تالار وحدت
تئاترشهر تهران
تماشاخانه ایرانشهر
پردیس تئاتر شهرزاد
تماشاخانه ملک
عمارت نوفل لوشاتو
تئاتر هامون
خانه نمایش دا
تالار مولوی
تالار حافظ
تماشاخانه سنگلج
تالار هنرSB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:29:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من دیشب این کار رو دیدیم و واقعا دوست داشتم
بازی های خوب
دکور عالی
کیفیت کار خیلی خوب بود
توصیه میکنم مخصوصا تو این روز ها که حال خوب کمیابه به خودتون ۱۰۰ دقیقه حال خوب هدیه بدیدو برید و این نمایش رو ببینید
خدا قوت به عزیزان گروه تئاتر قتل در عمارت هاورشم عالی بودین???
بازی های خوب
دکور عالی
کیفیت کار خیلی خوب بود
توصیه میکنم مخصوصا تو این روز ها که حال خوب کمیابه به خودتون ۱۰۰ دقیقه حال خوب هدیه بدیدو برید و این نمایش رو ببینید
خدا قوت به عزیزان گروه تئاتر قتل در عمارت هاورشم عالی بودین???
حسین ابراهیم نیا، امیرمسعود فدائی، یاسمن پورمهران، شاهین ه، امیر مسعود و سید حسام حجازیان این را
خواندند
عاطفه ربیعی و sharareh Dk این را دوست دارند
عاطفه ربیعی و sharareh Dk این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این چنین شد قصه ی ماه و پری
زهره را مریخ باشد مشتری
زهره را مریخ باشد مشتری
۲ نفر
این را
امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
?
یادداشت تحلیلیِ یکی از تماشاگرانِ عزیز؛
سنا نجفی، کارشناس ارشد روانشناسی
-
"به نام پدر، پسر و تن‌های جدا مانده از هم"
جعبه‌ى جادویی روشن است، تازه از راه رسیده‌ام. سنگینم، انگار زرهی به تن دارم. به مدد دستانم رختِ آسایش به تن میکنم، بلکه رهایی یابم. ... دیدن ادامه ›› دهانم به جست و جوی چیزی‌ست، حتما گرسنه‌ام. در جعبه ى جادویی مانکن‌های جان‌کَن به صف رژه می‌‌روند و به دهانم چشم دوخته‌اند که همچو دهان ماهیان باز و بسته می‌شود، نه از سر تمجید و تشویق؛ بلکه خالی از صدا و تنها برای بلعیدن غذا. هنوز سنگینم و دهانم ملول از جویدن خمیازه ای سر می‌دهد.
حتما خسته ام. باید خودم را به تخت برسانم. چشم‌هایم را می‌بندم و نفس عمیقی می‌کشم تا سنگینی تنم در رویای شبانه ته نشین شود... .
سه ساله‌ام، پدرم را می‌بینم که در غاری تنگ و تاریک به انتظارم نشسته است. انگار که خسته از نجات دنیا، موعد بازنشستگی‌اش فرارسیده باشد. به دستانم نگاه میکنم که کوچکی‌اش هیچ شباهتی به دستان ابرقهرمان‌ها ندارد، اما همه چیز آماده است؛ تاج پادشاهی و شمشیر داموکلس. عجیب است... . اینجا شبیه هیچ کدام از خواب‌های من نیست، حتی شبیه هیچ کدام از بیداری‌هایم!
چشمانم را به زحمت باز میکنم. خودم را در آینه می‌بینم، سی ساله‌ام و هیچ نشانی از یک انسان متحول ندارم؛ یا چیزی کم دارم، یا بسیار چیزهایی زیاد و زائد. سنگینم، از نرسیدن، از تکرار. من به پدر نرسیدم و در پس ِ او ماندم. من به پدر وفادار ماندم و حالا نسخه ى ضعیف‌تر شده‌اش در من، زندگی را تکرار ِ مکررات می‌کند. من خسته‌ام، خسته از پیدا کردن خویش در نسخه‌های سفت و سخت جعبه‌ی جادویی و خسته‌تر از آن که در زندگی فرو بروم و به جست و جوی خویشتن خویش بپردازم، اما بی‌اندازه کالبد خسته‌ام در غالب حجم خواب اندازه می‌شود.
به ناچار روزها زره به تن میکنم تا بیرون از سرزمین رویاها، آن هنگام که با دستانی خالی، شمشیر داموکلس بر اختگی‌ام فرود می‌آید، در مواجهه با ترکش هایش، سینه سپر کنم تا شباهنگام به جستجوی دستان ابرقهرمان پدرم، در هزار توی رویا، دوباره غرق شوم.
یادداشت تحلیلیِ یکی از تماشاگرانِ عزیز؛
سنا نجفی، کارشناس ارشد روانشناسی
-
"به نام پدر، پسر و تن‌های جدا مانده از هم"
جعبه‌ى جادویی روشن است، تازه از راه رسیده‌ام. سنگینم، انگار زرهی به تن دارم. به مدد دستانم رختِ آسایش به تن میکنم، بلکه رهایی یابم. ... دیدن ادامه ›› دهانم به جست و جوی چیزی‌ست، حتما گرسنه‌ام. در جعبه ى جادویی مانکن‌های جان‌کَن به صف رژه می‌‌روند و به دهانم چشم دوخته‌اند که همچو دهان ماهیان باز و بسته می‌شود، نه از سر تمجید و تشویق؛ بلکه خالی از صدا و تنها برای بلعیدن غذا. هنوز سنگینم و دهانم ملول از جویدن خمیازه ای سر می‌دهد.
حتما خسته ام. باید خودم را به تخت برسانم. چشم‌هایم را می‌بندم و نفس عمیقی می‌کشم تا سنگینی تنم در رویای شبانه ته نشین شود... .
سه ساله‌ام، پدرم را می‌بینم که در غاری تنگ و تاریک به انتظارم نشسته است. انگار که خسته از نجات دنیا، موعد بازنشستگی‌اش فرارسیده باشد. به دستانم نگاه میکنم که کوچکی‌اش هیچ شباهتی به دستان ابرقهرمان‌ها ندارد، اما همه چیز آماده است؛ تاج پادشاهی و شمشیر داموکلس. عجیب است... . اینجا شبیه هیچ کدام از خواب‌های من نیست، حتی شبیه هیچ کدام از بیداری‌هایم!
چشمانم را به زحمت باز میکنم. خودم را در آینه می‌بینم، سی ساله‌ام و هیچ نشانی از یک انسان متحول ندارم؛ یا چیزی کم دارم، یا بسیار چیزهایی زیاد و زائد. سنگینم، از نرسیدن، از تکرار. من به پدر نرسیدم و در پس ِ او ماندم. من به پدر وفادار ماندم و حالا نسخه ى ضعیف‌تر شده‌اش در من، زندگی را تکرار ِ مکررات می‌کند. من خسته‌ام، خسته از پیدا کردن خویش در نسخه‌های سفت و سخت جعبه‌ی جادویی و خسته‌تر از آن که در زندگی فرو بروم و به جست و جوی خویشتن خویش بپردازم، اما بی‌اندازه کالبد خسته‌ام در غالب حجم خواب اندازه می‌شود.
به ناچار روزها زره به تن میکنم تا بیرون از سرزمین رویاها، آن هنگام که با دستانی خالی، شمشیر داموکلس بر اختگی‌ام فرود می‌آید، در مواجهه با ترکش هایش، سینه سپر کنم تا شباهنگام به جستجوی دستان ابرقهرمان پدرم، در هزار توی رویا، دوباره غرق شوم.
سپهر، امیر مسعود، جعفر میراحمدی و محسن مظاهری این را
خواندند
محمد مجللی، حمید خورشیدی، فاطمه، mehrnoosh و کیومرث قادری این را دوست دارند
محمد مجللی، حمید خورشیدی، فاطمه، mehrnoosh و کیومرث قادری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش
محل اجرا : تماشاخانه سیمرغ تاریخ اجرا : ۰۱ تا ۱۱ تیر
ساعت اجرا : ۱۹:۳۰ مدت اجرا : ۱ ساعت و ۵ دقیقه بها : ۳۰,۰۰۰ تومان
نویسنده و کارگردان: محسن مظاهری
بازیگران: محمد غلامی مایانی، محسن مظاهری
خرید بلیط :
tiwall.com/p/pesar4
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خدا قوت به همه اعضای گروه و کارگردان محترم نمایش خیاط
بهتون تبریک میگم که با شجاعت سراغ این متن رفتین چون واقعا متن پرکار و حتی پرخرجی هست...
فقط انتقادی که دارم این هست که متن به اندازه ی کافی پرسوناژ داره و سالن هم کوچیک هست ای کاش گروه حرکت رو به متن اضافه نمیکردین
واینکه. بازی ها یکدست نبود
گروه موسیقی خیلی خوب
اما در کل خداقوت انشالله کارهای عالی تری از گروهتون در آینده ببینیم
بهتون تبریک میگم که با شجاعت سراغ این متن رفتین چون واقعا متن پرکار و حتی پرخرجی هست...
