در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین درباره نمایش سالومه: سلام به همه خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود و ماه را ز بلندا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:48:20
سلام به همه

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود


و اما بعد،
از متن، کارگردانی، بازیگری، نور و .. حسّ ارزشمندی و شرافت منتقل می‌شود .. تشکر از کارگردان گرامی و بازیگر محترم.


و ... دیدن ادامه ›› اما بعدتر، (به نظر من)
۱)
اگر درونمایه اثر، چنان که در بروشور آمده، تعلیق است، جا داشت ساختار روایت روندی غیر خطّی به خود بگیرد؛
طراحی شُسته رُفته و Sequential پرده‌های روایت، با جهان حسّی اثر که در پرده‌ها خودش را در متن و کنش‌های بازیگر می‌نمایاند، هم‌آهنگی نمی‌کند.

۲)
در قطع و وصل موسیقی و به طور کلی در بالا بردن و پایین آوردن حسّ‌آمیزی، گویی نیاز به نوعی تدوین و نرم‌سازی باقی بود (یکجور حالت مشتق‌ناپذیری، به مفهوم ریاضی، وجود داشت.) ... البته این عدم قطع و وصل نرم، به گونه‌ای نبود که به القای آشفتگی مد نظر کمک کند.

۳)
در انتخاب سبک نوشتار متن، رگه‌ای از معلق بودن (ولی باز نه آن تعلیق مدّ نظر) بین ثقالت، اصالت و فخامت وجود داشت و گویی بین اینها تردید و ترددی رخ می‌داد که از یکدستی اثر می‌کاست و به آن حالتی کلاژ گونه می‌داد.
اگر غرض اصلی القای فخامت و اصالت بود، نیازی به کاربست واژگان سنگین و ناآشنا نبود (مثال : «اصغاء»)
مثال خوبی که به ذهنم می‌رسد، قصیده زیبا و استوار و تقریبا سره مرحوم رعدی آذرخشی است: «من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان ..» .. در عین شکوه، فهمیدنی است.

۴)
چون تمرکز بر شخصیت سالومه قرار گرفته بود و حالات روانی آن، از نظرگاه یونگی (به تعبیر نویسنده گرامی)، از بین تمام اتفاقات بر کشیده شده بود، جا داشت نشانه‌گذاری‌ها و اتصال‌های بیشتری بین این نشانه‌ها قرار داده شود؛ مثلا صحنه‌های رقص و خرد شدن پایانی، به خودی خودشان طراحی خوب و قابل توجهی داشتند، اما آیا کوتاه‌تر کردن یا بلندتر کردنشان، تاثیری بر القای حسّ مد نظر می‌گذاشت؟
به همچنین، اگر توجه به یحیی (علیه السلام) سالومه را از اهل سلامت خارج کرده، پس با آنکه (و اتفاقا چون که) محور نمایش سالومه است، جا داشت یحیی شخصیت‌پردازی بیشتری شود و چیزی بیشتر از بی‌نیازی و استحکام و بی‌محلّی متبادر شود.

۵)
اینکه نویسندگی، کارگردانی و بازیگری، در مقیاسی اغراق‌نشده و به اندازه، حفظ شده بودند، قابل تامل و احتمالا، تحسین هست؛ اما این قصد عمومی در نمایش، با آن اکاپلای نسبتا غلیظ انتهایی و همچنین آن افکت اکوی صدا، نمی‌خواند؛ و قدری این حس را مبتادر می‌کرد که نهایتا برای انقلاب درونی مخاطب پر سیمرغی به آتش کشیده شده است.

۶)
آفرین به بازیگر و کارگردان گرامی برای حسّی که از حرکات صحنه خرد شدن منتقل می‌شد.
سپاسگزارم از اینکه به تماشای نمایش سالومه نشستید و بینهایت ممنونم که من را قابل دانستید و برای این اثر یادداشت نوشتید
کاستی‌هایی که گوشزد کردید را به گوش جان می‌سپارم و نهایت کوشش‌ام را خواهم کرد تا در آثار بعدی کمتر اشتباه داشته باشم و بتوانم با رضایتمندی شما سرافراز شوم
۱۳ آذر ۱۴۰۲
بابک پرهام
سپاسگزارم از اینکه به تماشای نمایش سالومه نشستید و بینهایت ممنونم که من را قابل دانستید و برای این اثر یادداشت نوشتید کاستی‌هایی که گوشزد کردید را به گوش جان می‌سپارم و نهایت کوشش‌ام را خواهم ...
سلام و عرض احترام آقای پرهام عزیز
از بزرگواری شماست
ممنون که در کنار اثر گرامی‌تون، با مخاطب همراه هستید.
۱۳ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید