در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین خسروی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:42:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بمواجه شدن با نمایشی اقتباس از داستان بکت می تواند جذاب باشد. باید اضافه کرد ، تجربه شخصی‌ بکت از روانکاوی در کار بعدی او خودش را نشان داد که ... دیدن ادامه ›› بیشتر آن یک جور تک گویی بود که گوینده با نوعی هذیان برای شنونده ناپیدا وراجی می‌کند. بسیار شبیه روانکاوی! هرچند کارهای بکت ارجاعات مشخصی ندارد و به جنگ جهانی دوم یا وقایع تاریخی دیگر اشاره نمی‌کند اما شکی نیست که ضربه‌های تاریخی حسابی تصورش را خورده و ساییده بود. منزجر از رفتاری که نازی‌ها با دوستان یهودی‌اش کردند بکت عمدا به عنوان خبرچین، فعالانه وارد جنبش مقاومت در پاریس شد. تجربه‌اش از جنگ و ویرانی‌هایی که در فرانسه به چشم دید مسیر کارش را از اساس عوض کرد.
در سفری به دوبلین در ۱۹۴۶ الهامی از رسالت ادبی به او دست داد که کارهای فخرفروشانه دهه ۳۰ با بیان سوم شخص و دانای کل را از نثر گزیده گو، حیرت زده و اول شخص دوران بلوغش جدا می‌کند. برخلاف کارهای اولش که تاثیر جویس را با بازی واژه‌ها و تراکم تصاویر آثار ادبی دیگه نشان می‌دهد، کارهای بعد از جنگش کمتر شعار می‌دهد و نادانی و رخوت و شکست را تبدیل به مشغله ذهنی اصلی می‌کند. این تغییر مسیر با تصمیم نوشتن به زبان فرانسه همراه شد: بین ۱۹۴۶ و ۱۹۵۰ دیوانه‌وار نوشت. شامل بیشتر آثاری که بکت امروز به خاطرش مشهور است. در انتظار گودو و سه گانه مشهورش: مالوی، مالوی می میرد و نام‌ناپدیر.
چگونه یک اثر هنری را تجزیه و تحلیل کنیم؟
لزوم پرورش و ارتقای سطح دانش بصری افراد جامعه از وظایف رسانه‌های جمعی و نویسندگان دلسوز و صاحب دغدغه‌های فرهنگی است.
لزوم پرورش و ارتقای سطح دانش بصری افراد جامعه از وظایف رسانه‌های جمعی و نویسندگان دلسوز و صاحب دغدغه‌های فرهنگی است.


1. اگر این اصل را بپذیریم که هر هنرمند واجد "فن و تکنیک" در آفرینش اثر هنری، ناچار از بکارگیری "تخیل" و گزینش سوژه‌هایی فراتر از واقعیت بیرونی است. پس ورود عواطف و احساسات هنرمند به عنوان عصاره‌ی تکمیل‌کننده‌ی اثر به درون آن ضرورت بعدی است: فن+تخیل+عواطف=خلق اثر هنری
2. هر اثر هنری که ترکیبی است از تخیل و احساسات هنرمند، قطعاً نمی‌تواند با یک قالب منجمد و غیرمنعطف مورد تفسیر قرار گیرد. لذا هر مخاطبی در مواجهه با اثر هنری برداشت و فهم خاص خود را دارد. این بدین معنا نیست که تفسیر و تاویل اثر هنری بی‌ضابطه و بدون منطق است. اما می‌توان ادعا کرد که منطق ... دیدن ادامه ›› و استدلال خاص خود را در بطن خود می‌آفریند.
3. هر شخصی بسته به میزان آشنایی‌اش با آثار هنری و شیوه‌های بیان هنرمند از یک سو، و توانایی در بکارگیری ذوق و دقت نگاه خود، قادر است به برداشت منطقی عمیق‌تری از یک اثر هنری دست یابد و زوایایی را به جستجو بنشیند که در اثر هنری بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبین موثر می‌افتد، بدون آنکه آگاهانه متوجه آن باشند.

گام اول
از خود بپرسیم: این اثر هنری متعلق به کیست؟ کی و کجا خلق شده است؟ پیشینه و تجربه صاحب اثر چیست؟ این اثر چه کارکردی را در بر دارد؟ عکس‌العمل مخاطبین و جامعه در قبال ظهور اثر چگونه بوده است؟ این اثر متعلق به کدام نحله و مکتب هنری است؟
این سوالات منتج به پاسخهایی خواهد شد که مکمل تحلیل اثر و مقوم استدلالهای ما از مضمون و محتوای آن است.
گام دوم
توجه به موضوع اثر. موضوع اثر تمایل جدی هنرمند به امور پیرامونش را افشا می‌کند. چه چیزی در زندگی هنرمند آنقدر مهم است که این موضوع را به خود اختصاص داده است؟ این اثر تداعی کننده چه قشری از جامعه است؟
گرچه مدافعان سرسخت "فرم" (فرم‌گرایان)، سعی در بی‌تفاوت جلوه دادن خود نسبت به موضوع یک اثرند، اما عمده‌ی مخاطبین علاقمندند تا شاهد موضوعی باشند از دنیای واقعی با پرداختی هنرمندانه، که خود یا همنوعانشان در مسیر زندگی خود با آن مواجه و درگیرند.
گام سوم
التفات به فرم و شکل اثر. اجزایی که با کنار هم قرار گرفتن، روابطی را شکل می‌دهند که فرم آن اثر را می‌سازد. در نتیجه فرم اثر شامل: 1) عناصر بصری و 2) ترکیب‌بندی است.
1) عناصر بصری -در نمایش میزانسن، دکور، نور، لباس، گریم، شکل، بافت و فضا همگی عناصر بصری یک اثر هنری را تشکیل می‌دهند.
این عناصر نخستین چیزهایی است که چشم بیننده دریافت می کند.
2) ترکیب‌بندی - نوع رابطه‌ی بین عناصر بصری که ذکر شد و نحوه‌ی قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر، ترکیب‌بندی اثر را می‌سازد. نوع این روابط درک ما از اثر هنری را شکل می‌دهد و حتی کیفیت و قدرت تاثیر‌گذاری آن را تعیین می‌کند.
زبان،مانند رنگ در نقاشی و سنگ در حجاری،مادهء اولیهء یک نمایشنامه است‏ اندیشه و احساس تا در لفظ نیاید،وجود نمی‏یابد.عواطف پیش از بیان،وجود دارد.واژه‏ها دارای روح‏اند و این روح را باید دریافت.و بدیهی است که دانستن‏ علوم زبان از قبیل صرف و نحو و غیره گرچه اساس کار است و آن را نباید ناچیز گرفت ولی نمی‏تواند به درستی زبان را به ما بشناساند.نقد لغوی نیاز فراوانی‏ به اطلاع صحیح از تاریخ و تحول معنوی واژه‏ها و به خصوص صفات و اسم‏های‏ معنا دارد.نقد بر مبنای زبان‏شناسی فقط در مورد آثاری که به زبان مادری ناقد نوشته شده و یا اجرا شده‏اند،جایز است و نمی‏توان نمایشنامه‏های ترجمه شده‏ را براساس زبانشناسی نقد کرد زیرا بیشتر نمایشنامه‏های کلاسیک که به شعر دوازده هجایی نوشته شده‏اند در زبان پارسی به نثر ترجمه شده‏اند و بهترین و وفادارترین ترجمه را نمی‏توان براساس اصول زبان‏شناسی نقد کرد.