بخش: (هنر و تجربه)
خلاصه داستان:هر لحظه پر از چیزهایی است که نمیدانی و نمیبینی ... زن و مرد جوانی سرخوش از نامزدیشان در جنگل میخوانند و میدوند . در روز عروسی مرد گم میشود. گذشته خود را نمیابد ، آینده را نمیداند ، تنها این دم است که شاید از آن او باشد ، زن درمانده از همه جا ، پای میکوبد و به راه است ، به کدام راه...