در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیرحسین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:34:34
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام به همه

نمایش از چند جنبه نقطه قوت داشت؛ انتخاب متن، متن، انتخاب بازیگر، تنظیم هوشمندانه و با آرامش میزان و جزئیات کنش‌ها و بازیگری.
نقاط قوتی که گویی از همان مرحله متن، به درستی، قرار بود عیان دیده نشوند.

روی صحنه فرآیندی در جریان بود که ما گمان می‌کردیم نمایش است،
همان‌طور که مرد سوم، دووال/ناصرنصیر، نیز در درون صحنه چنین گمانی داشت؛
گمانی که البته صراحتا و با بیانی تا حدودی سمبولیک در همان اوایل ورودش، ای بسا با نیت خیرخواهی، به او پوشانده شد.
همانطور که تماشاگر نیز ... دیدن ادامه ›› از وقتی با خرید بلیط برای دیدن این فرآیند توافق می‌کند، با چنین گمانی همراه می‌شود.

دووال، مسحور نمایشی که نبود شد، و باخت
و ما نیز جذب هنرنمایی نویسنده/دوست/مارتن/سلیمانی، بازیگر/فروشنده/دنی/تشکر و دام‌ساز/خریدار/دووال/ناصرنصیر.
برد یا باخت «تماشاگران فهیم» نیز وابسته به هشیاری یا انتخابشان است؛ که از کدام لایه‌(ها) اتفاقات صحنه را ببینند.

---------------------------
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد
ای دل بیا که ما به پناهِ خدا رویم
زآنچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد
صنعت مَکُن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل درِ معنی فراز کرد
فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید
شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد

---------------------------
به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکن‌اند در اوباش
به چشم کوته اغیار درنمی‌آیند
مثال چشمهٔ خورشید و دیدهٔ خفاش
کرم کنند و نبینند بر کسی منت
قفا خورند و نجویند با کسی پرخاش
کمال نفس خردمند نیکبخت آن است
که سر گران نکند بر قلندر قلاش
مقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیست
نظر به حسن معادست نه به حسن معاش
اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامهٔ ازرق بپوش و سر بتراش
چو دور دور تو باشد مراد خلق بده
چو دست دست تو باشد درون کس مخراش
عرض ادب و احترام
جسارتا بعضی ابیات در هر دو شعری که از جنابان لسان الغیب حافظ و استاد سخن سعدی مرحمت نموده اید جا افتاده.
۰۷ اردیبهشت
بهنام دیناری
عرض ادب و احترام جسارتا بعضی ابیات در هر دو شعری که از جنابان لسان الغیب حافظ و استاد سخن سعدی مرحمت نموده اید جا افتاده.
سلام و عرض ادب و احترام
بسیار ممنون از توجه شما .. بله برای کوتاه‌تر شدن، بعضی ابیات رو که ارتباط بیشتری ازشون فهم می‌کردم گذاشتم.
۰۷ اردیبهشت
درود بر شما تماشاگر عزیز و فهیم ... ممنون از حضور و اظهارنظرتان .... و ممنون که صفحه ی ما را به اشعار حافظ شیرازی و شیخ اجل سعدی مزین کردید ...

از اینکه نمایش ما یاد این شاهکارهای ادب فارسی را در ذهن شما متبادر کرده به خود می بالیم ... پیروز باشید ...

۶ روز پیش، شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
ممنونم از گروه این نمایش که ما رو مهمان خوش‌فکری بانمک و ذوق نسبتا خلاقشون کردن.
یک نمایش زیبا در طراحی، بسیار متوسط الحال در متن و عالی در اجرا.
بسیار میانه بودن متن، حکایت از آرامش و طراوت ذهنی گروه دارد و جای تحسین دارد .. این میانگی جای تحسین کامل داشت، اگر ...
اگر، این گروه جوان، از کلاه‌شکستن و زانوی ارادت بر آستان انتلکتوئلیسم بر زمین زدن، صرف نظر می‌کردند،
و تا آخرین لحظه ساخت و پرداخت کار باورشان میشد که:
خلق یک اثر متوسط که جمعیت زیادی را با خودش همراه کند، و برخی را به تئاتر یا به آثار شکسپیر علاقه‌مندتر کند و در عین حال، مخاطب خاص را هم به پیوند بهتری با عموم مخاطبان ... دیدن ادامه ›› دعوت کند،
جای هیچ اشکال و خرده‌گیری‌ای ندارد؛

اما چه باید کرد که داستان لباس جدید پادشاه، همچنان در حال بازتولید است؛ (از جمله در آن یکی متن‌هایی که دوستان در برگه آن یکی نمایش نوشته‌اند تا بلکه پادشاه سرزمین سوپر انتلکتوئلیسم را به لطف رمزگشایی و شاید تا حدودی رمزگذاری درباره ملحفه‌ها از عریانی نجات دهند، که خب افاقه نکرده است.)

آری اینچنین بود برادر ..
اگر نبود آن لباس زار زننده‌ای که در میانه نمایش، پای کوه، و آخر نمایش، به زور متّه و چرخش، در تن جهان گلخن پیچ و پرچ کردند،
و اجازه می‌دادند خود مخاطب از این پرداخت مینیمال، زیبا و خوش‌باشانه، دچار فراغت و سبکی ذهنی شود و از گلخن جهان به جهان گلشن برسد خیلی سازگارتر بود.

زان گلشن لطیف به گلخن فتاده‌ای
با اهل گولخن به مواسا چگونه‌ای

پ.ن: تقریبا همه ایده‌های اجرایی نمایش درآمده بود، جز حس‌زدایی‌ای که در لهجه پادشاه گذاشته شده بودند؛ تکلیفش با کلیت کار معلوم نبود برای من.
بابت زمانی که برای دیدن مَثلِث و نقدتون گذاشتید متشکریم 🌺🙏
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
امیرحسین
دقیقا .. به نظرم این یکی از بهترین تاثیرهای این نمایشه که بعد از نمایش هم ممکنه علاقه‌مندتر بشیم به تئاتر هم آثار شکسپیر عرض منم همین بود و اینکه دیگه نیازی به گنجاندن پیام مستقیم فلسفی در متن ...
!این پاسخ حاوی اسپویل است!

