رپرتوار نمایشنامه خوانی نویسندگان معاصر ایران
خلاصه داستان:
ماجرا در یک شب مهتابی٬ برفی٬ با کولاک های سرد و استخوان سوز در قهوه خانه ای میان راهی واقع در پایین پای گردنه ی عمیق و مخوف در جاده ای متروکه که پایتخت را به یکی از کلان شهرهای شرق کشور می رساند، رخ میدهد