در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیر پارسائیان مهر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:46:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گزارشی از نشست خبری و رونمایی از پوستر نمایش «روال عادی»


سایت ایران تئاتر

مجید مجیدی: وظیفه ماست که از تئاتر حمایت کنیم

به گزارش ایران تئاتر، اجراهای نمایش «روال عادی» نوشته ژان کلود کری‌یر و به کارگردانی کیارش رُست از ساعت ۱۸:۰۰ روز پنجشنبه، ۳۰ فروردین، ... دیدن ادامه ›› در سالن چارسو مجموعه تئاترشهر آغاز شد.

همچنین ساعاتی قبل از شروع نمایش طی مراسمی، پوستر نمایش «روال عادی» به طراحی محمدصادق زرجویان، با حضور مجید مجیدی تهیه‌کننده نمایش، سیدجواد طاهری رییس تئاتر شهر، کیارش رُست کارگردان نمایش، بازیگران، عوامل نمایش و اصحاب رسانه در تالار مشاهیر تئاترشهر رونمایی شد.

در ابتدای مراسم، محمد محمدی، مدیر روابط‌عمومی تئاترشهر در مورد ارتباط دیرینه مجید مجیدی با تئاتر از پیش از انقلاب گفت: «خانه اصلی مجید مجیدی تئاتر است و ایشان از تئاتر به سینما کوچ کرده و مجدد با تهیه‌کنندگی نمایش «روال عادی» به تئاتر بازگشته است.»

او همچنین ادامه داد که نخستین نمایش در تئاترشهر پس از انقلاب با حضور مجید مجیدی کلید خورده است.

پس از صحبت‌های مجری، از کیارش رُست کارگردان نمایش، برای حضور در جایگاه دعوت شد.

او ضمن تشکر از حضار، درباره نمایشنامه و نویسنده نمایشنامه ژان کلود کری‌یر و علت‌های انتخاب این متن صحبت کرد و گفت: «نویسنده از علاقه‌مندان به کشور ایران بوده و این موضوع من را به انتخاب این متن علاقه‌مندتر کرد.»

رست ادامه داد: «من با توجه به خوانش شخصی و برداشتی که از متن داشتم، تغییراتی را در شیوه اجرا ایجاد کردم. پیشنهاد متن دو بازیگر است، منتها تصمیم گرفتم از چهار بازیگر استفاده کنم و هر شخصیت را در دو نفر به وجود آوردم. این کارگردان ضمن تشکر از اهالی تئاتر و علاقه‌مندان برای تماشای این نمایش، از تک‌تک بازیگران و عوامل نمایشش بابت تلاش مضاعف و جنگیدن برای به صحنه رسیدن این نمایش تشکر کرد.»

سپس مجید مجیدی، تهیه‌کننده این اثر در جایگاه دعوت شد و سخنانش را این‌گونه آغاز کرد: «تئاتر شهر برای من نوستالژی خاصی دارد. اوایل انقلاب حدود پنج سال را من در تئاترشهر زندگی کردم. من در تک تک سالن‌های این‌جا خاطره دارم. نمایش «نهضت» را در اوایل انقلاب را در سالن چارسو به کارگردانی شهید قشقایی کار کردیم. من تئاتر را با آقای حسین قشقایی شروع کردم و علت علاقه‌ من به تئاتر حسین قشقایی بود. در آن زمان علاوه بر تئاتر از شهید قشقایی درس زندگی گرفتم. امروز اگر این‌جا هستم، ادای دین به اوست.»

مجیدی اضافه کرد: «وظیفه ما این است که از تئاتر حمایت کنیم. ما به تئاتر مدیون هستیم و حمایت امروز ما از تئاتر به نوعی خمس و زکاتی است که باید پرداخته شود. ما در دهه ۶۰ از تئاتر کوچ کردیم و به سینما رفتیم. اکثر افرادی که از تئاتر به سینما آمدند، بازیگران یا کارگردان‌های موفق‌تری هستند اما متاسفانه وضعیت الان سینما جای تاسف دارد.»

او همچنین درباره با تهیه‌کنندگی نمایش «روال عادی» گفت: «این تئاتر سراسر خلاقیت است. من برای این گروه کاری نکردم و هر کاری کردم کاملا خالصانه بود. امیدوارم مسیر این گروه مسیر درخشانی باشد.»

مجیدی در آخر از مدیریت تئاترشهر بابت حمایت از این گروه نمایشی تشکر کرد.

لینک کامل خبر در سایت ایران تئاتر
https://theater.ir/fa/177558/%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%B4%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF%DB%8C:-%D9%88%D8%B8%DB%8C%D9%81%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85
یادداشت مسعود طیبی
کارگردان نمایش «طلوع خونین»
در خبرگزاری ایسنا


در قالب یک یادداشت؛
کارگردان «طلوع خونین» از «شکسپیر شگفت‌انگیز ما» نوشت.


مسعود طیبی، کارگردان نمایش «طلوع خونین» همزمان با اجرای این نمایش یادداشتی را منتشر کرد.

او در این یادداشت که با عنوان «دنیای شگفت ... دیدن ادامه ›› انگیز شکسپیر» در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:

«دنیای شگفت‌انگیز شکسپیر برای من زمانی شگفت‌انگیزتر شد که با نگاه عمیق و پیچیده یان کات به عنوان بزرگترین مفسر آثار شکسپیر آشنا شدم و از طرفی، پیوند این نگاه با اراده معطوف به قدرت از منظر میشل فوکو در ذهن من انفجاری را باعث شد که نتیجه آن هفتمین اقتباس من از آثار شکسپیر به نام «طلوع‌خونین» بر اساس «تیتوس آندرونیکوس» است. «سندرم هملت»، «هنگامه‌ای که هملت به دست جادوگران مکبث کشته شد»، «هملت»،«خون به پا می‌شود»، «نفرین رزالین» که با دو دوره اجرا در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت، همگی نتیجه این باور بر حرف یان کات است که در دنیای امروز شکسپیر باید تابعی از ما باشد و قوانین دنیای امروز را بپذیرد.

اجراهای مدرن از آثار شکسپیر یک تجدید نظر و نوآوری در نگاه به این آثار کلاسیک معروف است. در این اجراها، کارگردانان و بازیگران با رویکردهای مختلفی به آثار شکسپیر نگاه می‌کنند و آن‌ها را با توجه به زمان خود و با استفاده از تکنیک‌ها و متدولوژی‌های مدرن تجسم می‌دهند. برخی از این اجراها ممکن است با تغییرات در محتوا، تنظیمات صحنه، استفاده از فنون نورپردازی و صدا، یا حتی تغییر در ژانر آثار، برای جذابیت بیشتر و جلب توجه مخاطبان انجام شوند. این نوع اجراها معمولاً به منظور به‌روزرسانی و ارتقاء تجربه تئاتر برای مخاطبان جدید و نسل‌های جدید انجام می‌شود.

یان کات در تحلیل‌های خود به آثار شکسپیر به شیوه‌ای نوآورانه و متفاوت نگاه می‌کند. او بر اهمیت عمق و پیچیدگی شخصیت‌ها، تأثیرات سیاسی و اجتماعی و نگاه به زندگی در آثار شکسپیر تأکید دارد. کات به بررسی عناصر متافیزیکی و انسانی در آثار شکسپیر می‌پردازد و تحلیل‌های جالبی ارائه می‌دهد که از دیدگاه‌های متداول متمایز است.

نمایش «طلوع خونین» براساس نمایشنامه «تیتوس آندرونیکوس» یکی از آثار کمتر شناخته شده شکسپیر است از ۲۰‌ فروردین در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته که بسیار خونین و خشن است.

داستان این نمایشنامه درباره تیتوس آندرونیکوس، فرمانروای روم باستان است که در پی جنگ با قبایل مختلف، به خشونت و انتقام فرو می‌رود. این نمایشنامه شامل عناصری چون تجاوز، قتل، تبانی و انتقام است که به طرز وحشتناکی به تصویر کشیده شده‌اند. «تیتوس آندرونیکوس» از نظر محتوا و سبک نوشتاری، از سایر آثار شکسپیر متمایز است و به عنوان یکی از آثار خاص و فراموش‌نشدنی او شناخته می‌شود.

فرآیند تولید را می‌توان در نمایش «طلوع خونین» دگردیسی یا زایش متن ادبی در ساختار مرگ تراژدی اشتایندر دانست. این فرآیند را می‌توان از منظر یان کات به عنوان «اتمام نمایشنامه» دانست. جایی‌که نمایشنامه شکلی از اجرای پست دراماتیک را به خود می‌گیرد.

از تفاسیر علمی و فلسفی بگذریم برای من غرق شدن در دنیای شکسپیر یعنی بازیابی روح انسان در گذر اعصار و این نیازی است که در تئاتر از هم گسیخته ایران به شدت جای خالی‌اش زجرآور است. امیدوارم تماشاگر عزیز و فهیم ما ریزبینانه و دقیق این تجربه متفاوت ما را ببیند و ما را قضاوت کند.

لینک خبر در خبرگزاری ایسنا
https://www.isna.ir/news/1403020100382/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9-%D8%AE%D9%88%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D9%85%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA
خبر نمایش "طلوع خونین" در خبرگزاری مهر

به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «طلوع‌ خونین‌»، به نویسندگی و کارگردانی مسعود طیبی و تهیه‌کنندگی داوود زارع گاریزی اجرای عمومی خود را از روز دوشنبه، ۲۰ فروردین‌ ۱۴۰۳ در سالن ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه‌ ایران‌شهر آغاز کرده است.

در خلاصله نمایش «طلوع خونین» که بر اساس نمایشنامه «تیتوس آندرانیکوس» اثر ویلیام شکسپیر است، چنین آمده است: در روم باستان ۲ زن برای تصاحب قدرت با یکدیگر جدال می‌کنند و در این بین با دسیسه‌هایی که این ۲ زن می‌چینند، افرادی چون فرمانده‌ها و اعضایی از کاخ را برای رسیدن به هدف خود می‌کُشند. در بین این دسیسه‌ها، پادشاه روم باستان متوجه حیله آن ۲ زن شده و آن ۲ زن را به قتل می‌رساند و پس از به قتل رسیدن آن‌ها خود نیز خودکشی می‌کند و قدرت پادشاهی وی به پسر کوچک‌ترش می‌رسد.

مسعود طیبی کارگردان این اثر، که تنها کارگردان ایرانی ثبت‌شده در آرشیو جهانی شکسپیر با نمایش‌های «اُفلیا»، «سندرم هملت» و «نفرین رزالین» ... دیدن ادامه ›› است.

در این نمایش علیرضا جلالی‌تبار، آرام نیک‌بین، صدف بهشتی، علی یعقوبی، کیوان بهرامی، محمدجواد بهروز، یگانه محمدی، نیکی نیکخواه، دیاکو افسر، محمد جواد شیخ، سارا رحمان‌پور، نیوشا جندقیان، هوتن میرزائی، صدرا عالیجاه، علی کاظمی، علیرضا ذوالفقاری، حسام قانونی، علی علمدارزاده، داود رازگردانی به ایفای نقش می‌پردازند.

مجریان طرح: ایمان یزدی، مهدیه عابدینی، آکادمی ‌هنرهای ‌نمایشی ‌میزانسن، مشاور کارگردان: بانوتیر-سمیه ‌طیبی، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: یزدان ‌گرم‌آبی، منشی صحنه: آناهیتا آذری، دستیاران کارگردان: محمدمسعود ‌قلیچ‌خانی، ریحانه ‌چزانی، مهدی ‌اقبالی، طراح لباس: نسیم ‌ملکی، طراح نور: علی ‌کوزه‌گر، طراح صدا: عزیز ‌اکبری، طراح گریم: بتسابه نعیمایی، طراح دکور: مسعود ‌طیبی، محمدجواد ‌شیخ، طراح گرافیک: هومان مهرآذین، ساخت تیزر: سیاوش مهرآذین، عرفان مهرآذین، مدیر صحنه: محمد پورابراهیمی، دستیار صحنه: الهه ‌تیموری، دوخت لباس: سمیه ‌خواسته، ساخت دکور: یزدان ‌گرم‌آبی، عکاسان: رامتین ‌جهانبانی، آتناسادات ابریشمی، مدیر روابط عمومی و تبلیغات: نوید ‌آغاز، مدیر امور رسانه: امیر ‌پارسائیان‌مهر، همکار روابط عمومی: پارسا اسماعیلی، دیگر عوامل نمایش «طلوع خونین» هستند.

تهیه اینترنتی بلیت نمایش «طلوع‌ خونین‌» از طریق سایت تیوال انجام می‌شود.

تیزر جدید نمایش «طلوع خونین» را اینجا تماشا کنید.

لینک خبر در خبرگزاری مهر
https://www.mehrnews.com/news/6081751/%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9-%D8%AE%D9%88%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF
نقد نمایش "سیاه خال"
به قلم آقای رضا بهکام
روزنامه آفتاب یزد_چاپ روز ۱شنبه_۲۰اسفند۱۴۰۲

مجموعه تئاتر شهر در اسفند ماه سال جاری به نمایشی از محسن اردشیر تحت عنوان «سیاه خال» اختصاص یافته که در برگیرنده داستانی محلی از خطه شمال کشورمان است. مدت زمان تقریبی نود دقیقه‌ای نمایش به قصه‌ی سینه به سینه نقل شده از دختری سرخ چشم و رها در کوه‌های مازندران و از سلسله جبال البرز می‌پردازد. دختری که در رثای غم از دست دادن پدر در کودکی به دل کوه و دشت زده تا حیوانی درنده را شیفته و واله صدای خود کند. داستان اصلی به سادگی از دختری سخن می‌گوید که با انس و برقراری ارتباط عاطفی با پلنگی وحشی روستاییان را رعب زده کرده تا زمانی که دختر در مجلس عروسی یکی از بستگانش در روستای مجاور حضور می‌یابد پلنگ که به تعقیب دختر پرداخته به دام اهالی روستا افتاده و توسط شکارچی کشته می‌شود اما در مسیر نویسندگی محسن اردشیر و دراماتورژی اثر توسط عبدالرضا شیبانی تغییراتی در داستان رخ داده تا از منظر بُعد دراماتیک شاهد پیچیدگی‌های بر صحنه نمایش باشیم. اینبار نویسنده و دراماتورژ نامبرده، دو پیرنگ را به افسانه محلی الصاق می‌کنند. ابتدا مرگ پدر شورشی توسط دولت وقت و دوم پیرنگ عشقی یکطرفه صیاد با مینا که نافرجام باقی می‌ماند. صحنه‌ی اول که مشتمل بر مجازات ... دیدن ادامه ›› پدر توسط قانون است از منظر شیوه اجرایی و ادوات صحنه‌ای دارای نقطه اوج و کشش بالایی است که مخاطب را در ادامه با خود همراه می‌کند، به نوعی صحنه مذکور خود تروما(آسیب روحی) کودکی دختر جوان(مینا) که فرزند شخصیت کشته شده است می‌شود. میزانسن‌ها در صحنه اول تمرین شده و با قاعده نشان می‌دهد و بازی شخصیت مجری قانون منطقه (سامان شکیبا) قابل اعتنا است. حدس زمانی به یکصد سال قبل باز می‌گردد، زمان شورش جنگلی‌ها علیه استبداد دولت مرکزی لذا از این حیث نویسنده، روایت را برپایه درست و محکمی بنا می‌کند اما قدر مسلم این اتفاق که در صحنه اول اوج قدرتمندی را سبب‌ساز می‌شود به صحنه‌های دیگر سرایت نمی‌کند و اساساً روایت به دلیل وفاداری به خط داستانی افسانه محلی از شورش‌های جنگلی فاصله می‌گیرد و تنها برداشت کارگردان از صحنه‌ی اول تولید ترومایی برای دختر جوان در آینده می‌شود.
بازی مه‌لقا باقری اگرچه پخته و مسلط نشان می‌دهد اما نمی‌توان منکر آن شد که واگذاری نقش دختر جوان روایت(مینا) در قالب شخصیت اصلی به بازیگری جوان‌تر همزادپنداری مخاطب نمایش با نقش را بالاتر می‌برد. در متن تولید شده شخصیت استعاری گوژپشت که با بازی بهنام شرفی همراه است مبین سوپرایگو(فراخود)ی است که مینای سرگردان قصه را راهبری می‌کند، او شخصیتی خیالی است که در سرتاسر صحنه آزادانه چون روحی سیال در رفت و آمد است. گوژپشت به پیر و مرادی اشاره دارد که چراغ راه پدرانه «مینا» است تا نجات بخش او در بزنگاه‌های زندگی‌اش باشد. گریم، فرم بدنی و ورزیدگی بهنام شرفی در این نقش اگرچه که خودش خیلی دیر به پروژه ملحق شد اما باورپذیر و قابل قبول نشان می‌دهد و در صورتیکه جزئیات پروتزهای احتمالی او به بدنش می‌چسبید شاید جذابیت نقش را در او دوچندان هم می‌کرد. بازی فیزیکال و دوجهی«علی قاجاری» در نقش صورتک‌های دوگانه که فاکتوری از نشان‌گذاری پریان بر ساحت خیالی نمایش است به صحنه، وزن و عمق خیال ورزانه‌ای می‌بخشد و می‌توان آینده‌ای درخشان را برای این بازیگر خوب متصور بود، توانایی او در نمایش شاعرانه «خانه سیاه است» کار پیشین محسن اردشیر نیز مثال زدنی بود.
طراحی صحنه و نور در «سیاه خال» مخاطب را با خود به عمق جنگل‌هایی وهم‌انگیز می‌برد تا زیبایی و ظرافت بیشتری را از اثر فولکلور محسن اردشیر شاهد باشیم. ستون‌های نوری در قامت درختان سرو کهنسال که مأمن آواها و نواهای محلی و چه بسا ارواحی سرگردان در جنگل است به شاعرانگی صحنه کمک شایانی کرده و خود بخشی از پویایی اثر را به دوش می‌کشند. استفاده از قرص کامل ماه در دل شب و در میان ستون‌های ذکر شده پرسپکتیو صحنه‌ای را تعمق بخشیده و زیبایی بصری «سیاه خال» به وحدت می‌رساند. چشمان آبی پلنگ در شب اگرچه که با تکنیک روز همراه است اما نمی‌تواند بر وزن و حضور پلنگ بر صحنه باورپذیری را برای مخاطب نمایش به ارمغان آورد و نیاز بود تا بر جزئیات آن کار شود.


مشاهده کامل مطلب در لینک زیر

https://aftabeyazd.ir/%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%81%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%ad%d9%84%db%8c/
نقد جناب آقای رضا بهکام را میتوان نمونه بارز نقد منصفانه تلقی کرد ، پیشنهاد میکنم متن کامل نقد مطالعه گردد ، از منظر شخصی بنده آقای بهکام رسالت خود مبنی بر ارائه نقد منصفانه را بجا آوردند و بنده افتخار میکنم پس از این مخاطب ایشان باشم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ممنون از رضا بهکام گرامی
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبرگزاری ایران‌تئاتر-۱۴ اسفند۱۴۰۲

نظری به نمایش «سیاه خال» نوشته و کار محسن اردشیر
به قلم رضا آشفته


🔻یک افسانه واقعی

◽️نمایش «سیاه خال» که مدتی است در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است، از نگاه اول تماشاگر را حیرت‌زده می‌کند چون در شکلی تازه و باورمندی ... دیدن ادامه ›› تو را در موقعیتی بی‌بدیل قرار می‌دهد که درنهایت از یک واقعیت غریب، یک افسانه قریب می‌سازد.

◽️یک وجه عجیب نمایش «سیاه خال» که متکی بر شهود ملحوظ است، همانا اشاره‌های ناب به گستره متافیزیکالی است که در پس‌وپیش اجرا دیده می‌شود. نمایش با اعدام مرد مبارز یا همان پدر مینا، قهرمان نمایش آغاز می‌شود و تصویری که از مرگ این مرد می‌بینیم، به‌گونه‌ای سرآغاز پیوست به جهانی دیگر است و نماد نیلوفر نیز در درازنای گذر از جهان واقع به عالم ناسوت رخ‌نمایی می‌کند و این خود زمینه‌ساز بقیه اتفاقات نابی است که هر یک بیشتر ما را غرق در عوالم دیگر خواهد ساخت.

متن کامل را در ایران تئاتر بخوانید:

theater.ir/fa/176817
خبرگزاری ایلنا- ۱۳اسفند


به گزارش ایلنا به نقل از روابط‌عمومی گروه، شب گذشته، نمایش «سیاه خال» به نویسندگی و کارگردانی محسن اردشیر، میزبان اعضا هیات مدیره انجمن هنرهای زیبای چمچمال اقلیم کردستان عراق بود.

در پایان اجرا، از رئیس انجمن هنرهای زیبای چمچمال کردستان عراق، فیصل عادل یادگار برای حضور روی صحنه دعوت شد. وی ضمن تقدیر از کارگردان، بازیگران و اعضا گروه، از گروه «سیاه خال» دعوت کرد تا در اقلیم کردستان این نمایش را روی صحنه ببرند.

فیصل عادل در پایان این نمایش با تمجید از کارگردان و بازیگران گفت: امیدوارم مثل ما که از اقلیم آمده‌ایم، از این نمایش لذت برده باشید. ... دیدن ادامه ›› من به همراه یک گروه چهار نفره از اقلیم کردستان عراق برای حضور در جشنواره کودک و نوجوان در شهر یزد به ایران آمده‌ایم و جلساتی نیز با وزارت ارشاد و مجموعه‌های هنری ایران داشتیم. یکی دیگر از برنامه‌هایی که در ایران داشتیم دیدن همین نمایش «سیاه خال» بود. چندین سال می‌شود که ارتباط‌های خوبی با ایران داریم و بنده هم نماینده اقلیم کردستان در بخش هنرهای زیبا هستم، تا به حال چندین برنامه از ایران در اقلیم کردستان عراق اجرا شده است و ما هم در ایران اجراهای متعددی داشته‌ایم.

او افزود: ما امشب اینجا آمده‌ایم تا ۲ کار انجام دهیم. در مرحله اول به پاس خلاقیت هنری و اجرای نمایش به فوق‌العاده‌ترین روش، تندیس افتخار و لوح تقدیر از طرف فرماندار چمچمال به کارگردان نمایش اهدا کنیم و در مرحله دوم از گروه حرفه‌ای «سیاه خال» برای اجرا در اقلیم کردستان عراق دعوت کنیم و قطعا اولین نمایشی که تلاش می‌کنیم آنجا اجرا شود، همین اثر خواهد بود.

فیصل عادل یادگار در ادامه گفت: هنر به شکلی است که همه ما را دور هم جمع می‌کند و ما را وادار می‌کند که زیبایی‌ها را بیشتر ببینیم.

لازم به ذکر است نمایش «سیاه خال» به نویسندگی و کارگردانی محسن اردشیر که در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است، به اواسط اجرای خود نزدیک شده و با برگزاری ۱۰اجرای دیگر در ساعت ۱۹:۳۰، میزبان مخاطبان و علاقمندان به هنرهای نمایشی است.
خبرگزاری آنا- ۱۲اسفند۱۴۰۲

گفتگو با آرزو صراف‌رضایی بازیگر نمایش «سیاه-خال»:

بحران «بازیگر ـ اسپانسر» در پروژه‌های تئاتری و سینمایی/ تئاتر از رسالت‌ انسانی خود فاصله گرفته است

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، آرزو صراف رضائی، متولد متولد ۱۳۶۹ از شهر رودبار، فارغ التحصیل علوم ارتباطات اجتماعی، گرایش روابط عمومی از سال ۸۱ فعالیت هنری را با تئاتر‌های دانش آموزی و نمایش‌های عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سمت بازیگر آغاز و تاکنون در حدود ۴۰ تئاتر به عنوان بازیگر، برنامه ریز، دستیار کارگردان و مدیر روابط عمومی فعالیت داشته است.

این هنرمند در سریال‌های برف بی صدا می‌بارد، ... دیدن ادامه ›› ایستگاه، سلمان فارسی، گلشیفته و ۱۰ فیلم کوتاه به عنوان بازیگر حضور داشته و سال ۹۶ یکی از ۱۶ برگزیده از میان ۳۶۰۰ شرکت کننده در مسابقه «خنداننده شو» در برنامه «خندوانه» بوده است.

صراف رضائی این شب‌ها در سالن اصلی تئاتر شهر، نمایش «سیاه خال» را به کارگرداین محسن اردشیر بازی می‌کند که با او گفت‌وگویی انجام دادیم:

*این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟

زندگی همه انسان‌ها اگر آمیخته با عشق نباشد، همگی تبدیل به عروسک‌های ماشینی و بازیچه‌های زمینی خواهیم شد که یونیفرم‌های یک شکل پوشیده و بدون اندیشه فقط حرکت داریم و به قول مینای نمایش ما، حباب‌های تو خالی‌ای که انسان نیستند، چون عشق از آنها گرفته شده است، به نظر من این جملات جان نمایش ما است.

*نقش چه چالش‌هایی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟

از آنجایی که اکثر کاراکتر‌هایی که تا به امروز بازی کرده‌ام نقش‌های مثبتی بوده‌اند، اولین مورد تاثیرگذار در پذیرفتن این کاراکتر منفی بودن، خرافاتی بودن و خاص بودن کاراکتر جادوگر یا همان رماّل بود، رسیدن به گام مناسب و تُن صدای به خصوص، اکت‌های بیرونی که در عین برجسته نبودن برای مخاطب باورپذیر باشند و مشاهده و مطالعه کاراکتر رمال که سبب شد تا به زندگی این کاراکتر در صحنه جنگل بینجامد، چالش‌های بعدی من در رابطه با این کاراکتر بود که خیلی هم آن را دوست دارم.

*تئاتری‌ها چقدر در تبلیغ و معرفی کار همکارانشان همکاری می‌کنند؟

این همکاری کاملاً متوسط و متغیر است، من اساتید و گروه‌هایی از شاگردانشان را می‌شناسم که با عنوان حمایت از تئاتر«روز‌های حامیان تئاتر» برگزار می‌کنند و دسته جمعی به دیدن تئاتر‌های در حال اجرا می‌روند که این امر هم به آموزش و فهم نیاز تئاتر دیدن و اهمیت اضافه شدن تئاتر به سبد فرهنگی هر خانواده کمک می‌کند و هم به گروه‌های در حال اجرا در بهتر دیده شدن زحماتشان بر روی صحنه.

*فضا برای رشد جوان‌ها در دنیای تصویر و نمایش چقدر فراهم است؟

متاسفانه اکنون شاهد مقوله منفی و مخرب «بازیگر ـ اسپانسر» در اغلب پروژه‌های تئاتری و سینمایی و تلویزیونی هستیم که آفتی است بر سر مسیر جوانان علاقه‌مند به این حرفه، چون زمانی که من نوعی با پرداخت مبلغی قادر به گرفتن نقش در پروژه‌های مختلف هستم در اصل جای حضور و رشد یک استعداد و علاقه‌مند را اشغال می‌کنم، امیدوارم هر چه زودتر این اتفاق مخرب در تمام پروژه‌های نمایشی و تصویر پایان پیدا کند.

*استقبال تا امروز چطور بوده و فکر می‌کنید مخاطب اجرا بیشتر چه قشری از جامعه هستند؟

با توجه به چندین عامل که پیش بینی آن دور از ذهن نبود مانند اشباع شدن قشر تئاتر بین بعد از اجرا‌های جشنواره تئاتر فجر، مشغله مردم در آستانه عید نوروز و... خدا را شکر استقبال از نمایش بد نبوده و اکثر مخاطبان با رضایت از سالن خارج شده‌اند که نظرات مثبت در سایت تیوال و زمان خروج از سالن گواه این مهم است.

*آیا آرزو صراف علاقه مند سلبریتی شدن است؟

در مدت زمان چند ماهه حضور در برنامه خندوانه کمی از شرایط زندگی سلبریتی‌ها، مانند عکس گرفتن و حتی امضا گرفتن مردم عزیز و ساخت صفحات طرفداری در فضای مجازی و ارسال هدیه را از نزدیک لمس کردم، اگر بگویم علاقه‌ای به این اتفاقات نداشته‌ام دروغ محض است، چون هیچ انسانی از دوست داشته شدن و توجه گریزان نیست، اما از آنجایی که حرفه بازیگری شغل و یکی از بخش‌های مهم زندگی من را دربرگرفته چه سلبریتی باشم که مردم او را دوست بدارند و محبوبشان باشم و یا صرفا بازیگری باشم که هر شب با تمام عشق وجودم مقابل دیدگان پر مهر مردم حاضر می‌شوم و کاراکترهایم را زندگی می‌کنم، برای من خودِ زندگی است و لذت می‌برم.

*در پایان آینده تئاتر را چگونه پیش بینی می‌کنید؟

متاسفانه غمگینم از گفتن این حرف که تئاتر این روز‌ها بیشتر به سمت دور شدن از ارزش‌ها و رسالت‌های انسانی خود در حال حرکت است، در جایی که اجرا‌های فاخر که حرفی برای گفتن دارند به دلیل مشکلات مالی و چه و چه و چه در صندوق می‌مانند و اجرا‌های تهی از اندیشه به دلیل وجود ارتباطات با بودجه‌های کلان و ویترین‌های آنچنانی روی صحنه می‌روند، صحنه‌ای که مقدس است و قدمگاه بزرگانی از اهالی هنر است که برای آموختن و پرورش سرسوزنی عشق به مردمان، زندگی‌ها گذاشته‌اند، امیدوارم تئاتر این مملکت هر چه زودتر از این وقایع دور و از هر گزندی در امان بماند.
خریداران گرامی و مخاطبان ارجمند

با توجه به طراحی صحنه و دکور نمایش "جنون محض" و معماری ممتاز سالن فرهنگ(استاد معمار اوژن آفتاندلیانس)، یکی از بهترین موقعیت ها برای تماشای نمایش "جنون محض"، ردیف اول، دوم و سوم بالکن می باشد.

تماشای نمایش از این جایگاه ویژه را به شما عزیزان پیشنهاد می دهیم.
نگاهی به نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»

سایت ایران تئاتر- ۱۴۰۲/۱۰/۱۸ - به قلم علیرضا نراقی


🔻بیان تئاتری زیر نور سینمایی

 نمایشنامه «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»، نوشته مارتین کریمپ، نویسنده بریتانیایی که این روزها توسط مجتبی جدی در تماشاخانه ... دیدن ادامه ›› انتظامی خانه هنرمندان ایران به صحنه می‌­رود، متنی نمایشی با مایه­‌های ساختارشکنانه است، که بر اساس یکی از مهم‌ترین آثار ادبی قرن هجدهم بریتانیا، «پاملا یا پاداش پاکدامنی»، اثر ساموئل ریچاردسون نوشته شده است.

«پاملا یا پاداش پاکدامنی»، اثری مهم و نوآور در تاریخ ادبیات داستانی جهان محسوب می‌­شود. این رمان به ناگَه واقعیت را به شکلی تازه وارد ادبیات تغزلی کرد و یکی از شیوه­‌هایی را در روایت آزمود که حدود سی و چهار سال بعد، یوهان ولفگانگ فون گوته با رمان سترگ و بسیار ستایش‌­شده «رنج‌­های ورتر جوان» به کمال رساند. روایت این آثار بر مبنای نامه‌­نگاری‌­های شخصیت اصلی فرم یافته و پیش می‌­روند؛ شکلی که در قرن بیستم بسیار تجربه شد و گسترش پیدا کرد و در ادبیات پست‌­مدرن به سازگاری و هماهنگی بارها به کار برده شد. روایت بر اساس نامه، که در این آثار آزموده شده است، به جای زاویه‌­ای بیرونی و سوم شخص و یا اول شخص منتزعِ ذهنی، از منظری درونی واقعیت را می‌­نگرد و به همین دلیل به اندازه‌­ای که شخصیت­‌محور است، به واقعیت از منظر آن شخصیت وفادار است؛ به بیان دیگر هم ذهنی است و هم اتصال زنده و پیوسته به زندگی عینی دارد.

ریچاردسون در «پاملا یا پاداش پاکدامنی»، از زاویه اخلاق­‌گرایی رنسانسی که تلاش دارد عقل را درست به اندازه کلیسا و حتی فراتر از آن در حفظ و حراست از اخلاق و عفت کارآمد نشان دهد، داستانِ زنی احساساتی و در عین حال با هوش و روشن­فکر را روایت می‌­کند که با پاسداری محافظه‌­کارانه از نجابت خویش، که همواره مورد تهاجم است، موفق می‌شود به جای دخترِ بی‌بند و باری که خدمتکار یک اشراف‌زاده سرکش و هوس­باز است، خودش را به همسری او درآورد. در کنه رمان، روان‌شناختی ریچاردسون نوعی اخلاق­‌گرایی مردانه و پایبندی به ارزش­‌های پدرشاهی نهفته است، اما در نمایشنامه کریمپ خبری از این جهان ارزشی نیست. اگر ریچاردسون، تخیل و واقعیت، فردیت و مناسبات جمعی، کلیسا و انسان­‌محوری عصر روشنگری را به هم می­‌رساند تا یک نتیجه اخلاقیِ کل­‌نگر را در بستر اثر خود ارائه دهد، کریمپ تلاش دارد که سویه غیراخلاقی تسلط و لایه زیرین مردسالاری جاری در تمام ارزش­‌های ایدئولوژیک رمان ریچاردسون را زیر سؤال ببرد. اینجا اثر اقتباس شده از طریق شورش علیه جهان درونی، منبع اقتباس خود را تعریف می­‌کند.

کریمپ، «پاملا و پاداش پاکدامنی» را فرو می‌­ریزد تا بر مبنای آن، جهانی یکسره متفاوت را بنا کند که با زمانه خود معنا می­‌شود. این‌گونه اقتباس ساختارشکنانه را می‌‌توان نوعی بازخوانی انتقادی دانست که منتهی به فروریختن زمینه­‌های معنایی و ایدئولوژیک اثر مبدأ و بازسازی آن در بستر معانی و باورهای امروز می‌­شود. کریمپ از درون جهان تغزلی رمان، یک فضای خشن و پرشقاوت را خلق می­‌کند که در آن بازی تسخیر و تسلط فراتر از تغزل و اخلاق، اصل ماجرا می‌­شود. اینجا زن در برابر هوس‌­بازی مرد با زیرکی و ترفند صرف برخورد نمی‌­کند تا او را رام سازد، بلکه خود لباس مردانه به تن می‌کند، مرزهای جنسیت را در می‌­نوردد و اساس کنش­مندی را وارونه می‌­نماید.

اجرای مجتبی جدی در راستای همین وارونه‌­سازی کریمپ، تلاش دارد در مدیوم تئاتر نیز دگرگونی ایجاد کند و مواجهه مخاطب را با یک اثر تئاتریکال بازتعریف کند. در اجرا، نورهای موضعی، بازنمایی ویدئویی و ساخت صحنه‌­های کوچک در دل صحنه اصلی، بدنه نمایش را شکل می‌­دهند و هم­پای بازیگر اهمیت ارتباطی و معنایی پیدا می­‌کنند. مجتبی جدی، با سینماتیک کردن خوانش خود از اثری صحنه­‌ای، تلاش دارد با ارجاع به هنر سینما و عناصر مجزا و تمرکز منقطع آن، خشونت درونی اثر را فرمی تازه بدهد و در عین ایجاد نوعی انتزاع، توحش درونی ارتباط را پر و بال بیشتری ببخشد. او صحنه و میزانسن را به نوعی طراحی کرده که گویی ما با با صحنه و پشت‌صحنه یک فیلم روبه‌رو هستیم که به‌مرور از یکدیگر جدایی‌ناپذیر می‌­شوند.

