در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:39:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
زیبا منم
چشمانت دریای ناز
تسخیرت را فکر ترنج
جوهری را دل در نگاه
سردهم آواز و غزل
من شاه عالمم
نشکن آینه
دلم
خیره به وجودم
کجا راندی غرورم را
زیبای من
من ازتو وجود
غزل بگو
چه سرایم وجودش زتو
دل لرزان، چشمانم گریان از سکوت
دلبرم ... دیدن ادامه ›› از تونگذرم
توای جانا، دستم بالا برم یارا
بانگ
تویی شاهااااااا
لذت شوق وصالت ،عمر ترنج
همی پلک
نگاه چشمان من بی خبر ز راه
غرورم را نرنج
زیبای من تویی
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من از خود می گویم
دربرابرت ایستادم که تو نیز من بگویی
درکنارت که از من بگویی
از وجودم
چشمانم مرا به تصویر می کشد
این منم
آینه
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوع فیلمبرداری خیلی جالب نبود خصوصا زمانی دوربین از روبرو و به سمت عقب حرکت میکرد
در مورد یک سری نمای دور و نزدیک خیلی جالب نبودو مشخصا نمای زیبا و یا تاثیر مثبتی نسبت به انتقال صحنه نداشت.
داستان زندگی و نارضایتی شخصیت ها در این این فیلم به عنوان مرگ زندگی هست عملا با جهان تفاوتی ندارند در صورتی که خودشان فکر میکنند زندگی میکنند و با اینکه همه از حال هم خبر دارند تسلی خاطری هست بقیه هم مثل اون هستند یعنی انگار زندگی این شکلی خوب هست درصورتی که اصلان اینگونه نیست
صحنه آویزان ماندن از طناب دار در تاریکی شب و صحنه و لباس سفید شبیه صحنه های تئاتر بود ولی مفهوم جالبی داشت زندگی که از ابتدای فیلم از جهان و شخصیت ها نشان میداد هر آدمی اگر به زندگی خودش نگاه و تفکرکندبا این روند دستاوردی بیش از این در انتظارش نخواهد بود، خبری از اون سبزی ،خرمی و صدای ترانه پرندگان نیست

یک نمایش با اجرای سمبلیک ازمتن و صحنه آمیختن امروز و گذشته ولی استفاده از دیالوگهای سریع و جابه جایی اتک بازیگران در طول صحنه با توجه به نوع چیدمان نامناسب صندلی های تماشگران که باعث میشود همه چیزفراتر از تیتروارگونه از جلوی چشمان بگذرد انگار که درحال مرور حوادث و جراید روزنامه و یا خبر هستی درست هست که هدف بخشی از متن پرداختن به رسانه بود و یه گزارش از یک واقعه سلسله وار را تشریح مینماید وکمی تمرکز احتیاج دارد ولی زاویه دید نامناسب وارتفاع زیاد این بعد از صحنه را کم رنگ کرده بود و تمرکز خسته کننده به تماشا گررا القا میکند روند سریع متن و حرکت های سمبلیک پیچیده باعث ازدست دادن برخی از صحنه را میشود که کلافه گی وخسته کنندگی برای تماشاگرایجاد میکند البته نشانه های سمبلیک شاخص ومدت دار کمی از روند سریع را کاهش می داد تا زیاد نگران ازدست دادن اجرا واتک بازیگروصحنه نشوید ترک صحنه به شکل تحکم آمیز تاثیر زیادی به اندیشیدن به تمامی آنچه دیده و شنیده شده را می افزاید و درون را برمی انگیزاند ووامی دارد که علاوه بر فکر کردن عملی در راستای تغییرانجام بدهی چنان میشود که تاب نگاه به چشمان بازیگران صحنه رادر لحظه ترک سالن نداری و نگاه به زمین می اندازی و از کنارشان عبور میکنی و انگیزه ای برای حرف زدن که در ظاهر مدام به آن اشاره میشود نداری وقتی در این وضعیت قرار گرفته ای نمیتوان حرف زد همانند فرید به اطراف نگاه میکنی ودنبال راه حل هستی برای حرف زدن برای اینکه درباره آنچه میخواهی بگویی شاید مثل فرید باید چکمه بپوشی حتی اگر میخ درپایت فرورود درد درون چنان هست که درد درقدم هایت را احساس نمیکنی تا برسی به جایی و حرفت را بزنی و اشاره تاریخی که حرف گفتنی حقیقت میباشد وباید حقیقت راگفت وقطع رسانه انتقاد به رسانه ای که حقیقت را عنوان نمیکند بسیار به جا وانتقاد ازانسان ویادآوری هرشخص پس از درک حقیقت توانایی آگاهی دیگران را داردوخود رسانه میباشد واین رسالت هست و هیچ ترسی از حاکم غیر حقیقی ندارد وآنچه که نباید درموردش حرف زده شود غیرحقیقت هست و کسانی که کامل به حقیقت نرسیده اند ترس از عنوان آن دارندوبرای نشان دادن این ترس وخشونت از رنگهای تند قرمزوغیره بسیاربه جا استفاده شده است وراس امور با تجزیه جامعه به طبقات وسمت های مختلف و شرح وظایف وتبعیت از دستور راس جهت انجام وظایف ازتفکر وبه زبان آوردن جلوگیری می کند جوان مادر برادر خواهر سرباز رسانه غرب وشرق وشمال وجنوب شهر و... پدر خانواده نظاره گر امور میباشد تا همه چیزمطابق میل او پیش رود و تغییر مسیر و قرار دادن مسیرهای متفاوت برای جلوگیری از رسیدن احتمالی ... دیدن ادامه ›› به حقیقت را نشان میدهد که یک راه واحد دارد چون اگر همه یک صدا شوند آن زمان همه چیزتمام شده و دگرگون خواهد شد و شام آخراینگونه برایشان فرا میرسد عمومی نشدن وراجع به چیزی حرف نزدن برای منزوی کردن سایرین و آرامش بالا دستی را فراهم می آورد و کسانی هم که به ظاهر حرف میزنند وضعیت آرام کثریت را گزارش میکنند خوردن شام درزیر نورگرم زرد نماد آرامش را کاملا به تماشاچی نشان میدهد وحاکمیت را به نحوی نشان داده که مثل پدر دلسوز همه کاری برای فرزند ناخلف کرده وهمه ی تقصیر از طرف اوست وآزادی داشته است واین نابه سامانی و وضعیت بهرنج وخشونت برخی از خودشان میباشدو علتش عصیان و خارج شدن از ساختاروسرپیچی از قوانین درمحدوده تعیین شده میباشد و نه از طرف قدرت طلبی درصورتی که بدون صحبت کردن به راحتی در آرامش و وفور نعمت میتوانند زندگی کنند البته این اجرا زوایای گفتنی وتماشایی زیادی دارد و همچنین میشود گفت که بی ایراد هم نیست ولی در کل اجرای خوبی هست
درود وبه امید کارهای بعدی از این گروه
الیسا میم، پرند محمدی و مارینا این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در این اعماق زلال
با طعمش شوریده می شوی
جوشان وخروشان
با هیجان به درخشش میرسی
شعاع رنگارنگ تششع
راز نهفته
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
درفش ِنورت را بردار مرد
در سرزمین تاریکی
جولان ِچشمه های روشنی
مگر به تندر ِنگاه ِتو
ممکن شود ...
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
ازعمق نگاهت
درفش به تطور قلم
نور پنجره ی دلت را نتواند بنگارد
خیلی ممنون از توجه نظرتون
خانم ثانی گرامی
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
مازاد ِرویای ِجسورانه پریدن
همین چشمه گاه ِنوشتن ست
بال اگر برای پرواز
قلم یک کهکشان ست ...
ن./
درود دوست ارجمندم ...
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیوست به اندر حکایت جشنواره هاى هنرى و نقش هنرمند در این مرز پرگهر از جناب آقای مهرداد خامنه ای
درود برشما
چندی قبل از شروع جشنواره تئاتر فجر میزگردی با حضور هنرمند گرامی جناب اقای رضا کیانیان تشکیل شده بود که مهندسی تئاتر نیزمطرح ومطالبی عنوان گردیده بود جالب است که با این همه هزینه در همچنین فستیوال هایی از کشور هایی چون لهستان- بلغارستان و غیره که در عرصه هنر تئاتر در این دو دهه اخیردر زمینه مهندسی و بحث های اجتماعی و شرکت های تئاتری پیشرفت هایی به دست آوردند که به پای کشورهایی همچون فرانسه و غیره رسیده اند هیچ استفاده ای نمیشود و ازحضوراین کشورها دست آوردی نداشته و قابل احساس نیست واقعا این مهندسی تئاتر کجاست که با این همه مشکل مواجهیم و اهل تئاتر را هم دارد دور میکند پس انها از کجا متن می آورند از کجا بازیگر می آوردند و صحنه آرایی میکنند که مانداریم و تماشاگر جذب میکنند آیا هنرمندانشان تفاوت دارد یا نحوه هدایت مسیر هنر تئاتر متفاوت میباشد دست اندرکاران این هدایت چه کسانی هستند سازمانهای حاکمیتی, هنرمندان ویا اجتماع و این نوعی رها کردن هنر مخصوصا تئاتر هست مگر نباید این انسان هدایت شود و هرهدایتی راهنمایی و آموزش می طلبد ظاهرا همیشه باید بگذاریم کار به قاضی و طبیب و غیره بکشد بعد بیایم میزگرد بحران تشکیل دهیم که باید چه بکنیم وبه ریشه یابی بعد از واقعه بپردازیم دوباره مشکلات بعدی هم به همین منوال زنجیره ای به هم متصل هست تاکی این مسیر باید طی شود. در دوران توسعه هنری هستیم یا از این دوران گذر کرده ایم و دچار دوری از هنر شده ایم و تجارت کاسب کارانه هنری را با درآمد از طریق هنر معاوضه کرده ایم چرا که دردسر کمتری و سود ببشتری دارد و سروصدایش هم کمتر هست و به گوش همگان هم نمی رسد درصورتی که اگر با نگاه درآمد هنری بنگریم خیلی از مشکلات را میتوانیم درحوزه اقتصادی و فرهنگی برطرف نماییم ولی اکثر سازمانها تمرکزدر راستای مسیر تعریف شده ای قدم برمیدارند که به نام آن سازمان الصاق شده و ازبخش فرهنگی وهنری گنجانده ... دیدن ادامه ›› شده در سازمان فقط پر کردن فرم های مربوطه انجام می گردد و ختم به بخش روابط عمومی میشود و اینک تلاش این هنرمند چقدر موثر خواهد بود اگرسخن از پیش وآینده بگوید طغیان گر خواهد شد و آنگاه که اجتماع در لبه تیغ قرار بگیرد انگشت اتهام به نگاهش و هنرش نشانه میرود
پرندیس این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر پهنه ی خیال با خود سخن می گویم واین سخنان را تکراروتکرار و قدم در عالمی میزنم که همه احساس است از درون احساس حباب گونه می جوشد به مانند نفس تکرارو تکرارنگاه دربیکران و پلک زنان تکراروتکرارتولد را جشن و نبودن را ماتم روز را به شب تکراروتکراردردرون خیال غوطه ور ستاره ها را لمس کنان همچون غبار معلق در هوا به حرکت درمی آورم واینک خیال با چرخش ساعت لحظه به لحظه به پیرامون زندگی ام می تابد پس از این تنگنا بیرون بیا پا در عالمی دگرنه اینک خاک و ماسه های زیر پایت به هم نزدیکتر میشوند آری صدایشان شنیده میشود با نفسی عمیق بی توجه به ضربان قلبت بدون آنی پلک بر هم نهادن دوردست را بنگرتا درژرفا خود را بیابی همه چیز متوقف شده با اندیشه در حقیقت با بال خیال به کشف پرواز کن , حقیقت را بنگر ره عروج حقیقت در خیال من وتوست قدمی دور شو از این خیال تا به حقیقت نزدیکتر شوی آنگاه با لمس حقیقت در عالم خیال پرواز کن

از: از خود
پرندیس، میثم خسروی و مریم اسکندری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نازنینم دوریت چقدر سخته
.
.
تلخی روزگار را با کمانچه ات که ستون فقراتم را خردکرده و با تارت که قفسه سینه ام را تنگ کرده و با سنتورت که موهایم پریشان شده و با تنبکت که ضربان قلبم یکنواخت گشته را به خوبی نواختی و شوق وصال را با کمانچه چنانم استوار ساختی و با تار قفسه سینه ام را باز و زلفان پریشان را با سنتور چنان آراستی و ضربان قلبم با تنبکت چنان می تپید که نتوانستنم آنی پلک برهم نهم و این خرسندی تا جان وجود از خیال وصالش چنان بود که نتوان هیچ وصفش را گفتن
رستگار باشید
پرند محمدی و پرندیس این را خواندند
سعید سیفی، آرا و راضیه عبدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهدی (mehdi7679)
درباره نمایش بازی یالتا i
این که قرار نیست اتفاق خاصی بیافتد!
