عنوان نقد کاربران رو انتخاب کردم، ولى اینا نقد نیست.
*فکر هم نکنم چیزى از نمایش لو بره*
براى علیرضا اخوان
همیشه تلاش گر، همیشه حساس، همیشه پرشور و پرکار و البته همیشه مهربان.
تعریف من از اخوان و فعالیت هاى این چند سالش، اینایى س که نوشتم.
از تجربه کردن ش، از یاد گرفتن ش، از پیگیر بودن ش، از یه جا ننشستن و شوق
... دیدن ادامه ››
همیشگى ش براى بلند پریدن و درست پریدن باید بگم؛ که خب گفتم.
"ابر شلوارپوش" براى من دیدنیه و در فاصله هاى مختلف که توى نمایش هست، حضور "کنستانتین ترپلف"*، مدام من رو یادِ "علیرضا اخوان"هاى زیادى مى ندازه که از ابتداى تاریخ تیاتر (شاید) تا هر وقت که هست، تلاش کردن (و مى کنن) و جنگیدن (و مى جنگن) براى کار کردن و درست دیده شدن و کار نو کردن، ولى حتا از طرف هم نسل ها و هم حرفه اى هاى خودشون دیده نشدن (و نمیشن!)؛ البته خیلى ها هم دیده شدن و میشن و اخوان هم از این مرحله به خوشى عبور خواهد کرد.
این جا کاملن مستقیم با دانشجوها و دانشگاهى ها صحبت مى کنم که بعید مى دونم سالن هاى تیاتر "مولوى" به جز این ها، به فرد یا افراد دیگه اى تعلق داشته باشه و نمایش هایى که تو این مجموعه اجرا میرن، جز با حمایت جدى و زیادشون راه به جایى نمى برن.
نکته:
- این اصل که باید درست و خوب کار کرد رو بلدم و از شعار دادن فرارى ام و اینایى که نوشتم معنیش این نیست که به هر قیمتى هر جایى بریم و هر کارى رو ببینیم.
*کنستانتین ترپلف یکى از شخصیت هاى نمایشنامه ى "مرغ دریایى" آنتوان چخوف (شاید اصلى ترین شخصیت!) است که نویسندگى و کارگردانى تیاتر مى کند و اعتقاد دارد حرف نو مى زند و کار نو مى کند، اما درگیر انفعال و در خود ماندگى و تنبلى یى است که راه خودش را هم سد مى کند؛ به همین نسبت از طرف دیگران (به ویژه مادر و معشوقه اش) نادیده گرفته مى شود.
این که بالا اشاره کردم <<مدام من رو یادِ علیرضا اخوان هاى زیادى میندازه که...>>، منظورم شباهت تمام و کمال این ها با هم نیست، منظورم وضعیت مشابه آن ها از نظر خوب دیده نشدنه.
زیاد حرف زدم و سرم پایینه از پرگویى.
در پایان براى این گروه اجرایى، سالن و سالن هاى پر آرزو مى کنم.
١اسفند٩٨