در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم ارغوان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:40:08
ملاقات یک زن و مرد در شب مرگ یک نوازنده ی مشهور، زندگی، گذشته و آینده ی هر دوی آن ها را دستخوش تغییر می کند.

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم ارغوان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از گفتگوی آوای تیوال فیلم ارغوان / عکاس: رژین دلفان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› کارگردان ارغوان: مستقل فیلم می سازیم

›› نقیبی: فیلم ارغوان به دلیل قصه گویی اثری آرام تر است

›› کرامتی: تجربه گرا هستم

›› کیوان علی محمدی: موسیقی و عشق تم اصلی فیلم ارغوان است

›› مهتاب کرامتی چگونه ذهنش را پالایش می‌دهد؟

ویدیوها

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کسی برای صف‌های دیروز گریه می‌کند؟

«ارغوان» آخرین ساخته کیوان علی‌محمدی و امید بنکدار چندان به مذاق مخاطبان عمومی خوش نیامده است. اگرچه مسعود فراستی با ملایمت از فیلم یاد کرده است و فیلم اثری است زیبا در شکل و فرم و قاب؛ ولی فقدان یک داستان قوی همچون «شبانه‌روز» مخاطب را پس می‌زند.


کیوان علی‌محمدی؛ امید بنکدار؛ این ترکیب هنری مرا به یاد لارس لاگربک؛ تامی سودربرگ می‌اندازد، دو مربی که میان سال‌های 2000 تا 2004 هدایت تیم ملی سوئد را به‌عهده داشتند، تیمی که پس از نیمه‌نهایی جام جهامی 94 نتوانسته بود دیگر خودی نشان دهد. دو سرمربی روی یک نیمکت، تیم خاصی در جام جهانی 2002 ساخته بودند و در گروه موسوم به گروه مرگ به‌عنوان تیم اول صعود کردند. تیم سوئد آن سال، تیم غیرهجومی بود که بازی‌اش چندان دلچسب نبود. خبری از آن سرعت برزیل و تکنیک آرژانتینی نبود، شکل خاصی از فوتبال بود که آرژانتین را در خود غرق کرد. چیدمان تیم لاگربک و سودربرگ یک معماری بود، نوعی معماری که کسی یارای ... دیدن ادامه ›› عبور از آن را نداشت. حتی هلند 2004 هم به‌ضرب ضربات پنالتی آن را در هم شکست.



کیوان علی‌محمدی؛ امید بنکدار چهار بار با هم روی نیمکت پشت دوربین کنار هم نشسته‌اند: سه فیلم و یک سریال. «ارغوان» آخرین ساخته این دو کارگردان، چیزی است شبیه همان تیم سوئد. قرار نیست در آن ژانگولربازی چند بازیگر سرزبان‌دار را ببینید یا جولان دادن اغراق شده بازیگری که داد و بیداد می‌کند و سرش را در یک صحنه به دیوار می‌کوبد. اینجا یک معماری حاکم است که کسی را یارای عدول از آن نیست.

«ارغوان» داستان موازی سه رویداد است؛ در روایت نخست، منفرد، پدر ارغوان، زنی مبتلا به MS دارد. در کلاس موسیقی دخترش، دل به مربی ویلون‌سل می‌بازد. ارغوان متوجه عشق پدر می‌شود و تا لحظه مرگ از پدر رو برمی‌گرداند.

در روایت دوم، یگانه، همسر ارغوان پس از مرگ او در اتریش، ویلون‌سلش را برای خانواده او می‌آورد به‌همراه نامه‌ای که در آن ارغوان پدرش را بخشیده است.





در روایت سوم، یگانه با زنی به‌نام آوا آشنا می‌شود که همسرش او را طلاق داده است. همسر آوا همانند یگانه موزیسین است. آنان دو بار یکدیگر را ملاقات می‌کنند. یک بار زیر باران هنگام خریدن اثری از سوریانا و بار بعد زیر برف پس از اتمام اجرایی در تالار وحدت.

«ارغوان» همانند دو ساخته پیشین کیوان علی‌محمدی؛ امید بنکدار، درگیر خلق فرم است و این فرم نه در ساختار که بیشتر در قاب تجلی پیدا می‌کند، به‌خلاف آنکه بر آثار این دو برچسب ساختارگرایی زده می‌شود؛ آنچه کمتر در فیلم دیده می‌شود ساختار است. «ارغوان» شبیه یک ساختمان با معماری هنرمندانه است، مملو از تزیینات که نمای آن را جلوه‌گر کند. مشکل آن است که وقت نیست به تمام این تزیینات دقت کرد و این حداقل برای یک مخاطب عادی تبدیل به یک دردسر هم خواهد شد. او از یک طرف زیبایی را حس می‌کند؛ ولی از درک چرایی آن عاجز است.

این اتفاق شبیه وضعیتی است که مارچلو بیلسا در برابر تیم لارس لاگربک ؛ تامی سودربرگ داشت. او یک معماری در چینش یک تیم زردپوش می‌دید؛ اما وقت نداشت تصمیم بگیرد با این معماری چه کند. در نهایت این آرژانتین پرستاره بود که با اورتگا و ورون و ساموئل و زانتی و آیمار و سورین و باتیستوتا از گروه مرگ صعود نکرد.

«ارغوان» یک سر و گردن از «شبانه‌روز» قوی‌تر است. از آن در هم ریختگی موضوع و فرم به‌دور است و داستان حداقل بر یک محور پیش می‌رود. هرچند این محور شبیه پاسکاری‌های کوتاه مرسوم همان سال‌ها مدام به عقب و جلو پیش می‌رود؛ ولی مخاطب می‌تواند از دلش یک قصه بیرون بکشد و ضعف هم دقیقاً همین جاست، داستانی که از دل فیلم بیرون کشیده می‌شود، توانایی جلب یک مخاطب ساده را ندارد. شاید در گروه هنر و تجربه وضعیت به‌شکل دیگری تعبیر می‌شد؛ ولی در پردیس‌های شیک کنار یک عالمه فست‌فود وضعیت شکل دیگری است.

در فیلم «ارغوان» یگانه در گفتگو با آوا از روزگار خوش سینما می‌گوید؛ زمانی که برای دیدن یک فیلم باید در صفی طولانی می‌ایستادیم تا شاید آن سانس صاحب بلیتی می‌شدیم. بدون شک این یکی از آرزوهای قلبی کیوان علی‌محمدی؛ امید بنکدار است که برای فیلمی حتی فیلمی غیر از آثار آنان مردم صفی طولانی پشت باجه سینما تشکیل دهند؛ ولی نه با فیلمی همچون «ارغوان».

وقتی تیم لارس لاگربک؛ تامی سودربرگ به سنگال عجیب و غریب جام جهانی 2002 باخت کسی دلش برای سوئد نسوخت؛ ولی وقتی سنگال پرطراوت حذف شد، همه در یک شک فرو رفتند. سوئد 2002 همانند آن فیلم‌هایی است که این سال‌ها بر سردر پردیس‌ها می‌درخشند. برای بازگشت مخاطبان پرشور تیم دیگری نیاز است.

پی‌نوشت: در تیم سوئد سال 2002 بازیکنی چون هنریک لارسن حضور داشت که در منچستریونایتد و بارسلونا به هیچ عنوان به‌شیوه تیم سوئد بازی نمی‌کرد. بازی او پرطراوت بود و انتظار گل زدن در هر بازی برای او محتمل بود. فیلم «ارغوان» به‌خلاف برخی نظرها که بازیگران فیلم متهم به بد بازی کردن شده‌اند؛ وضعیتی همانند موقعیت بالا دارد. بازیگران در کلّیت فیلم «ارغوان» تابع نظر کارگردانان بوده و این مهم قابل تشخیص است.
شاهین نصیری، مجتبی مهدی زاده و مرتضا این را خواندند
فربد اهورابنده، سعیده 23 و الهه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درهفته گذشته از یک سوراخ دوبار گزیده شدم...

آقای مرتضی اسمائیل کاشی که زمانی جایزه بهترین بازیگری جشنواره تئاتر فجر را برای بازی در نمایش های آقای ثروتی گرفت مرا مشتاق کرد که پیگیر کارهایشان باشم. خوب در آن حال و هوای تئاتر های قدیمی رضا ثروتی در کنار بازیگران قدری چون بابک حمیدیان، پانته آپناهی ها و خدا بیامرز مجید بهرامی و ... در سالن نمایش اسمائیل کاشی خوش می درخشید، اما متاسفانه در این هفته هم نمایش در حال اجرایشان را دیدم (برنارد مرده است) و هم فیلم سینمایی (ارغوان) که در هر دو جای مانور بسیاری داشت اما به هیچ عنوان نتوانستم او را باور کنم. در تیوال برنارد مرده است حدودی از نظراتم را نوشته ام.

برمی گردم به ارغوان ///
یک فیلم نچسب که در تیتراژش زده است با معرفی مرتضی اسمائیل کاشی که پررنگ ترین نقش را هم در فیلم ایفا میکند. آن هم چقدر ضعیف و منقبض، انقباضی که در شانه ها و پاهایش در برابر دوربین، کاملا مشهود و در نمایی نزدیک از چشم ها که به شدت گل درشت بود متاسفانه بی حس و حال به اصطلاح چشمانی که هیچ ... دیدن ادامه ›› چیزی پشتش نبود را شاهد بودم. بازی مکانیکی که به شدت درگیر ژست های بدنی و تکنیکی تئاتر های فرمالیستی و اگزجره است.. انگار که فرسنگ ها از مقوله عاشقی یک مرد ایرانی جداست، چه برسد به یک مرد زن و بچه دار که زنش در بستر بیماری در حال فوت است و او با کس دیگری عاشقی می کند. با گریمی میکاپ گونه و گل درشت، از آن طرف آزاده صمدی هم غیر قابل باور بود و در نهایت سکانس پیری مرتضی اسماعیل کاشی چنان فاجعه ای بود که فکر نمی کنم چه از نظر گریم و چه از نظر بازیگری و صداسازی به پای دسته چندم ترین فیلم های هندی برسد. البته که آقای اسمائیل کاشی از اساتید بازیگری در چندین آموزشگاه بازیگری در سطح تهران می باشند !!!؟
موضوع فیلم در باب موسیقی و حال هوای عاشقی است که با گره اندازی های بی خود و بی جهتش آنقدر کشدار می شود که صدای خمیازه بغل دستیت را با پوست و خونت می توانی احساس کنی...
تنها نکته مثبت فیلم از نظر من بازی بازیگر خردسال بود///


ارغوان اثری شاعرانه ، با قاب هایی زیبا و ضرباهنگی خاص. موسیقی اثر بسیار قدرتمند و استثنایی و....
متاسفانه بیشترین ضربه از بازی بسیار ضعیف مرتضی اسماعیل کاشی به فیلم خورده بود.
شاید ضعیف برای توصیف این مسئله کلمه کافی نباشد. چنان که دوستان دیگر هم گفته اند می توان گفت اسماعیل کاشی یک تنه فیلم را زمین زد.
بحث بر سر سلیقه نیست. نگاه های ناپخته، حرکت های نا به جا و ناشیانه حضور خام دستانه او حتی خاطره ویتسک را هم در ذهن من لکه دار کرد.به گونه ای که در قسمت های مربوط به پیری عده ای از تماشاگران را به خنده انداخته بود. او بدون شک تجربه و استعداد لازم برای ایفای نقش رئالیستی را دارا نیست.
متاسفانه به دلیل آزار دهنده بودن بازی اسماعیل کاشی فیلم را در نیمه مربوط به پیری شخصیت ها ترک کردم .
لهجه آزاده صمدی هم در نقش دختری ارمنی با ایرادات بسیاری مواجه بود.
ایکاش کارگردانان مثل بقیه جنبه های فیلم، در انتخاب بازیگر هم دقت بیشتری می کردند. متاسفانه گمان نمی کنم فیلم علی رغم نقاط قوتش مانند طراحی صحنه و لباس و نور عالی، به دلیل آسیبی که از اعتماد به بازیگر جوانش خورده، کوچک ترین توفیقی در گیشه داشته باشد.
نه ه ه ه اسماعیل کاشی بد نیست :( (ندیدم اینکارو)
۱۸ بهمن ۱۳۹۳
آقای اسماعیل کاشی یکی از نقش های اصلی فیلم بازی میکنند اما بازی شاهکاری نمیبینیم.در دوران جوانی یک بازی معمولی و نقش پیری یه بازی خیلی ضعیف و غیر قابل باور.
۱۸ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید