در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کمپلکس اودیسه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:19:27
پنجشنبه ۰۲ تا ۰۳ بهمن ۱۳۹۳
۱۸:۰۰ و ۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش کمپلکس اودیسه ، اثری از کشور آلمان که در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفت ، اثری قابل تامل و توجه بود. این اثر نمایشی که حاصل هنرنمایی گروهی بسیار جوان و خلاق بود از آغاز اجرا به خوبی تماشاگر را با خود همراه می ساخت و این همراهی به گونه ای با زیرکی تا آخرین لحظه ی نمایش ادامه می یافت .
کمپلکس اودیسه نمایشی فرم گرا که تا حد امکان دارای کمترین دیالوگ لازم بود که آن هم به زبان انگلیسی بیان می شد و به راحتی می توانست نظر مثبت تماشاگر ایرانی را به خود جلب کند .
نمایش با غافلگیری جالبی آغاز می شد ، یکی از اعضای گروه نمایش پس از گذشت چند دقیقه ای از دعوت کردن تماشاچیان به دیدن نمایش ، دوباره به روی صحنه باز می گشت و ضمن عذرخواهی بیان می کرد که دچار یک مشکل فنی شده اند و چون امکان رفع آن فعلا موجود نیست ، خود فرد مذکور سعی می کند نمایش را برای ما توضیح بدهد و شروع به انجام این کار می کرد.
شروع به توصیف ماجرای نمایش ! اندکی از اولیس و ماجراهای او می گوید ، و هر چه در این توصیف پیش تر می رود به مرحله ای می رسد که به ناگاه خودش نیز درگیر نمایش شده و در واقع از یک عنصر بیرونی خودش نیز جزوی از متن اصلی نمایش می شود.
داستانی که سعی دارد با اشاراتی به داستان اودیسه ی هومر مفهومی را به تماشاچی منتقل کند.اودیسه ای که در این جا در واقع همون متصدی اجرایی نمایش ... دیدن ادامه ›› است ، جوانی که اودیسه وار پس از بازگشت از سفر در راه بازگشت به خانه در طوفان دریاها گرفتار شده و طوفان کشتی او را به سرزمین های دوری می برد. موضوعی که به سادگی و در عین حال به کاملی هر چه تمام تر توسط یک میز تحریر ساده و یک پرده ی نمایش کوچک که در واقع حکم کشتی و بادبان قهرمان تنهای ما را دارد اجرا می شود و در اولین گام غافلگیری دلنشینی را برای تماشاچی به همراه می آورد ، بیننده کشتی ای را می بیند که شباهنگام در زیر نور زیبای ماه به سختی درگیر طوفان شده است.
همه چیز چشم نواز و لذت بخش است ، ماه ، باران ، رعد وبرق ، سایه ها ، درست کردن آتش ، هماهنگی قابل تحسین حرکات بسیار منعطف بازیگر با تصویر درون متن نمایش که بر روی پرده نمایش در حال پخش بود ، همه و همه به بیان هر چه بهتر خط اصلی نمایش به خوبی کمک می کرد.
با پیش رفتن نمایش اشاراتی دیگر به ماجرای اودیسه می شود و در کنار این اشارات و برداشت های ریز و درشت از افسانه اودیسه ، گویی این داستان اودیسه ی قرن حاضر است که روایت می شود.
به نمایش درآوردن عناصر چهار گانه ( آب ، آتش ، باد و خاک ) در هر مرحله ازنمایش به خلاقانه ترین شکل ممکن !
هر یک از اجزای صحنه در هر مرحله از اجرا مفهوم به خصوصی را به بهترین شکل ممکن بیان می ساختند.
و در مقابل تمام مفاهیم ارایه شده که بعضی از آن ها اشاراتی نیز به افسانه ی اودیسه ی هومر داشتند تنها یک موضوع قرار داشت ، انسان !
انسانی که نا خواسته در چنین موقعیتی قرار گرفته بود و در ابتدا سعی می کرد موقعیت به وجود آمده را از بین ببرد و به هر روشی که بود سعی در مقابله با آن را داشت ، اما در ادامه و درست زمانی که کارت شناسایی ای که به عنوان یکی از اعضای گروه نمایش در گردن داشت را کنار انداخت و تصمیم گرفت هر آنچه که مجبور به تجربه ی آن است را تجربه کند و حالا چاره ای نداشت جز رفع نیاز های انسانی اش به بهترین شکل ممکن و برخورد درست و منطقی در راستای حفظ خودش با شرایط موجود!
در همه ی این مسیر پیش رو ، این انسان است که باید تصمیم گیرنده و اجرا کننده تصمیماتش باشد و در همه ی این مسیر تنهاست ؛ تنهای تنها !
او می اندیشد و سپس عمل می کند ! در لحظه ای سعی دارد ماه و نور آن را با همه ی سختی که باید تحمل کند به تسخیر خود در بیاورد ، ( ماهی که باز هم یک میز تحریر ساده نقش آن را برعهده دارد) و لحظه ای بعد خودش به صورت مالیخولیا گونه ای با ماه صحبت می کند و گویی مغلوب او می گردد.
و این مسیر را پایانی نیست و همواره ادامه دارد ، گرچه او مشوش است و نگران ؛ و نمی داند براو چه می گذرد ، نمی داند آیا اولین بار است که چنین تجربه ای را دارد یا قبلا بارها قدم در این راه گذاشته است ، ولی گویا این موضوع چندان اهمیتی برای او ندارد ، او می داند تنهاست اما می خواهد پیش برود، و می رود ! و در این تنهایی فقط یک چیز را همواره در کنار خود احساس می کند ، عنصری که متصدی اجرای نمایش یا همان قهرمان نمایش ما از او به عنوان خدای خود نام می برد.تنها کسی که در طول این مسیر ، این تنهای همیشگی را یاری می کند...
در مجموع تجربه ی خلاقانه و قابل تحسینی بود .امید است چنین ایده ها و اجرا های شایسته ای را به زودی زود از هنرمندان عزیزمان نیز نظاره گر باشیم.
با تشکر از شما دوست عزیز برای نقد جامع و خوبتان. دیشب در حین صحبت با دوستی در مورد این نمایش، اشاره کرد به اینکه چرا complex به فارسی برگردان نشده است، چون کلمه complex هم میتواند معنای پیچیده به خود بگیرد و هم معنای مجموعه و هم معنای عقده روانی. و این حرکت هوشمندانه در بکارگیری و عدم ترجمه این کلمه باعث شده تماشاگر با توجه به برداشت های شخصی هر یک کمپلکس اودیسه را از منظری نگاه کند. به شخصه برای من برداشت عقده گونه داشته که اجراگر در تخیلات خودش، خود را جای فرد به تصویر کشیده شده در ویدیو اینستالیشن متصور میکند و میخواهد در این سیر جای پای او بگذارد و برداشت جالب آن دوست عزیز در ایجاد ارتباط در مجموعه بین آب، باد، خاک و آتش بوده. و شگفت آور اینکه میتواند از منظری پیچیده گی های یک ذهن مشوش را هم نمایانگر باشد. در هر صورت ممنون از نکارش شما ...
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
رویا بانوى عزیز لذت بردم از این همه باریک بینى و دقت نظر. سپاس از اشتراک ذوق و هوشتان
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
ممنون از آریوی عزیز بابت اشاره ی بسیار جالبی که داشتی.
ممنون از لطفت مصطفی عزیز :)
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کمپلکس اودیسه، سفر انسان است برای بازگشت به خود. در دایره ی هستی، مرحله عبور از real world به specific world جایی است که همه چیز رو به ویرانی است، تپش آسمان، غرش باد، زمین سست و انسانی که به سختی پناهی میابد و این تکیه گاه را بر دوش خود حمل می کند تا یاورش باشد در درماندگی. سفر پر مخاطره ای است و در انتها، انسان، آگاه است مرحله ای را عبور کرده با جسمی اثیری، بی زمان و بی مکان، چشم در چشم خدایش ، رها از خود و تنها اگاهی است که باقی مانده و بس.
............
آغاز خلاقانه و غافلگیر کننده، جذابیت اثر بوده که در کمتر اجرایی تجربه شده است، استفاده از تکنیک های ساده اما بدیع و خلق فضایی انتزاعی با ابزاری مختصر اما کاربردی، از دیگر نقاط قوت این اجراست. بازی باورپذیر اشتاکن که به چیرگی مخاطب را در ابتدا فریب می دهد نیز بسیار غافلگیر کننده بود. کمپلکس اودیسه جزو اندک آثاری بود که در انتها احساس کردم چقدر زود تمام شد و میتوانست این سرگردانی بشر را بیشتر بپردازد.
دانستن پیشینه ی اسطوره ی اودیسه، شاید که یاری گر فهم مخاطب در بخش هایی بود (مثلا مواجهه با موجود یک چشم در وویدیوی پخش شده) اما ندانستن آن نیز لطمه چندانی به اثر وارد نمی کرد، چرا که به تماشای فضایی انتزاعی و به شدت حسی نشسته ایم و فهم این کلیت که همسفر انسانی در مسیر دشوار و شهود و کشف وی هستیم، کافی است.
در این بین با توجه به اینکه زبان نمایش از ابتدا انگلیسی است (تنها بخش انتهایی که آلمانی است ترجمه ی فارسی دارد) و ترجمه ای نیست، ای کاش که ... دیدن ادامه ›› پیشتر، به اطلاع مخاطبان میرسید تا تصمیم منطبق با سلیقه و خواست خود را با دید بازتر میگرفتند.
در نهایت مسرورم که آخرین بلیط های این اجرا نصیبم شد، به هر حال فرصتی است که اندک پیش میاید.

پ ن: در اجرای جمعه شب سالن سمندریان، همه بر طبق شماره صندلی نشستیم و نظم مناسبی برقرار بود هرچند همین مسئله سبب شد نمایش با نیم ساعت تاخیر اجرا شود.
آموختم از نوشته تان بانو
ایکاش در خصوص توضیحات بخش اول بین آن دو دنیا که پای تخته برای مخاطبان ارائه می کردند بیشتر توضیح می دادید تا در خصوص تفاوت بین دو دنیای real و specific بیشتر بدانیم. سپاس
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
سپاس از شما بانو حدادی عزیز، امیدوارم اکران عمومی بشه و به اتفاق به تماشا بریم
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
خواهش می کنم خانم خیابانی گرامی
من هم امیدوارم با اکران عمومیش موافقت شود . آنوقت در کنار شما عزیزان لذت دو چندانی از دیدنش خواهم برد .
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهترین بهترین بهترین اجرا... بهت زده ام هنووووووز!!!
آیکن حسودی:)

چون در آخرین لحظات موقع خریدش نظرم عوض شد:|


نوش جان؛)
۰۳ بهمن ۱۳۹۳
کسی بلیط اضافی نداره ؟ خریداریم :(
۰۳ بهمن ۱۳۹۳
بیتا نجاتی (tina2677)
More than Wow
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید