در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش گردن | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:05:21
امکان خرید پایان یافته
پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان
گردن آوا، یکی از بچه های مهد کودک کبود شده است.

شهر: شیراز

گزارش تصویری تیوال از نمایش گردن / عکاس: سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
[فروپاشی فردیت در مسیر بازی پارادکسی فرم]

نمایشی بر اساس ایده اصلی نمایشنامه خدای کشتار(یاسمینا رضا) که توسط کارگردان در بروشور ادای دِین شده است؛
محتوای مناسباتی دو زوج که بواسطه مکانیتی واحد(مهد کودک) القاگر موقعیتیست تا وضعیت درونی شخصیتهای قصه را به مرز فروپاشی روابط برساند؛
مکانی پاک و مقدس که برای والدین دو کودک مضروب و ضارب حین گرفتار آمدن در موقعیتی سخت، گریزگاهیست برای خاطره بازی و سفر به دنیای درونی و بیان رازها و عقده ها و فقدان های شخصی.

اثری که با الصاق فرمی هندسی بر اساس میزانسن های معین به انتظامی واحد ولی ناپایدار تبدیل می شود که در مرز بین فروپاشی روحی شخصیت ها گرفتار است و به رفت و بازگشتی (در مسیر هندسه معین و برهم زدن آن) دچار می شود که در حلقه های متحدالمرکزی (منظور سیر بازگشتی روایتها به نقطه آغازین و شروع مجدد) ... دیدن ادامه ›› به سیر صعودی قصه با پایانی رها شده محتوایی را رَج می زند که مخاطب را به فاصله گزاری از محتوا و شناور شدن در فرم وادار می کند؛

متنی که با خُرده پیرنگهای خود دال بر روایت های موازی از زاویه دید شخصی هر کاراکتر به عینیتی نسبی در امتداد حل شدن مشروط بخشی از پازل کلی قصه ختم می شود که بخش عمده آن بواسطه واگویه ها به سفرهای ذهنی آنان در پس ترومای کودکیشان تن می دهد؛
در مسیر حل و فصل واگویه ها و دیالوگهای سوار بر فرم به میزانسنهایی می رسیم که با عوض شدن خطوط افقی برای هر شخصیت از واژه "حقیقت" (خط اول افقی در آوانسن) تا "اختفا" و "دروغها" (به نسبت تا خط افقی انتهایی در بک استیج) مناسبات در موقعیت واحده را در غالب طرح نوعی بازی پارادوکسیکال به تکاپو می اندازد و خطوط عمودی نیز که حلول نقش در نقشیست برای ورود نگاه شخصیتها به زندگی یکدیگر.

آنچه که برای من در این فرم اجرایی جذاب بود، حذف کنش ها و اکتها در بازیگران بود(غیر از چند مورد) که به جهت این فرایند، بازی ها بواسطه گویش ها و انرژی صوتی در صحنه و البته میمیک های صورت به سمت برابری و یک دست شدن پیش می رفت که در موارد استثنا و نادر که اکتی رخ می داد دریچه ای بود برای بیان مناسبات و سفرهای ذهنی انفرادی و یا جمعی؛ دور شدن از اکتینگ کنش مند یک بازیگر تمرکز مخاطب را برای فاصله گزاری بالا می برد تا در طی زمان اجرا به تعقلی مبتلا شود در عین حالی که خطوط روایی را نیز از دست ندهد؛

پیشتر از کارگردان محترم اثر نمایش "پا" را دیده بودم که در کانسپتی برابر با این نمایش(گردن) قرار می گیرد؛ کانسپتی به مثابه "فروپاشی روحی" در مسیر "مناسبات اخلاقی" که پاشنه آشیل این تلاشی اخلاقی تعامل دودویی کاراکترهای داستان و دوخت آن به جهان درونی خود است.

اجرایی مینیمالیستی که طی مدت یکساعت اگر چه در ابتدا و نزدیک به انتها از ریتم می افتد ولی لذتی ناب را به مخاطب هدیه می کند؛

با تشکر از کارگردان محترم و بازیگران و عوامل اجرایی نازنین اثر و قدردانی از زحمات تیم صمیمی هامون و مدیریت مجموعه.
رضا بهکام (reza.behkam)
محمدحسن مرسی؛ نظر لطف شماست✨
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی که با پنج آس روی صحنه، یک سالن رو فایو آف اِ کایند کرد. مشخص بود که کارگردان یکی رو از آستین خودش کشیده بیرون. براوو
(Five if a kind)

به شخصه برام مهمه که یک نمایش بتونه برنده ی ذهنم بشه. اعتمادم رو جلب کنه تا با خیال راحت باهاش جلو برم. و صحنه ی تماشای تابلوی “زن با چشمان پوشیده” توسط مرد، من رو برد. عالی

یک داستان ساده که با حوصله و ظرافت بیان شد. بازی های زمانی به جا و گویا بود. و تماشاچی رو روی صندلی نگه داشت و به دنبال داستان کشوند.
اواسط نمایش به خودم گفتم اصلا برام مهم نیست داستان چطور تموم بشه، این نمایش کار ... دیدن ادامه ›› خودش رو کرد.

تصویر سازی قوی و همراه با احساسِ متن، تصور نقاش بودن کارگردان رو هم به ذهنم آورد.

چیدمان صحنه شگفت انگیز بود. و این نمایش در واقع در دو بعد اجرا شد. مثل صورت ها روی کارت های بازی و کارتهای بازی روی میز. دست مریزاد

صداگذاری هم مثل باقی عناصر دقیق و حساب شده بود. و افکت ها، کیفیت صدای بالایی داشت.

بازی ها دقیق، در خدمت اجرا، گویا بود و لطیف

آقای کارگردان و گروه عزیز اجرایی، ممنونم که حس فراموش شده ی “ذوق کردن” رو به یادم آوردید. هنرمندانی مثل شما، زندگی رو شیرین تر می کنن.
یا به قول نیچه:
ما هنر را داریم تا از [تلخی] حقیقت نمیریم.

مشتاقانه منتظر اجرای عمومی تون هستم.
شانس من بود دیگه :(((
حیف شد نتونستم بمونم :(
۲۵ بهمن ۱۳۹۸
پوریا صادقی (spouria)
خیلی جات خالی شد
۲۵ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی لذت بخش از کارگردان نمایش پا که اینبار سراغ گردن رفته و با زوم روی موضع روابط انسانی که در پس عضوی بوجود میاید و دیگر عضوهارا قراری نمیماند رفته است کارگردان خلاق و باسوادی که به قواعد چینش صحنه و قواعد و فرم های اجرایی آگاه است و با ساختن فضاها و مناسبات درست بین پدرو مادر و بچه ها تمام مکان های نمایش را بدون اینکه وجود خارجی داشته باشد برای مخاطب بازسازی میکند. و از طریق دادن کدهایی نشان میدهد که مثلث کارپمن در حال چرخش و لوپ خود است قربانی، ظالم و فداکار....لایه های زیبای روانشناسی کاراکترها نیز مشهود است چنانچه کتک خورده خود کتک میزند و زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بار دیگر این الگو را در پسر متجاوزش میسازد و او شری را اختماا درست میکد. نورپردازی های بجا تصاویر ویدئویی که کار خود را درست انجام میدهد خرده روایتهای جذاب جوری بود که احساس نمیکردی تئاتر میبینی انگار یکی از فیلمهای اصغر فرهادی را دنبال میکنی که اتفاقا پایان باز است. بسبار میتوان در ستایش این نمایش قلم فرسایی کرد. خداقوت و دستمریزاد
آخ دقیقا منم یاد اصغر فرهادی افتادم، پایانشم که باز موند دیگه مهر تایید به حسم بود :))))))
خوشحال شدم دیدمتون :)
۲۵ بهمن ۱۳۹۸
نفیسه جان منم خوشحال شدم دیدمت
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
رویا جان به نظرم تمام اعضا و جوارح امتداد خواهد داشت. نظر محمدجواد نیز حائز اهمیته
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید