اول از همه و قبل از اینکه وارد اصل قضیه بشم بگم که واقعا خوندن مطالبی که اینجا نوشته شده آدم رو دچار سرگردمی وحشتناکی میکنه. در یک طرف دوستان عزیزی هستند که این اثر رو با تئاترهای "گلریز و بولینگ عبدو" مقایسه کردند (که ضمن احترام به نظرهای این دوستان باید بگم خیلی ناعادلانه است این همه زحمت عوامل رو اینجور زیر سوال بردن) و در طرف مقابل کسانی که ستایش بیش از حد و شیفتگی اون ها حداقل با اجرایی که من دیدم به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
به شدت بستگی داره که با چه پیش زمینه ای به دیدن این نمایش بنشینید. اگر با دید یک نمایش طنز و دیدن چند بازی خوب (از هوتن شکیبا و سیامک صفری) به دیدنش برید مطمئنا پشیمون نمیشید، ولی اگر دنبال نمایشی هستید که به فکر وادارتون کنه و اندیشه ای پشت متن و اجراش نهفته باشه به شدت، به شدت سرخورده خواهید شد.
به نظرم اولین و مهمترین ضربه رو اسم دهن پر کن و گمراه کننده نمایش به اثر وارد کرده: "گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی". سه واژه کاملا ناهمگون با محتوای اثر در این عبارت به چشم میخوره:
1. "گروتسک": با هیچ متر و معیاری نمیشه این اجرا رو گروتسک دونست. نه اثری از سیاه بودن در طنز اثر به چشم می خوره و نه از چیزهای خلاف عادت و عجیب، مگر اینکه مفهوم و معنی گروتسک رو هر گونه طنزی بدونیم که اندکی با چاشنی انتقاد همراه شده.
2. "تبارشناسی": نمیدونم چطور میشه کنار هم قرار دادن چند اپیزود که تنها نکته مشترکشون در مفهوم دروغ هست رو تبارشناسی دونست. آیا وجود یک اپیزود
... دیدن ادامه ››
"هابیل و قابیل" یا "آدم و حوا" دلیلی بر رویکرد تبارشناسی اثره؟
3. "تنهایی": شاید من اشتباه میکنم یا فراموش کردم (با اینکه همین امشب نمایش رو دیدم!)، ولی به نظرم حتی به صورت گذرا و لحظه ای هم اشاره ای به "تنهایی" نشد، نه در نصایح مادربزگانه "سولو" و نه در متن اپیزودها. اگر کسی چیزی یادش هست یادآوری کنه;) به نظرم سجاد افشاریان فراموش کرده که یه کلمه ای اون آخر انتهای عنوان نمایش گذاشته!
نمایش به شدت از یکدست نبودن لطمه می خوره. بازی ها به هیچ وجه در یک سطح نیستند و بالا و پایین زیاد دارند. شخصا علت اجرای اپیزود هابیل و قابیل-که با بازی عالی هوتن شکیبا جزو بهترین اپیزودهای این کاره- با تم هندی رو درک نمیکنم (شاید خنده و بامزه گی تنها توجیهی باشه که بشه آورد). صحنه عروسی دانشجو ها هم واقعا نمایش رو در حد یک کمدی فوق العاده سخیف پایین میاره که به هیچ وجه در شأن تئاتر شهر نیست (احتمالا دوستانی که نمایش رو با کارهای "گلریز" مقایسه کردند بیشتر از همه از این صحنه شاکی اند!). موسیقی کار شنیدنی بود ولی دکور حرف چندانی برای گفتن نداشت و به نظر اصلا فکری پشتش نبود. کارگردانی سجاد افشاریان قابل قبول و مطمئنا پر از خلاقیت بود، هر چند که شخصا از نمایشنامه و دیالوگ ها راضی نبودم. مونولوگ های سولو هم خیلی نچسب و شعاری بود و شاید اصلا حذف این شخصیت سطح کار رو بهبود می داد.