خشونت در سینما امری است که اساساً توانسته نگاه انسان معاصر به این مسئله را دگرگون و بازسازی کند. وقتی در گستره‌ای از سینمای مدرن تا پست مدرن، از ژانر نوآر تا زیرگونه‌های سینمای جنایی و نئونوآرهای امروزی، از  فیلمسازان یگانه‌­ای چون راینر ورنر فاسبیندر و پازولینی و برخی از فیلمسازان مهجورتر شرقی، تا معاصرینی آشناتر چون دیوید لینچ، گای ریچی، کوئنتین تارانتینو، مارتین مک‌­دونا و...

مشاهده متن کامل در سایت ایران تئاتر
https://theater.ir/fa/174358
یادداشتی بر نمایش «شبی که نور را بلعیدی آنجا بودم»

خبرگزاری صبا - ۱۴۰۲/۱۰/۱۲ - به قلم: سحر ناسوتی

دریا که عاشق می‌شود

«شبی که نور را بلعیدی آنجا بودم» با محوریت مادری و زنانگی در جهان دارای یک فضاسازی قابل تامل و تماشایی است.

دریا به مثابه یکی از عناصر طبیعت که بخش زیادی از کره زمین را در بر گرفته است، همواره در فرهنگ‌ها و اساطیر مختلف هویت منحصر به فرد و ... دیدن ادامه ›› مهمی داشته است. پوزوئیدون در اساطیر یونانی خدای دریاست و در دین زردشت نیز دریای فراخکرد جایگاه مهمی دارد. نمایش «شبی که نور را بلعیدی آنجا بودم» نیز از دسته آثاری است که دریا را دستمایه خود قرار داده است.

نمایشنامه این کار نوشته مهرنوش دقیقی بوده و نمایش کار یک گروه جوان، فارغ از حرفه‌ای‌بازی‌های گیشه‌ای و مخاطب‌پسند است که در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به کارگردانی منادا ناطقی، با بازی غزاله مظفری، سحر صبحی و سعید مظفری اجرا می‌رود. «شبی که نور را بلعیدی آنجا بودم» نمایشی بی‌ادعاست که با قاب‌های زیبا و تصاویر خلاقانه، فضایی قابل تامل را برای مخاطب ایجاد کرده و مانند نامش حال و هوایی شاعرانه و در عین حال زنانه دارد.

در ابتدای نمایش شاهد حرکات موزون زنی پشت پرده‌ای هستیم که با نورپردازی آبی، به مثابه شنای زن درون دریای آبی است. این تصاویر سایه‌وار نمایش را به سمت تئاتر عروسکی سایه، که عمری دراز در این سرزمین دارد، می‌برد با این تفاوت که در اینجا به جای عروسک، انسان واقعی است که پشت پرده می‌رقصد و هموست که بخشی از خودش را به زن دیگری که در ادامه به او می‌پیوندد، می‌دهد تا زن بارش را از او بستاند و به تعبیر نویسنده نور را ببلعد. پس از این مقدمه شاعرانه با قاب تصویری زیبا، وارد اصل داستان می‌شویم: زن مسافری به قهوه‌خانه‌ای کنار دریا می‌رود. او شنیده است که باردار دریا می‌تواند به او کمک کند تا صاحب فرزندی شود. باردار دریا زنی شبیه به پری دریایی، با طراحی چهره و لباس خاص به صحنه می‌آید و به زن مسافر اطمینان می‌دهد که جن نیست و سم ندارد. زن مسافر خواسته‌اش را به باردار دریا که در ابتدا هویتش را پنهان کرده می‌گوید و پس از مدتی گفتگو و واگویه‌های هر یک، که بیش از نیمی از نمایش را به خود اختصاص می‌دهد، باردار دریا هویتش را به زن مسافر می‌نمایاند و تصمیم می‌گیرد که خواسته‌اش را برآورده ساخته و بچه درون شکمکش را به او بدهد.

این بخش نمایش که در واقع بدنه کار را تشکیل می‌دهد، مانیفست نویسنده و گروه اجرا درباره اهمیت مادر و زنانگی در جهان را بیان می‌کند. نمایش مونولوگی دارد که در آن می‌گوید: «خلقت از فکر کردن یک زن شروع شد. همه دنیا در بدنش شکل گرفت. هر روز فکر می‌کرد و هر روز دنیا در بدنش کامل‌تر می‌شد. هر چقدر دنیا کامل‌تر می‎شد، بدنش بیشتر ترک برمی‌داشت و زخم می‌شد. تا این که جهان کامل شد و یک روز بدنش تکه تکه شد». به این ترتیب نمایش خلقت جهان و مافیها را ناشی از تفکرات یک زن می‌داند. این فلسفه که سازنده ایده اصلی «شبی که نور را بلعیدی آنجا بودم» است، تا بدانجا پیش می‌رود که از اهمیت مرد به اندازه‌ای می‌کاهد که مردی در قصه نیست، اگر هم هست کسی است که خودش را به مثابه یک خالق باور نداشته و زن باردار دریا را رها کرده است. اینگونه است که باردار دریا برای کشتن خودش به دریا رفته، اما اسیر عشق این آبی نامتناهی شده و دیگر نمی‌تواند از آن بیرون بیاید.

متن کامل خبر در خبرگزاری صبا در لینک زیر؛
https://sabakhabar.ir/?p=408302
یادداشتی درباره نمایش‌ «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌ایم»

روزنامه توسعه ایران- ۵شنبه- ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
به قلم: محمدحسن خدایی

تجربه فرم‌های نابهنگام تئاتری

با نگاهی به آثاری که این شب‌ها در سالن‌های نمایش کلانشهر تهران بر صحنه است، می‌توان میل به تجربه‌گرایی را در بعضی گروه‌های اجرایی مشاهده ... دیدن ادامه ›› کرد. نوعی فراتر رفتن از فرم‌های تجربه‌شده و تمنای مواجهه با مخاطرات فضاهای نامکشوف اجرایی. در این مسیر پر فراز و نشیب، بی‌شک احتمال خطا و شکست بیش از کامیابی است اما با تمامی این مسائل، همچنان بارقه‌هایی از امید بر ما می‌تابد و دلگرممان می‌کند. تئاتر این روزها سرگردان است و بعد از حوادث سیاسی پاییز 1401 بیش از گذشته با بحران بازنمایی واقعیت روبرو است و در نتیجه می‌بایست فرم‌های اجرایی خویش را از نو ابداع کند. بدن‌هایی که در پی عاملیت سیاسی هستند و به راحتی تن به انقیاد نظم نمادین نمی‌دهند. تئاتر این روزها اگر دست به آفرینش فرم‌های نوین و رادیکال نزند به طور حتم پدیده‌ای است محافظه‌کارانه در خدمت بازتولید روال عادی امور. به میانجی فرم‌های نابهنگام و خلاقانه و رادیکال است که می‌توان «امر نو» را به انتظار نشست و از «حقیقت» سخن گفت. ایده «تدوام و گسست» یکی از پرسش‌های مطرح در زمانه‌ای است که امور فرهنگی فاقد سنت شده و شجاعت گسست از میراث گذشته به امری کمیاب بدل گشته است. دیالکتیک تداوم و گسست، همچنان مسئله دیروز و امروز و فردای ما خواهد بود.
وقتی آن قدری که باید هم را زجر داده‌ایم
مجتبی جدی در مقام کارگردان این شب‌ها خوانشی کمابیش وفادارانه از متن مارتین کریمپ در سالن انتظامی خانه هنرمندان به صحنه آورده است. با آنکه متن نمایشنامه به لحاظ محدودیت‌های زمانی، کوتاه شده، اما کلیت ماجرا چندان تغییر نکرده و توانسته رابطه پرتنش زن و مرد نمایشنامه را انتقال دهد. مارتین کریمپ با نگاهی به رمان «پاملا» نوشته ساموئل ریچارسون، مولفه‌هایی چون عشق، مالکیت، فرادستی و فرودستی در یک رابطه انسانی به میانجی طبقه اجتماعی و جنسیت را روایت می‌کند. گویی زن و مرد نمایشنامه مارتین کریمپ برای آزار دادن یکدیگر، می‌بایست به عشق متوسل شده و به تدریج از نظر عاطفی وابسته همدیگر ‌شوند.
مجتبی جدی در این اجرا، از زیباشناسی قبلی خویش در تولید تئاتر تا حدودی فاصله گرفته و با استفاده از تکنولوژی تصویر، صحنه را چنان تدارک کرده که همه چیز «وانموده» و «دست‌کاری‌شده» به نظر آید. بازیگران مقابل دوربین و چشم تماشاگران بازی می‌کنند. تا به انتها معلوم نمی‌شود برای کدام یک مشغول بازی کردن شده‌اند. در این فضای دوپاره، تماشاگران هم می‌بایست تصمیم بگیرد به تماشای کدام یک بنشیند: بدن بازیگران یا تصاویر این بدن‌ها را بر مانیتورهای صحنه. در طول اجرا، کارگردان نمایش، پایی درون صحنه و پایی در بیرون آن دارد. او به فراخور اجرا، بدل به یکی از اجراگران شده و همچنین در مقام کارگردان گروه اجرایی را هدایت می‌کند. بنابراین در دقایقی از اجرا، کارگردان فرادستانه در صحنه حضور پیدا کرده و فی‌المثل جایگاه دوربین فیلمبرداری و بازیگران را تعیین می‌کند. رویکردی هوشمندانه علیه اقتدارگرایی بازیگر مرد در قبال بازیگر زن که در ادامه به شکل متناقض‌نمایی، موقعیت فرادستی را به جایگاه نمادین کارگردان می‌بخشاید. البته نباید از یاد برد که جنگی پنهان بر سر هژمونیک شدن نیروهای درگیر در صحنه در جریان است. در این نبرد طولانی، برنده نهایی وجود ندارد بلکه سیالیت و جابجایی مدام است که به وقوع می‌پیوندد و تنش همیشگی مابین واقعیت و تصویر را از نو متعین می‌کند.
نمایش «وقتی آن قدری که باید هم را زجر داده‌ایم» تجربه‌ای جسورانه از کارگردانی است که بیش از این نشان داده به ریتم‌های کند و فضاهای کنترل‌شده از نظر احساسی گرایش دارد. حال این استراتژی کنار گذاشته شده و شکل تازه‌ای از سیاست بازنمایی بکار گرفته شده که مبتنی است بر دیالکتیک بدن و تصویر. البته جهان مارتین کریمپ هم در این تغییر بی‌تاثیر نبوده که خود از پیشگامان جریان تئاتر تهاجمی انگلستان است و در پی یافتن فرم‌های رادیکال اجرایی. ترکیب تئاتر تهاجمی مارتین کریمپ تهاجمی با خونسردی مجتبی جدی، تئاتری شده تماشایی که بیش از آنکه رنگ و بوی غربی داشته باشد بازتابی از ایران مدرن امروز است. نازنین حشمدار در نقش زن یا همان پاملا، فراتر از انتظار است. گو اینکه پوریا شکیبایی هم کمابیش خوب ظاهر شده اما شاید چندان مناسب این نقش نبوده باشد.
گفتگو با منادا ناطقی کارگردان نمایش «شبی که نور را بلعیدی آن‌جا بودم»

خبرگزاری صبا - سه‌شنبه - ۱۴۰۲/۱۰/۱۲ - به قلم احمدرضا حجارزاده

اینستاگرام مخاطب یک دقیقه‌ای تربیت کرده است!/دلیل جذابیت «شبی که نور را بلعیدی آن‌جا بودم» چیست؟

کارگردان نمایش «شبی که نور را بلعیدی آن‌جا بودم» گفت: احساس می‌کنم مخاطبان امروز تئاتر، دوست دارند نمایش‌های کوتاه ببینند. اصلاً خوششان نمی‌آید موضوعی خیلی توضیح داده بشود. فکر می‌کنم یکی از دلایل این اتفاق، اینستاگرام و کلیپ‌های کوتاه است که ما را عادت داده در یک دقیقه، یک چیزی را دریافت کنیم و تمام!

به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، «منادا ناطقی» در دانشگاه سوره کارگردانی تئاتر خوانده است. پس از آن وارد مسیر پژوهش و ترجمه شد و برای ... دیدن ادامه ›› مدتی از کارگردانی فاصله گرفت. به دانشکده صداوسیما رفت و در رشته تهیه‌کنندگی تلویزیون ـشاخه مستندـ تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرد. آن‌جا تعدادی فیلم کوتاه ساخت و همچنان از تئاتر دور بود، چون به قول خودش، در آن مقطع آمادگی کارگردانی حرفه‌ای را نداشت. زمانی هم که تصمیم گرفت تئاتر کار بکند، بیش‌تر به اجرای تئاتر مستند علاقه‌مند بود، چون مقطع کارشناسی ارشد را در رشته تهیه‌کنندگی مستند درس خوانده بود و پایان‌نامه‌اش نیز به پژوهش ویژگی‌های تئاتر مستند برای طراحی تئاتر تلویزیونی اختصاص داشت. تئاتر مستند برای ناطقی از جذابیت ویژه‌ای برخوردار است اما به دلیل محدودیت‌هایی در کارگردانی تئاتر مستند، تاکنون موفق به تجربه آن نشده. نمایش «شبی که نور را بلعیدی، آن‌جا بودم» به نویسندگی «مهرنوش دقیقی»،که این شب‌ها در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران اجرا می‌شود، نخستین تجربه حرفه‌ای کارگردانی منادا ناطقی است که در آن به یکی از مهم‌ترین مسائل زنان، یعنی میل به مادرشدن پرداخته. در این نمایش، سحر صبحی، غزاله مظفری و سعید فرخی ایفای نقش کرده‌اند.

شروع گفتگو
*خانم ناطقی چطور به انتخاب این موضوع برای اجرای تئاتر رسیدید؟

-یک بار خبری در روزنامه خواندم درباره مادرانی که وقتی بچه‌های‌شان به دنیا می‌آید، آن‌ها را می‌اندازند در سطل زباله! این خبر تاثیر خیلی بدی بر من گذاشت و...

شرح کامل گفتگو در خبرگزاری صبا:
https://sabakhabar.ir/?p=408003
یادداشتی بر نمایش "وقتی آنقدر که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم"

خبرگزاری صبا - ۱شنبه - ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
به قلم: سحر ناسوتی
تحلیلی بر ساختار پست‌مدرن در اجرای مجتبی جدی

بازیگوشی در تئاتر
کارگردان نمایش «وقتی آنقدری که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم» گفت: من به عنوان یک کارگردان هرچقدر سنم بالاتر می‌رود  بازیگوش‌تر می‌شوم و ... دیدن ادامه ›› دوست دارم در فضای تجربی تئاتر کار کنم

به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، تماشای تئاتر فعالیتی جدی، خردورز و تفکر برانگیز است که حوصله زیادی می‌طلبد. هر چند که تئاتر از دسته هنرهای سرگرم‌کننده به شمار می‌آید، اما به معنای واقعی خود تنها هنری برای سرگرم کردن مخاطب نیست و فکر و اندیشه او را نشانه می‌رود. در این میانه تئاتر پست مدرن با در هم شکستن قواعد روایی و قراردادهای از پیش تعیین شده برای مخاطب، بیشتر با تعقل و اندیشه مخاطب سروکار دارد، بنابراین برماست که به عنوان تماشاگران فهیم و خردمند تئاتر، به این گونه نمایش‌ها عادت کنیم و تنها در پی یافتن داستان و روایت خطی و مشخص برای کسب لذت در لایه‌های اولیه اجرا نباشیم.
تئاتر پست مدرن با کنار گذاردن متن محوری و دور شدن زبان از کارکرد پیام رسانی ، شکل می‌گیرد. در این مکتب اجرایی، نور، صدا، رنگ، طراحی صحنه، لباس و موسیقی اهمیتی برابر با زبان یافته و همگی برای فضاسازی مورد استفاده قرار می‌گیرند. طرح داستانی و شخصیت‌پردازی در دوره پست مدرن معنای جدیدی می‌یابند و این شیوه در مسیر ساختار شکنی وکسب تجربه‌های نو و خلاق پیش می‌رود.

نمایش «وقتی آنقدری که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم»، به کارگردانی مجتبی جدی با چنین رویکردی در دسته تئاترهای پست مدرنیستی جای می‌گیرد. این نمایش که با بازی پوریا شکیبایی، نازنین حشم‌دار، پریسا هاشم‌پور، پریوش حاجی قدیر، نیکا زرانی و علیرضا لطفی زاده در تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه می‌رود، روایت عجیبی از یک رابطه عاشقانه را به روی صحنه برده است: روایتی که با شیوه متفاوت عجیب‌تر شده و نسبت به تئاترهای روایی صرف، نیاز به کشف بیشتری دارد.
خدمتکار، دختران مرد و ...

شرح کامل یاداشت
https://sabakhabar.ir/407403/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1/
یادداشتی بر نمایش «وقتی آنقدری که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم» و مخاطب ایرانی

روزنامه اعتماد- ۱شنبه- ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
به قلم: سارا مالکی


یک زجر تاریخی در خانه هنرمندان ایران

«وقتی آنقدری که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم»، نمایشی است که این روزها در «تماشاخانه استاد انتظامی» در «خانه هنرمندان ایران» به روی صحنه ... دیدن ادامه ›› می‌رود. سالنی که به اندازه بزرگی نام استاد انتظامی، کوچک است اما غنیمتی برای به روی صحنه رفتن نمایش‌ها و مضامین عمیق‌شان.
این نمایش را مجتبی جدی کارگردانی کرده است، با نمایشنامه‌ای از مارتین کریمپ نویسنده بریتانیایی که از مطرح‌ترین نمایشنامه‌نویسان معاصر دنیا به شمار می‌رود. منتقدان ادبی دنیا کریمپ را در زمره نویسندگان پست‌مدرن و تئاتر او را تئاتر تهاجمی می‌دانند. نگاهی به پیشینه این نمایشنامه، نشان می‌دهد که این اثر کریمپ، با نگاهی مدرن تلاش دارد مساله‌ای تاریخی را که در طول قرن‌ها همچنان زنده است، به چالش بکشد.
این نمایش اقتباسی است از رمان «پاملا یا پاداش پاکدامنی» نوشته ساموئل ریچاردسون بریتانیایی در قرن ۱۸ میلادی، اما مضمون اصلی آن سال‌ها قبل، یعنی در قرن ۱۲ میلادی توسط شاعر پرآوازه ایرانی «نظامی گنجوی» در قالب منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» به رشته تحریر درآمده است. «خسرو و شیرین» از معدود آثاری به شمار می‌رود که در آن به «جایگاه و حقوق انسانی زن» اهمیت ویژه‌ای داده شده است.
نمایش «وقتی آنقدری که باید یکدیگر را زجر داده‌ایم» تجربه‌ای تاریخی را به روی صحنه می‌برد که در بسیاری جوامع از جمله جامعه ایران امروز، هنوز گره‌های بی‌شماری از آن کور مانده است. بازی پوریا شکیبایی و نازنین حشم‌دار در این نمایش به خوبی توانسته است فضای پرتنش، پر از خواسته و نیازمند درک متقابل را به نمایش درآورد.
گرچه پیشینه این نمایش به یکی از پرآوازه‌ترین داستان‌های اساطیری ایران بازمی‌گردد، اما چرا این پیشینه غنی تاریخی، به کمتر شدن زجر میان آدمیان، دست‌کم در جغرافیای ایران منجر نشده است؟ این شاید مهم‌ترین سوالی باشد که پس از دیدن این نمایش برای مخاطب آن مطرح می‌شود و تلاش برای یافتن پاسخ آن مهم‌ترین نتیجه‌ای است که یک نمایش می‌تواند به همراه داشته باشد.
در بسیاری از صحنه‌های این نمایش، چیدمانی که برای رساندن پیام به کار رفته است با توجه به میزان امکانات این تماشاخانه، خلاقانه به نظر می‌رسد. آنجا که مخاطب یکه می‌خورد یا آنجا که مدام سر می‌گرداند تا از احساسات بیرونی و درونی هر کدام از شخصیت‌ها خبردار شود، لزوم شناخت احساسات و حقوق متقابل بیش از هر زمان دیگری جدی جلوه می‌کند. به راستی «عشق» مهم‌تر است یا «حقوق انسانی»؟ و زمانی که آنقدر که باید، یکدیگر را زجر دادیم، باید چه چاره‌ای جست تا نوری به مرز تاریک و روشن روابط انسانی انداخت تا شاید از دام اندوه و تحقیر یکدیگر رها شویم.

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/2580/12/%d8%b5%d9%81%d8%ad%d9%87-%d8%a2%d8%ae%d8%b1
آفتاب یزد - تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹ - ۱۱:۳۱شناسه مطلب : 5268

نقدی بر نمایش «شبی که نور را بلعیدی آن‌جا بودم» به نویسندگی مهرنوش دقیقی و کارگردانی منادا ناطقی

دریای حامله!

آفتاب یزد – آریو راقب کیانی: تئاتر سمبلیکی، تئاتر نشانه‌ها و دلالت‌هاست. تئاتری که قصد دارد و می‌خواهد از همه اشیاء و مهمتر از آن از بدن بازیگران در چارچوب تولید معنا و مفهومی جدید و دلالت گری‌ در جای جایش استفاده نماید. بنابراین در اینگونه تئاتر، اصل و تقدم بر نشانه شدن ... دیدن ادامه ›› هر آبژه‌ای […]

آریو راقب کیانی: تئاتر سمبلیکی، تئاتر نشانه‌ها و دلالت‌هاست. تئاتری که قصد دارد و می‌خواهد از همه اشیاء و مهمتر از آن از بدن بازیگران در چارچوب تولید معنا و مفهومی جدید و دلالت گری‌ در جای جایش استفاده نماید. بنابراین در اینگونه تئاتر، اصل و تقدم بر نشانه شدن هر آبژه‌ای در راستای ایجاد خلق پدیده‌ای نوین و الحاق ویژگی زیباشناختی به آن است؛ از جمله خود متن نوشتاری. بازیگر نیز در این دنیای نمادگرایانه چاره‌ای ندارد که خود را در این مجموعه نشانه‌ها وفق و تطبیق دهد و در واقع سوژه آبژه در اینچنین نمایش‌هایی در یکدیگر حل می‌شوند. از طرفی تماشاگران اینگونه تئاترها، خود را مجاب می‌نمایند تا جزئی‌ترین رویدادهای روی صحنه را چه از لحاظ بصری و چه به صورت شنیداری از دست ندهند و چه بسا ممکن است در چنین شرایطی بیننده تئاتر، مولفه‌هایی را به صورت غیرعمد و شخصی‌سازی شده و بر خلاف جریان نمایش به صورت نشانه تعبیر و تفسیر نماید.
نمایش «شبی که نور را بلعیدی آن‌جا بودم» به نویسندگی مهرنوش دقیقی و کارگردانی منادا ناطقی نمایشی زنانه است که به تقابل دو زن که یکی باردار و دیگری بارخواه است می‌پردازد. این نمایش که از تقابل و سطح دغدغه‌های این دو زن در راستای کنش دراماتیکی بهره برده است، سعی در برجسته‌سازی زبان تئاتری‌اش در قالبی فرمالیستی کرده است. زبانی دال گونه که حتی علاوه بر زبان متن، در زبان بدن کاراکترهایش به چشم می‌آید. در این نمایش، نشانه‌های شمایلی را ابتدا به ساکن می‌توان به صورت استعاره‌ای در شباهت این دو کاراکتر و خاستگاه‌شان یعنی تاکید بر وجوه و جنبه‎های زنانگی شان جستجو و دریافت کرد. از طرفی نشانه‌های نمایه‌ای را می‌توان به ارتباط این دو زن با دریا که یک رابطه علّی با موضوعیت آنها دارد مرتبط و مربوط دانست که در این نمایش هر دو زن بنا به مشخصه و خاصیت اینگونه نشانه در مجاورت دریا ساکن و مقیم شده و هستند. اما دریایی که در پشت صحنه این نمایش، تداعی‌گر دریای مواج است، نشانه نمادی می‌گردد که نشان از توان باروری در دنیای عقیم شده مردانه است. اما در طول نمایش این سوال پیش می‌آید که قابلیت باردار بودن و یا از منظر دیگر نازا نبودن، رمزگان دنیای زنانه عاری شده از دنیای ترسو و بی‌وفای مردانه است که باید به صورت دومینو وار و مارتن گونه تداوم یابد و مستمر باشد؟ در طی فرآیند پیرنگی نمایش، دو کاراکتر از دو منظر مختلف با یکدیگر مواجه می‌شوند؛ یکی در بی‌خبری از آینده و دیگری در اشراف کامل نسبت به آینده، یکی در زمانی خواب رفته متوقف شده و دیگری در زمانی کش آمده اسیر شده. بنابراین روابط مکانی این دو کاراکتر که در کافه‌ای متروکه که بیشتر به فضایی خالی و تهی شده از هر چیز می‌ماند، برای به مرور شکل گرفتن، نیاز به آفرینش همگرایی روابط زمانی دارد، که در اینجا از طریق فال گرفتن این مهم صورت می‌پذیرد. مولفه پیرازبانی این نمایش با فال گرفتن زن باردار، به پیش رانده می‌شود که تمایز نحوه بیان و شیوه بیان زن باردار و در کنار آن نوع طراحی لباس و چهره‌پردازی او در قیاس با زن بارخواه، ارجاع به دو دنیای سوررئالیستی و رئالیستی هر یک از آنها دارد. دنیای متضاد و البته ادغام شده این دو زن، هرمونوتیکی را پدید می‌آورد که کشف پیام‌های آن در راستای نظام نشانه شناسی نمایش می‌باشد. دنیای نشانگان نمایش، با بکارگیری تکنیک سایه و استفاده از ظرفیت‌های آن، علاوه بر ایجاد فضای خیالی و مرزبندی آن با دنیای واقعیت، قصد دارد تماشاگر را به تصویر‌سازی ذهنی و بازنمایی اتفاقات وا دارد. تماشاگر در قاب‌های تعاملی تئاتری، بین دو دنیایی که در یکی از آنها نور آبی تابیده شده تداعی گر دریا می‌باشد و البته در این دنیای واقعیت زدایی شده، کاراکترها در حال بده بستان‌های فیگوراتیو هستند و در دنیای نورانی، که کاراکترها نیت به تکامل یکدیگر را دارند، می‌تواند از مفهوم سایه به وحدت بخش‌های درونی و لایه پنهانی شخصیتی هر یک از آنها در مقایسه با روایتگری نهان شده هر یک آنها در جلو صحنه دست یابد. در پایان‌بندی این نمایش نیز استفاده از این الگوی معنابخش سایه‌وار، منجر به همپوشانی و آمیختن سایه‌های این دو زن (جسمانیت) بر یکدیگر و امتداد یافتن ماموریت میراث داری بارداری از یک دریای حامله که مردان را در خود می‌بلعد، می‌گردد!

بهتر نبود گزینه خطر افشا تیاتر را میزدید؟؟
۰۹ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خریداران گرامی و مخاطبان ارجمند

با توجه به طراحی صحنه و دکور نمایش "جنون محض" و معماری ممتاز سالن فرهنگ(استاد معمار اوژن آفتاندلیانس)، یکی از بهترین موقعیت ها برای تماشای نمایش "جنون محض"، ردیف اول، دوم و سوم بالکن می باشد.

تماشای نمایش از این جایگاه ویژه را به شما عزیزان پیشنهاد می دهیم.
تماشاگر به مثابه ی تدوینگر

گفتگو با رضا معطریان، عکاس تئاتر، پس از تماشای نمایش «وقتی آنقدر که باید همدیگر را زجر داده‌ایم».

رضا معطریان، عکاس برجسته تئاتر و عکاس خبری، که جزو مهمانان شب‌های گذشته نمایش «وقتی آنقدر که باید همدیگر را زجر داده‌ایم» نوشته مارتین کریمپ با کارگردانی مجتبی جدی بود، در اظهار نظری پس از تماشای نمایش، ضمن تقدیر از کارگردان به خاطر روی صحنه بردن این نمایش و تحسین بازیگران به خاطر بازی های درست در این اجرا گفت: خوشبختانه به خاطر حرفه‌ام تا کنون موفق به تماشای نمایش‌های زیادی شده‌ام و این نمایش جزو نمایش‌هایی بود که لذت زیادی را از تماشای آن بردم. وی این نمایش را به اتاق مونتاژ و میز مونتاژ تشبیه کرد که تماشاگر می‌تواند همراه با کارگردان لحظه‌لحظه اتفاقات همچون؛ نور، صدا، تصویر، بازی بازیگرها را حس کند. در واقع تماشاگر خود را در اتاق مونتاژی میبیند که قرار است یک سری تصاویر و صدا ها را تدوین کند و در نهایت روایت را بسازد. معطریان تجربه تماشای این نمایش را با جذاب‌ترین تجربه زندگی خود در رستوران ژاپنی در کشور فرانسه و نحوه طبخ غذای ژاپنی توسط سرآشپز رستوران مقایسه کرد و گفت در حین تماشای نمایش «وقتی آنقدر که باید همدیگر را زجر داده‌ایم» با تماشای پلان پلان این نمایش دوباره همان تجربه برایم تکرار شد.
در طول اجرا همزمان در ... دیدن ادامه ›› چند نقطه از صحنه، رفتارها و اتفاقات پر هیجانی در چندین نقطه از نمایش رخ می‌داد که تو به عنوان مخاطب باید انتخاب میکردی کدام تصویر را دنبال کنی و این کار را برای تماشاگر سخت میکرد و باعث میشد مثل یک پرنده مدام سر خود را به تمام زاوایای صحنه بچرخانی. در مجموع دیدن این نمایش تجربه لذت بخشی بود.
در خاتمه یادآور می‌شود، نمایش «وقتی آنقدر که باید همدیگر را زجر داده‌ایم» تا اواسط دیماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه است و علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه بلیت این نمایش به سایت تیوال به آدرس https://www.tiwall.com/p/zajrdade. مراجعه کنند.
خریداران گرامی و مخاطبان ارجمند

با توجه به طراحی صحنه و دکور نمایش "جنون محض" و معماری ممتاز سالن فرهنگ، یکی از بهترین موقعیت ها برای تماشای نمایش "جنون محض"، ردیف اول، دوم و سوم بالکن می باشد.
تماشای نمایش از این جایگاه ویژه را به شما عزیزان پیشنهاد می دهیم.
دوست گرامی،
قرارداد با سالن و بازیگرهای محترم نمایش تا تاریخ ذکر شده هست. امیدواریم بتوانیم ادامه دهیم.
۰۴ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام خدمت همه عزیزان

با توجه به پیگیری برخی از مخاطبان عزیز، به اطلاع می رسد، فروش روز پایانی نمایش، از ساعت 10صبح ۳شنبه، در سایت باز میشه.
میثم محمدی و آرش رهبری این را دوست دارند
Leon S. Kennedy این را می‌آید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظری بر نمایش «جنون محض» نوشته مایکل فرین و کار علیرضا کوشک جلالی

اجرای کمدی در مرزهای گروتسک

حمیدرضا کاظمی‌پور*: یک گروه بازیگران تئاتر در حال آماده‌سازی اجرایی برای صحنه هستند و در خلال آماده‌سازی اثر برای اجرا، نقبی بر فرایندهای پیچیده تولید، آماده‌سازی و پشت‌صحنه تئاتر می‌زنند.

نمایش «جنون محض» تازه‌ترین اثر علیرضا کوشک جلالی که این شب‌ها در تالار فرهنگ روی صحنه می‌رود، در یک بستر کاملاً کمدی شکل می‌گیرد و در حین اجرا حتماً قهقهه‌های بلند مخاطب شنیده خواهد شد اما این کمدی در لایه‌های زیرین خود یک تراژدی هولناک است برای کسانی که در چرخه تولید یک اثر نمایشی، عاشقانه ... دیدن ادامه ›› زندگی خود را وقف کرده‌اند.

«جنون محض» اگرچه مشکلات قشر محدودی از یک جامعه را در برمی‌گیرد اما توانایی دارد که با تمامی اقشار جامعه ارتباط خوبی برقرار کند و هر تماشاگری از هر صنفی را درگیر روایت صادقانه و بی‌پیرایه خود کند.

این نمایش آمیخته‌ای است از کمدی رفتار، کمدی احساسات، کمدی موقعیت، فکاهی و طنزی تلخ در لایه‌های زیرین آن که اثر را به مرزهای گروتسک نزدیک می‌کند.

بی‌شک در کنار موقعیت‌های خارق‌العاده‌ای که متن یا نمایشنامه بستر آن را برای شکل‌گیری یک اثر منسجم فراهم کرده است، نباید از ریتم و ضرباهنگ مناسب کار چشم‌پوشی کرد؛ ضرباهنگی قابل‌قبول که هیچ‌گاه مخاطب را در سالن نمایش برای تماشای اثری ۱۲۰ دقیقه‌ای مستأصل نمی‌کند و گذر زمان برایش معنایی ندارد.

همچنین اگر به عنصر تکرار به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های رسیدن به یک طنز موقعیت، باور داشته باشیم، جنون محض به طرز حیرت‌آوری از این عنصر ساده در خلق فضاهای به‌شدت کمیک موفق عمل کرده است و می‌تواند الگویی باشد برای ساختارشناسی در این گونه نمایشی.

آنچه بی‌شک نمایش «جنون محض» را به‌عنوان اثری فراتر از یک کمدی معمولی نشان می‌دهد، پرده دوم نمایش و بازسازی فضای پشت‌صحنه یک اجرای تئاتر است؛ فضایی که کارگردان در خلق آن به‌شدت ریزبینانه و موشکافانه عمل کرده است و بازیگران نیز به‌خوبی توانسته‌اند در خلق این فضای ملتهب، پرآشوب و جنجالی موفق عمل کنند.

اگرچه شاید در ایجاد موقعیت‌های پشت‌صحنه اثر در پرده دوم با لحظات پر اغراقی روبه‌رو شویم، اما نباید فراموش کنیم درشت‌نمایی و اگزجره نشان دادن رفتارها از عناصر اصلی کمدی رفتار است که از این حیث نیز کوشک جلالی به همراه گروه بازیگرانش موفق و هماهنگ عمل کرده است.

«جنون محض» را نمی‌توان جدای از گروه بازیگران خلاق و یکدست آن ارزیابی کرد؛ بازیگرانی که به لحاظ سرعت عمل و خلاقیت به یک هماهنگی مطلوب با درونمایه اثر رسیده‌اند و توانسته‌اند خالق لحظات نابی باشند که پشت سر هم شلیک می‌شوند و موقعیت‌های جذابی را برای مخاطب خود فراهم می‌آورند.

نمایش در طراحی صحنه و استفاده کارکردی از دکور و عناصر صحنه نیز موفق عمل کرده و خروجی نهایی طراحی‌ها در جهت پویایی میزانسن‌های نمایش به یک ترکیب‌بندی مطلوب رسیده است.

به نظر آنچه نمایش «جنون محض» را از یک کمدی صرف به سطح بالاتری تعالی می‌بخشد، این است که مایکل فرین، نویسنده اثر هیچ‌گاه در خلق موقعیت‌های نمایشنامه، اسیر شعارزدگی و مانیفست‌گویی نشده و تلاش کرده است با خلق کمدی موقعیت، مخاطب خود را درگیر کند تا کمدی کلام صرف و شوخی‌هایی در سطح.

تاریخ انتشار: پنج‌شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