در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش دعوتنامه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:15:50
امکان خرید پایان یافته
۲۰ مرداد تا ۱۰ شهریور ۱۴۰۱
۱۸:۰۰  |  ۴۵ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
داستان شمعون و شهرزادیست که از آیین دگر به آیین محمد مصطفی روی می آورند.

اجرا به مدت ده روز تمدید شده

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.
دسته‌بندی
بزرگسال

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام به همه
(قبل از شروع این نوشته، امتیاز سه دادم به نمایش؛ ولی در خلال نوشتن، نمایش رو بهتر فهمیدم و برام 4 شد .. نمایش خوبی بود ..)
دیدنش ... دیدن ادامه ›› رو توصیه میکنم .. ظاهرا فردا هم روز آخرشه .. نمایش جالبیه که با اینکه در بیشتر نمایش، بیان صریحی از مضامین مذهبی داره، ولی اتفاقا داره به این صراحت دامن میزنه تا پیامی رو در یک لایه عامتر منتقل کنه. (البته خود این پیام میتونه مذهبی تلقی بشه و میتونه نشه ..)
چقدر ایده متن برام جالب بود .. پرده آخر با همه کوتاهیش تکونم داد و اشکم رو جاری کرد.
نمایشی که با یک سرعت عجیب، بدون اینکه چیزی شبیه تعزیه (بازیسازی) اجرا کنه، با تمام خودش (و نه با این بخش یا اون بخشش) نشون میده که، تعزیه در اصل چیه؟ درباره چیه؟ خاستگاهش چیه؟ غرضش چیه؟ و اون بازیساز (تعزیه خوان) چه اهمیتی داره .. حتی شاید نشه به تعزیه (بازیسازی-شبیه خوانی) محدودش کرد .. و اهمیت نمایش، بازیسازی، درباره مقولاتی که بازی نیستند رو بیان میکنه.
استفاده از یک پرداخت سریع تئاتری و یک تخیل قابل تحسین حول محور نگاه (خیالی) به خاستگاه زمانی-مکانی-اجتماعی اولیه تعزیه (یا به قول نمایش، بازیسازی).

در حدود یک سوم آخر نمایش، با خودم داشتم میگفتم چرا آخه اینطوری و چرا در نیوردن کار رو .. ولی پرده گیرای آخر، وضعیت رو عوض کرد ... خیلی پایانبندی خوبی بود.
چه خوب بود که نمایش تکلیفش با خودش روشن بود و وسط صریح و ضمنی حرف زدن سرگردان نبود؛ صریح حرف میزد و پیام صریح زیبایی داشت؛ ولی رویت تام و تمام این پیام صریح، در ضمن تمام و کل فرآیند نمایش رخ میداد.

برام سوال بود که چرا انقدر نمایش سریع و با ضرب آهنگ بالا بود .. زمان نمایش فکر کنم حدود 35 دقیقه بود .. دیالوگها سریع و حجیم و پیاپی گفته میشد .. ولی بعد فهمیدم که این طراحی هر چه سریعتر، برای پروروندن بهتر ایده محوری نمایش بود.
کاش از این گروه اجراگر خوب و پر تعداد بیشتر و بهتر استفاده میشد؛ البته که من از صرف دیدن این جوونهای عزیز و خوش-آتیه کیف کردم .. فکر به اینکه هر کدومشون مدتی دیگه یه بازیگر تماشایی میشن، و الان داری نقطه طلوعشون رو تماشا میکنی لذبتخش بود.

سوال دیگه ای که برام ایجاد شد این بود که حجم و تعدد بالای دیالوگها و پرده ها، آیا همه اش در خدمت ایده اصلی متن بود؟ یا صرفا میخواست یک فضا و بستر کلی رو با دست گذاشتن روی گوشه های مختلفش شکل بده؟ .. پاسخ جالب اینه که به طور هوشمندانه ای هر دو منظور رو با هم طراحی کرده بودن .. آفرین.

اون ایده نوارهایی که یکی پس از دیگری از لباس خانم بازیگر، آویخته میشد هم جالب بود، ولی پیامش رو نفهمیدم.

و سوال دیگه ای که برام ایجاد شد و هضمش سخت بود این بود که چرا در دو پرده پشت هم، یک بازیگر مثبت ترین و منفی ترین نقش رو بازی میکنه؛ اما اتفاقا این یکی از بهترین ایده هایی بود که شرایط رو برای درخشش پرده پایانی و همچنین پایان پرده ماقبل آخر، آماده میکرد .. و به درک عمیقتر حرف نمایش هم کمک میکرد ..خیلی آفرین.

بی اغراق دمتون گرم با این بازیسازیتون درباره بازیسازیِ جدیترین حادثه عالم.
اول از همه بگم که کلی نوشتم و همش پرید و خب چون بار دوم دارم مینویسم خلاصه تر میگم🙄.
طبق معمول اولین اجراهای سالن مولوی و گرفتم و چون ساعتش ... دیدن ادامه ›› خوب بود و میتونستم یه روزه 3 تا نمایشو تو برنامم بزارم، به دیدن نمایش رفتم. نه خلاصه ای خواندم و نه برداشتی از درونمایه نمایش داشتم. وارد سالن که شدم از دیدن پرفورمنس هماهنگ بازیگرها به وجد اومدم و واقعا دوست داشتم زمانو همونجا نگه دارم و اون هیجان و اکت ها تموم نشه. خلاصه اجرا شروع شدو داستانو متوجه شدم.
اگه خلاصه نمایشو میخواندم اجراهای اول و نمیرفتم ولی اصلا پشیمون نیستم و اتفاقا مدام منتظر 9 بازیگر اجراهای گروهی بودم.
برای این اجرا همه ی صندلیها دید مناسبی دارند و صدای بازیگران اصلی راحت به گوش میرسه حتی صندلیهای بالاتر میتونه بهتر باشه.
هماهنگی گروه باهم عالی و نقطه قوت کار بود.
مدت زمان اجرا 40 دقیقه است.
اینم بگم که صدای صحنه زیاده و باعث شد اصلا صدای شاتر عکاس اذیت نکنه و اجرایی که من رفتم به شدت تماشاگران بافرهنگ و حرفه ای داشت، با اینکه بیشتر تماشاگران نمیدونستن کجا باید بلیتو نشون بدن و صندلیشون کجاست و قطعا پایه ثابت تئاتر نیستند و در شروع نمایش تذکر اولیه مبنی بر خاموش کردن گوشی و ممنوعیت فیلمبرداری و عکاسبرداری از اجرا و... داده نشد، یک مورد صدای زنگ گوشی و صحبت با کنار دستی و... ندیدم. همه با جون و دل گوش میکردند!

اندکی اسپویل:

نازنین فراهانی بیان خوبی داره و اینکه فارغ از جنسیت نقش عوض میکردو خیلی دوست داشتم، فقط قسمتهایی که با دست خودشو خفه میکرد شوخی بود و سطح بازیشو تغییر میداد.

انتخاب آهنگ رورانس عجیب بود🙃. هم مناسب بود ( دقیقا اون قسمت game of thrones بود که با نمایش همسو بود) و هم نه (درسته بازی تخت و تاجم میتونه باشه ولی شاید بشه گفت مثلا به تم مذهبی کار نمیخوره) خلاصه از اونروز باهاش درگیرم و شاید من بودم انتخابش نمیکردم.

یکی از دیالوگ ماندگارشم آخرین دیالوگش بود: فردا که آفتاب برآید، در میدانگاه کوفه، بازی سازی حکایت کربلا کنم به همراه تو، شاید که کوفه بیدار شود.
با توجه به شناختت ما میتونیم بریم، خلاصه اصلا جذبم نکرد
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
سلام نمایشی بسیار خوب و متفاوت از ژانر مذهبی و بچه ها همگی خوب بودند از کارگردانی تا بازی دوستان ولی در بین خانم ها شخصی بود که من رو به خودش بسیار جلب کرد از نظر فنی اسمشان سر کار خانم رخشان بود دیگر دوستان هم خوب و عالی بودند البته ولی بازی ایشان نمایان بود برای بنده
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
میشا
شاهین جان به تو توصیه میکنم بری😊
داشتم گول می‌خوردم‌ها 😂
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید