فرشاد محمدی
عباس عباسی
امیرحسین قدسی
سارا خالدی
مهدی ابراهیمزاده
حسین ابوالصدقبامداد افشار
آرش آقابیگ
محمدحسین چاووشی
پروانه در محلهای در حومه شهر تهران صاحب یک عطاری است و خانوادهای ضعیف دارد. پدرش در زندان است و بخاطر دزدی از همسایه به زندان افتاده و برادرش ایمان نیز بخاطر همدستی با پدرش تحت تعقیب است. فرهاد که همبندی پدرش است با پروانه برای کارهای پدرش هر از گاهی در ارتباط است.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بعد از صحنه به دریا زدن فرهاد، که نقطه اوج فیلم هست و احتمالا همه میگویند فرهاد کار درستی کرد که خود را قربانی نکرد بخاطر یک خانواده قشر پایین جامعه که تا آخرین لحظه همه چیز را فدای توجیحه کارهای خلاف خود و محله بدی که زندگی میکنند علیرغم ورزشکار بودن میکنند ولی وقتی فرهاد برمیگردد دوباره فیلم ایرانی میشود و اصلا شاید برای همین هست که ملت ایران ازدواج تا پایان عمر دارند .
یکساعت اول فیلم همان قصه تکراری است ولی یک ربع آخر کمی متفاوت هست و این از اثرات ازدواج هست و حاصل اثر عشق بدون رابطه نیست بلکه شیرینی رابطه سبب بازگشت فرهاد به دنیای تلخ زندان شد.
ولی آدم با دیدن این فیلم میفهمد آدم باید دنبال عقلش برود تا مجبور نشود بخاطر احساس ، پا روی عقلش بگذارد.
فیلمبرداری و لوکیشن خوب بود. تدوین و گریم ضعیف بود.در کل یک فیلم معمولی بود.
من از اونایی ام که وقتی ی دختر پسر جوون می بینم که دست در دست هم دارن پیاده روی می کنن دلم قنج میره و تا شب حالمو می سازه پس دیدن یک اثری چنین عاشقانه خواه ناخواه باعث میشه با تمام عیب و نقص هاش دوست داشتنی باشه .
از نظر من این فیلم فیلم خوبیه چون که لوکیشن های خوبی داره مثل زندان واون دشت زیبا که یک قاب جذاب رقم می زنه .
داستان فیلم تکراری و کسل کننده نیست و خط داستانی خوب پیش میره .از ریتم نمی افته و دقیقا میدونه که چی میخاد .اوج داستان اونجایی که فرهاد دلو به دریا می زنه و اون نوشته روی شیشه اما همینه که کارگردان اخر فیلم رو مثل خیلی از فیلم های ایرانی به امان خدا ول نکرده سه هیچ از بقه جلوعه .
نکته مهم اش اینکه این فیلم اول کارگردانه و اینکه یک فیلم اولی این قدر می تونه خوب وقوی باشه جای خوشحالی داره :قلب
فیلم خوب و شریفی بود اگر چه بی کم و کاست نبود اما حتما ارزش دیدن دارد. موضوع ملاقات خصوصی یا ملاقات شرعی در زندان موضوعی بود که کمتر اشاره به آن را در فیلم ها و سریال ها دیده بودم و نسبتا برای بنده جدید بود.
اما اگر بخواهم کمی جزئی تر به فیلم نگاه کنم برخی از منطق های فیلم نامه با هم جور در نمیامد.
نکته ی دیگر گریم پریناز ایزدیار بود که به نظرم با توجه به طبقه ی اجتماعیش در فیلم مناسب نبود و میتوانست بهتر باشد.
دیگر این که هوتن شکیبا بازیگر به شدت فوق العاده ای است اما احساس میکنم نقش هایش اخیرا دارد مشابه هم میشود و در بیشتر فیلم ها در قامت یک جوان عاشق پیشه و ناکام است.
یا اینکه انتخاب سیاوش چراغی پور برای نقش پدر به نظر بنده کمی انتخاب نادرستی به نظر میرسد .
و چند نکته ی دیگر که گفتنش ممکن است متن را طولانی کند.
ولی با تمام این ها فیلم جذاب است و مخاطب را با خود همراه میکند کارگردانی خوب است و بی شک نامش را در آینده بیشتر میشنویم.