فقط انتقادی که دارم این هست که متن به اندازه ی کافی پرسوناژ داره و سالن هم کوچیک هست ای کاش گروه حرکت رو به متن اضافه نمیکردین
واینکه. بازی ها یکدست نبود
گروه موسیقی خیلی خوب
اما در کل خداقوت انشالله کارهای عالی تری از گروهتون در آینده ببینیم
کمال عبدی (theatrefreak)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از ۳۱ فروردین ۱۳۹۸
درود بر شما
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دوستدارم
پاسخ
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم کاریِ که باید دیدش
سوسن نوری، فرزاد جعفریان، بهار گراوندی، امیرمسعود فدائی و میشا آشتیانی این را
خواندند
ژاله رازبان صفا، امیر مسعود و محمد لهاک ⭐ ( آقای سوبژه ) این را دوست دارند
ژاله رازبان صفا، امیر مسعود و محمد لهاک ⭐ ( آقای سوبژه ) این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حبس است خورشیدِ آرزو در رقص آهن پاره ها.....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عالی بود
بهترین تعبیر امروزی که میشد از یک داستان عاشقانه ی کهن بیان کرد
بازی های روان
موسیقی که کاملا در خدمت کار بود
و در نهایت کارگردانی بسیار دقیق جناب عبدالله زاده
بی نهایت لذت بردم و توصیه میکنم تو این روزهای پایانی اجرا خودتون رو به ایرانشهر برسونید و کیف کنید
بهترین تعبیر امروزی که میشد از یک داستان عاشقانه ی کهن بیان کرد
بازی های روان
موسیقی که کاملا در خدمت کار بود
و در نهایت کارگردانی بسیار دقیق جناب عبدالله زاده
بی نهایت لذت بردم و توصیه میکنم تو این روزهای پایانی اجرا خودتون رو به ایرانشهر برسونید و کیف کنید
حمیدرضا مرادی و عباس الهی این را
خواندند
زهره عمران، پویا فراهانی، R 0 y a، مریم اسدی، Negin Fooladi، کمند، احسان امیری و آرش رضایی این را دوست دارند
زهره عمران، پویا فراهانی، R 0 y a، مریم اسدی، Negin Fooladi، کمند، احسان امیری و آرش رضایی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عشق شاید همون چیزیه که تو فکر می کنی یه نفر دیگه اون رو خرابش کرده.....
خدا قوت استاد
خدا قوت استاد
بابک همتی و رضا غیوری این را
خواندند
محمدرضا، فرزاد جعفریان، حمیدرضا مرادی، جهان، آقای سوبژه (محمد لهاک)، نفیسه نوری، الناز زالی و یلدا معصوم این را دوست دارند
محمدرضا، فرزاد جعفریان، حمیدرضا مرادی، جهان، آقای سوبژه (محمد لهاک)، نفیسه نوری، الناز زالی و یلدا معصوم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عالی بود خدا قوت به همه ی عزیزان مخصوصا استاد شهرستانی عزیز
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من قبلا این اجرا رو دیدم فوق العاده اس و اگر قسمت باشه قصد دارم دوباره این اجرا رو ببینم .
امیرمسعود فدائی، میترا، عاطفه گندم آبادی و مریم زارعی این را
خواندند
رضا تهوری، عباس الهی و مسعود سعادتی راد این را دوست دارند
رضا تهوری، عباس الهی و مسعود سعادتی راد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیروز به همراه دوستانم کار رو دیدم مثل تمام اجراهای قبلی گروه گره بسیار لذت بردم بازی های روان متن عالی و تفکر برانگیز و کارگردانی حرفه ای و......
در نهایت توصیه میکنم کار رو ببینید پشیمون نمی شید
در نهایت توصیه میکنم کار رو ببینید پشیمون نمی شید
امیرمسعود فدائی، فرزاد، حامد ادوای، امین حق شناس، امیر و عاطفه گندم آبادی این را
خواندند
farhad riazi، Banafshe ashena و محمد اصغری این را دوست دارند
farhad riazi، Banafshe ashena و محمد اصغری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز در حسرت یک صبحدم است
شب پریشان دل و آشفته هوا
کنج آینه ی چشمان دلش
روزگاریست که در گیر غم است.
خسته از غمزه ی شیرین، فرهاد
بی رمغ در پی وامق ، عذرا
پیر عابد به هوای رخ یار
کمرش تا ابدالدهر خم است.
روزدر حسرت یک صبحدم است.......
شب پریشان دل و آشفته هوا
کنج آینه ی چشمان دلش
روزگاریست که در گیر غم است.
خسته از غمزه ی شیرین، فرهاد
بی رمغ در پی وامق ، عذرا
پیر عابد به هوای رخ یار
کمرش تا ابدالدهر خم است.
روزدر حسرت یک صبحدم است.......
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چکاوکی است در گلو
نظاره ام اگر کنی
ترانه خوان شوم ز شوق
غزل سُرا کنم تو را
تمام چشم من نیاز
وجود و دل پر از طلب
عبادتی اگر کنم
ز جان و سر کنم تو را
نظاره ام اگر کنی
ترانه خوان شوم ز شوق
غزل سُرا کنم تو را
تمام چشم من نیاز
وجود و دل پر از طلب
عبادتی اگر کنم
ز جان و سر کنم تو را
رضا تهوری، مرتضی کلانی، پیام صادقی، امید فرجی، تیلا بختیاری، سید فرشید جاهد، نادیا اسکویی، امیر بابک یحیی پور و مجتبی مهدی زاده این را
امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گر چه به ناز،جان طلب از بی نیاز کن
تا پر کند پیاله ی عشقت ز لطف خویش
تا پر کند پیاله ی عشقت ز لطف خویش
وحید عمرانی، مرتضی غفاریان زنده دل، امیر هوشنگ صدری، مرتضی کلانی، امید فرجی، solmaz etemad و مجتبی مهدی زاده این را
امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر آسمان چه نظر غافلی ز کار خدا
درون پرده ی "دل" نقش عشق می بافند.
درون پرده ی "دل" نقش عشق می بافند.
شاید کمی ادامه اش بدید عالی بشه
شایدم اینجوری بهتره!
شایدم اینجوری بهتره!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پشت دیوار دلم حوصله می کوبد سر
ممنونم جناب بامداد عزیز لطف دارید
من که هر چی تلاش کردم نشد ادامه بدم اما بابت خوب بودن نظر لطف شماست
من که هر چی تلاش کردم نشد ادامه بدم اما بابت خوب بودن نظر لطف شماست
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گر بنگری در چشم من
در دل غزل خوانی کنم
در دل غزل خوانی کنم
مرتضی کلانی، امید فرجی، کاوه ت، امیر هوشنگ صدری، نوشین پیشوا و سید فرشید جاهد این را
امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نور میخواهم در این ظلمت کده
در قفس می یابمش این روز ها
عاشقی درد است و درمانش ولی
نیست هیچ اندر طلب این روزها
گفت استاد "بی طلب باید شوی
فارغ از خشم و غضب باید شوی
نور حق اندر دلت مدفون شده
خواهش نفست بر آن افزون شده
نیست باید شد در این دنیای دون
نور باید شد در این عصر جنون "
سخت گشته کار من این روز ها
گیج دنیا و دلم این روزها........
در قفس می یابمش این روز ها
عاشقی درد است و درمانش ولی
نیست هیچ اندر طلب این روزها
گفت استاد "بی طلب باید شوی
فارغ از خشم و غضب باید شوی
نور حق اندر دلت مدفون شده
خواهش نفست بر آن افزون شده
نیست باید شد در این دنیای دون
نور باید شد در این عصر جنون "
سخت گشته کار من این روز ها
گیج دنیا و دلم این روزها........
امیر بابک یحیی پور، تیلا بختیاری، مرتضی کلانی، مهدی، کاوه ت، سعید حاجتمند و سید فرشید جاهد این را
امتیاز داده‌اند
نیست...اندر طلب این روزها
به نظر یک حرف یا کلمه جا مانده:-)
درود درود
به نظر یک حرف یا کلمه جا مانده:-)
درود درود
لاحول ولا قوه الا بالله.....دست و کف و سوت و باریک و ای والله:-)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نور طلب کردم
اندر قفسم دادند
انگار که عاشق را
معشوق نمی بیند
اندر قفسم دادند
انگار که عاشق را
معشوق نمی بیند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+۱,۳۵۳,۰۰۰ نفر
+۲۶,۵۷۰ برنامه
+۷,۶۷۴,۰۰۰ بلیت
+۲۰۰,۰۰۰ بازدید
۴۴,۸۴۶ برگه
۹,۷۵۰ آلبوم
۵,۶۱۴ پادکست
