در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی اژدری | درباره نمایش برهان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:11:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب با دیدن برهان به این نتیجه رسیدم که نمایشی از محمد یعقوبی هنوز می تواند یک اتفاق در تئاتر ایران باشد، این بار اما یک اتفاق بد!
نمایشی که از یک ماه پیش با اشتیاق بلیطش را تهیه کرده بودم و برای دیدنش 2/5 ساعت ترافیک فرساینده را از دانشگاه تا نیاوران به جان خریدم...از وقتی نمایش تمام شد مدام از خودم می پرسم که ارزشش را داشت آیا؟ و پاسخم حالا-با تمام احترامی که برای زحمات محمد یعقوبی و عوامل کار قائلم-متأسفم که یک "نه" پررنگ است.
این بار انگار همه عوامل داخل و پشت صحنه دست به دست هم داده بودند تا از کیفیت کار بکاهند. از ناهماهنگی آزارنده نور و موسیقی بین پرده ها (که تنها با شروع دیالوگ ها به طرز ناشیانه ای ساکت می شد)، تا دکور دم دستی طراحی شده (سلام جناب طراح دکور! احتراما به استحضار می رساند که داستان نمایش در شیکاگو می گذرد و نه باغی در شمیرانات، مضاف بر این، احتمالا در سرمای زیر صفر زمستان در شیکاگو به جای برگ های پاییزی برف بر زمین نشسته است) و بازی های متوسط و خارج از انتظار، خاصه از علی سرابی دوست داشتنی. چه اجباری است آیا در استفاده از علی سرابی در نقش پیرمرد؟ در تمام طول نمایش صدای به شدت، به شدت مصنوعی علی سرابی (که انگار در یک انیمیشن پیکسار مشغول صداپیشگی است) روی پرده گوشم رژه میرفت. بازی های معمولی از باقی بازیگران هم دردی از کار دوا نکرد.
نمایشنامه به غیر از برخی لحظات (مثل اپیزود دمای مجهول) حرف چندانی برای گفتن نداشت به جز چند شوخی سطحی و داستانی قوام نیافته و پایانی پا در هوا...راستی من اشتباه می کنم یا این بار از شیوه تکرار دیالوگ ها که در چند اثر اخیر یعقوبی به نوعی به امضای او تبدیل شده بودند خبری نیود؟ (نمیدانم چقدر یعقوبی-به متن ترجمه شده وفادار بوده)
و جالبترین بخش نمایش دیشب برخی تماشاگران فرهیخته بودند که درست در اوج یک دیالوگ کاملا جدی و عصبی، با شنیدن واژه "گ..." بلند بلند می خندیدند...
محمد یعقوبی کارگردان با استعدادی است، چه حیف که اثری از آن در این نمایش ندیدم...
طراحی صحنه ی ضعیف رو قبول دارم زیاد ! طراحی صحنه خیلی تخت و سطحی بود و حتی با تغییر فصل و سال هیــــــــــچ تغیــــــــــــری نمی کرد که خب آزار دهنده و یکنواخت بود. طراحی صحنه ی مثلا خشکسالی و ... هم خیلی ساده بود و فقط چند تا صندلی مکعبی ، اما تونسته بودن تو صحنه های مختلف تنوع ایجاد کنند اما اینجا نه
اون اومدن توضیحات و نوشته ها روی پرده ی پشتی مثل تیتراژ فیلم سینمایی هم خوب نبود .
اما بازی خوب علی سرابی در اون قسمت دمای مجهول و لرزیدنش ...غیر قابل کتمانه
۲۳ آذر ۱۳۹۱
درخشش در ساعت مقرر...موسیقیِ ووکالش رو دوست داشتم... اما کلِ کار رو نه.
پچ پچه ها و زمستان عالی هستن... حتما ببین.
۲۴ آذر ۱۳۹۱
من که خیلی وقته تکلیف خودم رو با نمایش هایی که نویسنده شون چرمشیره روشن کردم!
متأسفانه یک دقیقه سکوت رو ندیدم و فقط نمایشنامه اش رو خوندم. یکی از بهترین نوشته های (اگر نگم بهترین) محمد یعقوبیه بی تردید. ظاهرا خودش هم چنین نظری داره، وقتی که متن رو میخوندم حسرت ندیدن اجراش مدام توی ذهنم بود. قبطه میخورم به خاطره تون از این کار:)
متأسفم که بگم اگه اون اجرا از یعقوبی توی ذهنتونه مطمئنا سرخورده میشید! اما جدا امیدوارم شب خوب و بی تأخیری داشته باشید:)
۲۴ آذر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیدوارم یه کار خوب بعد از زمستان 66 از محمد یعقوبی ببینیم.
یعقوبی که بعد از زمستان 66 هم کاراش خوب بوده ، مثلا شما از خشکسالی و دروغ یا 33% نیل سایمون راضی نبودید؟
۱۳ آذر ۱۳۹۱
خب کارگردان نیل سایمون که افسانه ماهیان بود، هرچند که رد یعقوبی توی تک تک صحنه هاش معلوم بود. ولی نه، هر دو کارای متوسطی بودند به نظرم. خشکسالی و دروغ تقریبا خوب بود منتها من اجرای 88 اش رو با بازی مهدی پاکدل و رویا دعوتی (به جای پیمان معادی و باران کوثری) بیشتر دوست داشتم. نیل سایمون هم به نظرم معمولی اومد. که البته نمیشه خیلی به درباره اش به یعقوبی خرده گرفت.
۱۳ آذر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید