در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم شریعتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:30:12
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پوستر این اجرا کپی پوستر قطع دست در اسپوکن به ترجمه، کارگردانی و تهیه کنندگی دانیال خجسته و طراحی امیر رجبی هست که سال 93 تو تماشاخانه انتظامی برای اولین بار اجرا رفت! کاش کارگردان محترم اجرا یه زحمتی میکشیدن و حق کپی رایت رعایت میکردند یا حداقل هزینه ای برای طراحی پوستر میکردند.
واقعا همچین کاری از سمت کارگردان یا یک گروه فرهیخته هنری، خیلی غیر حرفه ای هست!
برگ برنده "بی خوابی" به روایت یک روزنامه نگار

سید محمد طباطبائی نویسنده و روزنامه‌نگار در متنی که در اختیار ایسنا گذاشت، نوشت: "در زمانه‌ای که اندوه تماشای بعضی آثار ضعیف از گروه‌هایی که با سفارش در سالن‌های اصلی تئاتر اجرا می‌کنند ما را آزار می‌دهد تماشای بعضی نمایش‌ها نه تنها کورسوی امیدی برای تنفس تئاتر است که انگیزه برای خلق و تماشای اثر خوب را در آدمی زنده می‌کند؛ از آن جمله است نمایش‌هایی همچون احتمالات، توفان و بی خوابی. و اما درباره بی‌خوابی...
این روزها که همه سرگرم خرید و خانه تکانی هستند «بی‌خوابی» در سالن سایه تئاتر شهر، خواب از چشم آدم می‌رباید؛ با موضوعی که جامعه مبتلا به آن است و پرداختی درست به آن موضوع. موضوع بی خوابی درباره اعتیاد و پیامدهای شخصی و شخصیتی و خانوادگی آن است. موضوعی که اگرچه به دلیل دستمالی شدن با نگاه‌ و پرداخت‌های کلیشه‌ای و دولتی دیگر انگار از اهمیت آن کاسته شده یا برای جامعه عادی شده اما در بی‌خوابی با نوع دیگری از پرداختن به آن مواجه هستیم.

سعید هاشمی‌پور که همواره نویسنده قابل اعتنایی در عرصه تئاتر بوده این بار هم نمایشنامه بی‌خوابی را بسیار درست ساخته است. در بی‌خوابی ما با ... دیدن ادامه ›› روایت درست مواجه هستیم، از جای درستی شروع می‌شود، درست ادامه پیدا می‌کند و درست تمام می‌شود اگرچه تمام نمی‌شود؛ بی‌خوابی ادمه دارد چرا که موضوع آن ادامه دارد. چیدمان کلمه‌ها در دیالوگ‌ها با دقت انجام شده و دیالوگ‌ها به درستی در کنار و ادامه هم قرار گرفته‌اند.

در روایت، مخاطب با تعلیق و پرسش‌هایی مواجه می‌شود که او را با اثر همراه می‌کند. بر این اساس برگ برنده بی‌خوابی را باید در نمایشنامه آن دانست اگرچه در این موضوع می‌توان با سلیقه نویسنده اختلاف نظر داشت. بی‌خوابی در کارگردانی هم ایده دارد؛ کارگردان اگرچه همان نویسنده بی‌خوابی است اما تلاش کرده در مقام کارگردان از جایگاه نویسندگی فاصله گرفته و از روایت ساده نمایشنامه در اجرا بپرهیزد.

استفاده از ابزار تصویر در تئاتر این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته اما در بسیاری از موارد درست و بجا نبوده است اما در بی‌خوابی کارگردان دقت کرده تا استفاده‌اش از تصویر نه فقط برای ایجاد جذابیت باشد که بیشتر از آن، کمک گرفتن از تصویر برای روایت بهتر را هدف قرار داده؛ در واقع از تصویر به عنوان ابزاری برای کمک به روایت بهره گرفته است.
در بی‌خوابی ما با بازی‌های روان مواجه هستیم، بازی‌هایی که هرچه پیش می‌رود بیشتر مخاطب را با خود همراه می‌کند که این البته ویژگی نمایش است؛ بی‌خوابی شاید در ابتدا مخاطب را میخ‌کوب نکند اما هرچه که پیش می‌رود چشم و ذهن مخاطب را بیشتر و بیشتر آنِ خود می‌کند. اما شاید بتوان در کنار نمایشنامه خوب همراه با اجرای متناسب و قابل قبول بی‌خوابی، طراحی صحنه آن را یکی از ایده‌های درست و اصولی و در خدمت نمایش دانست که در اجرا هم درست انجام شده است.
به طور کل بی‌خوابی نمایشی شریف است. نمایشی که روایت زیر پوست شهر است. بی‌خوابی اگرچه موضوع و روایتی تلخ دارد اما دیدن آن موجب می‌شود آسیب‌های موضوعی که با پرداخت‌های نادرست و کلیشه‌ای برای جامعه عادی شده است دوباره رنگ جدیت به خود بگیرد. بی‌خوابی را باید دید چرا که هم به موضوع با اهمیتی پرداخته، هم نوع پرداختن‌اش دور از کلیشه‌های مرسوم است، هم نمایشنامه‌ای خوب و هم روایت و ارائه خلاقانه دارد."

سید محمد طباطبائى - خبرگزارى ایسنا
آدمیزاد؛ جهانِ کین است. ما مختصر همهٔ جانورانیم. احساساتِ جانوران در ما غلبه دارد. باید آن را کُشت. ولی من اگر بخواهم یک ماهی را بکشم باید اول خود را بکشم. من آبم. دلم میخواهد در دریا غرق شوم.
پویا فلاح این را خواند
سپهر، رویا، جعفر میراحمدی، سارا و میشا آشتیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به من زهر خورانده اند. اول که مرا اینجا آوردند همین وسواس را داشتم که مبادا به من زهر بخورانند.
برگهاى مرده به زمین مى افتد، خداداد مردى ٦٠ ساله به زمین مى افتد. بیست سال بود که تک و تنها زندگی تارک دنیایی می کرد. خداداد برگ مرده ی شصت ساله، به زمین می افتد.
گرگ ها دو اجرایی شد

به دلیل استقبال مخاطبین، این نمایش در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه (۳ و ۴ مهر) در دو سانس ۱۸ و ۲۱:۱۵ به زبان فارسی اجرا می شود.
میترا و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
امیر مسعود، زهره مقدم و فرزاد جعفریان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گرگ تنها مى میره
ولى گله گرگ زنده میمونه!
میترا این را خواند
مجتبی مهدی زاده، امیر مسعود و کیارش مسیبی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش سه سویه بوده و باکس وسط هیچ ارجحیتی نسبت به باکس های جانبی ندارد.
میترا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شماره ٢٥: بچه ها حالا دروازبانمون پنالتى گرفته. براى احترام به بومى هاى آمریکا از اجداد سرخپوستش خجالت مى کشیم... با لبخند خجالت مى کشیم!
حسین این را خواند
مجتبی مهدی زاده و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دختران دشت ...
دختران انتظار ...
اگر به دنبال سرگرمی و‌ فراغت ذهن هستید، این نمایش برای شما نیست.
گرگ ها بازنمایی صدای مطرودان در جهان تحت سلطه است. روایت صدای زنان، مهاجران، ... دیدن ادامه ›› همجنس خواهان و نقاب پوشان در جهانی تک صدا که با هدف حذف سوژه ی سخنگوی ایده مند، به تقلیل و ادغام امر حسانی، انکار تن گروتسک باختینی و شئ وارگی انسان می پردازد. گرگ ها شناخت نخستین ابزار انسان در مقا‌ومت سیاسی ست، شناخت قدرت تن.

آنیتا جم
شماره ٧: درد یک وضعیت ذهنیه...
+ رو تخت زایمان میبینمت!
با سلام
دوستان عزیز نمایش گرگ ها سه سویه بوده و باکس وسط هیچ ارجحیتی نسبت به باکس های جانبی ندارد.
بنظر من نیمه اول باکس های کناری حتی از روبرو بهتره
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان تیوالى سلام
در مورد نمایش گرگ ها یه پیشنهاد داشتم... دیدن گرگ ها از باکس هاى کنارى لذت بخش تره! مخصوصا باکس i و f .
و در مورد باکس هاى وسط چون خودم سر تمرین ها حضور دارم و از ردیف هاى مختلف اجرا رو دیدم به نظرم از ردیف هاى بالایى جذابیت اجرا چندین برابره
دانشجویان عزیز مى توانند با ارائه کارت دانشجویى به گیشه به صورت حضورى، و یا با استفاده از کد تخفیف tiwallstudents به صورت اینترنتى از ٣٠٪؜ تخفیف دانشجویى براى تمامى روزهاى هفته بهره مند شوند.

(در هر دو صورت ارائه کارت دانشجویى به گیشه الزامیست)
گروه هنری پژواک این را خواند
آرش رضایی، محمد مجللی و مائده ایرجی راد این را دوست دارند
به امید افزایش ۳۰ درصد
۴۰ و ۵۰ واقعا شایستگی بیشتری دارن :)
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
قطعا همینطوره ولى دست ما هم بستس...
در عوض این تخفیف براى تمامى روزاى هفتس ؛)
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
کیفیت رو فدای کمیت نکنین
:)
۲۷ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا آهسته، مردم در حالِ خوابند!!

-نگاهی به نمایش کوریولانوس به کارگردانی مصطفی کوشکی در تئاتر مستقل تهران


-امید طاهری
نویسنده و منتقد ... دیدن ادامه ›› تئاتر


-مصطفی کوشکی از سرگذشت «گایوس مارسیوس کوریولانوس» نمایشی را روی صحنه برده که اگر چه نگاهی است به تراژدی گمنامِ شکسپیر به نام «کوریولانوس»، اما بر خلاف دیگر نمایش این کارگردان ( رویای یک شب نیمه تابستان ) رنگ و بویی از نمایشهای شکسپیری در این اثر نمی بینیم.

-کوریولانوس برداشتی کاملا آزاد از نمایشنامه شکسپیر است و کوشکی در این اثر قصه و موضوع را مطابق با ایده ی خود پیش برده است. این تولید تازه تئاتر مستقل تهران، محصولی کارگاهی است که تمام بازیگران آن برآمده از دل کلاس های بازیگری در این مجموعه هستند. نمایشی سخت و نفس گیر که بویژه برای بازیگر نقش کوریولانوس، یک ماراتن دشوار محسوب می شود و ایمان عبدی ریاضت کشانه در این اثر توانایی های فیزیکی خود را در چالش دشواری که کارگردان برایش ایجاد کرده به نمایش می گذارد.

-تمام ابعاد و مولفه های تولید تازه مصطفی کوشکی، جسورانه و بی پروا است. از انتخاب متن گرفته تا بازنوشت آن، تعداد زیاد بازیگران جوان، گستردگی صحنه، دکور و طراحی کارگردانی، تمام اینها در لبه ی پرتگاه قرار دارند و درست مانند دویدن قهرمان قصه روی تردمیل، باید از تمرکز و توان کافی برای حفظ تعادل نمایش برخوردار باشند. اتفاقی که در اثر تازه تئاتر مستقل تهران رخ می دهد. نمایش موفق می شود از میان تمام دشواری ها عبور کند و رفته رفته شکل نهایی و تصویر کلی خود را به ما نشان دهد.

-کوشکی در این نمایش در زمان سفر می کند تا مرزهای زمانی اثر را از میان بردارد. از سویی نشانه هایی دال بر سالخوردگی قصه در تن و لباس بازیگران قرار می دهد و از سوی دیگر در زبان، آکساسوآر و موسیقی، نشانه هایی کاملا امروزی را برای جلوگیری از توقف تماشاگر در گذشته ای موهوم عرضه می کند.

-اما در پهنه ی این نمایش دو نیروی عمده در کشمکش هستند و بر هم می سایند. هر بار یکی دیگری را مورد هجوم قرار می دهد و از ریخت می اندازد. یکی توده ( مردم رم ) و دیگری قهرمان ( کوریولانوس )

-جدال این دو با هم برآمده از نمایشنامه شکسپیر است اما در نمایش مصطفی کوشکی به خط اصلی قصه و ستون معنایی اثر تبدیل می شود. اگر در کوریولانوسِ شکسپیر مساله سرزمین و وطن با تلاش مادر و همسر کوریولانوس برای انصراف قهرمانِ خشمگین از یورش به سرزمینش، معنای اصلی درام را شکل می دهد اینجا اما ماهیت توده و قهرمان، مورد نقدی تند قرار می گیرد.

-نقد توده گاه بر تلقی های فکری و روانشناختی که پایه و اساس خرافی دارند می تازد، کج فهمی ها، ترس ها، منفعت طلبی ها و رذالت های اخلاقی را مورد نقد قرار می دهد و گاه بنیان های سیاسی و نهادهای قدرت فاسد در جوامع را مبتنی بر ماهیت توده و عملکرد آن می داند. در نمایش مصطفی کوشکی توده، به تمامی در جبهه شر قرار می گیرد. از ابتدای نمایش در پوزیشن خواب، معنای آشکار تنبلی و انفعال را تولید می کند و نمایش این وضعیت مضحک را چنان تاکید می گذارد که توده مجموعه ای مبتذل جلوه می کند که سزاوار لعن و نفرین قهرمانش است. این خیلِ خواب زده ی شهوت رانِ شوخ و شنگ، به چیزی جز آسایش و امنیت خود نمی اندیشد و قهرمان را نه برای قهرمان بودنش که برای جانشینی وظایف و مسوولیت های سخت و خطرناکِ خودش می خواهد. توده قهرمان را وکیل انجام تمام اموری می کند که نیاز به حرکت، شجاعت، جسارت و از خودگذشتگی دارد و خودش از تمام این نشانه های قهرمانی تهی است. به نوعی قهرمان برای چنین توده ی چرکینی، رعیتِ کارهای سختش است تا مبادا جان و مالش به خطر بیافتد. از همین روی آنجا که قهرمان با کلامی درنده، ماهیت چرکین این توده را چون سیلی بر صورتش می کوبد، آنها خیلی زود این رعیت هیولا را از قدرت به زیر می کشند و تبعیدش می کنند. اینچنین است که قهرمان در نمایش کوریولانوس، بر علیه خلق بر می خیزد و عزمِ نابودی مردمش را در پیمانی تلافی جویانه با دشمن آنها زمینه چینی می کند.

در سوی دیگر این میدان، قهرمان با تمام نشانه های شکوهِ تنانه، به تصویر کشیده می شود. به موازات خواب های سردِ توده، تن او مدام در تکاپوست، به لحاظ ویژگیهای بصری اجرا، سکون توده و بی تحرکی اش و در مقابل دویدن های طولانی و نفس گیر قهرمان بر روی تردمیل، زاینده اندیشه ی محوری این نمایش است. کوریولانوس، یکسره تن است. او یا فحاشی می کند یا از مادرش می گریزد. از مهری که می خواهد او را به سخن گفتن وادارد می گریزد. گویا علاقه ای به دیالوگ ندارد. چنین قهرمانی خود جای نقد دارد و قطعا نمی تواند علاوه بر اینکه قهرمان مردم رم است، قهرمان نمایش مصطفی کوشکی هم باشد. این قهرمان در بستر اجرا به ضد قهرمان تبدیل می شود و عملا کوشکی در این نمایش نابودی و مرگ را محصول چنین پیوندی می داند. توده ای منفعل و ترسو و قهرمانی یکسره تن باور.

-با این حال نمایش در برخی لحظات به سوی قهرمان غش می کند و شاید این خطری است که کوریولانوسِ مصطفی را تهدید می کند. چیزی در دل این اثر وجود دارد که می تواند فاشیستی شدن معنا را به کلی از اجرا دور کند. همسر کوریولانوس. هم او که در سراسر اجرا اشک می ریزد و سخن نمی گوید یا اندک می گوید. این عشق غبار گرفته ی اجرای کوشکی، نیازمند اندکی غبار روبی است تا نقطه ی عزیمت اجرا به امیدی برای ادامه حیات باشد.

چه میشود بر این متن در کمال ، افزود
همه گفتنی ها گفته شد
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جلسه نقد و بررسى نمایش اوبو
.
به گزارش روابط عمومى نمایش "اوبو" ، این نمایش به نویسندگى آلفرد ژاری و کارگردانى میرعلیرضا دریابیگى که از ٢٧ آذرماه در تالار حافظ به روى صحنه رفته است، جلسه نقد و بررسى آن روز دوشنبه ١ بهمن ماه برگزار مى گردد.
در این جلسه نقد و بررسی که بعد از پایان نمایش توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار می‌شود رضا آشفته و عرفان پهلوانی در قالب برنامه «دوشنبه‌های نقد تئاتر» این اثر نمایشی را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهند.
رویا کاظمی و زهره مقدم این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سعید شیشه‌گر کارگردان «تنها چیز قطعی» در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، این نمایش را یک مونولگ از «دانکن مک لین»، نویسنده اسکاتلندی خواند و گفت: این نمایش را اول به صورت مونولوگ سه سال پیش اجرا کردیم و به تدریج شروع کردیم به گسترش آن در سبک‌های مختلف و اجرا در جشنواره‌های متعدد؛ جایزه‌هایی هم کسب کردیم و کار برگزیده شد تا اینکه امسال فرصتی دست داد تا آن را روی صحنه ببریم.

شیشه‌گر «تنها چیز قطعی» را اثری درباره مرگ، ترس از مرگ و اینکه مرگ می‌تواند باعث رهایی شود یا اتفاقاتی که بعد از مرگ برای بدن انسان می‌افتد، خواند و گفت: اجرای این اثر در واقع ناشی از یک چالش و دغدغه بود؛ درواقع راهی برای جستجوی این سوال که بعد از مرگ چه اتفاقی برای انسان می‌افتد؟ در چه جغرافیا و مکان ناشناخته‌ای قرار می‌گیرد؟ جایی که تجربه‌اش را نداشته‌ایم و حالا ممکن است خیلی چیزها را ببینیم؛ همه این سوال‌ها من را وامی‌داشت تا تجربه‌ای را برایش در صحنه تئاتر فراهم کنم. چون تئاتر جایی است که ما می‌توانیم یک رویا ببینیم در ضمن اینکه در واقعیت وجود داریم؛ در صحنه تئاتر می‌توانیم این رویا را به حقیقت تبدیل کنیم و جای دیگری به جز تئاتر، شاید تجربه‌ای بهتر از این دست ندهد.

این کارگردان تئاتر با اشاره به اینکه «با نگاهی سورئال اما مینی‌مالیستی به سوی نمایش تجربه حین و پس از مرگ رفتم» گفت: «تنها چیز قطعی» متن ... دیدن ادامه ›› ساده‌ای بود و دغدغه‌هایی هم چاشنی‌اش کردیم؛ با نگاهی سورئال پازلی چیدیم که همه اینها را بتواند به تصویر بکشد.

شیشه‌گر با تاکید بر اینکه امروز نگاه ایده‌آلیستی به تئاتر در میان فعالان این هنر کم شده، گفت: ما تافته جدا بافته نیستیم اما همواره به خودم و اعضای گروه گوشزد می‌کنم که ما می‌خواهیم تئاتر کار کنیم نه چیز دیگر. نقل قولی از یکی از مقاله‌های ژان پل سارتر هست که می‌گوید ما باید تئاتر را جوری روی صحنه بیاوریم که مخاطب احساس کند در حال تماشای یک رویاست چون در واقعیت به آن رویا دست نمی‌یابد. این گفته را همیشه سرلوحه کارم قرار می‌دهم.

او ادامه داد: اینکه چیزی را روی صحنه خلق کنید که مساله‌ای را ساده بیان کند، شما را به‌عنوان مخاطب در آن شریک نکند و فقط باعث خنده یا گریه شود این به نظر من روح تئاتر نیست. روح تئاتر آن است که بتوانید کاری کنید که مخاطب دوست داشته باشد خودش بیاید روی صحنه و با بازیگر همراه شود؛ وقتی بتوان این حس را ایجاد کرد آن موقع می‌توان معنای واقعی تئاتر را درک کرد. من می‌خواهم به صورت تجربی به این نتیجه برسم. هرچند که فکر می‌کنم این نگاهی ایده‌آلیستی است که ممکن است با توجه به وضعیت تئاترمان به آن اصلا نرسیم.

کارگردان «تنها چیز قطعی» با تاکید بر اینکه جریان اصلی تئاتر ما به سمتی می‌رود که یا اشک مخاطب را درآورد یا با لودگی فقط جنبه مادی و بازاری داشته باشد، گفت: می‌خواهند از همه چیز پول دربیاورند؛ مثلا پروژه‌ای را جلوی‌تان می‌گذارند که درباره مرگ در جاده‌های کشور بنویسید و با آن اشک مخاطب را دربیاورید؛ به نظرم این یک نگاه مادی است که البته طرفدار هم دارد و تهیه‌کننده‌ها هم پشت این آثار درمی‌آیند.

شیشه‌گر در بخشی دیگر از صحبت‌هایش با بیان اینکه «خوشحالم کار ما و چند اثر دیگر باعث شد مرکز هنرهای نمایشی طی جلسه‌ای درباره سخت‌گیری‌های شورای ارزشیابی و نظارت و لزوم کاهش این سخت‌گیری‌ها صحبت کند» گفت: فکر می‌کنم این روزها ضرورت پرداختن به چنین سوال‌هایی زیاد به چشم می‌خورد؛ سوال‌هایی مانند اینکه برای چه تئاتر کار می‌کنیم؟ ضوابط و شرایط کارگردان و بازیگر چیست؟ آیا دستورالعملی تدوین شده که بر چه اساسی بخواهیم بر یک اثر تئاتری نظارت کنیم؟ فقط نگاه حراستی است؟ نگاه کیفی هم باید باشد؟

او ادامه داد: امیدوارم روزی مرکز هنرهای نمایشی به جای اینکه دیدگاه حراستی داشته باشد، کارها را از نظر کیفیت باهم مقایسه کند تا پیشرفتی در تئاتر ما حاصل شود. کما اینکه امروز بازبینی فقط به این دلیل صورت می‌گیرد که حرف و حرکت خاصی در تئاتر نباشد؛ حتی شده در کارها نقش یک زن به عنوان بازیگر حذف شود که در تئاتر ما این اتفاق افتاد. امیدوارم این زمینه فراهم شود که هم گروه‌هایی مثل ما که از نظر شهرت و قدرت مالی ضعیف‌تر هستند آثارشان ضربه نخورد چون وقتی گروهی از این ضربه‌ها بخورد از کار در تئاتر پشیمان می‌شود.
یادداشت "نصیر ملکی جو" به بهانه ی اجرای نمایش" چشم بر هم زدن" به کارگردانی "محمد زیکساری"

ما قربانیانِ فصلِ ناگواری از تاریخِ موسوم به "دهه ی شصت"ایم. دهه ای که نه تنها ما را به این دنیا دعوت کرد، بلکه جانبدارانه بخشی از آینده و فرصت های ما را دزدید تا به بهانه ی جنگ و تمامِ مشکلاتِ ناشی از آن، دیوار-چینِ بن بستِ "جهان سوم"یمان را مرتفع تر کند. اشاره به آن روزهای دور، در نمایش" چشم به هم زدن"، به کارگردانی"محمد زیگساری" به شکلِ آگاهانه ای اتفاق می اُفتد. نمایش، دچارِ "شیرینی" ی "غم انگیزی" است که ما را دچارِ مالیخولیای "شادی و غم" به شکلی طوئمان می کند. فُرمِ طنازانه ی نمایش آنقدر راحت و روان با تماشاچی گفتگو می کند که انگار از نزدیک هم به آن "واقعیتِ دور!"، نزدیکتریم. استفاده از زبانِ طنز و راحتی و روانی ی بازی بازیگران به همراهِ طراحی صحنه ی "کاربردی" بی آلایش و البته خلاقانه، به کارگردان این امکان را داده است که جهانِ نابی را برای تماشاچی خلق کند. جهانی که دیگر از یک موسیقی یا یک سریال تنها برای برآورده شدنِ احساسِ "نوستالوژی" سخن نمی گوید. بلکه به دفعات به ما هُشدار می دهد، که آمدنِ ما در این دُنیا – و کمی دقیق تر در این دوره ی تاریخی- یک کابوسِ تمام نشدنی بوده است که زبانِ بی منطقِ طنز و گروتسگ را در هم آمیخته تا خوابی طولانی را برای ما به ارمغان آورد. خوابی که معلوم نیست کی از آن بیدار می شویم. با این تعبیر" اُشین " دیگر،تنها اشاره ای به یک سریال نیست بلکه بخشی از تعلقاتِ یک طیفِ اجتماعی است که به شکلی کابوس وار در نمایش، ظاهر می شود. به همین ترتیب، رفتارِ "مُرده شورها"، "دوا فُروشها"، "فیلم فارسی بین ها" و ... همه می توانند نماینده گانی از جریان های مشابهِ اجتماعی باشند که در این نمایشِ کابوس گونه، به شکل هایی متفاوت تکرار می شوند. به بیانِ دیگر، اشاره ی "معنا ... دیدن ادامه ›› دار" به " ناهنجاری ها" و"ناراحتی ها" ی اجتماعی از این دست را -در مواجه با بیانی روان و "خنده برانگیز"- می توانیم به "طنزِ ناب" معنی کنیم، طنزی که داستان های "عزیز نسین" یا نویسندگانی با این رویکردِ بیانی را یادآور میشود.
نصیر ملکی جو – هجدهم شهریور نود و چهار

یادداشت گیتی خامنه در صفحه آخر روزنامه شهروند / شهریور 1394
چشم بر هم زدن*

زیر سقف آسمان پر ستاره، روی پشت بام کاهگلی، دراز کشیده بودم ... دیدن ادامه ›› و به ستاره‌ها، چشمک می‌زدم. صدای خِش‌خِش رادیوی ترانزیستوری بابا، با لالایی مادر برای خواهر کوچکم که عروسک پارچه‌ای‌اش را محکم توی بغلش گرفته بود، همراه نسیم شبانه ملایم که بوی کاهگل نم زده می‌داد، خواب را توی چشم‌هایم می‌نشاند. اما من نمی‌خواستم بخوابم. نمی‌توانستم بخوابم. من به ستاره‌ها چشمک می‌زدم، آنقدر که می‌توانستم راحت و بی‌دردسر، بدون اینکه هر دو تا چشمم را ببندم، به دختر همسایه، چشمک‌بزنم! یکی از چشم‌هایم را بستم، آن یکی را اما... باید باز نگه می‌داشتم! آن وقت با‌‌ همان چشم نیمه باز سایه‌اش را دیدم... آرام، از آن دور‌ها آمد و بعد یکباره... نمی‌دانستم بعد از چشمک زدن، دنیا این همه سرخ و سیاه می‌شود. نمی‌دانستم چشمک که می‌زنی گوش خواهرت، انگشتهای پدرت و پای... نمی‌دانم، شاید مادرت را توی ملافه‌های سفید پیدا می‌کنی. نمی‌دانستم با یک چشمک ‌کوچک دنیا این همه خاک‌آلود و پر سر و صدا و ترسناک می‌شود. آنقدر که دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست! گذشته‌های خوب پیش از جنگ و ‌موشک باران و...
دوستان جوانی که بعضی‌هاشان، در زمان ‌جنگ ایران و عراق، حتی هنوز به دنیا نیامده بودند و یا خیلی کوچک بودند، فاجعه سرخ‌ و سیاه زندگی انسان‌ها در زمان وقوع جنگ را به تصویر کشیده‌اند. تصویری آنچنان زنده و جاندار و تاثیرگذار که اگر دهه شصتی باشی، نمی‌توانی از کنارش، بی ‌آنکه اشک در چشمخانه‌ات مهمان شود و بغض راه گلویت را بگیرد، عبور کنی... ‌و آن وقت کسی که مثل تو دهه ٦٠ را با همه وجودش نفس نکشیده، شاید نتواند بداند که تو چشم‌‌هایت را برای خاطره‌گردی که بوی دود‌ و خون می‌دهد بسته‌ای، یا داری سعی می‌کنی چشمک بزنی!
با احترام، من، که افتخار دیدن این کار خوب را داشته‌ام.