در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایشنامه‌خوانی بیرون از مولینگار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:27:08
امکان خرید پایان یافته
شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۷
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان
واقعیت عجیبی است، آن ها وسط ناکجاآباد، در سکوت کاملی که مثل دستکشی ضخیم همه چیز را پوشانده است زندگی می کنند.

این نمایشنامه نامزد بهترین نمایشنامه سال 2014 از طرف "تونی"، مجمع منتقدان تئاتر نیویورک، و مجمع منتقدان خارج از نیویورک شد و تا کنون هیچ اجرایی در ایران نداشته است.

این اجرا با هدف خیریه به نفع خانه "ای بی" (موسسه خیریه حمایت از بیماری های پوستی خاص) اجرا خواهد شد و عواید اجرا به این موسسه تعلق خواهد گرفت. همچنین عزیزانی که امکان حضور در این رویداد را نداشته و یا تمایل دارند حمایت بیشتری از موسسه "ای بی" انجام دهند، می توانند بلیط های "خارج از ظرفیت" را به هر تعدادی که مایل هستند، تهیه نمایند.

 

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

دسته‌بندی
خیریه

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی وقت بود در مورد کارهایی که میدیدم چیزی نمینوشتم ولی از دیروز تصمیم گرفتم در حد امکان بنویسم.
حمید عزیز هر چند دیر ولی بازم میگم به خاطر جسارتی که همیشه تو کارهات داشتی بهت تبریک میگم.و به خاطر اینکه خودت هستی. به خاطر سادگی و صداقتی که همیشه در کلامت و در رفتارت هست. از کار بسیار لذت بردم. هم نمایشنامه خوانی بود هم تاتر. کمدی ظریف و قشنگی داشت و طبق معمول من نتونستم جلوی خنده های معروفم رو بگیرم. انتخاب دوستان برای کارکترها بسیار عالی و ظریف بود و به خوبی از عهده ایفای نقش براومدند به خصوص مارال عزیزم.
آرزوی قلبیم موفقیت و درخشش همه شما عزیزانه.
منم تازه دیدم این نظر پر از لطف و محبتت رو مهتاب جان، خیلی خیلی ممنونم از همراهی همیشگی و حس خوب و مثبت و درجه یکت.
واقعا خوشحالم که این مسیر یادگیری و تجربه در تئاتر رو در کنار دوستان و همراهانی چون شما طی می کنیم و امیدوارم لایق این همه لطف و همراهی باشیم و کارهای بزرگی رو در کنار هم اجرا ببریم.
۲۸ آذر ۱۳۹۷
حمید جان، منم از داشتن دوستان خوب و درجه یکی چون شما به خودم میبالم. داشتن دوست خوب نعمت بسیار بزرگی که من یه عالمه دارم. امیدوارم راهی که پیش رو داری هموار و پر از درخشش و موفقیت باشه .
۲۸ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و درود بر همه همراهان عزیز این رویداد
به رسم ادب لازم دیدم از این همه همراهی، انرژی و لطفتون نسبت به این رویداد و اجرا و همچنین نگاه دقیق و بیان نقدها و نظرات ارزشمندتون تشکر کنم و بگم که اگر اجرای دیشب برای اکثر شما دوستان اجرای دلنشینی بود، حاصل همین همراهی و شور و اتمسفری بود که به این اجرا بخشیدین، از تک تک شما عزیزان ممنونم و امیدوارم در آینده باز هم لایق این همراهیِ ارزشمند از جانب شما باشیم.

با سپاس فراوان
:::::: همنوایی شبانه ارکستر حسرت‌ها :::::::::

اجرای گرم و دلچسبی بود. خوشحالم که دوستان به چهارچوب نمایشنامه‌خوانی پایبند بودند و اتمسفر مناسبی ... دیدن ادامه ›› برای اجرا انتخاب شده بود. نه چنان رقیق که اجرا رو تبدیل به جلسه روخوانی از متن بکنه و نه اونقدر غلیظ که بشه یه تئاترِ بدون گریم.
خوشحال‌ترم که تا آخر اجرا مواظب لحن‌ها بودید. کم ندیدیم جلسات نمایشنامه‌خوانی که با لحن و لهجه مناسبِ متن و شخصیت، شروع می‌شه ولی با سپری شدن دقایقی چند، نقش‌خوانِ مربوطه یا لحن رو گم‌می‌کنه یا راکوردش رو نمی‌تونه حفظ کنه یا خسته می‌شه و وا می‌ده؛ مخصوصن نقش "تونی" و "ایفا" که به‌لحاظ اختلاف‌سنی نقش با "راوی/خواننده/بازیگر" بیشتر مستعد چنین لغزشی بود.

نمایشنامه نازنین جان‌پاتریک شنلی یه فنر داره که در طول متن به مرور جمع و جمع‌تر می‌شه تا سر بزنگاه باز بشه و ضربه اساسی رو به خواننده/بیننده بزنه. این لحظهٔ شروع به باز شدن و پروسه انبساط فنر بسیار خوب توسط دوستان اجرا شد:
جایی که تو پرده هفتم، وقتی رزمری می‌بینه آنتونی برای پسرعموش پا پیش گذاشته، بالاخره کاسه! صبر [تانکر صبر!!] سی‌وپنج‌ساله‌ش لبریز شده و - به قول خود شنلی- مثل شیر آتش‌نشانی شروع به سرریز می‌کنه.... چقدر دیالوگ‌های طرفین با حس‌وحال و ریتم مناسب اجرا شد، چقدر خوب رزمری و آنتونی از تو کتاب اومدن تو سالن.

یه نکته اساسی تو نمایشنامه، حس "دریغناکی و حسرت" هست که در تار و پود متن تنیده شده. این حس وقتی عمق، شدت و حدت بیشتری پیدا می‌کنه که بیننده/خواننده متوجه بازه زمانی مدنظر نمایشنامه‌نویس باشه:
مثلن وقتی تو پرده آخر (سال ۲۰۱۳) با اون تموج عاطفی طرفین مواجهیم، باید بدونه که داره گفتگوی یک زن چهل‌ویک‌ساله و یک مرد چهل‌وهفت‌ساله‌ رو [که از ابتدای زندگی‌شون همسایه دیواربه‌دیوار هم بوده‌ن] می‌شنوه و می‌بینه نه زن و مردی کم‌سن و سال‌تر. متاسفانه در توضیح صحنه اول که روی پرده شاهدش بودیم سن کاراکترها درج نشد و احتمالن برای کسانی که متن رو از قبل نخونده باشند مزه حسرت آکنده در داستان و طعم شیرین لحظه آخر مقداری کم‌رنگ‌تر می‌شه. خب، این هم حسرت شخصی من از این اجرا بود.

امیدوارم باز هم اجرا تکرار بشه و افراد بیشتری پا توی دنیای "بیرون از مولینگار" بذارن و نیش نمایشنامه و نوش قلم شَنِلی نصیب‌شون بشه.

نمایشنامه‌خوانی‌ای که هوس دیدن اجرای صحنه‌ای اون متن رو تو دل آدم نندازه به درد جرز لای دیوار هم نمی‌خوره. الان ماییم و اون هوسِ منتظر.
من از دست دادم مثل همیشه
کاش تمدید بشه
۱۱ آذر ۱۳۹۷
سلامت و برقرار باشی. دوستان همکارت هم ایضا. ممنون که وقت گذاشتی و روده‌درازی‌ها رو خوندی.
۱۲ آذر ۱۳۹۷
خیلی ممنونم آقا، استفاده کردیم
۱۳ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید