در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم یک شهروند کاملا معمولی (هنر و تجربه) | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:12:38

بخش:  (هنر و تجربه)

خلاصه داستان: آقای صفری ۸۳ ساله، کارمند بازنشسته اداره‌ پست که در شهرکی قدیمی در تهران زندگی می‌کند، پس از مرگ همسرش تنهاست. تنها پسرش که خارج از ایران است تصمیم دارد او را برای دیدار و مداوا به کانادا دعوت کند. مقدمات این سفر، زندگی آرام و معمولی او را کمی به هم می‌ریزد...

اخبار

›› کارگردان فیلم «یک شهروند کاملا معمولی»: نمی خواستم فرصت حضور در جشنواره فیلم فجر را از دست بدهم

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شهروند صفری

علاقه مجید برزگر به ساخت فیلم در شهرک به مانند دو اثر قبلی اش همچنان ادامه دارد. اکثر دقایق فیلم یک شهروند کاملا معمولی در لوکیشن یک شهرک اتفاق می افتد. گویی مجید برزگر همیشه میخواهد زیستگاه کارکترهای ذهنی خود را مرز بندی و متمایز از محله های دیگر شهر ترسیم کند. شهرک هایی که هم میخواهند مشت نمونه خروار یک شهر برزگ قلمداد شوند و هم میخواهند نگاه مخاطب را به جزئیات جلب کنند. جزئیاتی که شاید روزانه بی تفاوت از کنار آنها میگذریم؛ مثل ماشین های پارک شده ای که شاید به علت خالی شدن باطری آن ها و کم شدن باد لاستیک ها و موج دار شدنشان و پوسته پوسته شدن رنگ ماشین دیگر اسقاط شده اند. چه قصه ای پشت ماشین های پارک شده و از کار افتاده است؟
آقای صفری با بازی سورن مناسکانیان که خوانش آن میتواند با املای دیگر به صورت آقای سفری خوانده شود، خیلی وقت است که در سفر میان نان سنگکی محل تا حد فاصل منزل اش میباشد. دیالوگ برقرار کردن او از طریق نان سنگک اتفاق می افتد و میخواهد از همین طریق به زبان مشترک با بقیه شهروندان برسد. او تنها کلماتی را که میخواهد میشنود و کلماتی را که میخواهد میبیند ( پوشیدن کت و شلوار آبی رنگ ). گم شدن تلفن منزل نشانه ای است برای عدم علاقه به برقراری ارتباط از سمت اوست. او میخواهد متکلم وحده باشد، آنهم با چشمانش. آقای صفری، سفر را آنگونه که خود میخواهد انتخاب میکند و به سفر بقیه شهروندان ( پرواز هواپیما از بالای بالکن خانه اش ) بی تفاوت نظاره گر است. او حتی برای خالی نشدن باطری ماشین اش فقط روزانه با استارتی روشنش میکند ولی با ماشین پارک شده اش قصد ... دیدن ادامه ›› عزیمت و سفر به هیچ نقطه ای را ندارد. او فقط میخواهد ماشینش را با استارتی زنده نگه دارد. خود او نیز منتظر استارتی است که خودش را زنده نگه دارد. نکته جالب برای گزینش این نام برای این پرسوناز معنای خود کلمه یعنی تهی و خالی است. او خیلی وقت است که باطری خالی کرده است.
سارا با بازی شادی کرم رودی که خود در آژانس مسافرتی! کار میکند، به نمایندگی پرویز ( پسر آقای صفری ) میخواهد عامل انگیزشی برای سفر آقای صفری باشد، ولی حتی نمیخواهد همسفر شدن با او را پیش بینی کند. او با ورود ناخواسته اش به زندگی آقای صفری دیگر پنیر جایگزین نان سنگک خاشخاشی ویژه او شده است و با نگاه او بلعیده میشود. مسیر سفر آقای صفری از لحظه ملاقات با سارا دیگر عوض شده است ( آژانس مسافرتی ) و تنها گرسنگی اش و تهی شدن اش و خالی شدن اش ( فراموشی ظاهری ) او را برای استارت دیگر به خانه کوچه بن بست می کشاند.
پروین خانم با بازی ناهید حدادی آلترنیتوی امیدبخش برای اهالی شهرک ( جلسات وام مشارکتی ) محسوب میشود. او در ابتدای فیلم به آقای صفری پیشنهاد سفر به کاشان را برای سلامت ریه هایش را میدهد. او شرایط خود را با موهای سپیدش درک کرده، ولی شرایط جدیدی را برای آقای صفری ( رنگ سیاه موهایش ) رنگ آمیزی میکند. او با فالش نواختن شادی آور پیانو، قرعه رقص مرگ خود را به دستان آقای صفری میسپارد.
دوربین مجید برزگر همچنان آرام و با طمانینه تک تک سکانس ها را به خورد تماشاگر میدهد تا در مواجهه به صحنه مرگ ( قتل ) پیشاپیش به او مسکن خورانده باشد. میدان شهرک را در نمایی ثابت و سه حالت متفاوت با طواف دوچرخه سواری کودک، عبور ماشین پرشیا و گذر آقای صفری را با سرعت های حرکتی مختلف به تماشاگر عرضه میدارد. عدم وجود موسیقی در فیلم جز مولفه های ساده گرایی مجید برزگر است ولی موسیقی سکوت معنا دار از پیش زمینه به گوش میرسد.
کاش فیلم مجید برزگر پنج دقیقه زودتر به پایان میرسید تا ولع و هوس رفع گشنگی نان سنگک بر من میماند تا اینکه با نان سنگک های اضافی سیرابم کند. پنج دقیقه ای که دیگر از جنس ماسک آلودگی هوای آقای صفری ( دهان بند سکوت ) نیست و به اندازه کل فیلم در آن دیالوگ غیر قابل شنیدن از دهانی که دیده نمیشود به گوش میرسد.

