگی تر با هم مکالمه کنیم... در شان دوستانه و فرهنگی خودمان نه پایینتر... مرسی از ادب و درک متقابلتان ...
۲۲ تیر ۱۳۹۸
هر جوابی به هر کامنتی هست فکر کنم در جای خودش باید داده بشه..اینجا اصن بحث، چیز دیگه‌ای بود
مگه اینکه اینجا اومده باشید جواب بدید و هدف دیگه‌ای داشته باشید که ایشالا اینطوری نیس

فکر نمی‌کنم بی‌ادبی‌ای کرده باشم اینجا یا هرجای دیگه..شمام به پست‌های خودتون رجوع کنید و اونا رو مرور کنید، بعد از درک متقابل برای ما صحبت کنید :)
ممنون
۲۳ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نشد که بشه متأسفانه
حیف..
علی آقا خوب نبود؟
۰۶ تیر ۱۳۹۸
علی جان
من و تو دیگه تنها نیستیم چون که
همیاری نشسته با ما چای می نوشه

#ابی
۱۱ تیر ۱۳۹۸
آفریییییییین :) :*
۱۱ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عه تئاتر بها مرشدی رسید :)
ببینیم چه کرده تو قالب نمایشنامه
لعنت به هرچی عکاس کارنابلد و مزاحمه!!! به خدا دیگه دیوونمون کردین! به خدا دیگه تیاتر رو به دهن تک‌تکمون زهر کردید! رهاش کنید، عکس نمییییی‌خوایم اصن، اشتباه کردیم!

آقای نامحترمی که از یه اجرای یه ساعته، بالای 700 تا عکس گرفتی
آقای نامحترمی که تو همچین اجرایی، نورت تو تاریکی حواس آدمو دایم پرت می‌کنه
آقای نامحترمی که صدای شاترت هنوز تو مغزم داره می‌کوبه
آقای نامحترمی که هرچقدددد تحملت می‌کنن باز ادامه می‌دی
آقای نامحترمی که وقتی پامیشن بت تذکر می‌دن، بدتر می‌کنی و تو 1دقیقه 100 ... دیدن ادامه ›› تا عکس می‌گیری
آقای نامحترمی که وقتی دوباره بت تذکر می‌دن، میگی من کارمه برو بابا دست پرت می‌کنی
آقای نامحترمی که بعد اجرا کارگردان جورتو کشید و عذرخواهی کرد و سریع به من شمارشو داد که دوباره تشریف بیارید مهمون من کار رو ببینید
آقای نامحترمی که وقتی با عصبانیت و داد نشونت دادم به کارگردان جلوی همه، یهو دود شدی رفتی هوا و هرچی گشتم نبودی
آقای نامحترمی که لذت یه اجرا که بخوره تو سرم، شبمون رو تلخ و زهر کردی
انسان باش و دل و جرأت داشته باش، وایسا ببین چطوری برات "کارمه" رو توضیح می‌دادم وقتی دست پرتاب می‌کردی، اما سریعا ناپدید شدی
بت می‌گفتم اگر به قول خودت کارت هم هست، هنوز نفهمیدی عکاسی تیاتر یعنی چی، شاتر چیه، بستن صدای شاتر چیه، احترام چیه
از تلخ کردن کام و خراب کردن اعصاب یه انسان، تو هر دین و آیینی که هستی نمی‌گذرم
مطمین باش هرجا هستی، هیچی نمی‌شی و نخواهی شد!

عذرخواهی از همه دوستانی که می‌خونن!
دیگه طاقتمو تموم کردن امشب! بدترین محیط اجرایی از هر لحاظ، با یه مشت مهمان و گل به دست و آدم بی‌فرهنگ که انقد حرف زدن، سروصدا کردن، گوشی روشن کردن، مسج دادن، که من لب باز نکرده بودم کارگردان خودش همه رو گفت و نالید!
علی آقا جان نبینم عصبانی شی اینطوری برادر :(((
۰۱ تیر ۱۳۹۸
همین که شما کنار آدم هستید، اعلامیه طرف رو دیوار هست خودش نمی‌دونه فقط :)
۰۴ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قربون شما برم آقای صفری جان
همین :)
بزرگوارید برادر
۳۱ خرداد ۱۳۹۸
علی جان!!!!!!
اشک،افتادن،چشم...
علی جان!!!!!!
به کدامین گناه؟
۰۱ تیر ۱۳۹۸
دایه جان می‌دونم دوس نداشتی :(( چیکار کنم دیگه..عذر مرا بپذیر
۰۲ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
*نفس عمیق بکشید و پست را بخوانید*
منهای یه سری از دوستان (مثل بامداد عزیز) که رویکردشون به تیاترهای گرون یا محصولات فرهنگی گرون به صورت کلی رو تا حدی می‌دونم و کاملا نظر محترمیه و به نظر بنده حتی درست هم هست تا حد زیادی، اما این مدل برخوردی که چند روزه مخاطبان این نمایش پیش گرفتن اصلا جالب نیس
که به هر دلیلی (طرفدار آقای ثروتی ان، عاشق کارهای پر زرق و برق ان یا هر دلیل دیگه‌ای) اگر این کار رو دارن می‌رن می‌بینن و دوست دارن، تیکه انداختن به بقیه یا از بالا به پایین نگاه کردن رو دلیلشو واقعا متوجه نمی‌شم
می‌تونی بری ببینی کار رو و بیای و انتخاب و نظر خودته، اما اینجور برخوردا شاید واقعا ربط معناداری انگار با مدل رویکرد و صحبت کردن خود آقای ثروتی داره!
یعنی چی که چون پول دادی یه کاری رو دیدی باید بقیه رو تخریب کنی که یا پول ندادن یا پول ندارن، که می‌تونم به جد به این دوستان بگم با قطعیت که اصلاااا مورد دوم برای 70 درصد کسانی که این نمایش رو نمی‌رن نیست! پس پز دادن و ادا در آوردن در مورد پول داشتن هم خیلی جایی نداره، کما اینکه دوستانی که این کار رو نمی‌رن برای محصولات فرهنگی شایسته از نظر خودشون، بسیار بیشتر از اینا خرج می‌کنن (مثال این دوستانم زیادن، به عنوان مثال دوست عزیز، ... دیدن ادامه ›› آقای کارامد)
البته هستن دوستان بسیاری که در احترام کامل هم طرفدار آقای ثروتی‌ان و هم این کار رو می‌بینن یا دیدن و به تخریب کسی هم نمی‌پردازن (مثلا دوست عزیز آقای الهی)
پس زحمت بکشید احترام خودتون و بقیه رو نگه دارید
*نفس عمیق بکشید و کامنت بگذارید*
ممنون
علی آقاااااااااا کی خاطر منور شما رو مکدر کرده ؟؟؟؟
عکسی چیزی هم ازش داری ؟؟ :))
۲۹ خرداد ۱۳۹۸
آقای عبدالهی امروز دروغ و تشریف دارید
۱۱ تیر ۱۳۹۸
رویا خانم شرمنده نتونسیم برسیم خدمتتون بعد نمایش
نمایش رو که مطمین بودم نمی‌رسم و همون شب هفته پیش عرض کردم :)
۱۲ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چون به طرز همه‌گیری همه دارن از عالی بودن این سریال می‌گن، پیش خودم گفتم شاید واقعا نظر مخالف نیست برای این سریال.
می‌نویسم که ببینم چقدر درست فکر می‌کنم در این مورد:

سریالی به غایت ضعیف
موضوع بی‌مانند و واقعه بی‌نظیرش یه دستمایه بسیار غنی رو بهشون داده که با بی‌مبالاتی و طرز فکر امریکایی بسیار بدی پرداختش کردن
پروداکشن واقعا ضعیف
روایت داستان و منطق اتفاقات بسیار دم دستی
و مینی‌سریال بودنش و در نتیجه زمان کم برای دیدن کلش بهشون این امکان رو داده که مخاطب بسیاااار زیادی داشته باشن،
و زمان‌بندی دقیقا بعد ... دیدن ادامه ›› از اتمام سریال گیم‌ آو ترونز که همه رو ناامید و سرخورده کرد، باعث شد این حجم از سرخوشی و علاقه رو نشون بدن به این سریال بد

مخاطب جدی سریال، با یه مینی‌سریال 5 قسمتی عنوان بهترین سریال تاریخ را به کاری نمی‌دهد!
Ali آقا
نظرتون رو نمی‌بینم، فقط نوتیف می‌ده که نظر دادید!!
۲۹ خرداد ۱۳۹۸
جناب عبداللهی عزیز من دیدمش و خوشم اومد اما نه به اندازه ایی که داره ازش تعریف میشه و یا امتیاز دادن بهش
امتیاز من بهش از ۱۰ ستاره میشه ۷.۵ ستاره
نقطه قوتش فضا ساز . موسیقی خیلی خوبش بود
من چون به تاریخ و شوروی علاقه مندام این سریال برام جالب بود
۲۹ خرداد ۱۳۹۸
آره نرگس خانم اذیت‌کننده‌اس اون بخشش خیلی..ولی ببینیدش کلا

بالاخره نظرتون اومد Ali عزیز..والا این یکی فکر نکنم اصلا..اما سریال خیلی خوب هست که ارزش داشته باشه ببینید و در حد هزاردستان لذت ببرید

نه قربونت برم محمدجواد جان :)) منم اصلا دوس نداشتم..ولی موضوعش عالیه دیگه :)
راحت باش نظراتتم بگو

حتما ببینیدش آقای زادمهر ... دیدن ادامه ›› عزیز که نظرتونم بدونیم دقیق‌تر :)
آفریییین آفرین..اینجاس که سلیقتون رو بشدددت تحسین می‌کنم :)
بهترین سریال منم همونه از قضا :) منتظرم وقت بشه بار دوم با کیفیت بهتر ببینمش

رویا خانم فرصت کردید ببینیدش حالا، کمه
عالیییه اون سریال..تو Top-3 منه :)

آقای حسینیان عزیز
آفرین مطلب همون حجم تعریفِ هست بیشتر..من متوسط رو به پایین می‌دونمش و خیلیییی سریال بهتر هست ازش
فضاسازیش رو موافقم..موسیقی هم آره خوبه نسبتا
موضوعش خیلی خوبه آخه، علاقمند به اون موضوعام باشه طرف که بیشتر لذت می‌بره
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چالش متن، چالش سختی بود
خسته نباشید

مفصل‌ترش بماند برای بعد اجرا، اگر در حوصله کسی بود.
علی جان خسته نباشید رو موافقم چون زحمتشون رو کشیده بودن گروه،ولی کاش....
متن که اصلا خوب نبود،بازی ها هم چنگی به دل نمی‌زد،کارگردانی هم که واقعاً آشفته مثل خود اجرا..
البته شاید چون روزای اول دیدم انقدر نظرم منفیه ولی اگه در روزهای آینده بازی ها و کارگردانی هم پخته تر بشن،بازم متن رو نمیشه کاریش کرد
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
آقا بهزاد عزیز ممنون از لطف شما
در حالت کلی امتیازها رو می‌تونین تو پروفایل هر کسی ببینید برای همه نمایش‌ها..من سعی کردم یکی دو سال اخیر نمره همه نمایشارو بدم..اما چون امتیاز خیلی هم معیار خوبی نیس هم خیلی دقیق نمی‌شه نمره داد، هم بازه‌اش کمه و قطعا نمره‌هه زیاد منطقی جلوه نمی‌کنه، من امتیازها رو شخصی کردم
اما چشم، اگر شما از این امتیازها می‌تونید استفاده کنید برای تصمیم‌گیری، حتما در ادامه این کارو خواهم کرد
بازم ممنون، منم یه تیاتربین معمولی‌ام، خیلی انتظار خاصی نباید از نظراتم داشته باشید :)
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
ممنونم از شما. شکسته نفسی می فرمایید.
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این همه بازیگر خوب و حتی معروف، سه ساعت تمام نمایش، فروش در سایتی به جز تیوال..
اما قیمت 40 تومن! با تخفیف سه روز نخست!

کافیست هنرمند، درونا هنرمند باشد و رفتارش آینه تمام نمای شخصیت و افکار و هنرش!
دیگر نیازی به توجیه و هزار جور دلیل‌تراشی نیست!

سایه اینجور هنرمندان تا ابد بالای سر تیاتر و تیاتردوستان!
دقیقا
اگه نمایشش هم مثل فعل باشه، ارادتم در حق رضایی راد کامل میشه
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
جناب هنزکی ممنون از توضیحتون متنو اصلاح کردم.
۲۷ خرداد ۱۳۹۸
آهان بله متوجه شدم علی جان
واقعا منم موافقم ، کار کشش داشته باشه زمان از دست میره و صندلی هم قابل تحمله
۲۷ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه اجرای جمع و جور و شریف و دوست‌داشتنی
نمایشنامه کار رو که بنده دوسش دارم و نقش‌ها بسیار کاراکترهای جذابی هستن.

گریم کار واقعا عالی بود..طراحی نمایش بسیار دلچسب و خلاقانه بود از نظر بنده
دکور و در واقع صحنه، خوب بود اما جای کار داشت..شاید یکم بزرگ بودن صحنه برای این نمایش تو ذوق می‌زد..چرخ‌های کوچک صندلی آقای قاضی که اعصاب ما و بازیگرا رو خراب کرده بود، واقعا بد طراحی شده بودن.
کاراکتر جلاد بسیاااااار جذاب بود، و بازی کم‌دیالوگ آقای دارابی واقعا به دل نقش نشسته بود..صحنه پینگ‌پنگ‌شون تقریبا یکی از موجزترین کمدی‌های لحظه‌ای یه نمایش بود
کاراکتر دادستان، با بازی خوب آقای اخوان، چالش‌های جذابی داشت..راه رفتن خاص با فرم و طراحی جالب توجه، فرم بدن جالب و در عین حال سخت و فیچرهایی ... دیدن ادامه ›› که در کاراکترش جاگذاری شده بود، مثل آب‌نبات خوردنش یا فوت کردن دستش یا عینک خاصش..
بازی مابقی بازیگرها مقداری فاصله داشت با این دو نقش..ای کاش آقای کمیلی هم تمرکزشون رو بین نقش اصلی کار و کارگردانی تقسیم نمی‌کردن.

موسیقی کار رو بسیار دوست داشتم، و شدیدا برای کار فضاسازی می‌کرد و زیبا بود..اما خیلی متوجه چرایی حضور موسیقی زنده (ویولونیست) نشدم، چون همون یکی دو بخش هم قابل ضبط بود و نیاز خاصی به ایشون نبود.
یک نقطه عطف واقعا دلچسب داشت نمایش برای بنده، که همه خط‌کشی‌ها و فاصله‌گذاری‌ها در طراحی و فاصله دو دنیا رو ناگهانی در ذهنت بولد و باورپذیر و با دلیل می‌کرد.

در کل بسیار نمایش شریف و دوست‌داشتنی‌ای بود..و من راضی از سالن خارج شدم، منهای موارد زیر

پ.ن.1: گرمای سالن سپند، تماااام انرژی و توان آدم رو می‌گرفت و کلافه شده بودیم..کشدار شدن میانه‌های نمایشی که فقط 70 دقیقه هست تا حد بسیار زیادی بخاطر گرمای سالن بود.
پ.ن.2: دو خانم (محترم)ی که منشی صحنه بودید یا چی بودید نمی‌دونم دقیقا، اما وسط نمایشی که در حال اجراس، ردیف 5، 6 سالن نمی‌شینن با نور موبایل و تبلت، کتاب یا نمایشنامه رو بگیرن دستشون، چک کنن، حرف بزنن، بخندن و عکس بگیرن! اتاق فرمان یا یه گوشه که مزاحم بقیه نباشه هم می‌شد این کارو کرد..حالا منهای اینکه چرایی این حرکت رو ما نفهمیدیم، وقتی نمایش داره اجرا می‌ره چک کردن نمایشنامه و عکس گرفتن به چه دردی می‌خوره بر ما که روشن نیست!!!
آقای بولوی عزیز، یعنی مخالفید؟ :))
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
جامع و عالی مثل همیشه ❤
۳۰ خرداد ۱۳۹۸
لطف شما همیشه شامل حال منه، محمد جان عزیز :)
۳۱ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حیف یکم دیر شد ولی بازم خالی از لطف نیست
----------------------------------------------------------
آیا شما که صورتتان را
در سایهٔ نقاب غم‌انگیز زندگی
مخفی نموده‌اید
گاهی به این حقیقت یأس‌آور
اندیشه می‌کنید
که زنده‌های امروزی
چیزی به جز تفالۀ یک زنده نیستند؟

گویی که کودکی
در اولین تبسم خود پیر گشته است
و قلب — این کتیبهٔ مخدوش
که در ... دیدن ادامه ›› خطوط اصلی آن دست برده‌اند —
به اعتبار سنگی خود دیگر
احساس اعتماد نخواهد کرد

شاید که اعتیاد به بودن
و مصرف مدام مسکن‌ها
امیال پاک و ساده و انسانی را
به ورطهٔ زوال کشانده‌ست

شاید که روح را
به انزوای یک جزیرهٔ نامسکون
تبعید کرده‌اند...

*فروغ فرخزاد*
به به، بالاخره بنر کنار صفحه اصلی و بنر بالای برگه و پوستر اومد :)
ایشالا نمایش خوبی در انتظارمون باشه :)
اینجا تیواله و همه ماها که اینجاییم از قابلیت‌ها و نکات خوبش مطلعیم،
نمی‌دونم اینجا یه نکته خوبی که از جانب سایت‌های دیگه رخ داد رو بگم اشکالی داره یا نه، اما می‌خوام همیشه به نکات منفی پرداخته نشه

نمایش بداهه به بی‌دلیل‌ترین شکل، کنسل شد اجراهاش و سایت مورد بحث، در فاصله یک روز پیام کنسل شدن رو برای ما فرستاد، توضیحات کافی رو داد که برای برگشت پول به کیف پول اکانت چیکار باید کرد، بعد مجددا پیام دادن و نحوه عودت کامل پول به حساب رو توضیح دادن و با چت آنلاین سریعا پیگیری کردن.
در آخرم به دلیل اتفاق رخ داده، کد تخفیفی برای نمایش دیگه لحاظ کردن.

تا باشه از این اتفاقای خوب و نحوه درست برخورد ... دیدن ادامه ›› با کاربر.
ممنونم و امیدوارم این مسیر رو همه سایت‌ها پیش بگیرن..
مشخصه که این وظیفه سایت‌هاس نه لطف در حق کاربر، اما با همین "دیدن‌"ها می‌خوام انگیزشون برای این کارا بیشتر بشه :)
حالا برای کی شد اجراتون ؟؟؟
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
علی جان این وصلت جوش بخوره پورسانت خوبی گیرم میاد.
اون موقع همتون رو مهمون میکنم جنایات و مکافات اون هم ردیف 1 :)))

جناب جباری مهربان دست شما درد نکنه از لطفتون.راستش بعد از تعریف های بدی که شنیدم من هم مثل شما و باقی دوستان تصمیم گرفتم نرم :)
البته که این لطف شما از دیدن صدها نمایش 5 ستاره دلچسب تر و گواراتر بود :))
۱۳ خرداد ۱۳۹۸
نظر لطفتونه پاینده باشید
۱۳ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Reverie of a fine cigar
While walking on a boardwalk
Eyes floating at a distance in the beach horizon
The wind softly breezes into your hair
Shell-shocked by the colorful landscape
Only seen by the kid, deep down your instincts
Joyous breaths, surfing through your body
Weightless, dauntless, ambitious
Feet floating in the air
Mind drowning in ecstasy
Musical catharsis rules
Clouds gathering
Watching ... دیدن ادامه ›› your performance
Dreams in control
Nothing in distress
Paintings glow on the wall
Walls flying across the room
Morning shine never leaves
Dots and traces
Thoughts equalizer
Dreams prevail
Sentiment’s empire
Secure reclusion
Speechless moments
Reflecting on bitter poems
مختار بایزیدی، دایِه*، رضا بولو و مارال عظیمی این را امتیاز داده‌اند
با جناب بامداد عزیز بسیار موافقم،هزارتا ستاره هم کمه...
بسیار زیبا بود جناب عبدالهی عزیز،دوست خوش ذوق من
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
تلمیذ مکتب شما و بامداد جان هستم ...
۱۹ خرداد ۱۳۹۸
قطعااا هرچی شما بگی همونه :)
انصااااافا قربون شماااا عزییییز دل :) :*

رضا جان که من یه عمر هست شاگردشم ولی از این استاد خاکیاس یادش می‌ره هی :)
:))
۲۰ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"سیزیف در سرزمین مستقل کورینتوس"


غوغایی در مرکز کورینتوس برپاست

شور و هیجان، از در و دیوار شهر بر مردم می‌بارد..مردم در میان دست و پای یکدیگر لول می‌خورند

در گوشه‌ای خشکم زده است..می‌دانم خبری در راه است، اما رشته‌های اعصابم به هم تابیده‌اند و پیامی را عبور نمی‌دهند.

سرم را بالا می‌گیرم ... دیدن ادامه ›› و نگاهم را به نمایشگر بزرگ میانه میدان خیره می‌کنم

به نظر آداب مراسم قرعه‌کشی در جریان است..

نمایشگر، مقدمات هیجان‌سازی و صداهای توپ و انفجار و غیره را فراهم کرده است..بلندگوها اطراف میدان، صدا را با اوج دقت پخش می‌کنند.

صدای مجری برنامه از بلندگوها جای هیجانات قبلی را پر می‌کند..خلأ و تعلیق بیداد می‌کند..

و و و و و....

سیزیف..

پادشاه بی‌بدیلتان از داخل قرعه‌ها بیرون آمده است..

خوشحالید؟؟ می‌دانم! من هم مثل همه شما خوشحالم.

اما چیزی را می‌دانم که شما نمی‌دانید..

دلهره فضا را پر می‌کند..

{کدام موضوع از توجه ما پوشیده است؟..می‌شنوی چه می‌گوید؟..بر سر سیزیف همایونی چه بلایی آمده است؟}

سیزیف، دیگر آن سیزیف که شما می‌شناسید نیست..

خبط کرده..؟

راه سقوط برگزیده..؟

خدایگان، جعبه پولی به دستش سپرده و اگر آن را به بالای کوه برساند، همه آن جعبه برای او خواهد شد..

اما..

اما اگر، به بالا نرسید، خودش و جعبه با هم به پایین سقوط می‌کنند..

سقوط، بلایی بس خانمان‌سوز برای سیزیف خواهد بود.

اما..

اما تدارکات قرعه‌کشی، جعبه پول به دست، کورینتوس را ترک خواهند کرد.

هنوز خوشحالید..؟

چشمکی نورانی، افق کورینتوس را درمی‌نوردد.

صدا و تصویر می‌رود...



تا قرعه‌کشی بعدی، بدرود
:)))))
۰۹ خرداد ۱۳۹۸
علی جان عبداللهی نازنین خیلی خوشحالم که دوباره شمارو در تیوال فعال میبینم :)
۱۱ خرداد ۱۳۹۸
شما به طرز خطرناکی عزیز دل مایی کانادا جان :)
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"جنایات و مکافات"
و نه
"جنایت و مکافات"

این الان خلاقیته آیا؟؟
یا چی؟
احتمالا یا چی ؛))
۰۸ خرداد ۱۳۹۸
با شما فوق العاده ها مصاحبت روحیه آدم رو عوض میکنه
دمتون گرم به خدا :))
۰۹ خرداد ۱۳۹۸
فوق‌العادگی از خودته حامی جان :)
۱۲ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"چگونه یک متن خوب را حیف کنیم؟"

...