من نمایش رو برای حضور آقای صیاد برهانی انتخاب کردم و همینطور چون نمایش فردا از آقای اسفندیار رو هم دیده بودم، میخواستم بازیشون رو هم ببینیم.
فیلم مرگ و دوشیزه پولانسکی رو هم قبلا دیده بودم.
اما داستان این نمایش واقعا بلاتکلیف بود. ارتباط نیمه اول و دوم نمایش در نیومده بود. اگر هم کارگردان میخواستند ارتباط خاصی نداشته باشه، خب پس وقت تلف کردن بود (صرف اشاره به کاری که تروماهای یک کاراکتر رو یادآور بشه)، ماهیت این تروماها متفاوت بود. شخصیت ایرج اصلااااا در نیومده بود. روایتهای روانشناختی که از کاراکترها پرزنت میشد و تغییر میکرد، تاثیری در هیجانانگیزتر شدن داستان نداشت. فقط غیرباورپذیر تر میکرد همهچیز رو.
تا یکجایی از داستان ایرج به جمشید میگفت داروهات رو قطع کردی، مراجعه به تراپیستت رو قطع کردی؛ طوری که کاملا داشت تاکید به بی ایراد بودن خودش میکرد (چون بقیه کاراکتر ها هم واکنشی نداشتند. اگر خلاف این بود حداقل در میمیک باید تعجب میکردن که ایشون این حرف رو میزد)؛ بعد که داستان چرخید و اومد سمت ایرج، یکهو مشکلات روان و داروتراپی و …. خودش مطرح شد.
باورپذیر نبود. درنیومده بود. بلاتکلیف بود. خوش ساخت نبود.
این بازیِ آقای صیادبرهانی مناسب برای این نقش نبود و چون بازی شون رو دوست دارم همیشه، این رو هم بگم که حواسشون باشه دارن مثل آقای نوید محمدزاده
... دیدن ادامه ››
لحن پیدا میکنن. تا هنوز ماندگار نشده، از خودشون جداش کنن.
این لحن توی فردا بود، در من بود، اینجا هم بود.
بازیهای دوستان دیگه رو هم خیلی نپسندیدم. اصلا اون شخصیت کاریزماتیک که ایرج و جمشید در مورد کاراکتر خانم الوند میگفتند، در نیومده بود،
تمامی دوستان این نمایش برای من قابل احترامن و کارهاشون رو اغلب دوست دارم. اما متاسفانه با این نمایش اصلا نتونستم ارتباط برقرار کنم.
آرزوی موفقیت میکنم برای این گروه.