در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال | فربد اهورابنده درباره فیلم عصر یخبندان: آقای کارگردان بیخیال، شما این کاره نیستید!!! مگر می شود فیلمی ساخت که
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:27:07
آقای کارگردان بیخیال، شما این کاره نیستید!!!
مگر می شود فیلمی ساخت که هم تلخ باشد، هم خنده دار؟! وقتی عسل گریه می کرد، من میخندیدم، وقتی مهتاب گریه می کرد من می خندیدم (البته در این مورد بازی خانم بازیگر که به نظرم کودک درون فیلم از او بهتر بازی می کرد هم مزید بر علت شده بود)، وقتی منیر از خماری در هم ریخته بود و با مادرش تلفنی صحبت می کرد، من... زمانی که در پارک، منیر رو به آسمان می گوید "خدایا غلط کردم" و همچنین هنگامی که با بابک روبرو شد، باز هم برای من خنده دار بود. باور کنید من دیوانه یا خل و چل نیستم، خل و چل آدمهای قصه ی این فیلم بودند که در سرتاسر فیلم کارهای احمقانه می کردند.
گفتن حقایق جامعه خوب است آقای کارگردان، ولی نه این گونه عریان، نه این گونه که آن را مستقیما به صورت تماشاگر پرتاب کنیم؛ نا سلامتی داریم راجع به هنر سینما صحبت می کنیم!
قصه، شخصیت هم که ندارد، آدمهایش فرسنگها از شخصیت شدن دورند. نمی دانیم چرا و به چه دلیل خل و چل اند فقط از ابتدا تا انتهای فیلم، خل و چل بازی هایشان را می بینیم (ببخشید اگر نوشته ام واج آرایی خل و چل پیدا کرد، من بی تقصیرم). وجود شخصیت سعید که برادر کارگردان نقشش را بازی می کند، کارکردی ندارد، انگار به زور به قصه الصاق شده. معلوم نیست کارهایی که در ادامه می کند به خاطر مرام و معرفت است یا اینکه کلا مصلح اجتماعی است. از دیالوگ های بی ربطش هم بگذریم که گویا بیانیه ی کارگردان است ( البته بیانیه که چه عرض کنم، نظراتش در مورد ماهواره، خرم سلطان، سربازی و گرفتن حق از جامعه است که احتمالا داخل تاکسی آنها را شنیده) و آنجایی که با آن پدری که فرزندش بیمار است گفتگو می کند و پدر به شرایط جامعه اشاره می کند "شرایط جامعه اونارو اینجوری کرده" باز هم خنده ام گرفت، آخر کدام شرایط آقای کارگردان؟ شما که چیزی در فیلمتان نشان ندادید.
در کل، به نظر بنده، عصر یخبندان فیلم بسیار بدی است.
استفاده کردم از نظرات شما، اما هم نظر نیستم با شما.
به نظر من فیلم عصر یخبندان در مقایسه با فیلم های کنونی سینمای ایران فیلم خوبی است.
۳۰ تیر ۱۳۹۴
مسعود فراستی > عصر یخبندان، فیلمی است دروغین، پرمدعا، رادیکال‌نما– بی‌خطر و بی‌اثر- و فریبکار، عوام‌زده و عوام‌فریب. یخبندان، بدترین فیلم امسال است، حداقل تا اینجای کار. می‌شود درباره مهم‌ترین مفاسد و ناهنجاری‌های اجتماعی – فساد مالی، اعتیاد، خیانت، طلاق و فساد اخلاقی – داد سخن داد. می‌شود خیلی هم تند و رادیکال گفت و انتقاد کرد و به‌زعم گوینده «هشدار» هم داد اما طوری که به هیچ کس برنخورد. نه سیخ بسوزد، نه کباب. نه دولت عصبانی شود، نه ملت ناراحت. نه ظالم و فاسد بترسد، نه قربانی و مظلوم به خود‌ آید و قدمی بردارد. می‌شود علیه فاسد‌های دولتی– و آقازاده‌ها– و غارتگران یک‌شبه میلیاردر شده نفتی شعار داد، به‌گونه‌ای که همه‌شان هم تایید کنند و لبخند بزنند. ما هم بگوییم: آفرین، حرف ما را زدی! اما طوری حرف زده شود که آب در دل کسی تکان نخورد. حتی می‌شود شعارهای رادیکال سیاسی–مرگ بر - داد اما بی‌هیچ کارکردی. می‌شود با تند‌ترین الفاظ، همه را خواب کرد؛ از آن نوع حرف زدن و آماردادنی که بعضی دولتی‌ها – اصولگرا، اصلاح‌طلب، اعتدالی– می‌زنند و می‌دهند درباره فقر، اعتیاد، فساد، طلاق، خیانت و... دوستان طوری حرف می‌زنند که گویی ما مقصریم و آنها، بیگناه. طوری می‌گویند که عملی نکنند. ما را می‌فریبند– و حتی خود را– و راحت به خانه می‌روند و آسوده می‌خوابند. ما هم می‌گوییم چه خوب، دولت همه چیز را می‌داند. پس برویم و ما هم آسوده بخوابیم و فردا، روز از نو، روزی ... دیدن ادامه ›› از نو. پس چه گفتن مهم نیست؛ اصلا مهم نیست. چگونه گفتن مهم است. درباره موضوع‌های بزرگ حرف زدن، ما را بزرگ نمی‌کند– و اثرمان را- حرف کوچک می‌شود زد اما عمیق. حرف بزرگ می‌شود زد و سطحی و حتی خواب‌آور. اندازه دهان حرف زدن اصل است و بلد بودن. یخبندان، به قول خودش و سازنده‌اش خیلی حرف‌های ملتهب اجتماعی می‌زند. حتی هشدار می‌دهد. البته فکر می‌کند که حرف زده و هشداری داده! که نه زده و نه داده. این نوع گفتن نان خوردن است و تخدیر کردن. فیلم، سر سوزنی به درد نمی‌آورد. اصلا درد و رنجی در کار نیست، آشفته نشوید. چیزی نیست، ان‌شاء‌الله گربه است. فیلم اصلا آدم بد و آدم خوب ندارد. به قول فیلمساز شخصیت منفی ندارد، «همه محصول شرایط اجتماعی‌اند» هیچ کس مقصر نیست. پس کاری به کارشان نداشته باشیم. اوضاع چنین است، کاریش نمی‌شود کرد. اوضاع را که نمی‌شود تغییر داد. پس خوشحال- از گفتن و شنیدن– از نقد کاذب رادیکال برویم و تعریف کنیم. عصر یخبندان که چه عنوان بی‌ربط و پرطمطراقی دارد، یک فیلمفارسی مبتذل تمام عیار امروزی است اما شبه‌مدرن– هم در تفکر و هم در اجرا- هم در قصه‌گویی و نوع روایت و دیالوگ‌نویسی، هم در شخصیت‌پردازی و فضاسازی. فیلم، دو خط قصه ندارد و سعی می‌کند جای خالی آن را با مثلا چرخه‌ای گنگ، ادایی و بی‌معنا یا بازگشت به ابتدای فیلم، پر کند و قیافه مدرن بگیرد. آدم‌ها جملگی مقوایی‌اند، کاریکاتورند، نه شخصیت و نه اغلب حتی تیپ. دقت کنید به طیف آدم بد‌هایش: «رادان» یا دوست دخترش، «کرامتی» و... بدتر از همه– و مبتذل‌تر از همه– مثلا «گردن‌کلفت» اصلی، رئیس باند عینکی در حال ساختن مواد مخدر که بیشتر قیافه معلم‌ها را دارد تا گنگستر و بزهکار. آدم خوب‌ها چه کسانی‌اند؟ «اصلانی» منفعل و بیچاره و گاهی مضحک که به دلیل میزانسن بد و غلط، حتی دلمان به حالش نمی‌سوزد و زن فامیلی که کمکش می‌کند چه مسخره است و تلویزیونی با آن شوهر ابله بی‌اصولش و اما قهرمان فیلم که مصلح اجتماعی است، یک نیمه‌بزهکار اجتماعی است که به دلیل فقر چنان می‌کند اما مثلا علیه آدم بدهاست. در آخر هم دست به قتل می‌زند. یک «قیصر» امروزی است؟ و همدستش، آن دختر بدجوری سطحی و تلویزیونی است– و فیلمفارسی- از آن صحنه با موسیقی و دوربینی که کرامتی را در ماشین می‌گیرد بگذریم که اوج فیلمفارسی است و تطهیر آن زن خیانتکار معتاد. از حرکت دوربین از بالا به سبک فیلم قبلی که برای مرغوب کردن مخاطب خاص است هم بگذریم که بشدت بی‌معناست و لوس. فیلم، لحن ندارد، نه تراژدی است نه کمدی. چندپاره است و بار‌ها می‌تواند تمام شود که ادامه می‌یابد. لازم است به این نکته هم اشاره کنم که تفکر فیلمساز ما درباره انسان‌ها: «همه محصول شرایطند» درکی عقب مانده و نیمه مارکسیستی است و بی‌توجه به این اصل که هم انسان محصول شرایط است و هم شرایط، محصول انسان. انسان اصل است و می‌تواند شرایط را تغییر دهد و نه صرفا محصول آن باشد. آدم بد و فاسد موجود است و آدم خوب و فاسد نشده در همین اوضاع نیز وجود دارد. طبقه متوسط هم برخلاف نظر فیلمساز موجود است که اقشار مختلفی دارد. آدم‌های یخبندان کاریکاتوری از قشری از طبقه متوسط شهری‌اند محصول سرازیر شدن پول نفت ناگهان گران شده – و به جامعه سر ریز شده– اواسط و اواخر دهه 80 که یک‌شبه میلیاردر شده‌اند و چنین بی‌هویت و بی‌اخلاق. میلیاردرهایی با آخرین مدل اتومبیل‌های سوپرگران و خانه‌های سوپرقیمتی با فرهنگی هم لمپنی و هم غربی. خوب است که در همین جا به«من مادر هستم» فیلم متوسط اما بسیار بهتر و راستگو‌تر از فیلم‌های اجتماعی‌نمای این جشنواره اشاره کنم که آسیب‌شناسی این قشر از طبقه متوسط شهری ما بود. حرف آخر اینکه یخبندان، برخلاف نظر مسؤول دولتی که با افتخار آن را، راه‌حل سینمای ایران می‌داند، فیلمفارسی‌ای مخدر است دوستان، نه راه‌حل. درباره دگر فیلم‌های مستاصل مثلا اجتماعی یا عاشقانه این جشنواره که نه اجتماعی‌اند، نه عاشقانه در روز‌های آینده خواهم گفت.
۳۰ تیر ۱۳۹۴
شرمندم از تمام دوستان عزیز لازم دونستم که یادآوری کنم اینجا ایران هست و نمی توان انتظار شاهکارهای بزرگ سینمایی را داشت(که اگر داشته باشیم هر چند سال یکبار و همانند شهابی در آسمان می آید و عبور می کند و باز باید منتظر عبور شهابی چنان بنشینیم) به نظرم شاید منصفانه تر بود که به جای نقدها و بیان نظراتی چنین یک مقدار هم پا را فراتر از فیلم گذاشته و آن را با فیلم هایی که در همین مدت اخیر اکران شده است در مقام قیاس قرار می دادیم(هر چند معتقدم قیاس کار به جد اشتباهی است ولی ....) باز هم شرمنده که در میان بحث تخصصی شما دوستان وارد شدم
۰۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید