بمواجه شدن با نمایشی اقتباس از داستان بکت می تواند جذاب باشد. باید اضافه کرد ، تجربه شخصی بکت از روانکاوی در کار بعدی او خودش را نشان داد که
... دیدن ادامه ››
بیشتر آن یک جور تک گویی بود که گوینده با نوعی هذیان برای شنونده ناپیدا وراجی میکند. بسیار شبیه روانکاوی! هرچند کارهای بکت ارجاعات مشخصی ندارد و به جنگ جهانی دوم یا وقایع تاریخی دیگر اشاره نمیکند اما شکی نیست که ضربههای تاریخی حسابی تصورش را خورده و ساییده بود. منزجر از رفتاری که نازیها با دوستان یهودیاش کردند بکت عمدا به عنوان خبرچین، فعالانه وارد جنبش مقاومت در پاریس شد. تجربهاش از جنگ و ویرانیهایی که در فرانسه به چشم دید مسیر کارش را از اساس عوض کرد.
در سفری به دوبلین در ۱۹۴۶ الهامی از رسالت ادبی به او دست داد که کارهای فخرفروشانه دهه ۳۰ با بیان سوم شخص و دانای کل را از نثر گزیده گو، حیرت زده و اول شخص دوران بلوغش جدا میکند. برخلاف کارهای اولش که تاثیر جویس را با بازی واژهها و تراکم تصاویر آثار ادبی دیگه نشان میدهد، کارهای بعد از جنگش کمتر شعار میدهد و نادانی و رخوت و شکست را تبدیل به مشغله ذهنی اصلی میکند. این تغییر مسیر با تصمیم نوشتن به زبان فرانسه همراه شد: بین ۱۹۴۶ و ۱۹۵۰ دیوانهوار نوشت. شامل بیشتر آثاری که بکت امروز به خاطرش مشهور است. در انتظار گودو و سه گانه مشهورش: مالوی، مالوی می میرد و نامناپدیر.