اینکه تهش پادشاه توالته؟ این دیگه به نظرم اوج شیطنت فلسفی بود. من با یکی از دوستانم رفته بودم که راحت نمی خنده و کلا روی کیفیت محتوا خیلی سختگیره و بعدش نظرش این بود که اگر نمایش چیزی بیش از یک عروسک بازی کمدی شده به خاطر همینه که همچین مفهومی رو به کنایه منتقل می کنه. به نظر من همین که همه ما درباره جنبه های مختلف محتوی و معنا نظرهای مختلف داریم و بهش فکر می کنیم و درگیرش هستیم یعنی نمایش ارزش فوق العاده ای داره
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
مژگان جایز
!این پاسخ حاوی اسپویل است! اینکه تهش پادشاه توالته؟ این دیگه به نظرم اوج شیطنت فلسفی بود. من با یکی از دوستانم رفته بودم که راحت نمی خنده و کلا روی کیفیت محتوا خیلی سختگیره و بعدش نظرش این ...
بله درسته .. کنار اثرهای خوبش، اینکه دستمایه گفتگوی ما درباره دست‌انداختن جاه‌طلبی شده، جای تحسین داره ..
حالا به قول شما سلیقه‌ها متنوعه .. سلیقه من این بود که برای انتقال این مفهوم کنایی به همون لایه فرم و اجرا اکتفا بشه و نیازی به اشاره مستقیم لفظی نبود؛ ولی خوشحالم که باعث تحسین شما شده
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

نمایش خوبی بود .. بلکه نمایش خیلی خوبی بود.
نمایش، متن فکر شده و سخته‌ای داشت که با کارگردانی دقیق و بازی‌های خوب و البته سخت همراه شده بود.
ایده جالب متن، که از طریق نورپردازی هوشمندانه‌ کارگردانی شده بود، برای رفت و آمد به خود/ناخودآگاه یا خیال/واقعیت یا (خیال/نماد/واقعیت) شایسته تحسین و تامل بود؛ شاید البته میشد فکری کرد که در عین حفظ دلالت واضح برای تماشاگر، از حالت توالی‌های با تشابه لفظی و اجرایی بالا به شکل دیگری درآید.

آقای بازیگر چه خوب و زیرپوستی، «بازی» نه، بلکه به «نمایش» در می‌آورد؛ خصوصا ته لهجه کرمانشاهی به عادی بودن و یکی از خود ما بودن کمک میکرد. نوسان‌های لحنی ایشان هم شایسته تحسین بود.
تعریف بازی خانم بازیگر را که از قبل خوانده بودم و خصوصا تسلطشون بر جزئیات حالات چهره عالی بود؛
با این ... دیدن ادامه ›› حال، فکر میکنم به خاطر بیان مستمرّ این تحسین‌ها، خطر القای «تو خیلی بازیگر خوب و توانمندی هستی» به مثابه سایه سنگین و وظیفه همیشگی برای خانم بازیگر وجود داشته باشد و باعث شود، خصوصا وقتی خودشان کارگردانند، تمایل به طراحی کنش‌های فوق عادی‌ بیشتر بشه .. در حالی که شاید بتوانند این همه توان و تسلط را در جیب مخفی‌شان نگه دارن تا در وقت لزوم آن را رو کنند.
این را در این جهت گفتم، که فکر میکنم نیازی به طراحی این حجم و شدت از زد و خورد وجود نداشت و از حدی به بعدش برای من ملال‌آور بود .. گویی این زد و خورد را، به مثابه منسکِ یک آیین، باید به جا می‌آوردند. (آن رفت و برگشت بین خیال و واقعیت هم، با وجود زیبایی ایده متن و اجرا، وقتی با مشابهت زیادی پشت هم تکرار می‌شد، این حالت را برایم تبادر می‌کند.)
البته شاید هم آن حجم و غلظت در خود متن بوده .. که اگر چنین است، شاید نیاز به تدبیری بود تا این لحظات چیزی بیشتر از صرفا جلوه‌های دراماتیک یا دلالت‌دهنده به نمادهای روانکاوانه باشند.

نکته جالب دیگر اینکه اوایل نمایش، مشکوک بودم که آیا فکر شده که این حجم از تنفر، باید حکایت زیرپوستی‌ای از محبت سابقی داشته باشد؟ به قول اخوان باید «داستان از میوه‌های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک» بگوید؟
شاید تا نیمه‌های نمایش شکّم برطرف نشد، اما وقتی جلوتر رفتیم دلالت خوبی به رستاخیز آن حس‌های سابق داده شد ..
که البته به همان سرعت که سر بر می‌آوردند، باعث دردسر مضاعف هم برای آن دو زبان‌بسته میشدند ...

خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند :)

پ.ن. : حسّ عجیبی است وقتی به این فکر می‌کنیم که مگر چند نفر در این شهر بزرگ خبر دارند، که در طبقه‌های پایین تئاتر شهر، در یک سالن نمایش جمع و جور، یک متن پرمحتوا، درباره یک موضوع بسیار مهمّ، با تلاش ستودنی هر شب دو بازیگر و گروه همراهشان اجرا می‌شود ..؟
.. آفرین و تحسین فراوان و خدا قوت!
امیرحسین عزیز
توجه و دقت شما و نقد دقیق و منصفانه‌تان، با لحنی متین و به دور از شوخی‌های زننده و خودنمایی بسیار قابل احترام است، به احترام شما می‌ایستم و کلاه از سر بر میدارم.
بی‌اندازه احساس غرور می‌کنم که نمایش مورد توجه‌تان قرار گرفت و پسندتان شد.
فقط جهت شفاف سازی عرض می‌کنم که صحنه‌های زد و خورد، تکرار صحنه‌ها و نوع رفت و برگشت در خیال مانند شخصیت سازی( نه شخصیت پردازی)، میزانسن‌ها و صحنه پردازی، ابتکار و خلاقیت خانم قناد بود که سبب شده است این متن جان بگیرد و مورد پسند شما و دیگر عزیزان قرار گیرد، باعث خشنودی ... دیدن ادامه ›› است که این نمایش بی‌ادعا در برابر اجراهایی که با ادعاهای بسیار می‌آیند و برای جذب مخاطب مجبور به تخفیف‌های بلیت می‌شوند، مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است و این مدیون نگاه مهربان شما و نقدهای سازنده‌تان است و به همین دلیل در برابر شما و تمام دوستانی که لطف داشته‌اند به این اجرا سر تعظیم فرود می‌آورم.
درباره خانم قناد به تجربه چند همکاری و قرار گرفتن در یک گروه هنری، عرض می‌کنم که ایشان سرشار از نبوغ و استعداد هستند که با پشتکاری مثال زدنی در کنار فروتنی و اخلاق حرفه‌ای شخصیت ایشان را ساخته است و همکاری با چنین هنرمندی آرزویی است که برای من برآورده شده است و از ایشان بسیار آموخته‌ام.
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
امیرحسین
سلام و ارادت خدمت آقای کیانی عزیز نکته‌ ای که اشاره کردید برام جالب بود؛ برای من یه توجیهش اینه که نمایش فقط در پوسته رئالیستی و لایه واقع نمی‌گذشت؛ شاید برخی یا همه زد و خوردها رو بشه اینجوری ...
به نظرم نچسپید به کلیت کار...
بهرحال باید منتظر نقد حرفه ای ها باشیم..

۰۵ اسفند ۱۴۰۲
امیرحسین
سلام و عرض ادب خانم قناد بزرگوار بسیار ممنونم از لطف و توجه شما مهارت شما در توسعه و ارتقای کار گروهی ستودنی و آموزنده است .. وقتی شما به عنوان کارگردان چنین همدلی‌ای در تیمتان به وجود آوردید ...
ممنون و سپاس فراوان از شما 🙏🏻🌹باعث افتخار من هستش و خوشحالم که مورد توجه بوده
این لطف شماست به بنده و‌هر انتقادی هم که باشد ما با گوش جان می شنویم
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از هوش مصنوعی Gemini درباره ارزیابی‌اش از نمایش «شکافتن کام ماهی»، موضوع نمایش و وضعیت رضایت مخاطبان پرسیدم، جوابش رو در زیر گذاشتم :)

نمایش «شکافتن کام ماهی» به نویسندگی بابک پرهام و کارگردانی سمن قناد، یک درام رئالیستی است که به بررسی چالش‌های یک زوج در آستانه فروپاشی زندگی مشترکشان می‌پردازد.

داستان این نمایش حول محور زنی به نام مریم می‌چرخد که پس از سال‌ها زندگی مشترک با همسرش به نام امیر، به بن‌بست رسیده و خواهان جدایی است.

این نمایش در فضایی مینیمال و با تمرکز بر دیالوگ‌های بین دو شخصیت، به واکاوی عمیق روابط انسانی، تنهایی، خیانت و فقدان ... دیدن ادامه ›› می‌پردازد.

**ارزیابی:**

نمایش «شکافتن کام ماهی» با استقبال نسبی تماشاگران و منتقدان روبرو شده است.

**نقاط قوت:**

* **متن قوی:** متن این نمایش به قلم بابک پرهام، از دیالوگ‌های قوی و شخصیت‌پردازی ظریف و عمیقی برخوردار است.
* **بازی‌های قوی:** سمن قناد و حسین جاهد در نقش‌های مریم و امیر، بازی‌های قوی و باورپذیری ارائه می‌دهند.
* **فضای رئالیستی:** فضای رئالیستی و مینیمال نمایش، به باورپذیری داستان و همذات‌پنداری تماشاگران با شخصیت‌ها کمک می‌کند.

**نقاط ضعف:**

* **روند کند داستان:** برخی منتقدان معتقدند که روند داستان نمایش کند است و می‌توانست پویایی و جذابیت بیشتری داشته باشد.
* **فقدان عنصر امید:** برخی از تماشاگران از فقدان عنصر امید و غلبه فضای ناامیدی در نمایش انتقاد کرده‌اند.

**رضایت مخاطبان:**

بر اساس نظرات تماشاگران در سایت تیوال، حدود 70 درصد از تماشاگران از این نمایش راضی بوده‌اند.

**نکاتی که باید در نظر داشته باشید:**

* سلیقه در انتخاب تئاتر امری شخصی است و ممکن است نظر شما با من متفاوت باشد.
* قبل از انتخاب نمایش، اطلاعات مربوط به آن را در سایت تیوال مطالعه کنید و نظرات مخاطبان را نیز بخوانید.
* به تاریخ و زمان اجرا، محل اجرا و قیمت بلیط توجه کنید.

**در نهایت:**

نمایش «شکافتن کام ماهی» یک درام رئالیستی و تامل‌برانگیز است که به بررسی چالش‌های روابط انسانی می‌پردازد. اگر به دنبال تئاتری هستید که شما را به فکر وادارد و از بازی‌های قوی و دیالوگ‌های عمیق لذت می‌برید، این نمایش می‌تواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
واوووو👌🏻👌🏻👍🏻👍🏻
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
H.M.kiani2
رقیب نیستند حسودند لامصبا.. از موقعی که روی مرا دیدند حسادتشان بیشتر شد متاسفانه.. ارادت...
😄🥲🙃
🌺🌺🌱
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
امیرحسین
زنده باشید .. از لطف و توجه شما ممنونم .. ان شاء الله جمعه نمایشتون رو خواهیم دید🙏
باعث افتخار است 🙏🏻🌹
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود


و اما بعد،
از متن، کارگردانی، بازیگری، نور و .. حسّ ارزشمندی و شرافت منتقل می‌شود .. تشکر از کارگردان گرامی و بازیگر محترم.


و ... دیدن ادامه ›› اما بعدتر، (به نظر من)
۱)
اگر درونمایه اثر، چنان که در بروشور آمده، تعلیق است، جا داشت ساختار روایت روندی غیر خطّی به خود بگیرد؛
طراحی شُسته رُفته و Sequential پرده‌های روایت، با جهان حسّی اثر که در پرده‌ها خودش را در متن و کنش‌های بازیگر می‌نمایاند، هم‌آهنگی نمی‌کند.

۲)
در قطع و وصل موسیقی و به طور کلی در بالا بردن و پایین آوردن حسّ‌آمیزی، گویی نیاز به نوعی تدوین و نرم‌سازی باقی بود (یکجور حالت مشتق‌ناپذیری، به مفهوم ریاضی، وجود داشت.) ... البته این عدم قطع و وصل نرم، به گونه‌ای نبود که به القای آشفتگی مد نظر کمک کند.

۳)
در انتخاب سبک نوشتار متن، رگه‌ای از معلق بودن (ولی باز نه آن تعلیق مدّ نظر) بین ثقالت، اصالت و فخامت وجود داشت و گویی بین اینها تردید و ترددی رخ می‌داد که از یکدستی اثر می‌کاست و به آن حالتی کلاژ گونه می‌داد.
اگر غرض اصلی القای فخامت و اصالت بود، نیازی به کاربست واژگان سنگین و ناآشنا نبود (مثال : «اصغاء»)
مثال خوبی که به ذهنم می‌رسد، قصیده زیبا و استوار و تقریبا سره مرحوم رعدی آذرخشی است: «من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان ..» .. در عین شکوه، فهمیدنی است.

۴)
چون تمرکز بر شخصیت سالومه قرار گرفته بود و حالات روانی آن، از نظرگاه یونگی (به تعبیر نویسنده گرامی)، از بین تمام اتفاقات بر کشیده شده بود، جا داشت نشانه‌گذاری‌ها و اتصال‌های بیشتری بین این نشانه‌ها قرار داده شود؛ مثلا صحنه‌های رقص و خرد شدن پایانی، به خودی خودشان طراحی خوب و قابل توجهی داشتند، اما آیا کوتاه‌تر کردن یا بلندتر کردنشان، تاثیری بر القای حسّ مد نظر می‌گذاشت؟
به همچنین، اگر توجه به یحیی (علیه السلام) سالومه را از اهل سلامت خارج کرده، پس با آنکه (و اتفاقا چون که) محور نمایش سالومه است، جا داشت یحیی شخصیت‌پردازی بیشتری شود و چیزی بیشتر از بی‌نیازی و استحکام و بی‌محلّی متبادر شود.

۵)
اینکه نویسندگی، کارگردانی و بازیگری، در مقیاسی اغراق‌نشده و به اندازه، حفظ شده بودند، قابل تامل و احتمالا، تحسین هست؛ اما این قصد عمومی در نمایش، با آن اکاپلای نسبتا غلیظ انتهایی و همچنین آن افکت اکوی صدا، نمی‌خواند؛ و قدری این حس را مبتادر می‌کرد که نهایتا برای انقلاب درونی مخاطب پر سیمرغی به آتش کشیده شده است.

۶)
آفرین به بازیگر و کارگردان گرامی برای حسّی که از حرکات صحنه خرد شدن منتقل می‌شد.
سپاسگزارم از اینکه به تماشای نمایش سالومه نشستید و بینهایت ممنونم که من را قابل دانستید و برای این اثر یادداشت نوشتید
کاستی‌هایی که گوشزد کردید را به گوش جان می‌سپارم و نهایت کوشش‌ام را خواهم کرد تا در آثار بعدی کمتر اشتباه داشته باشم و بتوانم با رضایتمندی شما سرافراز شوم
۱۳ آذر ۱۴۰۲
بابک پرهام
سپاسگزارم از اینکه به تماشای نمایش سالومه نشستید و بینهایت ممنونم که من را قابل دانستید و برای این اثر یادداشت نوشتید کاستی‌هایی که گوشزد کردید را به گوش جان می‌سپارم و نهایت کوشش‌ام را خواهم ...
سلام و عرض احترام آقای پرهام عزیز
از بزرگواری شماست
ممنون که در کنار اثر گرامی‌تون، با مخاطب همراه هستید.
۱۳ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
نمایشی بدون پیچیدگی افزوده نسبت به متن نمایشنامه، که می‌تواند به مخاطبی که متن را از قبل نخوانده، کمک کند تا سرراست این نمایشنامه را همزمان با دیدن نمایش، بشنود.

پ.ن: به نظرم، این نمایشنامه آقای اشمیت جای تامل بسیار دارد.
زن خانواده، که کانون زندگی است، مباشر امری در نقطه مقابل می‌شود و مرد خانواده، که مذکر است، در موضع فراموشی می‌افتد؛ این در کنار روند لایه به لایه و نقطه به نقطه پیشرفت گفتگو و داستان، نشان‌دهنده اندیشه دارای عمق و نگاه مساله‌مند نویسنده به موضوع است.
درود بر شما
ممنون از نگاه زیبای شما، اختلاف زوجین بعد از چند سال زندگی مشترک و جدای از نقاط مشترک انسانی در دنیای امروز است و برای حل این مسئله باید نمایش های این چنینی بیشتری روی صحنه اجرا شود.
با توجه به قداست و رسالت تاتر ، باید با حمایت های خود به این مسیر ارزش داد.
منتظر حضور سبزتان در آثار بعدی این گروه هستیم.💚
۱۵ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
《 امروزه تئا‌تر بودن تئا‌تر و سینما بودن سینما دیگر برای کسی قابل فهم نیست، و اینها به ضرب موضوع‌های به نظر من فرعی توجیه می‌شوند. کسی خاصیتی در فرهنگ نمی‌بینید جز اینکه حامل پیامی باشد. چه خاصیتی در تئا‌تر و سینما جز اینکه حامل پیغام اجتماعی و سیاسی باشد؟ و البته پیغام اجتماعی و سیاسی چیزی است که در آن بسیار می‌شود تقلب کرد: می‌شود با ساختن فیلم درباره وضع کارگران میلیارد‌ها به جیب زد، می‌شود از مسوولیت دکان ساخت. می‌توان با زندگی کشاورزان بار خود را بست، و می‌شود با تصویر گرسنگان درآمد هنگفت بهم زد. همچنان که شاهد بوده‌ایم. امروزه برای موفقیت در تئا‌تر و سینما فرمول‌های معلومی هست. نبض جماعت را می‌توان شمرد، و آنچه را که توقع دارد کم و پیش به او داد. و اگر کسی هست که از این نقطه ضعف استفاده نمی‌کند معنی‌اش احتمالا این است که کمتر متقلب است. ولی مهم است که بیشتر تماشاگران علاقه‌مندند که فریب داده شوند. و این راه را برای خلق طبیعی می‌بندد. اکثریت خواهان زبان مستقیم و ارتباط فوری است، بدون حوصلۀ هیچ جهش یا تجربۀ واقعا هنرمندانه یا تفکر عمیق‌تر. و می‌خواهد بدین ترتیب جاهای خالی دیگر را پر کند. و جماعت بدین ترتیب با توقع حاد خود سازنده را تعیین می‌کند. این، و طرف مقابلش هر دو نادرست است. آنچه را که دستگاه دولت و دستگاه نظارت تعیین می‌کند، و آنچه را که ما به عنوان عکس‌العمل تعیین می‌کنیم. درست نیست که بخواهیم نویسنده یا سازنده آنچه را که ما می‌خواهیم بگوید درست این است که بگذاریم نویسنده آنچه را که خود فکر می‌کند بگوید، و ما هم جداگانه فضایی را به وجود بیاوریم که بتوانیم در آن آنچه را که فکر می‌کنیم به زبان بیاوریم. شما نخواهید که هنرمند پشت سر گروه و قافله بیاید. او احتمالا قرار است که جلو‌تر باشد. او قرار است نیازهایی را بگوید که جمع نمی‌داند احتیاج دارد. کافی نیست که نویسنده چیزی بگوید که ما می‌خواستیم، او باید چیزی بیشتر از آنچه بگوید که ما می‌خواستیم. او باید چیزهایی را بگوید که ما نمی‌دانیم و می‌خواهیم. در کنار هر جهاد، یک جهاد فکری و فرهنگی هم لازم است. من خیال می‌کنم روزگاری که در آن دستگاه دولت از طرفی، و جماعت با فرهنگ از طرف دیگر، به یکسان سازنده را محدود می‌کنند بد روزگاری است. من خیال می‌کنم اگر این خانه‌تکانی باید رخ بدهد، مقداری از آن هم باید این طرف در ما اتفاق بیفتد. باید توجه کنیم که کلمه‌ها، معیار‌ها، و دایرۀ لغاتی که به کار می‌بریم بسیار فرسوده و تهی شده‌اند، از بس هر کسی با مصرف آنها صرفۀ خود را برده. کلمه‌هایی که از دستگاه‌های دولتی تا روشنفکر معاصر همینطور هم یکسان به کار می‌برند. به ... دیدن ادامه ›› من حق بدهید که نسبت به این کلمه‌ها مشکوک باشم. اگر قرار باشد دستگاه دولت مسوولیت بگوید و ما هم بگوییم، من به این مسوولیت مشکوکم، اگر قرار است او دربارۀ آزادی بگوید و ما هم، من به این آزادی مشکوکم. 》

از سخنرانی بهرام بیضایی - شب‌های گوته - ۱۳۵۶
این بشر واقعاً نابغه است!! شما ببین سال ۵۶ نظرش چی بوده آخه!!
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
ابتدا اینکه، ممنونم از نظرهای دوستان .. خوندنشون مفید بود.

برداشت ۱ - چه می‌گوید؟
نمایشی با ساختار روایی (به تاسّی از برشت) از یک نمایش اجباری در یک اردوگاه اجباری به کارگردانی یک جبّار درباره یک جامعه جدیدا فاشیست و سنتا فئودالیست و با محوریت دخترک رعیتی که نمایش‌گری و رامش‌گری می‌کند و ..
نمایش (دخترک با تضاد در درون و بیرون) در نمایش (به جبر کارگردان جبار) در نمایش (فرمانبری ناچار در اردوگاه) در نمایش (برای جلب توجه و برانگیختن تفکر ما)
اردوگاه (عشرتکده - دادگاه) در اردوگاه (صحنه تمرین) در اردوگاه (آشویتس) در اردوگاه (صحنه زندگی)


برداشت ۲ - چگونه می‌گوید؟
با فاصله‌گذاری ... دیدن ادامه ›› / با مسلک روایت‌گری / با دو انسان/اسب/بازیگر که بر ما و صحنه اشراف دارند .. با وجود آنها قرار است خطر غرق شدن ما در نمایش وجود نداشته باشد تا ما بیشتر فکر‌کنیم.
از طرف دیگر‌ پرداخت‌ها اکپرسیو است؛
احتمالا دیالوگها هم قرار است برانگیزاننده باشد ..


برداشت ۳ - چه می‌شوم؟
ایمپرشنی روی من ندارد ..
نه دیالوگها ..
نه عصیانها ..
نه عصیانها در پس‌زمینه اطاعت‌ها

تفکری هم‌ بر نمی‌انگیزد ..
نه در لایه محتوای نمایش (که فرم غلبه می‌کند)
نه در لایه نمایش در نمایش (که در اینجا، ساختار با غلبه روایی و نه دراماتیک، مرا به جایی فرو نمی‌کشد تا سپس از آنجا به بیرون پرتاب شوم و پس‌ آنگاه، یقظه‌ای حاصلم باشد.)

ضمن اینکه هم‌سطح نبودن پرداخت و تکنیک نمایش، با قوت بیان و حس بازیگران، درون‌مایه انتقادی نمایش را به نوعی علیه خود "نمایش انسان/اسب .." بسیج می‌کند ... !


برداشت ۴ - چه می‌ماند؟
پرداخت و تکنیک .. و نه لزوما فرم


برداشت ۵ - به مثابه چراغ‌قوه‌ای از صحنه به سوی صندلی‌ها
موبایلش را بر کشید،
صفحه به سوی صحنه ..
در کانون دید کارگردان و نویسنده
توییتر بالا بود
فریاد زد:
از این‌ها برایم بساز
اگر تشویق و زنده باد بیشترم را می‌خواهی ..
.. بیشتر از حرفهایی که اینجا می‌نویسم برایم بزن ..
آخر من در جنگم ..
جنگ با ساختاری که فکر میکنم علاقه دارد حرفهایی مثل او بزنم ..
هاید شدم؟!

خیر باشه ...

پس‌نوشت: با راهنمایی آقا سپهر متوجه شدم اینطور نیست. چون راهنماییشون ممکنه فایده عمومی‌تری داشته باشه، این نوشته رو نگه داشتم‌.

پست قبلی‌تون در مورد دوباره‌بازی هنوز قابل رویته
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
امیرحسین
سلام آقا سپهر برای خودم از صفحه نمایش نیست
تو صفحه نمایش تو قسمت همه قابل رویته

از تو بخش تنظیمات هم می تونید تمام صفحات رو روی بخش همه قرار بدید

اگر پستی هاید بشه فقط برای نویسنده پست نشون داده می‌شه
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
سپهر
تو صفحه نمایش تو قسمت همه قابل رویته از تو بخش تنظیمات هم می تونید تمام صفحات رو روی بخش همه قرار بدید اگر پستی هاید بشه فقط برای نویسنده پست نشون داده می‌شه
از راهنمایی‌تون متشکرم .. همونطور بود که گفتید
اما علتش رو نفهمیدم چرا دیشب بدون تغییری ( نظرم در همون حالت برجسته) نشان داده نمی‌شد و امروز نه.
شاید الگوریتمی وجود داره برای تعیین نظرات برجسته ..
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
"رضا" جان .. این پریشان‌گویی‌ها و نمادبازی‌های لوس و پیش پا افتاده رو همون دم در سالن یا تو لابی هم میتونستی برا بر و بچه‌ها تعریف کنی .. سرپایی .. ده دقیقه‌ای ..
نیازی به این مترسک‌بازی نبود
دغدغه داری؟ خفقانه؟ ..
نمیدونم ..
اصلا مهم نیست چند درصد با چیزی که میگی همراهم یا چند درصد نیستم ..
من از "چگونه" گفتنت ... دیدن ادامه ›› مشمئز شدم..
واقعا هم تو با این سطح از پرداخت ادبی، باید یک یا حداکثر دو تا دایناسور اسباب‌بازی رو کش بری ..
که اگه برنامه‌ای برای عصری جدید داری .. با این چیزی که به جای قناری رنگ کرده بودی و با این سطح از تعهد یا درک ادبی-هنریت، خودت ممکنه بشی گادفادر دایناسورها .. البته جزئیش...

آخ و صد آخ .. از اینکه اوضاع بیرون و درون آدم‌ها ملتهب بشه و دو سه نفر، به شکلی بچه‌گانه، بخوان در قالب تئاتر بازی جرات-حقیقت راه بندازن ..
و من هم به رسم لباس جدید پادشاه باید مقداری گریه کنم و بعد با ژستی سوپر انتلکتوئل زمین بازی رو ترک کنم ...


فکر می کنم تا اینجا فقط شما نکته اجرا رو گرفتین تا نظرات دوستان رو ببینیم البته تا قبل از اینکه نظرم پست کنم!
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
سحر بهروزیان
فکر می کنم تا اینجا فقط شما نکته اجرا رو گرفتین تا نظرات دوستان رو ببینیم البته تا قبل از اینکه نظرم پست کنم!
سلامت باشید :)
امیدوارم حاصل تماشای نمایش تجربه خوبی رو رقم بزنه برای شما
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

چندان ونگوگ ندیدم؛ نه اون ونگوگی که از زندگی‌نامه‌اش شنیده و در حد خودم، درون خودم درکش کرده بودم نه اونی که از آثارش درونیابی کرده بودم .. نمایش، ایمپرشنی درباره نگاه یک (پست) امپرسیونیست در من ایجاد نکرد .. و حسم بیشتر اغراق‌هایی اکپرسیو رو دریافت کرد.
گیریم که اختلال داشته و .. و .. ولی هر شیدایی و تکینگی‌ای نمی‌شود ونگوگ یا فلانی یا فلانی.
جمع جبری یا بر هم‌نهی هنری یک‌سری پریشانی یا حکایت پریشانی‌ها هم نمیشه ترسیم شخصیت یک شخص خاص و برجسته که حالا اختلال هم داشته ..
و نمیشه متن پیچیده یا فنی ... دیدن ادامه ›› یا عمیق ..

به نظرم مشکل در مرحله متن بود؛
تو گویی اون چیزی که نهایتا به عنوان متن، مایه کار شده بود، خود کارگردان محترم رو هم عمیقا ارضا نکرده بود که خودآگاه یا ناخودآگاه به طراحی انواعی از جلوه‌ها رو آورده بود.
اگر مایه اولیه دراومده بود و متن، جبران فهم نشدن ونگوگ در زمان حیاتش رو می‌کرد، شاید نیاز به همه این جلوه‌ها نبود.

بازی‌های بازیگران عزیز هم به چشم من متوسط اومد؛ ۴ بانوی بازیگر گرامی و محترمی که برای کار انتخاب شده بودن، به دلیل مشابهی، چهره‌های مدرنی داشتن که با کاهش تنوع بصری، به نظرم باعث حس‌زدایی میشد.
آذین عیوضی، امیر مسعود و سپهر این را خواندند
بابک پرهام، مریم هادوی و میثم محمدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

بازی‌ها از جنبه کنشی: متوسط
و از جنبه گفتاری و گویشی: خوب و توجه شده به جزئیات

بازیگردانی (در دایره منطق خود کار) : بسیار خوب

متن: متوسط، خطی، و ژورنالیستی (این کلمه رو برای طعنه به کار نمیبرم، بلکه متن و تحلیلش از مسایل، از جنس مطالب ژورنالیستی بود)

انتخاب ... دیدن ادامه ›› و طراحی چهره (و قامت و قواره)، در مجموع، از نقاط قوت و تحسین‌برانگیز این کار بود و با منطق و سبک روایت‌گری متن سازگاری سازنده‌ای داشت؛ در بعضی صحنه‌ها تو گویی عکس‌های قدیمی آن زمان جان گرفته‌اند.

نکته کلی: چشم انتظاری فعلی مخاطب از این که در هر نمایشی، چیزی، تسکینی، گوشه‌ای یا راهکاری برای امور سیاسی-اجتماعی فعلی خودش پیدا کنه یا اینچنین تأویل کنه، به نظر میرسه نه برای توسعه وجودی خودش مناسب باشه، و نه القای مناسبی رو به هنرمند داشته باشه؛ از اون طرف هم به همین ترتیب.

با لطف و مهربانی خدا، همه موفق و سلامت و مهربان باشن 🙏🌱

طراحی صحنه و بازی بازیگران و کارگردانی خوب بود و جز تئاترهایی بود که هم پیام داشت و هم خسته کننده نبود توصیه میکنم حتما ببینید من لذت بردم و تحت تاثیر قرار گرفتم
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
پروین نارویی
طراحی صحنه و بازی بازیگران و کارگردانی خوب بود و جز تئاترهایی بود که هم پیام داشت و هم خسته کننده نبود توصیه میکنم حتما ببینید من لذت بردم و تحت تاثیر قرار گرفتم
سلام خانم نارویی
احتراما، اگر نظرتون رو در یک کامنت جداگانه بنویسید بیشتر دیده می‌شود و اینطوری میتونید حمایت بهتری از نمایش مورد علاقه‌تون داشته باشید.
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
(قبل از شروع این نوشته، امتیاز سه دادم به نمایش؛ ولی در خلال نوشتن، نمایش رو بهتر فهمیدم و برام 4 شد .. نمایش خوبی بود ..)
دیدنش ... دیدن ادامه ›› رو توصیه میکنم .. ظاهرا فردا هم روز آخرشه .. نمایش جالبیه که با اینکه در بیشتر نمایش، بیان صریحی از مضامین مذهبی داره، ولی اتفاقا داره به این صراحت دامن میزنه تا پیامی رو در یک لایه عامتر منتقل کنه. (البته خود این پیام میتونه مذهبی تلقی بشه و میتونه نشه ..)
چقدر ایده متن برام جالب بود .. پرده آخر با همه کوتاهیش تکونم داد و اشکم رو جاری کرد.
نمایشی که با یک سرعت عجیب، بدون اینکه چیزی شبیه تعزیه (بازیسازی) اجرا کنه، با تمام خودش (و نه با این بخش یا اون بخشش) نشون میده که، تعزیه در اصل چیه؟ درباره چیه؟ خاستگاهش چیه؟ غرضش چیه؟ و اون بازیساز (تعزیه خوان) چه اهمیتی داره .. حتی شاید نشه به تعزیه (بازیسازی-شبیه خوانی) محدودش کرد .. و اهمیت نمایش، بازیسازی، درباره مقولاتی که بازی نیستند رو بیان میکنه.
استفاده از یک پرداخت سریع تئاتری و یک تخیل قابل تحسین حول محور نگاه (خیالی) به خاستگاه زمانی-مکانی-اجتماعی اولیه تعزیه (یا به قول نمایش، بازیسازی).

در حدود یک سوم آخر نمایش، با خودم داشتم میگفتم چرا آخه اینطوری و چرا در نیوردن کار رو .. ولی پرده گیرای آخر، وضعیت رو عوض کرد ... خیلی پایانبندی خوبی بود.
چه خوب بود که نمایش تکلیفش با خودش روشن بود و وسط صریح و ضمنی حرف زدن سرگردان نبود؛ صریح حرف میزد و پیام صریح زیبایی داشت؛ ولی رویت تام و تمام این پیام صریح، در ضمن تمام و کل فرآیند نمایش رخ میداد.

برام سوال بود که چرا انقدر نمایش سریع و با ضرب آهنگ بالا بود .. زمان نمایش فکر کنم حدود 35 دقیقه بود .. دیالوگها سریع و حجیم و پیاپی گفته میشد .. ولی بعد فهمیدم که این طراحی هر چه سریعتر، برای پروروندن بهتر ایده محوری نمایش بود.
کاش از این گروه اجراگر خوب و پر تعداد بیشتر و بهتر استفاده میشد؛ البته که من از صرف دیدن این جوونهای عزیز و خوش-آتیه کیف کردم .. فکر به اینکه هر کدومشون مدتی دیگه یه بازیگر تماشایی میشن، و الان داری نقطه طلوعشون رو تماشا میکنی لذبتخش بود.

سوال دیگه ای که برام ایجاد شد این بود که حجم و تعدد بالای دیالوگها و پرده ها، آیا همه اش در خدمت ایده اصلی متن بود؟ یا صرفا میخواست یک فضا و بستر کلی رو با دست گذاشتن روی گوشه های مختلفش شکل بده؟ .. پاسخ جالب اینه که به طور هوشمندانه ای هر دو منظور رو با هم طراحی کرده بودن .. آفرین.

اون ایده نوارهایی که یکی پس از دیگری از لباس خانم بازیگر، آویخته میشد هم جالب بود، ولی پیامش رو نفهمیدم.

و سوال دیگه ای که برام ایجاد شد و هضمش سخت بود این بود که چرا در دو پرده پشت هم، یک بازیگر مثبت ترین و منفی ترین نقش رو بازی میکنه؛ اما اتفاقا این یکی از بهترین ایده هایی بود که شرایط رو برای درخشش پرده پایانی و همچنین پایان پرده ماقبل آخر، آماده میکرد .. و به درک عمیقتر حرف نمایش هم کمک میکرد ..خیلی آفرین.

بی اغراق دمتون گرم با این بازیسازیتون درباره بازیسازیِ جدیترین حادثه عالم.
امیرحسین (ah.hadavi)
درباره فیلم‌تئاتر مخاطب خاص i
سلام به همه
حال و هوای نمایش رو دوست داشتم و اثر ته‌نشین‌شده خوبی بر من گذاشته؛ سوژه‌اش هم جالب و کنجکاوی‌برانگیز بود.
پرده آرامش‌بخش آخر نمایش، از پس اون شلوغی‌های روز، رو هم دوست داشتم.
بازی‌ها هم گرم و خوب بود.
خدا دو حمید و یک احمد یاد شده در این نمایش رو رحمت کنه ...

ولی خب از نظر پرداخت کار و پختگی و استقرارش، و جنبه هنریش، بیشتر از امتیاز ۲ ندادم.
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

با اینکه وقتی این نمایش تموم شد، خیسی صورتم قابل مشاهده بود، ولی به این کار ۲ داده بودم! .. شاید به خاطر افتی که فکر میکنم در اپیزود سوم متن رخ میداد .. چون به نظرم (اونطور که یادم مونده) پرداختش به سمت کلیشه‌ رفت و نتونست حرف مهمش (که البته اشکال نداره به خاطر مهم بودنش تا سرحدّ کلیشه تکرار بشه) رو خوب بزنه.
اما دوباره که بهش فکر کردم به خاطر جنبه‌های مثبت نمایش، امتیازم رو به ۳ تغییر دادم.
انتخاب بازیگرها برای هر اپیزود خیلی خوب و متناسب بود؛ هر کدوم برای نقش خودشون خوب بودن و خوب هم اجرا کردن؛
انرژی‌ و اشتیاق و سرزندگی‌ای که در بازیگر اپیزود دوم بود من رو یاد عشق فوتبال‌هایی میندازه که آماده‌ان پاچه رو یه تا بزنن و کتونی رو بپوشن و ... دیدن ادامه ›› برن تو زمین.
شدت حس اوج‌گیرنده‌ای که بازیگر اپیزود سوم منتقل میکرد هم عجیب و حتی تکان‌دهنده بود.
انتخاب و اجرای نواها و سازها هم بسیار خوب و زیبا و بهینه بود؛ و اجرا شدن در گوشه‌ای از صحنه هم قشنگ‌ترش میکرد؛ خصوصا قطعه آسمان مست استاد شاهزیدی خیلی روی کار نشسته بود؛ همچنین اون قطعه مداحی معروف آقای فخری.
تصویرسازی‌های جالب و {با چشم خیال-}دیدنی‌ِ اپیزود دوم هم خیلی خوب بود .. خصوصا اون ماجراهای سر قبر.
طراحی مینیمال صحنه هم خوب بود.
زبان ترکی برام جذابه، هر چند آذری نیستم، و ترکی حرف زدن در اپیزود دوم رو دوست داشتم؛ و اینکه، گفته‌های ترکی رو دوباره (دست کم تا حدودی) به فارسی تکرار میکرد هم جالب بود.
امیرمسعود فدائی و سپهر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه
نظرم رو با تاخیر درباره نمایش می‌نویسم، و این، ممکنه از دقتش بکاهه؛

معلوم بود که متن، یک متن قوی و ماندگاره .. یه متن اثرگذار و جدی .. که داره از زخم و دردهایی حرف میزنه که تو هم میتونی بفهمی و باورش کنی، باری اگر حسش نکرده‌ای.
ساختار دوری (دَوَرانی) متن که در صحنه‌ای از اجرای بازیگرها هم منعکس میشد، جالب بود.
بازی‌ها خوب و باحس و شرافتمندانه بودن؛ صداها رسا و ساخته شده بود؛ هم صدای خانم، هم ... دیدن ادامه ›› صدای آقایون.

و اون چیزی که من خوشم نیومد، این ایده‌های جوونانه که وسط نمایش هم رو با اسم واقعی صدا بزنن و یا خانم،‌ لباسشون رو بپوشن و برن و اینها بود.
وقتی در خدمت نمایش نباشه و چیز خاصی اضافه نکنه، نمیدونم چه لزومی داره :) .. به نظرم از ارزش و جدیت کار می‌کاهه؛ البته طرفدار قورت دادن عصا نیستم، ولی خب میگم اگر از جدیت کاستی و در مقابل این کاست (cost)، سود خاصی به دست نیوردی، به نظرم طراحیت به کمکت نیومده :) .
سلام به همه

اثری از اثر مطبوع این نمایش هنوز هم در من باقی مونده ..
مثل یه خواب هشیار کننده که در یک شب زمستونی، با دیدن یک صاعقه شروع میشه ..

.. زهی مراتب خوابی که به ز هشیاری است ..
سلام به همه

خرداد ماه، بعد از دیدن نمایش و گفتگوی طولانی با دوستی، نظرم رو مفصل نوشتم که متاسفانه پرید.
حالا با تاخیر و به خلاصه نظرم رو مینویسم:
یک ایده جالب و قابل اعتنایی در طرح کلی وجود داشته که میشد رد پاش رو در مواردی مثل طراحی لباس، انتخاب بازیگر و تنظیم سطح حس بازی‌ها دید؛
اما در انتقال اون ایده به مرحله متن، و بعد، از متن به اجرا، توفیق قابل اعتنایی به دست نیامده بود؛
از نظر محتوایی هم، اونطور که تو ذهنمه و اگر درست یادم مونده باشه، مقداری سرگردان بود بین روایت تحریف‌شده و نشده (یا به طور عام‌تر بگم، بین دو روایت متفاوت درباره عیسی مسیح (ع))؛ البته نقطه محوری حرفم در درجه اول، روی سرگردانیش هست نه اینکه چرا حالا با اعتقادات من اینجاش جور در ... دیدن ادامه ›› اومده یا نه.
صحنه پایانی کار هم، از نظر نورپردازی و تنظیم صحنه و گفتار، کارت‌پستالی بود؛ هم از نظر سطح ارزشمندی (که بالا نبود) و هم از نظر چشم‌نوازی (که بود).

پ.ن.: اگر نمایش نکته‌های مثبت دیگری داشته و از یادم رفته، عذر میخوام؛ .. مثلا یادم اومد یه فرآیندی برای بازی و طراحی لباس آقای بلوچی (یا شاید هم فقط لباس آقای بلوچی) طراحی شده بود که خوب بود.
سپهر این را خواند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه

چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود

تئاتر در تئاتر
تاریخ در تاریخ
تئاتر در ... دیدن ادامه ›› تاریخ
تاریخ در تئاتر

از همه دوستان عزیز، خصوصا خانم بهروزیان که با سخاوت درباره کار توضیح دادن تشکر میکنم.

بسیار بسیار زیبا و ساخته و پرداخته شده بود ..
آفرین به نویسنده ای که موقع نوشتن انقدر طبیعی و با تسلط به خودش مینویسه .. نویسنده ای که از وسط و بالا داره چپ و راست رو میبینه .. مشت چپ رو با نشون دادن پای لنگانش باز میکنه و پنبه امپریالیسم رو با اون پرده کمدی فوووق العاده میزنه.

آفرین به کارگردانی که برای چنین اجرای طولانی ای، حضور ذهن داره نسبت به فرآیند شدن کارش .. آفرین بهش که با اینکه متن مال خودش نیست، ولی مال خودش میکنه و باز میسازدش.

آفرین به این نورپردازی بی زرق و برق، ولی استادانه .. جالب بود برام که خطوط صحنه هم با نورپردازی تعیین شده بود.

آفرین به بازیگرایی که رو خودشون انقدر تسلط دارن .. انقدر در طول نمایش خودشون رو خوب کنترل میکنن تا در پرده آخر انقدر این پرده دریها خوب جلوه کنن.

با دیدن این نمایش، کران ذهنیم نسبت به میزان معرفتی که میشه در عمل از طریق تئاتر منتقل کرد جابجا شد.

این تنظیم آینه چه خلاقانه بود .. ابتدای نمایش تماشاچیها درش پیدا بودن .. وقتی جلو رفتیم، با مهارت عجیب و نامرئی طراحی صحنه و شاید نور، تماشاچیها کمرنگ شدن .. با پدیداری آلنده واقعی دوباره پیدا شدن ...

چه ایجاز قشنگ و عمیقی در چپ تو نه چپ تماشاچی.

حق داشتن خانم بهروزیان که این تعداد برن ببینن ..
هم هنر میخواد هم ذهن سالم و طبیعی و مسلط که بتونی تئاتر و زندگی و تاریخ رو با هم به صحنه بیاری، و بیانیه هم نخونی، تا تماشاچی ای که از تو آینه پیداست، بتونه اون عینک رو در پایان نمایش بزنه و بدون اینکه حس کنه حرفی بهش قالب کردن، این تجربه فشرده رو برای زندگیش برداره و بره.

برای من سه تا کار احتمالات و شکوفه های گیلاس و آلنده نازنین، کارهای درخشانی بودن که در 6 ماه اخیر دیدم؛
اما اگر بخوام از تمثیل استفاده کنم
احتمالات مثل شعر مولوی،
شکوفه ها مثل شعر حافظ
و آلنده نازنین مثل شعر سعدی بود،
و
خب استاد سخن، سعدی است:) .
چه نقد و قلم خوبی🤍✨
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
امیرحسین
بزرگوارید .. شاد و سلامت باشید .. حق دارید .. برای من هم همینطور. چیزی که من در نوشته‌ام در تشکر از شما نوشتم، پیش از اطلاع و بدون تاثر از بحث‌های امشب بود. حالا که این بحث‌ها پیش آمد، می‌خواستم ...
آفرین🤍✨👏🏻👏🏻
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
امیرحسین
بزرگوارید .. شاد و سلامت باشید .. حق دارید .. برای من هم همینطور. چیزی که من در نوشته‌ام در تشکر از شما نوشتم، پیش از اطلاع و بدون تاثر از بحث‌های امشب بود. حالا که این بحث‌ها پیش آمد، می‌خواستم ...
قطعاً مثل قبل خواهم بود بدون کوچکترین تغییری🌹🥰
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیرحسین (ah.hadavi)
درباره نمایش ۲۲۲ i
سلام به همه
من در طول دیدن نمایش، در مجموع حس بدی نداشتم و با پرداخت کار ارتباط برقرار کرده بودم تا حدودی؛
ولی از بعد نمایش یه حس بدی در من ته‌نشین شده نسبت به این کار و هر وقت یادش میفتم، حس خوبی نمی‌گیرم؛
البته با احترام به نظر همه و با تشکر از دوستانی که موقع اجرای نمایش درباره روتکو، مطالب مفیدی میذاشتن تا بهتر نمایش رو درک کنیم.
هدف کار و حتی نمایشنامه اصلی هم ایجاد حس خوب در شما نبود.
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
سید حسام حجازیان
هدف کار و حتی نمایشنامه اصلی هم ایجاد حس خوب در شما نبود.
متوجه منظورتون هستم آقای حجازیان عزیز
منظورم حس محوری ای که از خود کار قرار بوده منتقل بشه نبود 🌹
شاید یه چیز شخصی .. شاید از نوع نساختن به مزاج و سلیقه
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید