چهار اثر از آثار متاخر کارگردان را دیدهام. دنیای نمایشهای دادگر را دوست دارم بهویژه فضاسازیاش را. کارهای او معمولا روایت پیچیده و لایهلایهای
... دیدن ادامه ››
دارند که ذهنی ورزیده و آماده را برای دستیابی به لایههای زیرینشان میطلبند.
در پیش از کشتن هیچکدام از این مولفهها به قوت کارهای قبل دادگر نیستند. دیگر خبری از آن فضاهای مرعوبکننده و میخکوبکننده نیست. البته شاید برخی شلختگیها در اجرا و اشتباهات بعضی از هنروران به این قضیه دامن زده باشد که احتمالا در ادامه بهبود مییابند. نوع روایت هم با آنکه غیرخطی است ولی پیچیدگی خاصی ندارد، همه چیز رو و مشخص است. بیان دغدغهها و ناملایمات حاکم بر جامعه در آثار هنری امری بسیار ارزشمند است ولی به نظرم اشارات مستقیم به آنها از ارزشش میکاهد. اتفاقا اگر مستقیما به صورت تماشاگر پرتاب نشوند بهتر است، نه به منظور در امان ماندن از تیغ تیز سانسور، به این خاطر که به این شکل ذهن را بیشتر قلقلک میدهند و تاثیرشان به مراتب بیشتر است.
اینکه عملهی شر و مسئول پاک کردن گندکاریهایِ نظام موجود، خود دزدی میکند و به راحتی بخشیده میشود و یا حضور الکترای سفیدپوش در بین تودهی مردم و همرنگ شدن با آنها و اینکه تنها اعتراضی که به نظم موجود دارد اشتباهی خواندن واژهای در شعر است و باز هم به راحتی بخشیده میشود، چیزهایی نیستند که تشخیصشان تماشاگر را به چالش بکشد و معلوم است که به چه جریاناتی اشاره دارند.
متاسفانه نمایشِ پیش از کشتن آنگونه که باید و شاید قلابش به یقهی بنده گیر نکرد و از دیدن نمایش خوب دیگری از جناب دادگر محروم ماندم. البته این احتمال هم وجود دارد که اینها همه لایهی بالایی متن بودهاند و خالق اثر در لایههای زیرین حرف دیگری داشت که بنده متوجه آنها نشدم.
در نهایت از تلاش گروه محترم بسیار سپاسگزارم و امیدوارم در آینده مانند قبل کارهای بهتری بسازند.