کاش فیلم مجید برزگر پنج دقیقه زودتر به پایان میرسید
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
من پایان فیلم رو خیلی دوست داشتم. طنز سیاه و غافلگیری خوبی داشت. انگار در یک لحظه همه‌چیز میتونه بر خلاف باورهات رخ بده. یکجور هجو بود. مامور اجرای عدالتی که معتقد به برکت نان بود...
نون سنگک هم ترجیع‌بند فیلم بود. بازی‌ بدون دیالوگ آقای مناسکانیان خیلی خوب بود.
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تکرار پرویز به صورت کاملا غیرمنطقی و خسته کننده.
کسی که معتقد است این شهروند ، یک شهروند کاملا معمولی است ذهن بیماری دارد
بعد از پرویز من یکی دو تا فیلم دیگه که رد پای آقای برزگر توش بود دیدم. یکیش پریدن از ارتفاع کم بود
فکر میکنم آقای برزگر دچار ایده فریفتگی شده. یه ایده اومده تو ذهنش. یک ماجرای خوب درباره آدمهای معمولی ای که دور و برمون هستن و شرایط جوری میشه که یدفه طغیان میکنن و بوم!
حالا هی توی هر فیلمی سعی میکنه همینو هی بگه. هی همینو میگه
به نظرم یکی که بهش نزدیکه ، بهش بگه که مجید جان ، بسه دیگه. فهمیدیم. بخدا سعی میکنیم معمولی نباشیم. تکرار نکن دیگه. معمولی نباش انقدر!
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
حس میکردم این فیلمشون هم سمت و سوهای پرویز رو باید داشته باشه ، اما فیلم ممیرو که آقای محقق ساختن و تهیه کنندش آقای برزگر هستن ، به نظر من یه شاهکار به تمام معناست‌.
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
حس می کنم اسم فیلم طعنه آمیزه
۰۳ اسفند ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فضای فیلم تا حدی نزدیک به پرویزه، اما خشکی و خشونتش کمتره، یه طنز و طنازی خاصی توش هست.
فیلم رو دوست داشتم، اما نه اونقدر که انتظارش رو داشتم.
رنگ‌ها (دیوار خونه‌ها، آجرها، لباس‌ها) خیلی پررنگ بودن توی فیلم برام، لحظات خاصیش حسابی سر کیفم می‌آورد، اما پایانش رو اصلا دوست نداشتم، هرچند برای کسایی که پرویز رو ندیدن حتما جذابه.


به یک ساعت توی سرما ایستادنش می‌ارزید، و اگه بازم جایی اسمی از مجید برزگر بیاد سراغش میرم.