《 امروزه تئاتر بودن تئاتر و سینما بودن سینما دیگر برای کسی قابل فهم نیست، و اینها به ضرب موضوعهای به نظر من فرعی توجیه میشوند. کسی خاصیتی در فرهنگ نمیبینید جز اینکه حامل پیامی باشد. چه خاصیتی در تئاتر و سینما جز اینکه حامل پیغام اجتماعی و سیاسی باشد؟ و البته پیغام اجتماعی و سیاسی چیزی است که در آن بسیار میشود تقلب کرد: میشود با ساختن فیلم درباره وضع کارگران میلیاردها به جیب زد، میشود از مسوولیت دکان ساخت. میتوان با زندگی کشاورزان بار خود را بست، و میشود با تصویر گرسنگان درآمد هنگفت بهم زد. همچنان که شاهد بودهایم. امروزه برای موفقیت در تئاتر و سینما فرمولهای معلومی هست. نبض جماعت را میتوان شمرد، و آنچه را که توقع دارد کم و پیش به او داد. و اگر کسی هست که از این نقطه ضعف استفاده نمیکند معنیاش احتمالا این است که کمتر متقلب است. ولی مهم است که بیشتر تماشاگران علاقهمندند که فریب داده شوند. و این راه را برای خلق طبیعی میبندد. اکثریت خواهان زبان مستقیم و ارتباط فوری است، بدون حوصلۀ هیچ جهش یا تجربۀ واقعا هنرمندانه یا تفکر عمیقتر. و میخواهد بدین ترتیب جاهای خالی دیگر را پر کند. و جماعت بدین ترتیب با توقع حاد خود سازنده را تعیین میکند. این، و طرف مقابلش هر دو نادرست است. آنچه را که دستگاه دولت و دستگاه نظارت تعیین میکند، و آنچه را که ما به عنوان عکسالعمل تعیین میکنیم. درست نیست که بخواهیم نویسنده یا سازنده آنچه را که ما میخواهیم بگوید درست این است که بگذاریم نویسنده آنچه را که خود فکر میکند بگوید، و ما هم جداگانه فضایی را به وجود بیاوریم که بتوانیم در آن آنچه را که فکر میکنیم به زبان بیاوریم. شما نخواهید که هنرمند پشت سر گروه و قافله بیاید. او احتمالا قرار است که جلوتر باشد. او قرار است نیازهایی را بگوید که جمع نمیداند احتیاج دارد. کافی نیست که نویسنده چیزی بگوید که ما میخواستیم، او باید چیزی بیشتر از آنچه بگوید که ما میخواستیم. او باید چیزهایی را بگوید که ما نمیدانیم و میخواهیم. در کنار هر جهاد، یک جهاد فکری و فرهنگی هم لازم است. من خیال میکنم روزگاری که در آن دستگاه دولت از طرفی، و جماعت با فرهنگ از طرف دیگر، به یکسان سازنده را محدود میکنند بد روزگاری است. من خیال میکنم اگر این خانهتکانی باید رخ بدهد، مقداری از آن هم باید این طرف در ما اتفاق بیفتد. باید توجه کنیم که کلمهها، معیارها، و دایرۀ لغاتی که به کار میبریم بسیار فرسوده و تهی شدهاند، از بس هر کسی با مصرف آنها صرفۀ خود را برده. کلمههایی که از دستگاههای دولتی تا روشنفکر معاصر همینطور هم یکسان به کار میبرند. به
... دیدن ادامه ››
من حق بدهید که نسبت به این کلمهها مشکوک باشم. اگر قرار باشد دستگاه دولت مسوولیت بگوید و ما هم بگوییم، من به این مسوولیت مشکوکم، اگر قرار است او دربارۀ آزادی بگوید و ما هم، من به این آزادی مشکوکم. 》
از سخنرانی بهرام بیضایی - شبهای گوته - ۱۳۵۶