<<چیزایی که زمانی واقعی به نظر می رسید,حالا به خیالات تبدیل شده بود.و چیزایی که خیالی بود,هرچه که من میتوانستم تخیل اش کنم ,هرچیزی که میتونستم به خاطر بیارم,حالا واقعی شده بو و تنها واقعیت موجود......>>
جمله ای از دیمیتری

نمایشنامه ای رئال و همچنین مقداری روانشناسانه در خود دارد که طنز منتقدانه نیز به ظرافت برایان فریل استفاده کرده است
دکور کمی ضعیف بود ولی با توجه به متن نمایش و بازیگردانی این کمبود را کمتر احساس میکنید
پیشنهاد برای کسانی که به نمایش نامه های برایان فریل علاقه دارند
مهدی (mehdi7679)
درباره نمایش باغبان مرگ i
باغبان مرگ
کارگردان :آروند دشت آرای بازیگران :طناز طباطبایی و آتیلا پسیانی (سال 92)
اولا خیلی خوشحالم که این نمایش این بار در یک سالن که با امکانات بهتر ی نسبت به تالار شمس دارد در حال اجرا میباشد چرا که واقعا خیلی سخت بود ارتباط برقرار کردن در سالنی مشابه تالار شمس اجرای آتیلا پسیانی در این نقش سال 92 اجرای خوبی بود و یک انتخاب عالی به خاطر قدرت بازی بالا و فیزیک بدنی و نحوه گریم ساده بازیگررا به نقشش نزدیک تر کرده بود عملا کار کارگردان کاملا ساده شده بود انگار اتیلا پسیانی فقط در نقش منفی خوش می درخشد چه در عرصه فیلم سریال وسینما ودر تئاتر هم این گونه بوده است نکته ای که تقریبا یک دهه ای هست که تمامی کارگردان ها برای بازی گرفتن از بازیگرها زیاد خودشون را به زحمت نمی اندازند و همچنین بازیگران و هنرمندان گرامی نیز به این موضوع هیچ عکس العملی نشان نمیدهند که چرا برخی از کارها فقط به انها پیشنهاد میشود و این قضیه لحن و نوع صدا و چهره خیلی ازبازیگران را از هنر دور کرده تا کی باید منتظر شد تا یک کارگردان یک نمایشنامه در خور چهره وفیزیک یک بازیگر را انتخاب کند و از یک هنرمند دعوت به کارشود کارگردان با تغییر بازیگر نقش مقابل اتیلا پسیانی بهتر بود به فکر یک بازیگر دیگه هم بود استفاده از بازیگران قبلی اگر به خاطر درخشیدن بازیگران و متن نمایشنامه بود بهتره با فاصله حداکثر یک ساله دوباره به صحنه برده شود هرچند که از هنرمندی هنرمند گرامی اتیلا پسیانی در عرصه هنر تعریف کردن کم گویی است نمیدانم این از کم کاری کارگردانان هست یا از طرف هنرمندان به هر حال انگار که بعضی از بازیگران هنوز به عنوان نقش معرف اولین بازی خود حضور میابند واخیرا این موضوع دارد بهتر میشود که نیاز به کار بیشتری ... دیدن ادامه ›› دارد
متن نمایش سردی مرگ را خوب به تصویر کشیده بود و طراحی صحنه ساده به عنوان اتاق بازپرسی نیز به این سردی وگرفتاری گریز ناپذیر مرگ کمک خوبی داشت استفاده از ویدئو پروژکتور تماشاچی را از خیال دور میکرد تا بیشتر به متن توجه داشته باشد.
از نمایش لذت ببرید
ابرشیر و نیلوفر ثانی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود به جناب حمید رضا عسکری و تمامی گروهش
برای نشان دادن تلفیق زندگی سنتی و مدرنیته از ترکیب نمایش سه بعدی و طراحی صحنه با رویکرد کاربرد صحیح استفاده بشود بهتر است و برای نشان دادن اینکه من ماشین نیستم نیز با توجه به امکانات کشور های خارجی از بازیگران سه بعدی نیز میتوان استفاده کرد که این مفهوم ماشینی را در برخی از پرده ها بیشترنشان داد تا تماشاچی به این زندگی تمام ماشینی بیشتر فکر کند باتوجه به سابقه تحصیلی که از کارگردان خواندم مطمئنا فکر عمیق و روشنتری در این معقوله داشته و در مدرن تایمز(عصر جدید) چارلی چاپلین به آثار و عواقب زندگی ماشینی پرداخته شده است و دیدیم که چه اتفاقی بر سر این انسان می آورد و اینک چگونه باید در این عصر جدید در کنار این زندگی ماشینی زندگی کنیم و از سختی ها دور باشیم و از خود بیگانه نشویم و انسان بمانیم نیاز به فکر و تامل دارد.
پرندیس این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عشق یعنی به زندگی پس از دارآویختن رسیدن سوختن و خاکستر شدن و افراشتن
درود به تمامی گروه
استفاده بهینه از زمان در اشاره به نکات اصلی داستان و ترکیب مناسب عشق زمینی و عشق فرا زمینی برای فهم راحتر موضوع و پیگیری قصه از طرف تماشاچی و استفاده از دیالوگ های روان تلفیق خوب و کاربرد به موقع از هنر سایه و راوی قصه وحضور بازیگر و عروسک ها استفاده از طراحی لباس مناسب با موضوع و صعود و فرود خوب موسیقی و طراحی صحنه خوب با اصول عروسک گردانی در این میزانسن قابل توجه بود استفاده از طنزظریف در انتقاد و صداپیشگی مناسب از طرف بازیگر هنر شاخص بازیگر و کارگردان را با حضور یک بازیگر کامل ارائه میدهد و از آنجایی که نمایش عروسکی را به عنوان هنرهای نمایشی آئینی و سنتی هر کشور نیز میشناسیم و اسامی , شهر و اقوام ایرانی در این نمایش نام برده شده بهتر بود بر روی پارچه نوشته, ازهنر خوشنویسی زیبایی در کنار سایر نوشته استفاده می شد و درست است که ماجرا برای روزگار حال تعریف میشود و این سخنان از مردم این دوره و زمانه نیز سر میزند و تصاویر و نیمرخ های به تصویر کشیده شده بر روی پارچه باید انسان های امروزی را نیزنشان دهد ولی بهتر بود تصاویری از نحوه پوشش ایرانی از دوران گذشته نیز به صورت شاخص به تصویر کشیده میشد استفاده بیشتری از ریتم و نواک های بالاو پایین موسیقی در لحظات اعدام می توانست دل آشوب بودن همسرش را بیشتر به تصویربکشدوبه تماشاچی القا کند .
خدا قوت عالی بود
مهدی (mehdi7679)
درباره نمایش آوازه خوان i
عالی بود ابرشیر و نیلوفر ثانی گرامی
شاید برخی مخالف و یا موافق از تصویر برداری از اجراها باشند بهتره که موافق باشیم شاید پس از دو سال کسی سراغ اجرا نرود و همانطور که ذکر کردید یکی از اهداف تئاترایجاد اندیشه وانتقاد از وضعیت سیاسی اجتماعی زندگی روزمره میباشد
پس از دوسال اجرا وبا این نوع بازگشت کدام نکته مهمی را میخواهد دوباره گوشزد کند که فقط با همین اجرا باید این پیام مهم را برساند و نسبت به پیشبرد و اصلاح قدم بردارد یا چه ساختار هنری باید تکمیل شود و....... آیا سواستفاده از اثر و طرفداران سینما نیست
در مد لباس و پارچه ورنگ نیزدوره های برگشت بعضی طرح ها زمانی حدود پنج تا هفت سال میکشد با کلی تغییرو بروز به بازار می آیند حتی تجارهم پارچه ها وکالای تجاری فروش نرفته را دوباره به عنوان مد به بازار عرضه نمیکنند و در برند درجا را قبول نمیکنند چون دیگر تاثیر گذاری ندارد
نکته ی مورد اشاره کاملا بجاست
"استفاده از چهره ها تینجرپسند که اساسا انتخاب هنری شان جای تردید دارد..."
برخی از بازیگران در اجرا تئاتر واقعا ضعیف عمل میکنند که علتش نکته مورد اشاره شما میباشد
مهدی گرانقدر ممنونم از لطف شما
راستش نمایش آوازه خواه (تاس) رو در شهریور ۹۳ دیده بودم اجرایی که فکر می کنم فیلم تاترش هم منتشر شده.... این نمایش همانطور که تولیدکنندگانش می گفتند هجویه ای بر تاریخ است .. طنز شریفی داشت و از خلال طنز نکات تامل برانگیز و نیش دار و تلنگرزننده ای مطرح می کرد...در آن اجرا مهدی کوشکی طوری بازی می کرد که تاثیرگذاری اش تا بعد از اتمام نمایش با بسیاری از مخاطبان بود...فقط کافی است دیوار نمایش مذکور را ملاحظه فرمایید....
این اجرا را به سودای دریافت دوباره ی لذت ادراکی مجددا به تماشا نشستم که دیدگاه تجارتی در تولید مجددش تجربه ی مایوس کننده ای برایم داشت.
امیدوارم بیشتر از شما در تیوال بخوانیم
۱۳ آذر ۱۳۹۵
من فیلم تئاتر آوازه خان طاس با اجرای مهدی کوشکی را دیده ام واقعا عالی بود
۱۳ آذر ۱۳۹۵
درود دوست بزرگوار
همانطور که ابرشیر عزیز و خود شما اشاره کردید این دست موضع ها در تاتر نمیتواند مورد تایید باشد آنهم از سوی کسانی که سالها فعال در حوزه ی نمایش و تاتر هستند چرا که بنوعی خودویرانی از آن حس ِمنحصر بفرد تاتر توسط خود تاتری هاست
درگیر مضحکه های مخاطب پسند آنهم نه از نوع ِآماتور بلکه صرفا کشاندن آنان جهت سواستفاده از احساسات ِ شان و راه انداختن شومنی زنده برای ایجاد زرق و برقی که عاری از محتوی ِاصلی و هویت ِناب ِاجرای صحنه ای ست ، چیزی نیست که بشود از آن براحتی گذشت دراین میان هم تماشاگری که حرفه ای تاتر میبند ملعبه ی نیت آنان ... دیدن ادامه ›› میشود ...
امیر جدیدی در کالیگولا نقش مهم و سختی را ایفا کرد اما دراین اجرا کاملا در فضای یک ستاره ی سینما ، حتی قادر به اجرای ِحس برانگیز با مخاطب نیست و کاملا فاصله ی ِخود را نه بعنوان بازیگر بلکه بعنوان ستاره ی مورد پسند نوجوانان و جوانان" القا و تحمیل" میکند
متاسفانه آنقدر از دیدن این اجرا _ونحوه ی رویکرد آن توسط کارگردانان و بازیگر ، دلگیر شدم که تنها یک تجربه ی بد و یک آموزه ی تلخ از آن بیادگار ماند
۱۴ آذر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مه نشین روی شاخه
سحرگاه
به سردی به فلق روانه
چه زیباست.....
طلوع خورشید
زیباست درخشش این شوری
تشعشع شیرین شاخه هایش
نوازش کنان برچشم می تابد ریسه ی رنگین کمان
بی گمان این پولک های به تن نشسته در پی خبری
از دل سپید...
چه شروع پاکی سپیده دم
پاکباز خیره مانده
نگاه به بازی درخشش
شوق می درخشد در چشمانش
نسیم سرد....
نگاهم را می کشاند بر یخ مات
مهدی (mehdi7679)
درباره نمایش مونولیزر i
کافه ها و سالن های تئاتر تعطیل شده اند وجایشان را به لوازم شکاری داده اند
زمین ها ودرختان جایشان را به برج ها و ویلا داده اند
کتاب فروشی ها فقط کتاب تست و کتاب روانشناسی و پیشرفت اقتصادی که چگونه یک شبه سرمایه دارشویم میفروشند
خیاطی ها مارک های خارجی بر اجناس چینی میزنند
خانه ها را خراب و مجتمع تجاری و بازار موبایل و تبلت راه انداختند
خیابان های بزرگ برای خریدن و دیدن ویترین هاست
کوچه های تنگ و دیوار های بلند ترک خورده برای زندگی
پول توربین را می چرخاند و توربین قدرت را تولید میکند
هر آنکه جذب قدرت توربین شود
فقط در این شهر یک تئاتر شهر وجود دارد......
.
.
.
.
... دیدن ادامه ›› شاید ما نیز چشم و ذهنمان را برق این قدرت جذب کرده که .....
مگر دست و پایمان بسته است که نتوانیم تئاتر اجرا کنیم
آن سیم چین کجاست
آن سیم چین بدست کجاست
اجرا ی خوبی بود و آرزوی موفقیت و سپاس برای این گروه و لحظه ها به موقع تغییر و وادار به دیدن لحظه بعدی در زمان باقی مانده را داشت اگر قسمتی از دکور نمایش قبلی همین سالن را در گوشه ای اضافه میکردند از خالی بودن صحنه های تئاتر از دکور و جلوه های بصری جلوگیری میکرد درست هست در بعضی از مواقع به علت هزینه های بالا
مجبوریم به دکور و صحنه های کم هزینه روبیاوریم در این اجرا میشد فضای صحنه را کمتر خالی دید