در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شیوا الف | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:37:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دوتا بلیط برای روز ۳۱ فروردین، یکشنبه برای صندلی های A4-9 و A4-10 دارم. اون روز متاسفانه نمیتونم برم. میتونم با روزهای سه شنبه یا روزهای بعدش، اگر کسی می‌خواد با یکشنبه عوض کنه، معاوضه کنم.
آیدی تلگرام: @shiva_01018
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نمایش رو برای حضور آقای صیاد برهانی انتخاب کردم و همینطور چون نمایش فردا از آقای اسفندیار رو هم دیده بودم، میخواستم بازی‌شون رو هم ببینیم.
فیلم مرگ و دوشیزه پولانسکی رو هم قبلا دیده بودم.
اما داستان این نمایش واقعا بلاتکلیف بود. ارتباط نیمه اول و دوم نمایش در نیومده بود. اگر هم کارگردان میخواستند ارتباط خاصی نداشته باشه، خب پس وقت تلف کردن بود (صرف اشاره به کاری که تروماهای یک کاراکتر رو یادآور بشه)، ماهیت این تروماها متفاوت بود. شخصیت ایرج اصلااااا در نیومده بود. روایت‌های روانشناختی که از کاراکتر‌ها پرزنت می‌شد ‌و تغییر می‌کرد، تاثیری در هیجان‌انگیز‌تر شدن داستان نداشت. فقط غیرباورپذیر تر می‌کرد همه‌چیز‌ رو.
تا یکجایی از داستان ایرج به جمشید میگفت داروهات رو قطع کردی، مراجعه به تراپیستت رو قطع کردی؛ طوری که کاملا داشت تاکید به بی ایراد بودن خودش می‌کرد (چون بقیه کاراکتر ها هم واکنشی نداشتند. اگر خلاف این بود حداقل در میمیک باید تعجب میکردن که ایشون این حرف رو میزد)؛ بعد که داستان چرخید و اومد سمت ایرج، یکهو مشکلات روان و داروتراپی و …. خودش مطرح شد.
باورپذیر‌ نبود. در‌نیومده بود. بلاتکلیف بود. خوش ساخت نبود.
این بازیِ آقای صیادبرهانی مناسب برای این نقش نبود و چون بازی شون رو دوست‌ دارم همیشه، این رو هم بگم که حواسشون باشه دارن مثل آقای نوید محمدزاده ... دیدن ادامه ›› لحن پیدا میکنن. تا هنوز ماندگار نشده، از خودشون جداش کنن.
این لحن توی فردا بود، در من بود، اینجا هم بود.
بازیهای دوستان دیگه رو هم خیلی نپسندیدم. اصلا اون شخصیت کاریزماتیک که ایرج و جمشید در مورد کاراکتر خانم الوند میگفتند، در نیومده بود،
تمامی دوستان این نمایش برای من قابل احترامن و کارهاشون رو اغلب دوست دارم. اما متاسفانه با این نمایش اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم.
آرزوی موفقیت می‌کنم برای این گروه.
شیوا الف (shiva1986)
درباره کنسرت-نمایش ژِن زامبی i
اول تشکر می‌کنم از مهمان‌نوازی آقای رحیمی نصر که صندلی‌ ما رو مهربانانه با صندلی‌هایی که خالی بود، عوض کردند، چون در اون جایگاه دید مناسبی به صحنه نداشتیم.
امتیاز هایی که در گذشته به نمایش‌های آقای رحیمی نصر دادم برای خودم جالب بود، آلزایمر: ۱؛ شیزوفرنی: ۴ و الان ژن زامبی: ۵
وقتی نمایش شروع شد، اجرای طنزی که غالب بود کمی داشت من رو دلسرد می‌کرد که چطور میتونه این غالبیت رو به سمت ابزورد ببرن. کار در نمیاد! اما در نیمه دوم نمایش به من ثابت شد، آقای رحیمی نصر دیگه کارگردانی هستند که باید بهشون اعتماد کرد. با مهارت کامل، با اضافه کردن چاشنی طنز، از دل اون ابزورد که ممکن بود به سیاهی فرو بره، یک گروتسک زیبا در آوردند.
حتی تلفیق با موسیقی هم هوشمندانه بود، هرچند من پخش موسیقی رو روی نمایش، بیشتر از اجرای زنده میپسندم.
من مجددا بعد از شیزوفرنی که در قسمتی، روزهای هفته کاراکتر داشتند و داستان نمایش با شخصیت کلاسیک ایرانی اختلاط پیدا کرده بود، به ذهن داستان سرای آقای رحیمی آفرین میگم. ایده سازی و ایرانیزه کردن اون ایده در این نمایش هم واقعا دلپسند شده بود. طراحی لباس و المان‌هاشون رو دوست داشتم و باید بگم حق این نمایش، اجرا در سالن خیلی بزرگ‌تری بود. خوشحالم تونستم در روزهای پایانی این نمایش رو ببینم و برای گروه آرزوی موفقیت می‌کنم.
شید اسدی، کامبیز امینی و امیر مسعود این را خواندند
درسا حکیم الهی و داوود مهرداد این را دوست دارند
در سایه ی عشق برقرار باشید
ممنون از محبتتان🙏
۱۹ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تاریخ‌های جدید کی امکان خریدشون باز میشه؟
امیر مسعود این را خواند
از فردا باز میشه
۰۶ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من کارم رو انجام میدم، اما غُرَمم می‌زنم.
(این دقیقا منم :)) )
روایت موازی داستان، طرح جالبی بود که یک داستان نسبتا معمولی رو از عادی بودن درآورده بود. همزمان دغدغه‌های مختلفی از قشر دانشجویان رو نشون میداد و در لحظات زیادی پیش میومد که آدم با چند تاشون همذات پنداری کنه. قسمت جالب اینجا بود که اون کاراکتر ها با هم تفاوت داشتن، حتی بعضی جاها دچار کنتاکت میشدن اما در وقایع مختلف با چند تاشون میتونستید همزمان تجربه‌های مشترک داشته باشید. با اینکه نمایش با پرداخت به کاراکتر ها شروع نمیشد و در متن هم اصراری به تفسیر کاراکتر نداشت اما شروع و بستر و پایان داشت و این قسمت ها به خوبی به هم لینک شده بودن. بازی ها خوب بود. در مجموع نمایشی بود که چون خیلی روان و نسبتا خطی بود فکرت رو مشغول نمیکرد اما از دیدنش لذت میبردی.
شیوا الف (shiva1986)
درباره نمایش من i
نمایش‌نامه خیلی‌خوب
بازی ها عالی
گاهی فکر میکنم آقای صیاد برهانی و چند نفر انگشت‌شمار دیگه، به تنهایی دارن بار تئاتر این مملکت رو به دوش میکشن. پرفورمنس عالی، بیان عالی، اکت عالی. موسیقی سر جاش بود. طراحی صحنه خوب بود. ممنون که آدم رو به فضای نمایش دلگرم نگه میدارید.
شیوا الف (shiva1986)
درباره نمایش من i
گاهی یکی رو از تهِ اعماق قلبت دوست داری، اما بهش نمیگی.
گاهی هم از یکی متنفری اما هر روز بهش میگی دوستش داری.
نمایش خوبی بود. نتیجه‌گیری ازش کار سختی نبود و میشه گفت خطی و بدون پیچش روایی بود. اما کاراکتر‌ها واقعا پرداخت تمام عیاری نداشتن. آسیبی به انتقال مضمون نمیزد اما به ماهیت نمایش، آسیب میزد. اما اینکه نشون میداد افراد مختلف با رویکردهای رفتاری مختلف، ممکنه تحت شرایطی خاص یک تصمیم‌ غیر منطقی یکسان داشته باشن، موضوع جالبی بود. موسیقی رو دوست داشتم. کلا اجراهای خانم مارال رو دوست دارم. قبلا هم در یک دوئت شنیده بودم نواختنشون رو و واقعا مستعد و پرتوانن. امیدوارم موفق باشن.
در رابطه با کلیت نمایش هم باید بگم نمایش محاکمهٔ النا به مراتب قوی‌تر از این نمایش بود. پرداخت کاراکتر ها و نوآوری داستان به شدت قوی‌تر‌ بود. هرچند این نمایش هم به لحاظ کلیت داستان از خیلی از نمایش‌های حال حاضر بهتر بود.
در مجموع برای گر‌وه آرزوی موفقیت میکنم.
ممنون از حضور و انرژی شما 🙏❤️
۱۳ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا این همه تپق عادیه؟ خیر
نمایش بدی بود؟ خیر
نمایش خیلی خوبی بود؟ خیر
عمیق بود؟ خیر
یک نمایش متوسط و قابل تحمل. با موسیقی بد.
با بازی‌های نه‌چندان خوب؛ و با داستان نه‌چندان بد.
امیر مسعود، آتنا صیادی و محمد فروزنده این را خواندند
سپهر و نسیبه این را دوست دارند
باورم نمیشه چنین کامنتی و ببینم . مگر خصومت شخصی باشه!
۰۳ بهمن ۱۴۰۳
شیوا الف
منم باورم نمیشه چنین کامنتی برای یک نظر شخصی ببینم، مگر برای آدم کوته فکری باشه.
روی باورهاتون کار کنید تا بتونید در مورد ایده های متفاوت از ایدتون تامل کنید
۰۶ بهمن ۱۴۰۳
فرزان رضایی
روی باورهاتون کار کنید تا بتونید در مورد ایده های متفاوت از ایدتون تامل کنید
شما هم یاد بگیرید نقد رو بپذیرید بدون اینکه فرافکنی و پروجکت کنید و از چند تا اکانت پیام بدید. (اکانت تازه سه روز ساخته شده!!!! :)))))))))
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا نخواستم بیام این نمایش رو‌ ببینم؟!
چون حتی در نوشتن یک خلاصه هم براش خست به خرج دادن!
من این نمایش رو که ندیدم. نمیدونم که در آینده هم ببینم یا نه. تنها چیزی که جذبم کرد و خواستم کامنت بگذارم پوسترش بود؛ چون خیلییییی سبک پوسترِ نمایشِ انگلیسی بود و من اون نمایش رو خیلی دوست داشتم و هر دو رو که چک کردم دیدم طراح گرافیکشون آقای طاهری پور هست. خواستم بهشون خسته نباشید بگم و اینکه من شخصا خیلی طرح‌هاشون رو دوست دارم. یک حالت کلاسیک قشنگی داره. به لحاظ هنری نمیدونم اگر سبک خاصی هست، اسمش چیه اما همین من که نمیدونم این رو، با دیدن هر دو پوستر فهمیدم کار یک نفره. پس امضا داره کارشون و قشنگه.
محمد مولائی و محمد فروزنده این را خواندند
وحید حبیبیان و جواد خورشا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کامنت‌ها رو که میخوندم یک نکته برام خیلی جالب توجه بود. نمایش نه به بدی‌ای بود که در برخی کامنت‌ها اشاره شده بود؛ و نه به خوبی و بی‌نظیری!!ای که در تعداد دیگری از کامنت‌ها گفته شده بود.
بسیار معمولی. من سه اپیزود رو دوست داشتم و بقیه تقریبا برای من جالب توجه نبود. اما اون سه اپیزود به اندازهٔ یک نمایش قابل قبول متوسط خوب بود. و نه بیشتر.
یعنی اگر ببینید زمانتون تلف نشده و اگر نبینید یک نوآوری رو ممکنه ندیده باشید که جالب بود اما شاهکار هم نبود.
نوآوری‌ش برای من تاکید بر هر حرف الفبا در هر اپیزود بود و این مورد کمی متن رو برای بیان مشکل میکنه اما من از بازیگران تپقی نشنیدم.
یک مورد دیگه هم که در نمایش نوآورانه بود، تاکید بر قدرت بازی بازیگر از اپیزود به اپیزود دیگه بود. در یک اپیزود تعدادی از بازیگران ممکن بود صرفا حضور فیزیکی داشته باشند اما در اپیزود دیگه محور اصلی حول همون بازیگر شکل میگرفت و یکباره بازی اون فرد وزن پیدا میکرد و اون بی وزنی در اپیزود های قبلی و این وزن دار شدن برای یک نفر جالب بود. انگار یکهو نور برمیگشت سمت بازیگری که توی اپیزود قبلی توی سایه بوده. این برام جالب بود.
در کل از دیدنش ضرر نمیکنید.
من نمایش هایی رو که دوست دارم؛ خیلی دوست دارم. دلم نمیخواد در موردشون توضیح بدم. و این نمایشی بود که خیلی دوست داشتم.
همه‌چی تموم بود. دیگه توضیح نداره.
اما دلم نمیاد از صیاد برهانی هیچی بگم. خوش باشی، خیلی خوبی.
در‌مورد آقای سعید زراعی هم این رو بگم که کاش همیشه بازی کنید تا کارگردانی. بازی‌هاتون خیلی بهتره.
من اونی‌‌ام که تمام عمرم دنبال کمد شماره ۴ بودم.
این نمایش واقعا شریف بود و نمایشنامه شریفی داشت و با کمال میل بهش ۵ ستاره میدم. با اینکه با بایاس و‌ سوگیری ذهنی نمایش رو تماشا کردم اما واقعا لذت بردم. سوگیری هم بعلت ذهنیت بدی بود که نسبت به کتاب‌هایی که پولیتزر گرفته بودن و موضوع کتاب مهاجرت بود داشتم. مثل کتاب مترجم دردها از جومپا لاهیری. این نمایشنامه خلاف فضای تفکر حاکم در اون کتاب بود و با نگرشی خلاف اون تونسته بود پولیتزر بگیره و واقعا به نویسنده‌ش تبریک میگم.
بازیگرا خیلی خوب بودن. کاراکتر ها کاملا تفهیم شده بود به تماشاگر و طنز لا به لای نمایش، کمدی تلخ خوبی از کار در اومده بود.
من نمایش رو خیلی دوست داشتم. امیدوارم متن‌های اینچنینی که بدیع و جالب باشن زیاد باشه و کارگردان ها بیشتر سراغ ایده های نوی اینچنینی برن.
نمایش بدی نبود، اما چیزی هم نداشت که آدم رو درگیر خودش کنه. ایدهٔ قشنگی داشت داستان و این انتظاری که برای مخاطب ایجاد میکرد از همون ابتدا که باید دونه دونه روایت کاراکترها رو مشاهده‌ کنه تا به آخر برسه، یکم جالب نبود. نتیجه ای که میخواست بگیره رو با یک کاراکتر یا یک جمله هم میتونست انتقال بده. من دکور و طراحی لباس و زنده بودن نمایش رو که باعث رخوت بصری نمیشد رو دوست داشتم. در کل، توصیه میکنم برای تماشا.
انتظار من از این نمایش با توجه به نام نویسنده و بازیگران و کارگردان چیزی فراتر از این بود. متن ایراد داشت. حتی ‌پیرنگ هم ایراد داشت و الکن بود. بازی ها همگی خوب بود و آقای گرجی بهتر و آقای برهانی عالی.
از نظر من کل نتیجه در همان جمله آخر بود که صفویه علی‌الدوام هست.
شاید اشاره‌ش به همون جامعه چرتی و اجتماع خواب زده هست که توی هزاردستان میگه و فارغ از زمانه.
بار تراژیک نمایشنامه کم بود. برای آقای عارفی که سیزیف رو نوشتن، اون کاراکتر ول نکن روی اعصاب رو خلق کرده بودن، یک کاراکتر تراژیکِ روی مخ برای این نمایشنامه گذاشتن کاری نداشت. چون طنز متن واقعا کمکی بهش برای بهتر شدن نکرده بود. اما با این حال از دیدنش پشیمون نمیشید. توی این تئاتر های امروزی چیزی بهتر از این هم در حال حاضر وجود نداره.
حس و حال نمایش رو دوست داشتم. نمایش تا حدی بار مضمونی گروتسک داشت. اما کفهٔ طنزش از اندوهش به مراتب سنگین‌تر بود. یکطوری کمدی تراژیک بود. به سیاهی گروتسک نبود.
تا حدود بسیار زیادی شبیه نمایش محیط زیست بود. پرداخت داستان در داخل خانواده. شخصیت‌ها. حال و هوای داستان. اما محیط زیست برای من نمایشنامه جذاب تری داشت. پیچیدگی داستانیش بیشتر بود و هر بار با یک واقعیت جدید رو به رو میشدی که واکنش به همون ها اسباب ایجاد خنده میشد. اینجا داستان خطی تر بود. اما باز هم به اندازه‌ای که باعث ایجاد کسل کنندگی نشه، کشش داشت. کاراکتر علیرضا برای من خیلی جالب بود. بازیگرها هم خوب بازی کردند.
اگر محیط زیست رو دیدید و دوست‌ داشتید، احتمالا از این نمایش هم لذت میبرید.
اما پایان‌بندی رو با توجه به اینکه در برخی نظرات مورد تحسین قرار گرفته بود، برای من خیلی نکتهٔ پر رنگی نداشت و خیلی معمولی بود. بیشتر بسترِ جذابی داشت. نقطهٔ اوج یا پایان بندی خاصی نداشت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یعنی اونی که سیزیف رو نوشته، وجود خارجی هم داره؟! یعنی چیزهایی که مغز من رو غیر قابل سکونت کرده و مشابهش توی سرِ یکی دیگه هم بوده، واقعا با چشم دیده میشه؟!