آقای کارگردان آخر نمایش گفتند که در تیوال نظر بدهیم و ترجیحا نظر های مثبت را بنویسیم. قصدی هم بر نقد نوشتن بر روی این کار نداشتم. اثر خوبی نیست اما آنقدر هم بد نیست که یک زنگ هشدار جدید باشد. اما این که راست راست جلوی مخاطب بایستی و بگویی لطفا نقد منفی ننویس و به خودم انتقال بده، خودش یک زنگ هشدار بزرگ است. یک فرهنگ غلط است که تئاتر را به ذات یک هنر متعالی می بیند و بقیه ماجرا، فقط درآمد زایی از فروش این هنر متعالی و به قول یکی از اعضای تیم اجرا، «این اثر مستقل» است. اشتباه نشود، با درآمد زا شدن و ایجاد توجیه اقتصادی برای تئاتر مخالف نیستم و بر آن پافشاری می کنم؛ اما حتی در ادبیات تجاری مدرن، هدف یک بنگاه صرفا خلق « درآمد و سود » نیست بلکه هدف اصلی خلق ارزش است. و جایگاه نقد در این میان چیست؟ دقیقا مخالف آن چیزی که مدام می شنویم: « نقد سازنده ». کار نقد، تخریب است، به چالش کشیدن است. خیلی از کار هایی که من دوست داشته ام، بسیاری به آن نقد های تندی داشتند. بسیاری از کار هایی که من نقد تند به آن دارم - مثل این کار -، بسیاری جوانب مختلف آن را دوست داشته اند؛ و آن چه که نقد می پالاید، نقاط منفی عمده ی آثار است: یک اثر نقاط منفی بیشتری دارد و یک اثر کمتر، از دیدگاه من مخاطب. هر اثر هنری مانند یک سازه است. من مخاطب یا شاید منتقد، آن جای که فکر می کنم این سازه کج رفته یا سست است را با پتک می کوبم، محکم یا ملایم. اگر واقعا سازنده این سازه - همان سازندگان این اثر - به درستی این بخش را ساخته باشند و من منتقد اشتباه کرده باشم، قواعد زیبایی شناسی جمعی مانع از فروریختن این ساختمان می شود. اما اگر به صرف اینکه ممکن است من مخاطب یا منتقد اشتباه کرده باشم، پتک را به کج روی احتمالی این سازه نکوبم چه؟ « تا ثریا می رود دیوار کج ». مگر نه آنکه سینما کلاسیک میراث ارزشمند هنر دراماتیک است، همانطور که موج نو؟ با این حال موج نو متولد نشد، و سینما را پیش نبرد مگر با نقد های اساسی که در کایه دو سینما علیه سینما کلاسیک نواخته شد و از قضا این نقد ها بسیار رادیکال بود. مدیوم تئاتر ایران امروز، از هزاران عامل درونی و بیرونی رنج می برد و هیچ انتظاری از آن نیست که در درخشان ترین دوران خود باشد؛ اما آنچه که می تواند تا قهقرای اضمحلال آن را پیش ببرد، خود مقدس بینی آن است و نقد، هر چند تند و بیجا که نقد من هم می تواند آن باشد، سیلی محکمی است نه برای آزار، که برای بیدار کردن این بدن رو به موت تئاتر در بوران تاریخی اکنون.
در نهایت، کار آنقدر هم کار بی کیفیتی نبود، برای آن تلاش شده بود؛ بازی هم تا حد قابل قبولی خوب بودند - به جز محمد عمادی
... دیدن ادامه ››
که فقط خوب نبود و فوق العاده خوب بود و متاسفم که کار دیگری از او نیافتم - و اثر هر چند داستان پخش و عقیمی داشت اما همچنان فاجعه یا خیلی بد نبود. اما آن چه که می تواند تا ناخودآگاه کارگردان و نویسنده و بازیگران و سایر عوامل اثر بنشاند و آن ها را به بهبود یک اثر نه چندان خوب به یک اثر خوب یا قابل قبول سوق دهد، نقدی است در عموم - و در امروز سکویی مانند تیوال - فریاد شود و هر چند ممکن است عوامل را ناراحت کند، اما شاید هم شوک ناخودآگاهی باشد برای بهتر شدن.