در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش این یک پیپ نیست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:11:27
امکان خرید پایان یافته
۱۲ مهر تا ۱۰ آذر ۱۳۹۶
۲۰:۴۵  |  ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

شبکه‌های اجتماعی تئاتر مستقل تهران: اینستاگرام

اخبار

›› یادداشت دکتر بابک خطی برای نمایش «این یک پیپ نیست»

آواها

مکان

ضلع شرقی چهارراه ولیعصر (تئاترشهر)، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰ (خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰)
تلفن:  ۶۶۹۷۹۷۴۱

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پنجشنبه 28 دی 96: سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر رو با دیدن این کار شروع کردم و باید بگم افتتاحیه خیلی خوبی بود برام! طراحی صحنه، میزانسن بازیگرا، مسیر داستان و همه هنر به کار رفته در این نمایش خیلی چشمم رو گرفت و واقعاً لذت بردم! من به همراه "کسی که نیست" و نبود به دیدن این نمایش رفتم و بعد از اینکه نمایش رو دیدم، برام خیلی جالب شد که من واقعاً موقع پر شدن سالن، صندلی بغلیم رو که به هوای دوتایی رفتن خریده بودم، نذاشتم کسی روش بشینه! و گفتم: "جای همراهمه!" در حالیکه همراه من کسی نبود! ... شاید هم بود اما دیدنش کار هرکسی نبود! انگار از قبل به نوعی اون درونمایه جالب و تفکر برانگیز نمایش بهم الهام شده بود. مثل جیم، ماریا، پلیس، mommy و جنازه ای که در نمایش نبودند! ... بازیگرانی که نبودند که تعظیم کنند!...بودند اما نبودند! شاید هم دیدنشان کار هرکسی نبود یا هرکس یک جور می دیدشان! ...و مایی که تماشاگر اون نمایش نبودیم! شایدم هم بودیم... "این یک پیپ نیست!" "شما تماشاگر این نمایش نیستید"... و در نهایت یاد این شعر از بیتا امیری افتادم: "در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست/می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست/می نشینی روبه رویم خستگی در می کنی/چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست..." . از آقای مساوات تشکر می کنم که یک نمایش فراموش نشدنی رو برامون رقم زدن!
مریم زارعی و محمد رضایی مقدم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرد روی صحنه میرود.آرام چهار پایه پیانو را عقب میکشد.روی آن مینشیند.و در پیانو را باز میکند.
چهار دقیقه و سی و سه ثانیه بعد از گشودن در پیانو آرام در را میبندد و بلند میشود.در این دقایق هیچ نتی نواخته نمیشود.تنها چیزی که تماشاگران میشنوند سکوت است. و این میشود معروفترین قطعه موسیقی "جان کیج" هنرمند داداییسم دهه ۵٠ آمریکا!
مردم منتظر شنیدند وقتی به طور عادی به یک کنسرت میروند.آنها سکوت میکنند تا صدای آلات موسیقی را بشنوند اما در قطعه سکوت جان کیج هیچ چیزی نواخته نمیشود.بلکه نوازندگان خود همان تماشاچیان هستند.
او معتقد بود ما آدمها از صداهای اطرافمان غافل شده ایم.بدن ما مثل یک کارخانه تولید اصوات عمل میکند اما گوشهای ما ناتوان از شنیدنش هستند.محیط اطراف ما پر از انواع صداهاست که هریک میتواند مثل یک قطعه موسیقی جاری باشد.هنر چیزی جدای از خود زندگی نیست.این اشتباه ما آدمهاست که هنر را فراتر از زندگی قرار میدهیم.درواقع هنر در لحظه جاری است.
در قطعه سکوت نوازنده چیزی نمینوازد.آنچه شنیده میشود صداهای محیط است. صداهایی مثل سرفه کردن-حرکت دست و پای فرد تماشاچی-تکان دادن سر-برخورد بالهای مگس-صداهای چوب صندلیها وقتی تماشاچی روی آنها جابجا میشود.... در تمام این ۴:٣٣ دقیقه ما صداهای طبیعت ... دیدن ادامه ›› را میشنویم.
وقتی دورتادور ما را سکوت احاطه کند گوشهایمان خود به خود تیز تر میشوند تا کوچکترین جابجایی هوا را ردیابی کنند و این میشود درک همان هنری که جان کیج به دنبالش بود.
ما آدمها باید بپذیریم که در دنیای ماشینی امروز داریم از محیط دور و دورتر میشویم و این یعنی از دست دادن قدرت تبادلمان با طبیعت....
جان کیج هنرمند آوانگاردی بود که رشته تحصیلیش به موسیقی مربوط میشد اما بیشتر از موسیقی او به هنر پرفورمنس میپرداخت.قطعه سکوت ۴ دقیقه و سی و سه ثانیه به طول انجامید یعنی ٢٧٣ ثانیه.اما چون ٢٧٣ ثانیه عملا سکوت محض حکمفرماست یعنی منفی ٢٧٣ ثانیه موسیقی!

٢٧٣- !این عدد ما را به یاد صفر کلوین میندازد که درجه انجماد تمام اجسام است . جان کیج این استعاره را بدین جهت بکار میبرد تا به ما بگوید در ٢٧٣ ثانیه سکوت فضا منجمد میشود تا ما به درونمان برگردیم و به صداهای طبیعت گوش فرا دهیم و یک بار دیگر به خودمان برسیم.زیرا هنر چیزی از ما جدا نیست و هریک از ما خود یک هنرمند است.
س منفرد
نمایش عالی، عالی، عالی......
فقط یک سوال، برداشت شما از آخرین بازیگری که وارد صحنه شد و رفت توی آشپزخونه نشست چی بود؟
امیرمسعود فدائی، مریم زارعی و سپهر امیدوار این را خواندند
سحر لیلی ئیون این را دوست دارد
باباشون بود فک کنم
۰۸ آذر ۱۳۹۶
دو بازیگر وارد شدن. یکی رفت نشست تو آشپزخونه و اون یکی تکیه داد به اوپن (پشت به تماشاچی‌ها) و مشغول تمیز کردن چاقوی خونی شد.
۰۸ آذر ۱۳۹۶
پلیس از صداش معلوم بود مَرده... اونی که چاقو رو تمیز می‌کرد خانم بود.
۰۸ آذر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید