روزنامه شرق/ پژند سلیمانی
اجرای ۵۰-۵۰ به کارگردانی مرتضی اسماعیلکاشی و نوشتهی مشترک هاله مشتاقینیا و مرتضی اسماعیلکاشی،
اجرایی که در طی ۱۸ماه تلاش و شناخت از دل یک کار کارگاهی با هنرجو شکل گرفته است. اجراهایی اینچنین به دلیل زمانی که برای رسیدن به ایده، پردازش و تکمیل آن صرف میشود، بسیار ارزشمندند. چرا که ادای دینی است به تئاتر و نمایش به مفهوم واقعی و اصیلش.
نمایش ۵۰-۵۰ نمایشی است که زمان را با عناصر و نشانههای داستانی و نمایشی برای ما جلو و عقب میبرد، جابهجا میکند و نگه میدارد. نشانههایی که آرام آرام به کار اضافه میشوند و به مخاطب ارائه داده میشوند. این نمایش تو را همراه دو بازیگر پیشین و تنها بازماندگان این اردوگاه به عقب میبرد و در اردوگاه نگه میدارد، زندانی میکند و شکنجه میدهد. اردوگاه مرگ که اعضای یک گروه نمایشی را که فعالیتهای ضد فاشیستی داشتهاند در آن زندانی کردهاند و حالا به اجبار شکنجهگر زندان که نقش کارگردان نمایش درونی کار را بر عهده گرفته، نقشی را بازی میکنند و داستانی را روایت میکنند .
داستانی که همان نمایش «کلهتیزها و کلهگردها» و یا «خودی و غیرخودی» برتولت برشت است. این نمایشنامهی برشت دربارهی دو دسته کردن مردم وساخت
... دیدن ادامه ››
سطوح مختلف اجتماعی به عمد و در جهت حفظ حکومت وقت است. سطوحی که در هر دوره از تاریخ و در بسیاری از آثار به صورت سمبلیک آمدهاند. سمبلی که جدای جامعه و فرهنگ متفاوت، برای هر کس قابل درک است و به صورت دالهایی روشن، قابل دریافت. اثر برشت به دلیلی اینجا حضور پیدا کرده است که علاوه بر داستان، ما را متوجه فاصلهگذاریها کند. اینبار اما ما فاصلهگذاری برشتی را در لایهی دیگری روی صحنه میبینیم. فاصلهگذاری که یک لایه عقبتر از ما در دل اجرایی دیگر روی صحنه شکل میگیرد و همانطور که ما را به بازیگران اردوگاه نزدیک میکند، هنوز و همچنان ما را بیرون و در جایگاه مخاطبی که هر «شما مردم» ای را به خود بگیرد، نگه میدارد. فضای پنجاه پنجاهی که در اسم نمایش هم آمده است. جایی میانهی راه.
تنها دو نفر از آن اردوگاه مرگ جان سالم به در بردهاند که روایت داستان پنجاه پنجاه را در زمان حال همچون باری الیم و عظیم بر دوش میکشند.
هوشمندی هاله مشتاقینیا و مرتضی اسماعیل کاشی در کنار هم قراردادن این لحظات داستانی و در هم تنیدن این دو داستان قابل توجه است. اینکه داستانی عمیق را در کنار یک داستان دیگر بنشانی و با ترفندی این دو را همسو با هم پیش ببری کار ساده ای نیست. اینها همه در کنار قابهای رنگارنگ مرتضی اسماعیلکاشی، حرکات و صحنههای نمایشی، لحظاتی از نمایش را میسازد که بیشک میتواند تو را علاوه بر برشت همراه نویسندگان این نمایش قرار دهد و با آنها همراه کند.
نمایشنامه، چند لایهی در هم تنیده دارد، که اجرا در سطوح مختلف ارتفاعی نیز به همین منظور شکل گرفته. آنطور که به ما یادآور شود، کجا ما شاهد نمایشیم و کجا درگیر عذاب این دو بازمانده.
نمایش پس از یک چهارم اول که ما را در گیر پیشدرآمد نمایش اصلی میکند، پس از غافلگیری با چند کلید و نشانه راه را بهمان نشان میدهد و باقی داستان را برایمان روشنتر میکند. آن وقت است که علاوه بر ترفندهای اجرایی جذاب میتوانیم با داستان همراه شویم و ازش لذت ببریم.
هاله مشتاقینیا که نمایشنامههایش را میشناسیم، اینبار با همراهی مرتضی اسماعیلکاشی به تجربهای دست زده است که برای اوی نویسنده و مای مخاطب کارهاش نو است. تجربهی نوشتن کارگاهی در کنار هنرجویانی که بیشک به درستی توسط مرتضی اسماعیل کاشی تعلیم دیدهاند و حالا آن را نه فقط برای نشان دادن توانمندی آنها و آنچه آموختهاند ( که چه خوب هم آموختهاند به خصوص در حوزهی بدن، بیان، فرم و تمرکز) بلکه در راستای اجرایی متفاوت به روی صحنه میروند.
این نخستین همراهی هاله مشتاقینیا و مرتضی اسماعیلکاشی است. همراهی مبارکی که به یمنش تصاویر را آنچنان کنار واژهها چفت کرده است که پکیج اجرایی را به خصوص در نیمهی پایانی اجرا، در اوج نشانمان میدهد.