در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد طالبی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:58:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلمی بد، هرچند قابل تحمل ...
دلیل نمیشود چون فیلم کاملا به صورت سکانس-پلان (که چیز جدیدی هم در سینمای ایران نیست) گرفته شده حتما هم اثر خوبی باشد. هدایت بازیگران به هیچ صورت درست انجام نگرفته و از یک جایی به بعد مدام در حال داد و فریاد و گریه هستند و مخاطب از خودش میپرسد اینهمه عربده و زاری برای چیست؟ برای تاثیرگذاری بیشتر نقش و مثلا ارائه بازی خوب؟ برعکس تبدیل به کاراکترهای نچسبی میشوند که فقط آبغوره گرفتن کارشان است.
همچنین از جایی به بعد مهر غیرمنطقی بودن برخلاف ژانر و سیر داستانی گریبانگیر فیلمنامه میشود که منِ مخاطب با دیدن آن میمانم که چرا ایده خوب و لوکیشن جذاب فیلم دستمایه سهل انگاری کارگردانان کم خرد آن شده و همچین محصول فراموش شدنی و سخیفی را تحویل به ما داده است.
نمره من ۲ از ۵
امیر مسعود، سپهر و نیما این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فاجعه ای به نام جشنواره فجر!
همون بهتر که بعد از ۱۴۰۰ جشنواره رو تحریم کرده بودم و تئاتر و سینما نمیرفتم و دیگه نظر نمی‌دادم اشتباه کردم که امسال تصمیم گرفتم برم و به شدت دچار ضعف اعصاب و روان با فیلم های مزخرف جشنواره بشم.
کثافت مطلق بود، ۱۵ تا فیلم دیدم فقط یکیش خوب بود... تازه اونم من خوشم اومد و الا از نظر ساخت متوسط بود!
اون دفاع‌مقدسی‌ها و ارزشی‌ها و اوج و اوجی‌ها رو هم ندیدم تازه...
امیرمسعود فدائی
کثافت مطلق بود، ۱۵ تا فیلم دیدم فقط یکیش خوب بود... تازه اونم من خوشم اومد و الا از نظر ساخت متوسط بود! اون دفاع‌مقدسی‌ها و ارزشی‌ها و اوج و اوجی‌ها رو هم ندیدم تازه...
با درود جناب فدائی
به خودت رحم کردی اگر دیده بودی دیگه اعصابی برایت بطور کلی نمیماند
رکورد های بد بودن را یکی. بعد از دیگری از هم ربودن
امیرمسعود فدائی
کثافت مطلق بود، ۱۵ تا فیلم دیدم فقط یکیش خوب بود... تازه اونم من خوشم اومد و الا از نظر ساخت متوسط بود! اون دفاع‌مقدسی‌ها و ارزشی‌ها و اوج و اوجی‌ها رو هم ندیدم تازه...
صد رحمت به سه چهار سال پیش و فیلم های اون موقعش. منم اصلا دفاع مقدسی ها و حاتمی کیاها رو ندیدم. واقعا مزخرف بودن واقعا مزخرف و یک نوع توهین حساب میشدن.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با وجود برخی سکانس ها و صحنه های با نمک فیلم به شدت دچار به سانتیمانتالیسم شده است. دیالوگ هایی که شعاری هستند و امین حیایی ای که بازی اش چنگی به دل نمیزند.
افت اسفناک رسول صدر عاملی (که نمیدانم چرا در اینجا به اشتباه نام کارگردان را مهدی نوروزیان زده است!) کاملا در فیلم جدیدش مشهود است.
از معدود نکات مثبت دیگر فیلم شخصیت پردازی کاراکتر «زیبا» است که تا حدودی پرداخت خوبی دارد اما در کل فیلم اصلا درنیامده.
نمره من ۲ از ۵
لولی مانند شخصیت اصلی اش کاملا از هر نظر الکن است. فاجعه ای که در همه قسمت ها دست روی هر چیزی بگذاری کاملا خراب کرده است. از بازی مصنوعی و ضعیف و اگزجره کاراکترهای مردش بگیر تا فیلمنامه ای که وجود ندارد و حتی فرمی که رعایت نشده و زیرنویسی که غلط املایی دارد!
جناب فرهمند گرامی لطفا اگر از این به بعد بودجه ای به دست شما رسید آن را صرف خیریه بکنید و اصلا سراغ فیلم سازی نرید.
جناب علی شاهیده عزیز فیلمبردار محترم من علت وجود شما رو اصلا درک نمیکنم وقتی که کلا دوربین در اکثر مواقع در حالت لانگ شات یا مدیوم شات کار گذاشته شده دیگر نام فیلمبردار در کنار عوامل بی معنا به نظر میرسد.
تدوینی که شلخته هست و دیگر هیچ!
رضا فرهمند مثلا خواسته متفاوت باشد، اما با عرض معذرت و احترام گند زده است!
نمره من ۱ از ۵
نابود شده زیر سایه عدم منطق ...
همه چیز با اولین زنگ به کاراکتر خانم در فیلم بهم میریزد و به من مخاطب میفهماند با فیلمی به شدت غیر منطقی از نظر روایت و محتوا سر و کار دارم. در ادامه بهتر میشود و این بهتر شدن به خاطر بازی جذاب جناب رضا بابک و تا حدودی فیلمنامه تف بندی شده نیمه اول فیلم است.
اما با رسیدن کاراکتر پلیس و وارد شدن فیلم به فاز دوم همه چیز بدتر به قهقرا می‌رود. غیر واقعی بودن و مصنوعی بودن سلسله اتفاقات و شیمی بین کاراکترها اینقدر از اینجا به بعد بدتر میشود که توی ذوق میخورد و مخاطب احساس میکند احتمالا فیلم برای بازه سنی ۶ تا ۱۳ سال ساخته شده و به شعورش توهین میشود!
و در آخر این افسوس باقی میماند که پتانسیل جذاب فیلم با کاراکتر مرد جذاب ترش و ایده تک لوکیشنی خوبش چطور به خاطر کم هوشی کارگردان که نویسنده هم هست بر باد رفته.
متاسفانه اگر با فیلم بهتری سرو کار داشتیم بازی جناب بابک هم بیشتر به چشم می آمد. حیف که این استعداد و بازی خوب توسط فیلم نابود شد.
نمره من ۲ از ۵
محمد فروزنده و سپهر این را خواندند
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و مهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ضعیف، ملال آور و به شدت غیر منطقی.
«فریاد» فیلمی هست که فریاد ما را بابت اینجور ساخته شدنش در می آورد! جناب اردلان گرامی نتونسته اونطور که باید و شاید از فیلمنامه موجود، که اتفاقا دورنمای جالبی هم دارد و ایده خوبی پشتش نهفته است یک اثر خوب از خود به جا بگذارد.
روایت تبدیل پرسوناژ پسربچه که هرچقدر به اواخر فیلم نزدیک میشود به یک کاراکتر عجیب و غریب و پایان بندی پوچ فیلم به همراه نماد گرایی بی معنی در سیر روایت فیلم که هیچ معنی خاصی را القا نمی کند + بازی بی انرژی و بی حال بازیگرا و عدم پرداخت شخصیت یا شخصیت پردازی به شدت غلطشون همه و همه دست به دست هم دادند تا «فریاد» متاسفانه تبدیل به یکی دیگر از چرت های جشنواره امسال شود.
نمره من ۱ از ۵
دوستش داشتم. دست روی موضعی گذاشته بود تا بتونه ترحم مخاطب رو بخره و از بیننده سواستفاده کنه ولی در عین حال سعی در برقراری توازنی هر چند اندک برای خوب کردن حال مخاطب هم میکرد که بعضی جاها موفق و بعضی جاها ناموفق بود مخصوصا اوایل تا اواسط فیلم. بازی ها یکدست و روان و به نظرم این راکورد حسی بازیگران تا اواخر هم بالانس بود. چیزی که بر می آمد این نکته بود که کارگردان سعی کرده از ادا در آوردن خودداری کنه که به نظر کمی تا قسمتی موفق شده و کمی تا قسمتی ناموفق. فیلمنامه بعضی جاهای غیرمنطقی طی میشد اما در کل چفت و بست خوبی داشت.
نمره من ۴ از ۵
در یک کلام معرکه. حال خوب کن و بازی های به شدت روان. بهترین فیلمی از جشنواره که تا الان دیدم به همراه طنز هوشمندانه و کاملا به دور از ادا بر خلاف فیلم هایی مثل «چشم بادومی» و «شوهر ستاره» که مدام این لحن ادایی رو در موضوعات مختلف داخل صورت شما میکوبن. بی شیله پیله ترین فیلم جشنواره تا به الان بوده و لذت بخش.
نمره من ۵ از ۵
دست کمی از فاجعه نداشت. شخصیت پردازی کاراکترهای مهدی هاشمی ساره بیات و علی باقری به خوبی انجام نگرفته بود. ادایی به شدت و همین فیلم رو در منجلاب سیر بیان غیر منطقی خودش پیش مییرد. «چشم بادومی» مدام در حال فریاد زدن داخل صورت شماست که من رو ببین، ببین چقدر تحت تاثیر یک فرهنگ غلط داره کاراکتر نوجوونم آسیب میخوره. و اینکه به شدت پر سر و صدا و حجم بالایی از مثلا تنش رو میخواست یه مخاطب ارائه بده که متاسفانه در همش ناموفق موند و بیشتر اعصاب من مخاطب رو خرد میکرد.
نمره من ۱ از ۵
جالب نبود. میتونست خیلی بهتر باشه. شخصیت پردازی کاراکترها به درستی صورت نگرفته بود. مخصوصا حامد بهداد با بازی بی روح و مثلا متفاوتش. اینکه لحظه آخر فیلم سر برسه و تازه روی شخصیت پردازی کاراکتر مرد کار بشه و نکاتی رو به بیننده گوشزد کنه تا حدودی فاجعه هست.
خانم فریبا نادری به نظرم یهترین بازیشون رو تو همین فیلم ارائه دادن اما بازم کمکی به شلخته بودن فیلمنامه نمیکنه. این چند وقت فیلم های جشنواره تبدیل به نوعی ادا شدن. ادای به نمایش کشیدن محرومیت زنان، ادای به نمایش کشیدن سختی زنان، کلا ادای زندگی سخت زن در جامعه ایران!
اگر که دست از ادا برمی داشت خیلی بهتر بود. به جای آقایان نادر سلیمانی و هومن حاجی عبداللهی هم اگه یک کلنگی چیزی میذاشتن باز هم زیاد فرقی نداشت و پتانسیل این دو بازیگر به دست فیلمنامه و کارگردان هدر رفت.
نمره من ۲ از ۵
«بر باد رفته» توصیفی از نمایش «مونولوگ» است.
شاید بپرسید چه چیزی بر باد رفته؟ همه چیز غیر از ایده! ایده ای به شدت ناب ولی طرح اجرایی نه افتضاح اما ضعیف.
سیاست کاری سالن مولوی در اجرای نمایش ها در همین جمله بالا خلاصه میشود: قبول ایده هایی به شدت ناب و به غایت بد در مرحله اجرا.
تاثیرگذارترین جای کار درد و دل ارشیا اعتمادی در آخر اثر خود با مخاطب بود ( اینکه ما در بیرون از این سالن داریم یه تئاتر زنده میبینیم) که اتفاقا بسیار به دل می‌نشست. کاش که نمایش موجود هم از شلخته وار بودن اجرایش کم میکرد تا در این مورد بیشتر به دل بنشیند.
نمره من: ۲ از ۵
یکی از تاریک ترین اقتباس هایی که میتوان از داستان پینوکیو انجام داد نمایش حال حاضر است. «گربه نره و روباه مکار» به مانند رقاصی که به پای چوبه ... دیدن ادامه ›› دار می‌رود با خوشحالی ای مصنوعی ضجه و تضرع خود را به ما نشان می‌دهد. پرسوناژ هایی بی‌کس و تنها که هر یک تهی از خویشتن و سرشار از خشمی سرخورده نسبت به خودشان ، یکدیگر و حتی افراد حال حاضر که تماشایشان می‌کنند ، هستند و این بازی عجیبی است که اوشان محمودی برایمان مهیا کرده.
به شخصه نمایش «ژپتو» دومین کار از سه گانه پینوکیو بیشتر مورد پسند من بود ، به خصوص از لحاظ ریتم اجرایی و نمایشنامه نوشته شده اما جناب محمودی در تازه ترین دستپخت خود نیز توانسته است به خوبی ذات بغض آلود اثر خود را مثل دفعه های قبلی به مرحله اجرا برساند.
برقص پینوکیو ... آتش در کمین است ...
امتیاز من: ۴ از ۵
تشکر 😍
۰۷ تیر ۱۴۰۲
محمد جان ممنونم از حضورت 🙏💙
۰۷ تیر ۱۴۰۲
علی تاریمی
محمد جان ممنونم از حضورت 🙏💙
عزیز دلمی علی جان گربه نره بااستعداد همیشه بازی تو به دلم میشینه و ازت یاد میگیرم به امید اینکه باهم کار کنیم یه روز 💙😘
۰۷ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منو میشناسی ... من ... من خیلی وقته که دیگه «من» نیستم ...
تئاتر بی چیز قرار نیست همیشه و همه جا به معنای واقعی بی چیز باشد ، لازم هم نیست زرق و برق اضافی و غیراضافی داشته تا بتواند جایگاه خود را در دل مخاطبان محکم کرده و هویت خود را فریاد بزند ، هویتی که هر اجرایی به دنبال آن است: مرا ببینید! مرا بشنوید! مرا لمس کنید! مرا به یاد بیاورید! من حاصل یک اتفاق نه چندان ساده و نه چندان پیچیده از تراوشات خالقانم هستم!
گاهی پیش می آید که بی چیزترین اجرای بدست آمده بیشتر از همیشه‌ی خود باچیز است ... نگاه ها، احساسات، رنگ ها ، سرکشی ها ، خشم ها ... آشوب ها ... چشم ها ... چشم ها ... چشم ها
اجرای امیر سفیری اینگونه عرض اندام خود را به ما نشان میدهد ، دیبا سمن نیز بر روی صحنه رقص غریبی که برای عده از ما ممکن است غریب باشد و برای عده ای دیگر قریب ، انجام میدهد. گاهی پای هر دو لغزشی هایی دارد اما جای پا محکم است تا پارادوکس هویت و بی هویتی خود را بیشتر از گذشته در محکمه‌ی ذهن های ما فریاد بزنند و این ملغمه‌ی خوش آب و رنگ بی چیز ، یکی از باچیزترین جلوه های هنری برای اکثر قریب به اتفاق مخاطبان است.
منو میشناسی ... من خیلی وقته نیستم ...
نمره من: ۳ از ۵
مکبث بی شک خانه آتش گرفته است ...!

انگار که ترس ها و تردید ها به نمایش حاضر هجوم آورده اند. علی کوزه گر استعداد دارد ، خوش ذوق و خوش قریحه است و خوب تئاتر را میشناسد. نمیدانم چرا در اینجا اما نمی‌تواند با منِ مخاطب بی سواد در این عرصه ارتباط برقرار کند. چیزی که مدنظر است روح نمایش بوده و نمایش حاضر روح ندارد.
همچنین که چیزی تحت عنوان بازی در این اثر نمیبینم. خلاقیت و نوآوری به کنار ، تلفیق و نزدیک کردن دو مدیوم از هنر را هم ستایش میکنم اما گویی که تمام این ها مانند خود اثر در پس پرده ای کدر چهره در خاک کشیده و ما را دچار «ملال»میکند. پاشنه آشیل نمایش هم ملال بی حد و حصر اون بوده. اثر حاضر مانند تابلوی نقاشی زیبایی هست که چشمان شما را برای پنج دقیقه به خود خیره کرده ولی بعد از آن خسته شده و میخواهید که سراغ تابلوهای بعدی بروید. دیالوگ های خوبی هم رد و بدل نمیشود. منظور خود دیالوگ نیست بلکه منظور جنس گفتن آن بوده. ظاهری اتو کشیده و باطنی توخالی.
تجربه ای که به ما میفهماند یک نمایش نمیتواند فقط به جذابیت های بصری خود تکیه کرده و از عمق غافل بماند.
امتیاز من ۲ از ۵
این هم نظری است!
و چقدر برام خوندن نظرات صادقانهٔ مختلف لذت‌بخشه??
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
این هم نظری است! و چقدر برام خوندن نظرات صادقانهٔ مختلف لذت‌بخشه??
چقدر هم که نظر دادن افرادی که بهشون ارادت داریم نسبت به نظرات خودمون هرچند با زاویه فکری برای من لذت بخشه ❤️
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
محمد طالبی
چقدر هم که نظر دادن افرادی که بهشون ارادت داریم نسبت به نظرات خودمون هرچند با زاویه فکری برای من لذت بخشه ❤️
مخلصم قربان، لطف دارید??❤️❤️
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پتانسیلی که بر باد رفته است ...
گاه تنها ایده (هرچقدر هم بکر) عنصر کافی برای یک اجرای موفق نیست ، پرداخت از آن هم میتواند مهم تر باشد که تقریبا ... دیدن ادامه ›› همیشه بوده.
برای فضاسازی ، برای ایجاد لحظه های بدیع و تاثیر گذار میتوان به جای زور در تلفیق موسیقی و حرکات عجیب (هرچقدر زیبا ولی توخالی) که هر فردی با تمرین میتواند انجامش دهد، جو بهتری از هر لحاظ هم ایجاد کرد کما اینکه در یک لحظه پرفورمنس حاضر به این ایده ال نزدیک شده و آن هم صحنه درخشانش در جایی بود که یکی از بازیگران زن در گوش تک تک بینندگان خانم واژه «کمک» را زمزمه میکرد. بعد از آن هم تازه داشت خوب پیش میرفت و انگار به قول معروف راه خود را پیدا کرده بود تا زمانی که فضای اثر با استفاده از عنصر نمادین «گوشی موبایل» به قهقرا رفت. کاش که ایده ای به این زیبایی جور دیگر اجرایی میشد. ظاهری که زیبا است ، آغازی که سعی میکند جای پایش را محکم کند ، اما در باطن حرفی برای گفتن ندارد.
امتیاز من ۲ از ۵
حسین ابراهیم نیا، سپهر و امیرمسعود فدائی این را خواندند
حجت قربانیان و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ژپتو اصالت دارد و در این اصالت خود می درخشد ، سرتاسر داستان از نمادها پر شده اند ، شخصیت ها نماد هستند و هویت سمبلیک خود را با دیالوگ و بدن هایشان به مخاطب می شناسانند. بازی ها همگی دلنشین و عالی است ، به خوبی هدایت شده اند و مخاطب را همراه می‌کنند. نور و صدا بسیار عالی است و در سرجایش به درستی قرار گرفته شده. لباس ها و گریم هم حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد و زبانتان را به تحسین می گشاید.
متن اثر اصالت ژپتو را نشان میدهد ... متن در جای جای نمایش حضور قدرتمند خود را به رخ کشیده و شما را به دیدن ادامه اثر ترغیب میکند ، از ریتم نمی افتد ، پرداخت خوبی دارد و داستان خود را به زیباترین و البته تراژیک ترین شکل ممکن بیان میکند. خنده ای که در بطن نمایش وجود دارد درون خود بغضی فروخورده از درد است. ژپتو دوست داشتنی است و شما را عاشق خود میکند ، درست مثل شخصیت هایش ، درست مثل عروسک هایش.
امتیاز من ۵ از ۵
پوریا صفایی زاده (pouryasafaeezadeh)
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
???
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلمی با بازی خوب محسن تنابنده ، روند فیلم در اواخر کمی کند و حوصله سر بر میشود اما پرداخت خوبی دارد هر چند که جا داشت پرداخت بهتری انجام بگیرد ، بازی خانم بیات خوب نیست و به دل نمی‌نشیند و تداعی گر راضیه جدایی نادر از سیمین است ، مابقی بازیگران اما بازی قابل قبولی از خود ارائه میدهند ، فیلمنامه هم به خوبی نوشته شده و کارگردانی اثر قابل قبول است. میشد که روی شخصیت پردازی های کاراکترهای مکمل بیشتر تمرکز کرد که این امر اتفاق نیفتاده است البته به نظر میرسد حذفیاتی هم در نمایش صورت گرفته. در مجموع راضی کننده و تاثیر گذار بود.
امتیاز من ۳ از ۵
آنجا میان هیچ گلوله ای شلیک میشود ...
شاید بهترین تعریف از جنگ را بتوان همانی نامید که در طول نمایش میشنوید: شکست ... میگویند که حقیقت تلخ است اما زمانی که بهتر نگاه کنیم دیگر حقیقتی باقی نمانده ، تنها و تنها انسان های شکست خورده ای به جا مانده اند که از آنها جز اندکی خاطره ریز و درشت چیز دیگری به چشم نمیخورد. تلخی این نتیجه بی پایان ناخوشایند تر از شکست ها و شکسته شدن های دیگر است. جنگ ما را میبلعد ، حل میکند و در آخر گوشه ای از خیابان تاریخ قی کرده تا ادامه زیستن مان را به گمان اینکه بازی را برده ایم با توهم پیروزی ادامه دهیم.
حال نمایش موجود خوب است ، سیاه است اما سیاهی اش هم سپیدی و شیرینی دارد. این را میشود از تک تک کاراکترها متوجه شد ، از ذوق و شوق شان برای هر شب اجرا کردن و فرو رفتن در قالب شخصیت هایشان.
بازی ها هم خوب هست ، اضافه کاری ندارد شاید بعضی جاها کم کاری داشته باشد اما قابل چشم پوشی است و ما را جذب خود میکند. معنای «گروه بودن» چیزی است که در این تیم بازیگری دیده میشود.
متن حاضر و کارگردانی شده با تمام جذاب بودنش پاشنه آشیل آن است ، هرچند که قابل تقدیر بوده ولی سیر روایت آن به صورت قلبی است که ضربان نداشته و صاف است ، حالت سینوسی ندارد و قرار نیست اتفاق خاصی را شاهد باشیم البته که شاید در متن ها و نمایش های دیگر این نوع روایت چفت شود اما در اینجا نتوانسته ... دیدن ادامه ›› سرجایش درست بنشیند و به روایت ضربه زده ، جوری که حتی میتوان یکی دو کاراکتر را حذف کرد و اتفاق خاصی در داستان رخ ندهد.
کارگردانی خوب است ، حتی از نوع نمایش هم میتوان فهمید که خالق اثر در کنار بازیگران چقدر ذوق برای اجرایش دارد و عاشق آن است. چیزی که ایستاده مثل امشب برایش دست میزنم.
دکور و میزانسن هم کافی بوده ، اضافه کاری ندارد ، ساده است ، مثل سرزمینی بعد از یک جنگ فاجعه بار. تا به اینجا نمایش حاضر عاشقانه ترین اثر ضد جنگی بود که دیدم و ساخته شده. عشقی که از بازیگران به کارشان ، از کارگردان به اثرش و از انرژی تمام آن ها به سمت ما ساطع میشود.
امتیاز من ۳ از ۵
هیچ چیز خاصی نداشت ، نه بازی درخشانی در فیلم بود نه فیلمنامه و روند درست و حسابی و خاصی ، موقعیت های کمدی در اندکی از جهات خوب بودن ، در بین بازی ها هم بهرنگ علوی بهتر از بقیه بود.
امتیاز ۲ از ۵
دوستش داشتم ، به نظرم هم به عنوان اولین فیلم کارگردان اثری خوش ساخت و نیمه حرفه ای هست ولی نه اینقدر که توی جشنواره آرای مردمی اول بشه البته که سلایق متقاوته. بازی خانم پریناز ایزدیار بسیار خوب هست و کاملا از نقش مشابهش یعنی سمیه ابد و یک روز متفاوت است هرچند بازی رقیبش یعنی خانم لاله مرزبان در نگهبان شب رو یک سر و گردن از ایشون بالاتر میدونم در کسب جایزه. هوتن شکیبا هم به نظرم معمولی اومده و بازی خاصی غیر از یکی دو جا ارائه نداده به شخصه بازی بهتری هم از ایشون دیده بودم برای مثال در فیلم شبی که ماه کامل شد روان تر بازی میکرد سایر بازیگران هم ارائه خوبی از خود به جا گذاشتند. سیر روایت داستانی تا نیمه برای من کند و کسالت آور بود بعد از اون شروع به بهتر شدن کرد. مشکل با شخصیت پردازی فرهاد داشتم و به نظرم ایراد داشت. بازی هوتن شکیبا هم نتوانسته بود این نقش رو نجات بده. همچنین شخصیت پدر پروانه که نقشش رو جناب چراغی پور بازی میکرد هم به نظرم ایراد داشت و نتونست سیر روایت مناسبی داشته باشه. بعلاوه پایان فیلم برام مقداری هندی طور اومد با اینکه میدونستم اگر جور دیگه پایانی براش رقم بخوره تا چند روز ناراحت و افسرده هستم ولی باز هم ترجیحم همون پایان بود. تا به اینجا تو بین تمام فیلم های جشنواره دیده شده توسط خودم این رو کمتر از بقیه دوست داشتم با اینحال اگر اکران عمومی بشه باز هم به دیدنش خواهم رفت چرا که اون رو اثری خوب میدونم.
امتیاز من ۳ از ۵