مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی میرسد اجرای همه نمایشها و برنامههای هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیلها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همه چی فوق العاده بود... فقط چیزی که هنوز نمی فهمم برگشتن بابا بود!! اخه بابک که مرد ... پلیس و جسد و سرد خونه.. اینا همه به مرگ بابک اشاره میکرد.. آخرش با احساس غمی که داشتن شروع کردن به تکرار که نشونه غم و ناراحتی و پشیمونی همه کاراکترا بود ...! چی شد که بابا یدفعه برگشت درست اوج نا امیدی داستان؟ من واقعا متوجه نمی شم با مغزم جوردرنمیاد میشه کمکم کنید و بهمبگین قصد نویسنده چی بوده؟
ممنون