گرمای هوا و عدم پوشش کافی تهویه سالن آزار میداد اما چه باک آمده بودیم قصه ظهر جمعه مساوات رو ببینیم و باز هم لذت ببریم!
اما دیدن نمایش گرمای هوا رو برام بیشتر آزاردهنده کرد،همه کسانی که مساوات رو دوست دارند جدای از نوشته های خوب و توجه به ریزه کاری ها،کارگردانی، بازی گرفتن و فضاسازی های عالی او رو کنار گروه خوبش تحسین میکنند!
قصه ظهر جمعه عامه پسندترین اثر مساوات نمایشنامه رئالی ست که بیشتر از خود قصه دکور و فضاسازی بی نظیر که تداعی کننده روحیات و مناسبات آدم های دهه ۶۰ و ۷۰ هست مخاطب رو تحت تاثیر قرار داد!
کاپشن خلبانی محمد علیمحمدی و بازی روان او به نقش برادر کوچک خانواده که از فروش فیلم های ویدئویی ارتزاق میکنه و تینو صالحی برادر بزرگتر مذهبی و به قولی بزرگ خانواده،داماد خانواده و...همگی تداعی کننده زندگی طبقه متوسط و زیر متوسط در سال جنگ و پس از جنگ هستن!
تا اینجای نوشته بسنده کردم به تحسین قصه ظهر جمعه مساوات تا دلیلم رو کوتاه کنم بر دوست نداشتن نمایش نسیم ادبی،اثری که فقط روی نمایشنامه تمرکز داره و نشانی از آدم ها و سبک زندگی و پوشش مردم اون سالها نداره!
برادر کوچکتر بیشتر شبیه جوان های انتهای دهه ۸۰ و ۹۰ هست حتی نوع پوشش و کلام اون ابدا شبیه کاری هم که میکنه نیست!
برادر بزرگتر،داماد،خواهر
... دیدن ادامه ››
و عروس حتی دکورو طراحی لباسی که همگی از دهه ۹۰ کوچ کرده به نمایشی از دهه ۷۰ با بازی هایی ضعیف!
قصه ظهر جمعه نسیم ادبی به لطف نمایشنامه بی نقص تئاتری است متوسط بدون کارگردانی و بازی های خوب!