در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سها طاهری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:41:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ما چرا هیچ وقت همدیگرو بغل نکردیم؟ چرا هیچ وقت به هم نگفتیم دوستت دارم؟
چون خجالت میکشیدیم! یا بلد نبودیم! هیچ کس بهمون یاد نداده بود!
کاش ... دیدن ادامه ›› برای انجامش دیر نشه.

یک کار متوسط از یه ایده خوب و قابل درک برای به خصوص دهه 50 و 60 .
علی سینا عالی بود،سه بازیگر اصلی و کودک خوب و بقیه متوسط، طراحی لباس اصلا جالب نبود.

به نظرم سن 8سال که قید کردید کمه،چون بچه تو این سن شناختی از ایگو و این نمادها نداره و متوجه داستان نمیشه و نتیجه ش میشه پسر آقای درویشان پور که تمام مدت نمایش بی وقفه داشت از پدر و مادرش میپرسید این یعنی چی؟ اون یعنی چی ؟ و پدر و مادر هم مجبور بودن براش توضیح بدن . یه پسر 10-12 ساله هم ردیف های بالاتر تو همین وضعیت بود.این باعث مزاحمت برای تماشاگران میشه . ضمن اینکه این نمایش مصرف الکل و مواد داره،خودکشی داره،لولو داره ، امیدوارم یه تجدیدنظر تو محدودیت سنی انجام بدید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی غلامرضا خوشرو دستگیر شد من نوجوون بودم،چه دلهره و اضطرابی تو همه خونه ها افتاده بود،میگفتن دستگیره در ماشین از داخل باز نمیشده،اون وقتا شهرک غرب مثل الان نبود که جای سوزن انداختن نباشه،اکثر خیابوناش خلوت و سوت و کور بود و ماشین خطی کم،خوب یادمه دیگه از ترسمون حتی تاکسی هم سوار میشدیم یواشکی چک میکردیم دستگیره داخل ماشین سالم هست یا نه! حتی مصاحبه اون خانومی که فکر میکنم شمالی بود و تونسته بود از دستش فرار کنه رو یادمه و قیافه سرد و بی احساس غلامرضا!
چندین سال بعد شاید 22-21 سالم بود دیروقت نبود اما چون نیمه دوم سال بود هوا تاریک بود بالاتر از آریاشهر یه ماشین گذری سوار شدم به سمت خونه،یه پیکان سفید! طرف یه کم بعد شروع کرد به زدن حرفای زشت و جنسی،ماجرای خفاش شب کامل از هشیارم پاک شده بود اما انگار باور داشتم که نمیتونم در رو از داخل باز کنم،بدنم قفل کرده بود و زبونم بند اومده بود،ورودی شهرک رو رد کرده بود و انداخته بود تو اتوبان و با سرعت میرفت برام به اندازه یه عمر گذشت تا تونستم دستمو یواش ببرم سمت دستگیره تا ببینم باز میشه یا نه،وقتی باز شد انقدر برام عجیب بود که تا چند ثانیه همونطور مونده بودم تا اینکه تونستم انقدر به خودم مسلط شم که درو کامل باز کنم و فریاد بزنم تا نگه داره. امشب تمام اون خاطرات برام زنده شد.
و اما نظرم در مورد نمایش : دکور رو دوست داشتم،نور و موزیک مناسب بود،بازی بعضی بازیگران خوب و بعضی ضعیف بود،متن میتونست بهتر باشه،یه کم ویکیپدیایی بود،برداشت من این بود که نویسنده قصد داشته نشون بده غلامرضا اول بیمار بود بعد قاتل مثل خیلیای دیگه و وقتی یکی چه ژنتیکی چه تربیتی بیماره،کانون به اصلاح تربیت و یا زندان های مکرر فایده ای نداره،در واقع سیستم قضایی تو کل دنیا بازدارنده نیست و حتی آدمها رو محق میکنه برای تکرار خطا، وقتی تراپی صحیحی صورت نگیره وقتی آدمها درمان نشن هربار بیان بیرون همون کار رو تکرار میکنن. وقتی یکی شخصیت آنتی سوشال و سایکوپات داره اصلا بینشی نداره که داره انسانها رو اذیت میکنه چطور قراره تو زندان به این درک برسه؟!
سلام سها جان. من خیلی با ویکی پدیایی بودن متن موافق نیستم. شاید چون نمایشنامه مستند هست و بر اساس یک روایت کاملا واقعی این حس بهتون دست داده 🙂
۶ روز پیش، دوشنبه
مهرناز خلیلی
سلام سها جان. من خیلی با ویکی پدیایی بودن متن موافق نیستم. شاید چون نمایشنامه مستند هست و بر اساس یک روایت کاملا واقعی این حس بهتون دست داده 🙂
سلام ، مهرناز عزیز شاید اشتباه کردم قبلش ویکیپدیا رو خوندم ، در مورد مستند بودن باهاتون موافقم.
۶ روز پیش، دوشنبه
سها طاهری
سلام ، مهرناز عزیز شاید اشتباه کردم قبلش ویکیپدیا رو خوندم ، در مورد مستند بودن باهاتون موافقم.
به نظر منم بهتره برای این سبک نمایش ها حتی اگر میخوای اطلاعات اضافی تری به دست بیاری بعد از اجرا بری سراغ ویکی پدیا 🤗❤️
۶ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

هیچ تعریفی پیدا نمیکنم که درخور استاد زنجانپور باشه ، از لحظه لحظه بازیشون لذت بردم،بغضشون،خشم و غمشون،دردشون،شادیشون، همش درس بود. ذهن و جسمشون سلامت باشه انشالله.
بازی هوشنگ قوانلو و محسن بهرامی خیلی خوب بود مخصوصا که آقای بهرامی به خاطر هنرشون در کار صدا، صداسازی قشنگی هم میکردن.
دیدن آقای جمشید گرگین شیک و خوش صدا هم لذت رو دوچندان کرد.
بازیها خیلی خوب بود،داستان و متن رو خیلی دوست داشتم،از ناصرالدین شاه دیگه خسته شدم چه خوب که به شاهان دیگه هم پرداخته شه،دکور خاصی نداشت ولی طراحی لباس بسیار جالب بود،گریم خوب بود، نورپردازی چشم نواز بود تا یه قسمتهایی که به لطفش ما هم کور شدیم،جز معدود کارهایی بود که حواسم به گذر زمان نبود و خسته نشدم.
چه خوب که افشین زمانی رو توی تئاتر داریم.
چه آرزوهایی که نمرد ، چه سینه هایی که نسوخت....

بازیها خوب،دکور ساده و مناسب،متن ملموس
اما در کل کار خیلی تو سلیقهٔ من نبود،خیلی قسمتهای متن انگار جمع شده از توییتهای مردم بود که خب واقعیت جامعه ست و چیز بدی هم شاید نباشه
به به افشین زمانی
امیدوارم به درخشانی سالهای قدیم باشه
نمایش جالبی بود،متن رو بسیار دوست داشتم،مفاهیم روانکاوانه عمیقی داشت،همه چیز به اندازه و به موقع بود، بازی پانته آ مرزبانیان که مثل همیشه خوب بود،بقیه بازیگران هم همینطور.
بعضی جاها صدای ساز صدای بازیگر رو نامفهوم میکرد،جایی که پسر حرفای پدر رو ترجمه همزمان میکنه صدای بازیگر برای ردیف های بالا سخت شنیده میشه.
و در نهایت از کسانیکه صرفا برای دیدن دکتر بابایی زاد عزیز و عکس گرفتن تشریف میارن خواهش میکنم در سراسر نمایش درحال چت نباشید شاید بقیه برای چیز بیشتری اومده باشن(مثلا برای دیدن نمایش).
من توقع بیشتری داشتم،خیلی بیشتر اما بی انصافیه نکات مثبت رو نگم، بازی جناب ایرج راد واقعا برازنده تجربه و اسم و رسمشون بود، بنیتا اشراقی بازیگر خردسال درخشید. متن نمایش خوب بود و بیانگر شخصیت واقعی ناصرالدین شاه قاجار و وضعیت اسفناک اون زمان بود،بد نیست بعد از سفیدشویی هایی که جدیدا از این خاندان نابودکننده ایران میشه به تماشای تاریخ واقعی اون دوره بشینیم و ببینیم داشتن چه بر سر ایران می آوردن.
من سالهای گذشته چندتا کار از آقای مرزبان دیدم و انتظارم از ایشون خیلی بالا رفته، منتظر اون نمایش های پر آب و رنگ و بازیگران باتجربه و گروه حرکات زیبا و هماهنگ تیم خانم کابلی بودم، ولی متاسفانه خیلی بی رنگ و بیحال بود، یادمه بلیت کارای جناب مرزبان رو به سختی میشد تهیه کرد ولی امشب متاسفانه نصف سالن خالی بود که البته مکان اجرا هم بی تاثیر نبود.تیم اجرا به نظر تازه کار و خام بودن و با وجود اینکه متن به لحاظ تاریخی خوب بود اما به دلیل ضعف اجرا خیلی جاها کسل کننده میشد.
من به عشق دیدن میکاییل شهرستانیِ جان و شنیدن صدای دلنواز ایشون رفتم و چقدررر کیف کردم.
افسوس به جز استاد همه چیز متوسط بود.
”حامد رحیمی نصر” همین اسم کافیه که بدونم ارزش وقت گذاشتن داره.

هنوز دارم به صحبت هاتون در انتهای نمایش فکر میکنم.
امین کاکولکی و ارش خیل تاش این را خواندند
محمد فروزنده و Amir Sharifi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تماشاخانه سنگلج برای من دوست داشتنی ترین سالن تئاتره،واقعا حیف این سالن که انقدر کم کاره و مجبوریم سالن های غیراستاندارد رو تحمل کنیم!

بعد از سالها به خاطر دلتنگی برای سنگلج و همچنین دیدن بازی امیر عدل پرور به دیدن این نمایش رفتم و البته که جز همین دو مورد و بازی خوب نادر فلاح چیز دیگه ای نصیبم نشد!
خانم طاهری عزیز؛
خوشحالیم که تماشاخانه سنگلج رو برای تماشای تئاتر انتخاب کردید.
قدردان مهرتان نسبت به این مجموعه هستیم.
به امید دیدار
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سبک کارای محمود احدی نیا رو دوست دارم، نوشته هاش از دل جامعه میاد و به راحتی میشه حسشون کرد. هرچند این کار به خوبی کارای قبلیشون نبود،اما بازم دلنشین بود.فقط یه کم وسطاش کسل کننده شد و موارد مبهمش اذیت میکرد.
بازی مهدی یگانه هم که مثل همیشه عالی عالی عالی.
بقیه بازیگرا هم کارشون خوب بود و جز چندتا تپق از معیری همه چی خوب بود.
دکور و اون پوسترای رو بورس اون دوره هم جالب بود.
وااای میکائیل شهرستانی جان 🥹
دلنشین بود.
.
دوست داشتم متن جذاب تر و قوی تری داشت.
دکور آشپزخونه رو مخم بود که چرا سمت راست آینه نیست.
از محضر جناب کاکاوند حظ بردم
اگر صندلی ها افتضاح نبود،اگر سندروم دست بیقرار به گوشی نبود که تاریکی سالن رو دائم با چک کردن گوشی روشن کنن،اگر اینهمه بچه زیر ۶ سال راه نمیدادن،قطعا دلم میخواست ساعت ها بشینم و استاد کاکاوند برام قصه بگه و صدای زیبای خوانندگان رو گوش بدم.
چندروزه دارم با خودم کلنجار میرم که رغبت کنم برم تالار حافظ با اون پرسنل بدتر از ....
هرکدوم از ما ممکنه ژن بایپولار،اسکیزوفرنی یا هر بیماری دیگه ای رو داشته باشیم ولی آیا این ژن بیمار در همه فعال میشه؟
زندگی با یک پدر پارانوئید،شاهد ... دیدن ادامه ›› سکشوآل ابیوز مادر بودن،ناکامی در عشق، تروما،درد اجتماعی و.... هرکدوم از اینها میتونه هر انسانی رو تا مرز نابودی بکشونه.
من از کودکی تا بزرگسالی با نشان درد کشیدم،پیچ و تاب خوردم و دنبال راه نفس کشیدن بودم، این کودکی چیه که تا آخر عمر دست از سرمون برنمیداره، کی گفته فروید بیش از اندازه به این دوره بها داده! کاش برای پدر مادر شدن فقط قدرت باروری و زایش شرط نبود.
از بازی ها تا دکور و نور و موسیقی و تصاویر پس زمینه همه یک دست و به بهترین نحو بود،تنها انتقادی که میتونم از کار بکنم اینه که کاش در رابطه با درمانگر هم مثل بیمار مطالعه میشد و چهره درستی از درمانگر ارائه میشد.
کاش برای پدر مادر شدن فقط قدرت باروری و زایش شرط نبود

این جمله تا ابد
۱۲ اردیبهشت
Amir Sharifi
کاش برای پدر مادر شدن فقط قدرت باروری و زایش شرط نبود این جمله تا ابد
سپاس از حسن توجهتون 🙏😌
۱۲ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول از همه بسیار سپاسگزارم که داستان های اساطیری ایران زمین رو زنده نگه میدارید و حس ملی گرایی رو که این روزها به شدت بهش نیازمندیم تقویت میکنید.
من در کل از دیدن کار لذت بردم،قطعاً ایراداتی و جای بهتر شدن داشت اما انقدر از نظر معنوی برام ارزشمنده که نادیده گرفتم و فقط لذت بردم،به خصوص از صدای دلنشین بانوان نازنین.
من برخلاف عقاید و شخصیت صابر ابر و یزدانی خرم کارهای هنریشون رو دوست دارم و برای همین بعد از یه هفته از شروع اجرا از بلیت فروشی همین صفحه بلیت گرفتم و نمایش رو دیدم.
طراحی صحنه حس خوبی بهم داد،خیلی دقیق و فکر شده بود.
نورپردازی رو دوست داشتم.
بازی ابر و فاطمه نقوی خوب بود و ارتباطی که با تماشاگر برقرار میکردن تاثیرگزار بود.
فقط با متن مشکل داشتم،کتاب رو بسیار بیشتر دوست داشتم،تمام حسی که از خوندن کتاب میگیرفتم تو اجرا از بین رفته بود،اینکه اوایل کار به سمت طنز رفت رو نپسندیدم،به نظرم شکوه کار داستایوفسکی درنیومده بود.

پیشنهاد: اگر کتاب رو نخوندید،نخونید و برید و لذت ببرید.
لطفاً لطفاً لطفاً تهویه سالن نمایش رو درست کنید، ما که نشسته بودیم هلاک شدیم،بازیگرا با اون همه اکت که جای خود دارد.